این بار از موضوعی فراتر از حقوق بشر و سیاست سخن می گویم، موضوعی که به زندگی ما، طبیعت و جانداران مربوط است به «خوردن». خبر خوشی درباره یک انقلاب غذایی داشتم. عمویم پروفسور هیبت الله باقی تصویر صفحاتی از مجله پزشکی- سلامتی سیب، سال چهارم شماره ۲۵ از ایرانیان مقیم آمریکا را برایم فرستاد که تصمیم گرفتم به اشتراک بگذارم و لازم دانستم پیش سخنی را هم تقدیم کنم.
شاید نزدیک به ۱۵ سال میشود که از خوردن گوشت خودداری می کنم اما منطق من، گیاه خواری نیست.برخی گیاهخواران لبنیات را هم بر خود حرام می کنند اما منطق من این است که باید از خوردن هر موجود زنده ای که ۱- عاطفه دارد. و۲- رنج میبرد، خودداری کرد. بنابراین خوردن لبنیات یا تخممرغ از آنجا که مستلزم سلب حیات موجود زنده نیست خوردنش را بلامانع می دانم. فعلا گفتگوی ماهوی درباره آن را صرفنظر می کنم.
در این سالها به تجربه دریافته ام که رفتار غذایی ما تا حد زیادی تابع عادت است. عادت به گوشت خواری آنقدر عمیق شده که تصور نخوردن آن هم برای ما دشوار شده است. اگر بتوان هزار ماده غذایی را نام برد دو-سه قلم آن را گوشت تشکیل میدهد اما همین دو سه قلم بر همه مواد غذایی چیره شده است. این چیرگی دلایل خاص خود را دارد که موضوع سخن من نیست. نخوردن گوشت هم می تواند به یک عادت تبدیل شود اما عادت به مصرف گوشت آن را چنان به بدیهیات بدل کرده که بر نوع نگاه و رفتار آدمیان هم تاثیر گذاشته است. در دورانی که سلول انفرادی بودم وقتی برای همه زندانیان چلو کوبیده می آوردند برنج و ماست را می خوردم و کباب آن را دور می انداختم اما هیچگاه برای زندانبان حتی سوال نشد که چرا این زندانی گوشت نمی خورد. وقتی هم که نفر دومی به سلول اضافه شد کباب را در اختیار او قرار می دادم. به بند عمومی که منتقل شدم روال من این بود که دو وعده غذایی صبحانه و ناهار داشته باشم و شام را معمولاً با چیزهای سبکی مثل بیسکویت یا میوه سر می کردم. از آنجا که هم بندی ها می دیدند که من به مطایبه از بادمجان به عنوان اشرف مخلوقات نام می بردم و یا می گفتم بدون وضو تناول نکنید و یا به شوخیوبدون هیچ غرض خاصی، پسوند روحی و ارواح العالمین له الفدا برایش به کار می بردم، آنها به علاقه من به تمام فرآورده های بادمجان آگاه شده بودند. هفته ای یکبار در برنامه غذایی اتاق خودمان فرآورده بادمجان داشتیم، اتاق های دیگر هم به نوبت یک روز در هفته یکی از فرآورده های بادمجان را داشتند و از باب لطف، یک دیس را هم به اتاق ما هدیه می کردند غافل از آنکه نتیجه اش آن شده که تقریباً عمده وعده های غذایی من بر محور بادمجان باشد و شاید دلزدگی ایجاد کند اما خود همین بهانه ای بود برای خودداری از مصرف گوشت.
از آنجا که سفره اتاق، اشتراکی بود هیچ وقت عادت غذایی خود را بیان نکردم برای اینکه در یک جمع ۲۵ تا ۳۰ نفره نمیتوان برای یک نفر برنامه غذایی جداگانه داشت ولی جالب برای من این بود که عادت ها چنان رسوخ کردهاند که در تمام مدت زندگی مشترک مان کسی متوجه گوشت نخوردن من نشد به نحوی که وقتی بعد از آزادی از زندان مهمان یکی از همین دوستان همبندی بودم و با غذاهای گوشتی پذیرایی کرد گفتم مگر در زندان متوجه نشدید که من از این ماده غذایی پرهیز دارم؟ کاملاً اظهار بیاطلاعی کرد.
بارها با دوستان درباره جنبه های مختلف موضوع از جمله جنبه های مذهبی و اجتماعی آن بحث داشته ایم اما این خبر جدید به بسیاری از بحث ها پایان می دهد. تولید گوشت کاملا طبیعی در آزمایشگاه که طعم و تمام خواص و منافع گوشت را دارد اما زیان های آن را ندارد، ارزان تر هم تمام میشود و به طبیعت و جانداران هم هیچ آسیبی نمی رساند. توصیه می کنم مقاله کوتاه«گوشت مصنوعی» را در بالا بخوانید.
کانال تلگرام گفتارهای باقی