✍️ در کتاب «تولد یک انقلاب» که در تحلیل جامعه شناسی انقلاب ۱۳۵۷ است، پیرامون حقوق بشر و فضاى باز سياسى در زمان شاه و مقدمات جایگزینی ولیعهد آمده است:
«در محيط سركوبگرى و اختناق و ممنوعيت آزادى بيان و انتقاد و اعتراض، اعتمادها از ميان مىرود نفاق، تملق و محافظهكارى پرورش مىيابد، بحرانهاى فكرى، روحى و فرهنگى و تنگناهاى اقتصادى، ناامنى شغلى و جانى و قضايى به وجود مىآيد و مشكلات سياسى و مديريتى حادى را پديد مىآورد و رژيم را از درون مىپوساند. ممكن است حداكثر در دوره زمامدارى فردى كه سمبل قدرت گرديده و همه قدرتها در او خلاصه شده، اين سركوبگرى ادامه يابد ولى با از ميان رفتن او و خلأ قدرتى كه پديد مىآيد، تزلزل شديد رژيم آغاز مىگردد و تلاشها براى جا انداختن جانشين، تنها در سايه ارعاب و اضطرار و در سطح تبليغات، موفق خواهد بود، مگر اينكه پيش از جابجايى، اصلاحات جدى و ملموس انجام گيرد و زمينه لازم فراهم شود. براى حكامى چون شاه كه تداوم قدرت در ورّاث براى آنان جنبه حياتى دارد، دست زدن به اصلاحات و اقداماتى براى تضمين قدرت، پس از رفتن سمبل و وقوع خلأ قدرت، ضرورى مىنمايد. (برگرفته از کتاب تولد یک انقلاب، عمادالدین باقی، چاپ دوم ۱۳۸۳ صفحه ۲۷۲ و ۲۷۳).
سپس سخنان شاه در دیدار با فرماندهان نظامی آمده و بیان اینکه چگونه همین اصلاحات به دلیل دیر هنگام بودن، به جای اصلاح و بقا، کاتالیزور انقلاب شد و اگر اصلاحات هم نمی شد همین فرایند به شکل دیگری رخ می داد. اگر شاه فقط یکسال زودتر دست به اصلاحات زده بود قطعا انقلابی رخ نمی داد و ایران امروز بالاتر از ژاپن خاورمیانه بود.
این فرسته به مناسبت چهل و پنجمین سالگرد انقلاب ۱۳۵۷ منتشر شده است.
📡 کانال گفتارهای باقی
https://t.me/emadbaghi
وبسایت
www.emadbaghi.com
در اینستاگرام و فیسبوک هم نظراتی گذاشته شد اما در اینجا فقط چند فرسته از ۵۰ نظر موجود در کانال تلگرام (تا این تاریخ) بازنشر میشود:
Mica.Nici:
شما به استناد کدام واقعیات ویا به قول فرنگی ها کدام فکت ها میگویید که اگر انقلاب نمی شد ما الان ژاپن خاور میانه می شدیم؟
Hamed Pak:
با درود.
جناب باقی بعد از عرض ادب به استحضار میرسانم که تنها روند تخریبی اقتصاد زمان پهلوی تا آخرین روزها و نه حتی سال آخر نشان از این بود که جریان فروش نفت خام و واردات نه تنها اصلاح نشده بود بلکه ادامه آن باعث تخریبی به مراتب بزرگتر از بعد از انقلاب به همراه میداشته است.
جنابعالی به دینامیک تخریب روزی ۶ میلیون بشکه نفت توجه نمیکنید.
موفق باشید
صادق:
سلام. منظور شما از دینامیک تخریبی چیه؟ که بدون انقلاب شدیدتر میشد
Hamed Pak:
با درود.
در دنیا هر عملی، دینامیکی به همراه خود دارد و بر خود افزا است. (حال یا در جهت رشد یا در جهت تخریب) اعمال نیز اینگونه هستند.
مثل درس خواندن که دینامیک دارد و شرط لازم آن نیز استمرار است. اگر استمرار پیدا کند این دینامیک بزرگتر میشود.(رشد) اگر متوقف شود به سوی صفر تمایل پیدا میکند تا انحلال. مثال دیگر دینامیک تخریب در فرد معتاد است. اگر ادامه پیدا کند بسمت نابودی میرود(دینامیک تخریب) و اگر قطع شود به میتوان امید به بهبود داشت.
در زمان شاه دینامیک صادرات نفت به میزان روزی ۶ میلیون بشکه نه تنها متوقف نشد بلکه قراردادهای برای بیشتر کردن استخراج نیز در برنامه بود. در حالیکه بعد از انقلاب و بخصوص در دولت موقت و دوره اول ریاست جمهوری این میزان به روزی ۱ میلیون بشکه کاهش پیدا کرد. (سر این داستان بحث ندارم)، فقط اگر به همان منوال پهلوی پیش میرفت، تخریب آن در آینده بسیار بیشتر میبود. اتفاقا این یکی از دلایل انقلاب است و در کتابهای اهل فن صنعت نفت میتوانید به سادگی پیدا کنید.(یکی از دلایل همراهی مدیران صنعت نفت با انقلاب و اعتصاب ها)
موفق باشید🌹
M3:
۱۰۰درصد با آن قسمت پایانی اگر زودتر شاه اختیارات غیر قانونی و همچنین اصلاحات را انجام میداد غیر ممکن بود این انقلاب صورت بگیرد
Asad K:
در کنار اصلاحات دیر هنگام از توهمات انقلابیون نباید به سادگی عبور کرد حتی توهمات آنها نقش به مراتب پر رنگ تری نسبت به سایر گزینه ها دارد
صادق:
ممنون از توضیحتون
ولی متوجه نشدم تاثیرات تخریبی این فروش نفت چی بود؟ شما فقط فرمودید که این روند فزاینده بود
ولی نتیجهش رو نگفتید.
Hamed Pak:
با درودی دوباره.
سوال جنابعالی یک سوال تخصصی اقتصادی است. بنابراین سعی میکنم ساده بیان کنم ولی خود میتوانید با کمی پشتکار رفرنس های بسیاری پیدا کنید و فقط به نوشته من اکتفا نکنید🌹
پول حاصل از فروش نفت نباید وارد بودجه دولت شود بلکه باید وارد اقتصاد شود تا بتوان با استفاده از آن در رشد اقتصادی عمل کرد.
اگر بودجه نفت یا هر چیز بصورت خام صادر شود و به بودجه دولت تزریق شود دو اتفاق بد میافتد:
۱- آن ماده خام در اقتصاد نقشی پیدا نخواهد کرد چرا که وارد چرخه اقتصادی نمیشود.
۲- پول حاصل از این صادرات دولت را از مردم و فعالیت اقتصادی مردم(حتی مالیات) بی نیاز میکند، بعبارت ساده تر باعث مسلط شدن دولت به اقتصاد میشود.
امیدوارم ساده و واضح باشد.
موفق باشید🙏🌹
بهروز:
آنچه در بیشتر تحلیل ها از انقلاب ۵۷ خودنمائی می کند جنبه های روشنفکری، سیاسی و اقتصادی است. ولی باید توجه داشت که نه گروههای سیاسی در سال ۵۷ در حد و اندازه ای بودند که بتوانند خیل مردم را به حرکت درآورند و نه مشکلات اقتصادی در حدی بود که مردم آن را حس کنند. ثبات نسبی بین درآمدها، قیمت و تورم برقرار بود. برخی برنامه های اقتصادی دولت شکست خورده بود، بالا بودن ارزش ریال اقتصاد را با مشکل بیماری هلندی درگیر کرده بود و آثار جانبی طرح اصلاحات ارضی یک قشر حاشیه نشین کم درآمد ایجاد کرده بود. با این همه، اکثر مردم ایران نگرانی از اقتصاد و آینده نداشتند و به سختی بتوان اقتصاد را عامل انقلاب دانست.
در مورد خواسته های سیاسی هم انقلابیون خیلی زود نشان دادند نه دغدغه آزادی های سیاسی دارند، نه دموکراسی و نه آزادی مطبوعات.
آنچه در تحلیل ها کمتر مورد توجه قرار می گیرد بستر فرهنگی جامعه است و عواملی که غالب مردم را علیرغم برخورداری از یک زندگی با شرایط نسبتا پایدار به سمت تبعیت از یک رهبری مذهبی سوق داد. هیچکدام از تحلیل های اقتصادی، روشنفکری و سیاسی توضیح نمی دهند که چرا مردم بدون هیچ شناختی به دنبال یک رهبر مذهبی راه افتادند.
Fouladvand:
علت موفقيت آقا روح الله در رهبري انقلاب ٥٧، تنها در يك عبارت خلاصه می شود؛
“تناسب ميان خطيب و مخاطب”
شرط اول رهبري هر جنبش اجتماعي، برقراري مفاهمه و ارتباط متقابل ميان رهبر و مردم است.
رمز تفوق آقا روح الله بر نه تنها رقباي افضل هم عصر خويش، بلكه حتي رقبا و رهبران تاريخي خود در ديگر اعصار كه هيچ يك نتوانستند منشأ اثر و مبدع حركتي سياسي-اجتماعي در ایران شوند، در تناسب شخصيت وي با مردم مخاطب هم عصر خويش بود.
تناسبي كه ميان رقباي نخبه تر و عالم تر از وي و مردم هم عصرشان بوجود نيامد و در نتيجه، مفاهمه اي ميان اين رهبران و مردم مخاطبشان شكل نگرفت.
آقا روح الله، همسطح و همزبان مردم هم عصر خويش بود و به دليل وجود همين تناسب، ميان او و مخاطبانش ارتباط و مفاهمه اي شکل گرفت كه سبب همگامی مردم با وي گشت. ارتباطي كه ديگر رهبران و شخصيت هاي عالم تر و دانشمند تر از وي، به دليل غيرهمسطحي شخصيت، علم و انديشه خويش با مخاطبان هم عصرشان، نتوانستند با مردم برقرار نمايند. به همين دليل هر رهبري، از بطن جامعه هم عصر خويش زاده شده و مظهر سطح شخصيت اجتماعي مردم زمانه خویش و زبان گوياي آمال، اهداف و آرزوهاي ايشان مي باشد، نه بيشتر و نه پيشتر.
بهروز:
جناب باقی گرامی با درود،
این سوال را روی پست قبلی شما طرح کردم ولی پاسخی ندادید. شاید به خاطر زیاد بودن تعداد کامنت ها دیده نشد.
اگر لطف کنید و پاسخ بدهید ممنون خواهم شد:
آیا استناد به اعتراف متهم علیه خود در مراحل بازپرسی برای محرز دانستن جرم، جنبه قانونی دارد یا فقط بر اساس مجوزی است که آقای خامنه ای در یکی از سخنرانی هایش به قضات داد؟
به عبارت دیگر آیا در قوانین جزائی اعتراف متهم علیه خود به عنوان یک مدرک اثبات جرم پذیرفته شده است؟
سپاس
Erfan:
دورود بر اقای باقی، شاه حتی در دی پنجاه و هفت هم فقط کافی بود چراغ سبزی به بعضی از افرادش بدهد تا با سرکوب خود را حفظ کند حتی اگر به قبل از آن برگردیم مثلا بعد از شهریور پنجاهو هفت اگر بگیرو ببندها شروع میشد بدون سرکوب سنگین هم می شد جلوگیری کرد ، البته خود شاه هم میگه که یا باید زودتر اصلاحات میشد یا دیرتر ، نسل پنجاهو هفت حالا که سالها گذشته و دیدیم که جمهوری اسلامی چه جور فضای سیاسی دهه شصت را بسته بود و از انطرف هم تبلیغات دروغین و دجاال بازی به راه انداخته بود ایا شاه نمیتوانست آنگونه بکند ، حالا که امثال بن سلمان، نتانیاهو ، بشار اسد، پوتین، و خود جمهوری اسلامی را می بینیم که چگونه خود را حفظ کردن و به چه قیمتی باید منصفانه تر به شخصیت شاه بنگریم، یا خاطرات انقلابیون و سیاسیون قبل و بعد از انقلاب را مقایسه میکنیم تفاوت ها را میفهمیم.
Foad Hatamnejad:
درسته. در موردش کارشناسان سازمان برنامه وقت به شاه هشدار داده بودند. ولی شاه توجهی نکرد. بهش گفتن که این پول ها سرانجام در خیابان ها پا در میارن. شاه باید مثل نروژ عمل می کرد با ایجاد صندوق ذخیره ارزی تا دچار بیماری هلندی نمی شدیم.
شما نظام فرهنگی و اجتماعی حاکم بر اونجا رو هم در نظر بگیرید که قبیله ای و مبتنی بر اعتماد به یک پدر هست. رئیس دولت هم انگار رئیس قبیله بزرگتری ست.
بافت هویتی یکسانی هم دارند. (البته الان با رشد اقتصادی و رشد طبقه شهرنشین شان ممکنه که اوضاع سیاسی شان در آینده دگرگون بشه).
ولی ایران دارای تنوع فرهنگی زیاد و طبقه متوسط قوی تری نسبت به اونها بوده و هست. طبقه متوسط میل به مشارکت در امر قدرت و مدیریت داره. ضمنا ما اولین کشوری بودیم در خاورمیانه که با انقلاب مشروطه خواهان قانون مند شدن پادشاه و امر پادشاهی شدیم. این واقعه در ذهن و ناخودآگاه ما حضور داره.
Hamed Pak:
دستور تاریخی شاهنشاه برای فروپاشی سلطنت و انقلاب ۵۷ را بشنوید:
خاطرات اعلم ۲۰ اردیبهشت ۱۳۵۲:
اعليحضرت فرمودند:
“هر چه متخصصین گفتند، باید عکس آن را عمل کنید بخصوص در اقتصاد”
بهروز:
علاوه بر توضیحی که به درستی دادید، نگاهی به جامعه ایران در سال های منتهی به انقلاب نشان میدهد که این باور غلط که اسلام یک دین رهائی بخش و دین رحمت است به شدت بین مردم طرفدار داشت. از خسرو گلسرخی مارکسیست گرفته که بخشی از دفاعیات خود در دادگاه را به تائید اسلام به عنوان زیر بنای حکومت اختصاص داد تا انجمن پادشاهی حکمت و فلسفه که به دنبال احیای فرهنگ ایرانی اسلامی بود، تا سید حسن نصر که مدام در تلویزیون خلافت اسلامی و لزوم بازگشت به آن را تبلیغ می کرد و موارد عدیده دیگر همه نشان از باوری عمیق به رهائی بخش بودن اسلام در آن زمان داشت. حکومت هم به اشکال مختلف به این باور دامن میزد. سخنرانی یا مراسمی در کشور نبود که بخشی از آن به تمجید از اسلام اختصاص نیابد.
شرایط جامعه قدرت گیری یک رهبری مذهبی را گریز ناپذیر کرده بود و حکومت پهلوی بدون این که متوجه خطر باشد به این وضعیت دامن میزد و بودجه های هنگفتی را صرف تبلیغات مذهبی می کرد. فقط در یک مورد، بودجه آستان قدس در سال ۱۳۵۵ معادل ۵۱۰ میلیون تومان بود که به نرخ امروز بالغ بر ۴ هزار میلیارد تومان می شود.
Foad Hatamnejad:
با جنگ ۱۹۷۳ اعراب و اسرائیل، قیمت نفت پنج برابر شد و پول بزرگی وارد خزانه دولت شد. شاه بخش بزرگی از این پول رو صرف واردات کرد و موجب تورم بزرگی شد. (بیماری هلندی). این یکی از علل بزرگ انقلاب ۵۷ بود. چون مردم با رشد اقتصادی نسبتا متوازن دهه ۴۰ خو گرفته بودند که ساکاندارانش افرادی مثل علی نقی عالیخانی و رضا نیازمند و محمد یگانه بودند. ولی شاه با توهم اقتصاددانی یواش یواش همه اونها را تا ابتدای دهه ۵۰ از سمت هاشون کنار گذاشت و شروع کرد با پشتوانه پول نفت، به دادن شعار متوهم پیش به سوی تمدن بزرگ!
در دههی ۱۹۷۰، با نظر به پیشرفتهای چشمگیر توسعه در ایران در زمینههای گوناگون، شاه از سازمان برنامه و بودجه خواست که از تیم تحقیقاتی دانشگاه استنفورد دعوت کنند تا چشمانداز جهش اقتصادی ایران را ارزیابی کنند. این کاری بود که این تیم تحقیقاتی در ژاپن هم انجام داده بود. ماجرا از این قرار بود که– اگر در باب تاریخ آن به خطا نرفته باشم– در نیمههای دههی ١٩۵۰، دانشگاه استنفورد تیمی از کارشناسان، از اقتصاددان و کارشناسان تکنولوژی تا جامعهشناس و مردمشناس را به ژاپن فرستاد تا با جمعآوری دادهها آیندهی اقتصادی این کشور را پیشبینی کنند. پس از جمعبندی دادهها اعلام شد که ژاپن در آستانهی جهش بزرگ اقتصادی ست. با توجه به رشد اقتصادی بالای ده در صد در ایران، شاه دوست داشت که همان تیم استنفورد به ایران بیایند و همان حرفها را در بارهی آیندهی ایران بزنند. آنها هم آمدند و بررسی کردند، اما به این نتیجه رسیدند که جهش اقتصادی در ایران به جایی نمیرسد. شاه هم عصبانی شد و ….
برگرفته از مقاله داریوش آشوری با عنوان پرش بزرگ با پای لنگ
Fouladvand:
فرق است میان “حكومت ديني” و “حكومت دينداران”
آنچه كه ما امروز در ايران با آن مواجهيم، حكومت دينداران(دینفروشان) است نه حكومت ديني
دين، مجموعه اي است از اهداف، اصول، ارزشها، روشها و معيارهایی نظير آزادي، عدالت، مساوات، سلامت، كرامت(لقد کرمنا بنی آدم-همانا فرزندان آدم را كرامت بخشيديم/آیه ۷۰سوره اسرا) و…. كه همگي با شأن، حقوق، فطرت و ذات انسان ها سازگار هستند و حكومتي هم كه بر مبناي اين اصول و ارزشها و معيارها توسط معصومين(ع) تشكيل شود، ايدآل ترين نوع حكومت محسوب مي شود.
اما شرط تشكيل اين حكومت ديني واقعي، زعامت “معصوم” است كه در عصر غيبت معصوم، تشكيل آن را غيرممكن و بلاوجه مي سازد.
اما آنچه كه ما در عصر غيبت معصومين با آن مواجهيم، حكومت هاي اسمأ ديني و رسمأ طاغوتي هستند كه در طول تاريخ تحت عناوين مختلف شكل گرفته اند و با تبدیل ايمان به ايدئولوژي و دين به فرقه، حكومت ديني را بدنام و به ضد خود يعني حكومت طاغوتي تبديل ساخته اند(لينك مقاله مربوطه(۱)
نمونه هاي اين قبيل حكومتهاي اسمأ ديني و رسمأ طاغوتي به زعامت غيرمعصومين را هم در حاكميت پاپ هاي كليسا در قرون وسطي و ابوبكر و رفقا در صدر اسلام و خلفاي اموي و عباسي و پادشاهان صفويه و امامين فعلي در ايران امروز مي بينيد كه وجه اشتراك همگي ايشان، “غيرمعصوم” بودن حاكمان و ”ادعاي حكومت ديني داشتنشان” است.
درصورت تمايل مي توانيد مقاله كوتاه بنده تحت عنوان “دينداران حدأقلي، مقامات حدأقلي” را در لينك مقاله(۲) مطالعه نماييد كه در اثبات بطلان ولایت فقیه و اطاعت مطلقه از غيرمعصوم نگاشته ام.
(۱)
https://t.me/Jahlmorakab/1155
(۲)
https://t.me/Jahlmorakab/2156
بهروز:
البته عرایض من در مورد شکل حکومت نبود. بلکه قصد داشتم نشان دهم که فضای جامعه و مجموعه اقدامات حکومت پهلوی دوم ناخواسته قدرت گیری رهبری مذهبی را اجتناب ناپذیر کرده بود. این که اسم آن حکومت با رهبری مذهبی چه باشد، می شود موضوع صحبت های شما.
اگر مجموعه صحبت های شما منجر به این نتیجه گیری بشود که کلا نباید به دنبال تشکیل حکومت دینی بود با شما موافق هستم. این نظر را خیلی از روحانیون شیعه هم قبلا داشته اند و دارند. اشکال کار اینجاست که عده ای هم به احادیث دیگری استناد کرده و حکومت اولیای امر و ولی فقیه را توجیه می کنند.
از نظر من دین فقط و فقط در رابطه شخصی انسان با خدا معنا دارد. دین مجموعه مناسک و اعمالی است که فرد دیندار با انجام آنها احساس می کند به خدا نزدیک تر شده و در جهان بعد از مرگ از نعمات او بهره مند می شود.
دین به هیچ وجه نباید از این محدوده بیرون برود و مبنائی برای قوانین اجتماعی یا قضائی یا هر شکلی از حکومت داری بشود. اگر چنین شد بدون تردید منجر به خسران جامعه و خود دین می شود.
این که آیا دین در عمل به کرامت انسان احترام گذاشته یا آن را نقض کرده و اطلاق صفت معصوم به پیشوایان شیعه چقدر با متن قرآن هم خوانی دارد موضوعات جداگانه ای هستند که در صورت پیش آمدن موضوع، در یک کانال مناسب می توان در موردشان صحبت کرد.
درود
سید کمال جلال الدین:
سلام و عرض ادب جناب استاد باقی
همیشه از نطرات شما بهره مندیم. خداوند حافظ شما باشد.
ولی این ژاپن شدن ایران در صورت اصلاحات یکسال زودتر از انقلاب باستناد خیلی از شاخصها و البته فساد سیستماتیک شاه قابل جمع نیست
M3:
عزیز فقط یک سرچ کن تو گوگل ۵۰سال پیش کشورهای حوزه خلیج فارس..؟..جان دل برای بیمار ی خود به بیمارستان های شیراز مراجعه میکردند ..؟..حتما لازم است شرایط انها را در آن زمان مطالعه کنی …هروقت تحقیق کردی منتطر جواب شما هستم
سید کمال جلال الدین:
سلام با همین سرچ که فرمودید.ما قبل از انقلاب در همین حوزه بهداشت از کشورهای آفریقایی هم عقبتر بودیم. پزشکان از کشورهای هند. پاکستان.فیلیپین و… در کشور مشغول بودند .اینکه ما یک کشتی در خلیج داسته ایم که حامل پزشک و… بوده است . بیستر جنبه تبلیغاتی داشته.
توسعه ای در حد ژاپن اغراق نیست؟
Emad Baghi:
با سلام و ارادت. بر فرض ثابت گرفتن وضع موجود و همان خودکامگیها و فسادی که امثال علم و پرویز راجی و داریوش همایون و دیگر رجال پهلوی گفته اند فرمایش شما کاملا درست است ولی فرض بنده این بود که اگر اصلاحاتی صورت می گرفت و در نتیجه کشور وارد انقلاب و بعد همجنگ و پس از آن نیز گرفتار اندیشه های واپسگرایانه نمی شد
سید کمال جلال الدین:
زیاده گوییست. ولی جسارتا امثال محمدرضا شاه درک درستی از توسعه به معنای اخص نمی توانستند داشته باشند. و تفکر شاهی نیز خیلی با مشورت حتی نخبگان قابل جمع نیست. علی ایحال کاش همین اصلاح یکسال اتفاق افتاده بود. که در این صورت حتما امروز وضعیت بهتری داشتیم.