عمادالدین باقی
متن کامل سخنرانی در روز عاشورا و شام غریبان در هیئت جوانان بنیاد خیریهٔ زینب کبری(س)، جمعه6 مرداد1402[1]
منتشر شده در روزنامه اعتماد شماره 5545 -۱۴۰۲ دوشنبه ۹ مرداد، ص1و6
سلام بر مولاحسین و سلام بر سوگواران گرامی حسین علیه السلام.
سخن گفتن در چنین مناسبت هایی سخت از هر زمان دیگری است. درباره عاشورای ۶۱ هجری، زمان«هار»ها در برابر «حر»ها. من هم با گذشت ۶۱ سال از عمرم هر سال در این ایام از عاشورا می شنویم اما انگار هیچوقت تکراری و کهنه شدنی نیست. وقتی که لحظه به لحظه روز عاشورا را تجسم میکنم دلم ریش میشود. هر کس ذرهای های از انسانیت بهره ای داشته باشد دلش ریش ریش میشود. البته در طول تاریخ، حماسهها و وقایع تلخ و تراژیک و احترام برانگیز زیاد بودهاند اما تاریخی شده اند ولی عاشورا هیچ وقت به بایگانی و فراموشخانه تاریخ سپرده نشده. هر بار که آن را مرور میکنیم انگار همین دیروز رخ داده است و انسان را با همه سلول های وجودش متاثر میکند (اینکه چرا این تفاوت وجود دارد خودش موضوع یک بحث مستقل است) اما وقتی که دکتر ناصر مهدوی دعوت کردند به ایشان گفتم واقعاً در این مناسبت غمبار من سخن شور آفرینی برای گفتن ندارم. بگذریم که وقتی فرزانگان زیادی در این ایام سخن میگویند اساساً نمیدانم سخنی ومتتاع تازه ای برای عرضه کردن دارم یا خیر اما از باب اینکه ذره مثقالی در مراسم سوگ حسین ابن علی(ع) سهیم باشم و به عشق مولا حسین امثتال امر کردم . قبلا مطلبی نوشته بودم درباره «انسان شناسی عاشورا» که ذیل آن درباره دو مدل حکمرانی و آدم های متناسب با آنها بحث می شود و تصمیم گرفتم همان را به عنوان موضوع عرایض امشب قرار دهم.
عاشورا از بعد کلامی و تاریخی بسیار مورد بحث قرار گرفته اما از منظر جامعه شناختی هم قابل مطالعه است. نگاه جامعه شناختی به واقعه عاشورا اینگونه است که مناسبات اجتماعی و اقتصادی، ساختار قبیله ای و طبقاتی و تاثیر گذاری آن را بر کنش ها و انتخاب های اشخاص و در روابط اجتماعی بررسی می کند. جریانات اجتماعی و مناسباتی که حر را در صف شهیدان و شمر را در صف قاتلان قرار می دهد.
این نوع بررسی می تواند آگاهی های ارزشمندی را به ما بدهد که در هیچیک از روضه ها و داستان های عاطفی و تبلیغی یافت نمی شود. در واقع افزون بر نگاه تاریخی و مذهبی و عاطفی؛ دو زاویه نگاه جامعه شناختی و انسانشناختی در مطالعه واقعه عاشورا وجود دارد که مهم است و کمتر به آن پرداخته شده است. برخی جنبه های جامعه شناختی موضوع را در کتاب «جامعه شناسی کوفه و قیام امام حسین» نوشته ام و الان روی برخی از جنبه انسانشاختی آن تمرکز می کنم مثل سنخ شناسی آدم ها و بازیگران یک صحنه. البته تیپ سازی هایی مانند تقسیم بندی افراد به دیندار واقعی و دیندار ظاهری و غیره، در صحنه عاشورا را انجام داده اند اما اینها یک تیپولوژی مذهبی است و عمومیت ندارد و موضوع آن انسان به ما هو انسان نیست.
عاشورا را از منظر انسان شناسی هم می توان مطالعه کرد. در مطالعه انسان شناختی، بارانداز بحث، انسان و تیپولوژی انسانی است. همانطور که دیدگاه جامعه شناختی کلیدهایی را برای فهم عمیق تر از یک حادثه در اختیار ما می گذارد دیدگاه انسانشناختی هم به نوبه خود کلیدهای دیگری را برای ما فراهم می کند، که نه فقط برای مطالعه و فهم وقایع تاریخی حتی برای درست و دقیق درک کردن وقایعی که همین امروز پیرامون ما رخ می دهد مفید هستند و چون ما مجهز به این کلیدها یعنی این بینش ها و روش ها که هر کدام راهی را به کنه واقعه می گشایند نیستیم، برداشت مان از وقایع پیرامون خودمان هم همیشه منطبق با واقع نیست چه رسد به برداشت مان از تاریخ. بدتر انکه این برداشت از نوع عاطفی و سوگیرانه و کلیشه ای هم باشد.
واقعا بعضی از این تعزیه های عوامانه و تئاترهای خیابانی و روضه ها و سریال ها و فیلمهای دولتی چنان تصویری از واقعه عاشورا درست می کنند که نسبتی با آنچه در منابع معتبر تاریخی آمده ندارد و اصلا امکان انسان شناسی عاشورا و گرفتن درس ها و آموزش های تاریخی را از بین می برد. البته تعزیه های حرفه ای و برگرفته از تحقیق غیر از نمایش های عوامانه اند. مثلا از شمر آدمی خل وضع وعقب مانده و خشن و فرصت طلب و ….نمایش می دهند. در ویدیویی که با عنوان «شمر واقعی ظهور کرد» در شبکه های اجتماعی پخش شد فردی با لباس قرمز به دلیل مستی یا عدم تعادل روانی یا عصبانیت، ناگهان با چوبدستی به جان زنان تماشاچی که روی زمین نشسته بودند افتاد. تصاویری که از بازیگران عاشورا ساخته می شود مشکل بزرگی در راه مطالعه علمی آن ایجاد می کند. ما سعی می کنیم بر پایه داده های نسبتا معتبر یک انسان شناسی مقدماتی از واقعه خونین عاشورا به دست بدهیم. بخش اول سخنم درباره« قدرت و قانون» است.
قدرت و قانون
مدل های حکمرانی را به اعتبارهای گوناگون تقسیم بندی های مختلف کرده اند ولی در بحث ما در یک نگاه کلان دو مدل حکمرانی وجود دارد که تیپ های شخصیتی مختلف – که درباره شان بحث خواهیم کرد- متناسب با یکی از اینهاست. یکی مدل مبتنی بر اصالت زور و قدرت یکی مدل مبتنی بر قانون و اصالت ارزش یا عدالت.
در قرآن مدل عدالت وجود دارد اساساً مدل زور و قدرت در قرآن آنقدر بیاهمیت هست که حتی درباره اصل حکومت و نظریه حکومت هم حرفی نمیزند و عمده بحثش در مورد قضاوت و قضاوت عادلانه است. درباره مدل اصالت قدرت در حد مطرح کردن و نفی فرعون و نمرود اشاراتی دارد اما درباره مدل عدالت حتی تصریح می کند که پیامبران برای برقراری قسط و عدالت امده اند و به روشنی می گوید نسبت به دشمنان تان هم بر مبنای تعصب گروهی داوری نکنید به عدالت داوری کنید. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ. جالب اینکه تقوی را و عدالت را در اینجا به صورت یک امر انتزاعی که هرکس بتواند تفسیری دلبخواهانه از ان ارائه بدهد بیان نمی کند، بلکه تعریفی کاملا انضمامی دارد. هم قسط و عدالت و هم تقوا را در این می داند که بر اساس تعصبات فرقه ای و حزبی و حب و بغض های گروهی رفتار نکنید، قضاوت نکنید بلکه بالاتر از قضاوت است و می گوید این خصوصیت را در هیچ زمینه ای به جریان نیندازید«لایجرمنکم». حالا بروید ببینید انها که بر اساس کینه حزبی و کینه های شتری شخصی حتی مقدرات مردم و انتخابات و حقوق عامه را به بازی می گیرند و ادعای تقوا و دینداری و مسلمانی و عدالت دارند چه نسبتی با این معنا دارند؟
مدل حکومتی امام علی(ع) هم که در نامه به مالک متجلی است، نوعدوستی انسانیت و عدالت است و شواهد ان از کلام امام را بارها شنیده اید و دیگر تکرار نمی کنم. درخشان ترین ان همان عبارت «الناس صنفان: إما أخ لك في الدين، أو نظير لك في الخلق» است.
از دل هر کدام از این دو مدل حکمرانی، معیارهای خاصی بیرون میآید. تیپ شناسی افراد و تیپهایی هم که به کار میگیرند متفاوت میشود. هر مدل و ساختاری عناصر و تیپهای مناسب خودش را میخواهد. یکی عناصر مطیع و به شدت ولایت پذیر میخواهد که در ان شخصیت معیار است و یکی هم عناصر منتقد و کنشگر خلاق. مدل عدالت گرا و ارزشگرا طوری که امام علی(ع) میگوید آدمهایی که حرف حق را میزنند ولو تلخ آنها را برگزین و از چاپلوسها دوری کن. اِحْتَمِلِ اَلْخُرْقَ مِنْهُمْ وَ اَلْعِیَّ وَ نَحِّ عَنْهُمُ اَلضِّیقَ وَ اَلْأَنَفَ. یا می گوید کسانی را به عنوان وزیرانت برگزین كه سخن حق بر زبان آرند، هر چند، حق تلخ باشد(أَقْوَلَهُمْ بِمُرِّ الْحَقِّ لَکَ). یا در جریان جنگ صفین که فردی مردد شده و می گوید طرف مقابل شما هم نماز می خوانند و قران در دست دارند امام می گوید: إن الحق لا يعرف بالرجال، اعرف الحق تعرف أهله. نمی گوید من معیار حق و باطلم می گوید حق را بشناس تا بدانی کدام برحقیم.
تیپ شناسی افراد در ارتباط با نوع و مدل حکومت اهمیت پیدا میکند این تیپها هم برساخته حکومتند و هم متقابلاً میتوانند یک حکومت را سربلند کنند یا زمین بزنند.
با شعار و معیارهای ابتر هم نمی شود ادم ها و وضعیت ها را سنجید. اینکه بدون یک تیپ شناسی علمی گفته شود مشکل این است که نیروی جوان و انقلابی و مومن در مصدر کارها نیست عواقب خوبی ندارد و بعد برای تحقق این توهم حقوق عامه پایمال شود و انتخابات کانالیزه شود و حق تعیین سرنوشت بازیچه شود. ان معیار، معیار جامعی نیست. یزید هم جوان بود، مومن هم بود، انقلابی هم بود. به قول یکی از هنرمندان(یاسر عرب): یزید جوان بود و در 30 سالگی به عنوان خلیفه بعدی «نصب» شد. یزید مومن هم بود در سفر حج به دستور معاویه امیر حاجیان بود. انقلابی هم بود و در برخی نبردها مثل محاصره قسطنطنیه حضور داشت. شمر و بسیاری از قتله امام حسین هم انقلابی و هم مومن بودند.
تیپ های گوناگون
این تیپ های انسانی که می گوییم کدامند؟ در حادثه کربلا با 5 نمونه شخصیت روبرو میشویم(که تیپ اول و چهارم همسو و همراستا هستند و اگر تیپ ایده ال را به عنوان نادر و مرجع بودن جدا کنیم در میان دیگران 4 نمونه مشاهده می کنیم). این نوع اشخاص همیشه وجود دارند و باید ببینیم خود ما در کدام گروه هستیم بعد برویم سراغ عزاداری برای امام حسین(ع).
1- تیپ ایده آل
حسین برجسته ترین مظهر این تیپ است. وارسته، ازاده، … درباره اش بسیار گفته شده و هنوز می توان گفت. امام حسین صلح طلب بود، جان انسان برایش اهمیت داشت، ضد ظلم بود و خودش را به جیفه دنیا نفروخت. در تیپ شناسی ما آنکه در مطلوبیت بر صدر می نشیند تیپی است که انسانیت، آزادگی و عدالت خواهی شاکله اصلی اوست. امام حسین تیپ ایده آل است. او محور حماسه ای است که پیرامونش مناسک محرم شکل گرفته اند اما این تمرکز روی تیپ ایده آل مانع شده که تیپ های دیگر به خوبی واکاوی شوند و ابعادی دیگر از واقعه کربلا برای امروز هم شناخته شده و راهگشا شود و گروه های دیگر زیر سایه عظمت امام حسین فرو مانده اند.
اما تیپ های دیگری هم در صحنه کنش وجود دارند که سرنوشت را رقم می زنند و باید سنخ شناسی شوند. دکتر شریعتی یکی از کسانی است که شاید بدون توجه به اینکه دارد از سبک انسان شناختی استفاده می کند(چون هیچ اشاره ای به ان ندارد) اما گاهی نوعی تحلیل انسان شناختی از عاشورا ارائه کرده است. جوان خوش ذوقی به نام چیت گران هم سه نوع را مطرح کرده که اشتباها سخن او به نام شریعتی دست به دست می شود و خود من هم وقتی در کتاب های شریعتی این مطلب را نیافتم متوجه شدم چنین اشتباهی را مرتکب شدم.
«اول: حسین (ع): حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود. تا آخر میایستد. خودش و فرزندانش شهید میشوند. هزینه انتخابش را میدهد و به چیزی که نمیخواهد تن نمیدهد. از آب میگذرد، از آبرو نه.
دوم: یزید. همه را تسلیم میخواهد. مخالف را تحمل نمیکند. سرِ حرفش میایستد. نوه پیغمبر را سر میٔبرد. بی آبرویی را به جان می خرد تا به چیزی که میخواهد برسد.
سوم: عمرِ سعد. به روایتِ تاریخ تا روز ٨ محرّم در تردید است. هم خدا را میخواهد هم خرما، هم دنیا را میخواهد هم اخرت. هم میخواهد حسین (ع)را راضی کند هم یزید را. هم اماراتِ ری را میخواهد،هم احترامِ مردم را. نه حاضر است از قدرت بگذرد، نه از خوشنامی. هم آب میخواهد هم آبرو. دستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی است که به هیچکدام از چیزهایی که میخواهد نمیرسد. نه سهمی از قدرت میبرد نه از خوشنامی.
ما آدمهایِ معمولی راستش نه جرات و ارادهِ حسین (ع) شدن را داریم، نه قدرت و ابزارِ یزید شدن را اما در درونِ همه ما یک عمرِ سعد هست! من بیش از همه از عمر سعد شدن می ترسم».
2- تیپ فاقد شخصیت مستقل
جمعیت المامور معذور که پیچ و مهره یک ماشین هستند، مانند اکثر مومنینی که در برابر امام قرار گرفتند. اینها در همه نظام ها اغلبیت دارند. نیروهای بدنه را تشکیل می دهند. اینها همان گروهی هستند که امام حسین درباره شان می گوید:«الناس عبيد الدنيا و الدين لعق علي السنتهم». گروه دوم عمدتا افراد ساده، کودن، تن آسا و مامور معذورند و اگر حقیقت را بشناسند می شوند مصداق همان جمله فرزدق شاعر خیلی جوانی که در سال شصت به سفر حج رفته بود و وقتی دید امام حسین شتابان از حرم خارج میشود به دیدنش رفت. امام از فرزدق که از کوفه آمده بود پرسید چه خبر از مردم کوفه؟ او پاسخ داد: «قلوب الناس معک و اسیافهم علیک ….» مردم دل های شان با تو و شمشیرهای شان علیه توست. کاری به اینکه این روایات با همه اعتمادی به ان شده چقدر درست است ندارم اما توصیف زیبایی است از انچه رخ داد.
3- منفعت طلب و فرصت طلب:
اینها گرچه مانند گروه دوم فاقد استقلال و اقتدار شخصیتی هستند اما این گروه سوم برخلاف سادگی آنها کمی پیچیده ترند، بادسنج قوی دارند. حقیقت برایشان مهم نیست. هر طرف غالب باشد با اوست. هم خدا را میخواهد هم خرما. اگر هم دنیا را می خواهد هم اخرت را به دلیل آخرت باوری نیست بلکه اینهم از سر منفعت طلبی است و مثل یک تاجر سودپرست می خواهد هیچ منفعتی را از دست ندهد حتی منفعت آخرت را. در مدل حکمرانی مبتنی بر اصالت قدرت، اینان بسترهای زیادی برای رشد کردن دارند.
حربن یزید چون تصمیم کوفیان را برای جنگ با آن حضرت(ع) جدی دید نزد عمر بن سعد رفت و به او گفت: «آیا تو میخواهی با این مرد (امام حسین(ع) بجنگی؟» گفت: «آری به خدا قسم چنان جنگی بکنم که آسانترین آن افتادن سرها و بریدن دستها باشد.» حر گفت: «مگر پیشنهادهای او خوشایندتان نبود؟» ابن سعد گفت: «اگر کار به دست من بود میپذیرفتم؛ ولی امیر تو (عبیدالله) نپذیرفت». این داستان هم عدم استقلال عمربن سعد را نشان می دهد هم فرصت طلبی اش را.
4- تیپ حُرّ یا انسان دارای اراده و شخصیت :
یکی دیگر از تیپ های شخصیتی در واقع عاشورا، حُرّ است. حُرّ شخصیت مهمی است، نقطه مقابل عمربن سعد است. پیشتر بحث مفصلی با عنوان نیاز به حر داشتم که در (روزنامه سازندگی، شماره 1224 پنجشنبه 13 مرداد 1401) منتشر شده و نمی خواهم ان بحث ها را تکرار کنم اما چه اتفاق افتاده بود که حُرِّصبح شد حُرِّکربلا شد؟ و در زمره شهدا قرار گرفت؟
اینکه حُرّ از اولین شهدا بود یا نه؟ یک بحث تاریخی است و نتیجه ان خیلی چیزی را در بحث ما عوض نمی کند اما این رشته پرسش ها را می توان ادامه داد؟ اینها پرسش های مهمی هستند که در مطالعه چهره ها و بازیگران تاریخی می توانند به تیپ شناسی کمک کنند و ما می توانیم ادم ها را نوع شناسی و گروه بندی و تحلیل کنیم و الگوی رفتاری ادمیان را استخراج نماییم.
حر در چه صورتی پیدا می شود؟ در صورتی که فرد شخصیت داشته باشد. اوایل برکناری ایت الله منتظری خدمت شان بودم. از نماینده مجلسی که جزو مبازان و زندانیان قبل از انقلاب بود و در محافل خصوصی از ارادت به ایشان می گفت صحبت شد. روز قبل از دیدارمان آن نماینده در مجلس سخنانی گفت. من متعجبانه پرسیدم ما که می دانیم عقیده او چیز دیگری است. اگر سکوت کند بهتر از این دوگانگی نیست؟ ایشان حرفی نزدند چون موضوع درباره یک شخص بود. کمی گذشت گفتم آدم های زیادی هستند که عقیده قلبی و عقیده رسمی شان متضاد است. در خلوت چیزی می گویند و در منصب و جلوت چیز دیگر؟ دلیل این تفاوت چیست؟ خیلی سریع گفتند:«بی شخصیتی». انگار همه حرف و جواب در همین یک کلمه بود. انسانی که شخصیت داشته باشد عقیده قلبی و رسمی اش یکی است.
ایشان بارها روایتی را به نقل از امام علی برای دیدار کننده ها یا برای شاگردان می خواندند که پاسخ امام به همین سوال را در خود داشت و نشان می دهد آن یک کلمه چه مبنایی در اندیشه شان داشته. لا يُقِيمُ أَمْرَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ إِلاَّ مَنْ لا يُصَانِعُ، وَلا يُضَارِعُ، وَلا يَتَّبِعُ الْمَطَامِعَ. «فرمان خدا را تنها کسى مى تواند اجرا کند که « مَنْ لا يُصَانِعُ » اهل مصانعه و ساخت و پاخت و سازشکار و اهل رشوه نباشد «وَلا يُضَارِع»، ایم کلمه یکی از معانی اش شبیه چیزی بودن و ادا در آوردن است، نه بی شخصیت باشد و ادای دیگران را در آورد، مقلد باشد و بخواهد شبیه دیگران باشد و در مقابل دیگران ضعیف و ذليل باشد. وَلا يَتَّبِعُ الْمَطَامِعَ، نه از طمع ها پيروى کند».
چرا؟ چون کسی که اهل مصانعه باشد او را می خرند و هرکس قیمتی دارد. کسی که اهل مضارعه باشد با وزش باد تغییر جهت می دهد، استقلال ندارد و نمی شود بر او تکیه کرد، کسی که اهل طمع باشد در سر دوراهى های روشن دچار تردید می شود و می توانند او را بفریبند. این کلام امام علی(ع) خودش یک تیپولوژی است. از سه گروه آدمیان حرف می زند. خود امام در حديث ديگرى آزادگی را اینطور تعریف می کند: «مَنْ أرادَ أنْ يَعيشَ حُرّاً أيّامَ حَياتِهِ فَلا يُسْکِنِ الطَّمَعَ قَلْبَهُ» کسى که مى خواهد در طول عمر آزاد زندگى کند بايد اجازه ندهد طمع در قلبش سکونت يابد. یعنی بین آزادگی و بی طمع بودن، رابطه وجود دارد.
خود امام حسین(ع) هم در خطبه منا تعبیری مشابه پدر دارد و خطاب به عده ای می گوید: «وَ بالادّهانِ وَ الْمُصانَعَةِ عِنْدَ الظَّلَمَةِ تَأمَنُونَ» با سازشکارى و زد و بند (ساخت و پاخت کردن) با ستمگران برای خودتان امینت ایجاد کردهاید. این اهل مصانعه، یکی از تیپ هایی هستند که این بزرگواران خیلی نسبت به آنها حساس بودند. به قول دکتر علی شریعتی: «آدم باشخصیت، ولو ضعیف و محتاج هم باشد، باز شخصیت خودش را در برابر دیگری حفظ میکند و چنین کسی امکان ندارد مرکب رهوار یک سوارکار دیگری که مقتدرست شود. برای این کار باید این جامعه و افراد وابسته این جامعه خالی از محتوای انسانیشان شوند و باید پوک و پوچ نشوند» (مجموعه آثار25: 277).
این ادم ها در مدل حکمرانی مبتنی بر اصالت قدرت مورد بدبینی و بی توجهی قرار می گیرند، به حاشیه رانده می شوند، طرد می شوند و حتی ممکن است مجازات شوند. در این مدل، چنین تیپ شخصیتی جایی ندارد و رشد نمی کند. این آدم ها ذوب در هیچ شخص و نظامی نمی شوند. می دانند در قیامت دنیا و قیامت آخرت هرکسی مسئول اعمال خودش است. اینکه بگوید من مقلد فلانی بودم یا دستور مافوق را اجرا کردم پذیرفتنی نیست، رافع مسئولیت نیست.
5- تیپ باورمندان به اصالت دولت و قدرت:
این یکی بیشتر جنبه معرفتی دارد تا روانشناختی روانشناختی و تیپ «هار»ها در برابر «حر»ها است. در ادامه همان پرسش ها می توان گفت: چه شد که شمری که مومن و یار امام علی، جانباز مجروح شده در جنگ صفین و سردار امام حسن (ع) تبدیل شد به قاتل امام حسین؟
ابتدا درباره یک اشتباه بسیار رایج باید تذکر داد. برخی تصور می کنند آنکه سر امامحسین(ع) را از تنش جدا کرد شمر بود. برای مثال یکی از اندیشمندان می گوید« شمری که در کربلا با قساوت کامل بر سینه پسر پیغمبر نشست و با بی رحمی تمام دوازده ضربه از پشت بر گردن ابا عبدالله علیه السلام وارد کرد و بعد هم سرخون چکان حسین علیه السلام را دست گرفت و از قتلگاه بیرون آمد»( محمدرضا سنگری، خبرآنلاین) اما کسی که سر امام را برید سنان بن انس بود نه شمر، ولی شمر از بازیگران اصلی جنایت کربلا بود که منجر به شهادت امام شد. شخصیت شناسی او مهم است. او کسی بود که در رکاب امامعلی(ع) در صفین جنگید، در صفین با امام حسین و با مسلم بن عقیل همرزم بود، از فرماندهان سپاه امام و جانباز جنگ صفین و شهید زنده بود. گفته می شود وسوسه پست و مقام و قدرت او را به مقابله با فرزند امام علی کشید. پر بیراه هم نیست اما کافی نیست. فراوانند کسانی که بخاطر قدرت پا روی حقیقت می گذارند.(خاطره از از ایت الله منتظری در این زمینه دارم که چون وقت نیست از بازگو کردنش صرفنظر می کنم).
اما اینکه بگوییم دنیا و ملک ری، سبب اصلی دگردیسی افراد زیادی چون شمر بود فروکاستن به یک مقوله روانشناختی فردی و آدرس انحرافی است. این انتخاب یک بنیاد فکری هم داشته و آن اصل قدرت و اینکه دولت مهم تر از هرچیز است و اصل بر اطاعت است. از زمانی که خلافت شکل گرفت و در برابر دو قدرت روم و ایران قرار گرفت مسئله حفظ قدرت در برابر دشمنانی که موجودیت حکومت را تهدید می کنند به یک اصل تبدیل شد. معلوم می شود در زمانی که شمر در رکاب امام علی جنگیده هم براثر اطاعت بوده نه تبعیت از اصول. این افراد هرقدر هم که دیندار باشند وقتی اسیر قدرت و اطاعت باشند دین شان هم می شود دین قدرت. حتی همدین خود را هم بخاطر همقدرت نبودن، از دین خارج می داند که این کار برخلاف ابتدایی ترین اموزه های دینی است. «در میان خطبه امام در روز عاشورا، شمر برای جلوگیری از تاثیر کلام امام میگويد: هرکس آنچه را که او می گوید باور کند، معلوم می شود خدا را با دو دلی می پرستد( ابو مخنف، ۱۵۱). یعنی وحشت می کند که عقیده و ایمان افراد، اصل اطاعت را مخدودش و متزلزل کند و از حربه ی دین برای تحمیق استفاده می کند. در برابر استدلال امام از عِرق مذهبی، استفاده می کند نه دلیل. افرادی مانند شمر بهترین و مناسب ترین تیپ های شخصیتی برای نظام مبتنی بر قدرت است.
به قول یکی از بزرگواران به نام دکتر سنگری:«ما در کربلا به کلاس شمر شناسی نیاز داریم». چون بعضی فکر می کنند شمر یک آدم لات بوده. چنان شخصیت منفی ای از او در ذهن ها ساخته شده که اجازه نمی دهد حقیقت را ببینیم و از ان پند بگیریم. ادم ها را سیاه و سفید کرده اند و همین باعث شده که ما هرساله مراسم محرم داریم اما شمرها و عمربن ابن سعدها هیچوقت کمتر نشده اند و تغییری در معادلات به وجود نیامده است. وقتی می گویند عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگوی برای همین است. در تئاترها و نمایش های خیابانی و … او فردی لات و خونخوار است ولی اگر می گفتند او نیایش هایی دارد که شما بدون اینکه بدانید از کیست با ان چه حالی پیدا می کنید و 16 بار پیاده به حج رفته و وقتی با خدا راز و نیاز می کند مومنی را می بینید که با همه وجودش نیایش می کند و ادمی بود اهل نماز و روزه آنوقت می فهمید چرا عده ای از کسانی که در صف مقابل امام حسین ایستاده بودند اهل تهجد و نماز شب بودند و بعد از کشتن امام حسین چهار مسجد به شکرانه این کار در کوفه ساختند کنار شمر قرار گرفتند. مگر می شود کسانی که در فرات غسل می کردند به نیت اینکه قربة الی الله حسین را بکشند کنار یک لات عرق خور قرار بگیرند؟
وقتی سخنران فاضلی اتفاقا در درون گفتمان رسمی حکومتی گفته بود: «در ظهر عاشورا وقتی ابا عبدالله برای نماز خواندن، اذان می گفتند؛ فکر نکنید در آن طرف کسی نماز نمیخواند. آن ها هم نماز می خواندند! برخی از این افراد به ابا عبدالله می گویند که نماز شما قبول نیست! و حبیب بن مظاهر 75 ساله به آن ها می گوید: نماز شما قبول است؟! درگیری می شود. حبیب به شهادت می رسد. حبیب پیش از نماز ظهر ابا عبدالله به شهادت رسیدند».
بعد عده ای تحت عنوان پاسخگویی به شبهات جواب دادند: «نشر این گونه مطالب بدآموزی های بسیار دارد. زیرا چنان وانمود میکند که یک نفر انسان درستکار و موجه و مجاهد در راه حق، ممکن است ناگهان تبدیل شود به یک فرد بی نهایت سنگدل و جنایتکار! و این مدعا نه تنها دروغ، بلکه بر خلاف تمامی ضوابط عقلی، علمی و رفتار شناسی است. چنین جهشی امکان پذیر نیست. شمر یک لاتِ هرزه، چاقوکش و بیآبرو بود و به خباثت و رذالت و پَستی شُهره بود! این که گفته شده در صفین جزء سپاه حضرت امیر علیهالسلام بود درست است؛ اما علت آن دو چیز بود و مهم علت و انگیزه حضور اوست. قبیلۀ بنی کلاب اهل نجد و عراق بودند؛ لذا در کنار خلیفه یعنی حضرت امیر مؤمنان علیه السلام، قرار گرفتند. شمر هم کلبی بود و بر طبق رسوم قبیله ای در این سپاه جای گرفت. اهل شام و قبایل شمال جزیرة العرب هم در کنار معاویه بودند.
شمر نظامی بود؛ و از این راه امرار معاش می کرد؛ مانند جناب حر بن یزید ریاحی تمیمی. حر جد اندر جد نظامی بود. یک نفر کشاورز است؛ یکی تاجر است؛ و یکی نظامی است. پس نه نظامی بودن شمر امتیاز مهمی بوده؛ و نه شرکت در صفین در کنار امام علیهالسلام»(سایت خزانه الفوائد). ولی برخلاف این توجیهات، نه فقط انبوهی از شواهد تاریخی بلکه تجربه زیسته خود ما نشان می دهد که این تغییرات و جهش ها چقدر فراوان و امکانپذیر هستند. آدم هایی که در دوره جنگ خیس عشق و عرفان شهادت بودند، فرشته بودند و بعد با افتادن در چنبره قدرت استحاله شدند، به انسان دیگری بدل شده اند.
حالا اگر شمر در همان جنگ صفین که تا مرز شهادت رفت واقعا به شهادت می رسید بازهم این انگیزه کاوی ها را درباره او انجام می دادند؟ باز هم می گفتند بر طبق رسوم قبیله ای در سپاه امام جای گرفت؟ می گفتند شمر نظامی بود؛ و از این راه امرار معاش می کرد؟ چون این واقعیت که عوض نشده بود.
اینها فکر می کنند بیان این واقعیات بدآموزی دارد و می کوشند واقعیت رخ داده تاریخی را هم به نفع قدرت، انکار کنند، نفی یا تحریف یا توجیه کنند و نمی فهمند که اتفاقا این پرسش ها وجود دارند که چطور شد مدت کوتاهی پس از پیامبر به همین راحتی، زینت دوش نبی را کشتند؟ اتفاقا این واقعیات است که شخصیت امام حسین(ع) را نشان می دهد و ثابت می کند معیاری که می تواند اصالت داشته باشد صرفا نماز و روزه نیست. این روزها می بینیم برخی با پیشانی پینه به جرم جاسوسی اعدام می شوند، از ظلم دفاع می کنند، می بینیم سینه چاکان ارزش و عفاف چه دسته گل هایهایی به اب می دهند. اگر چنانکه قران می گوید غایت نماز « إنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الفَحْشاءِ والمُنْكَر» است آن غایت، ملاک است نه فقط خود حرکات شکلی نماز روزه. نماز و روزه همراه با دوری از فحشا و منکر و باور و عمل به حقوق بشر و شهروند و باور به عدالت و انسانیت که در ابتدای سخن از قول قران بیان کردم معیار اصیل است.
در ان زمانه و ان فرهنگ وجود چنین تیپ هایی که اهل عدالت و انسانگرایی باشند نادر بودند و اصلا فرهنگ و تربیت ان عصر چنین انسان هایی را پرورش نمی داد. امروز که عصر گفتمان حقوق بشر است باز هم اینها نادر هستند و باز هم اینهمه جنگ و خشونت در جهان وجود دارد. در همین جوامع غربی با وجود اینکه انهمه از حقوق زنان می گویند و انهمه نهادهای مدنی و قوانین در حمایت از زنان وجود دارد اما امار زن کشی در همان جوامع بیداد می کند و گاهی دو تا دو نیم برابر جامعه در حال توسعه ای مثل ایران است حالا چه رسد به 14 قرن پیش که اصلا سربریدن رسم رایج بوده است. انسان هایی که از مروت و مدارا بگویند و اینکه مردم یا همدین تو یا همنوع تو و انسانند و اینکه عدالت معیار شریعت است جزو شگفتی ها و نوادر آن عصر هستند. به همین دلیل درخشیده اند و تا امروز کهنه نشده اند. بعضی افراد می گویند چرا از آنچه مربوط به صدها سال پیش است و از این شخصیت های دینی و تاریخی کد می آورید. یک دلیلش همین است.
اگر معیار انسانگرایی و نوعدوستی و مدارا و مروت و عدالت و شفقت و مهربانی باشد بعد از آن است که جوان و مومن و انقلابی بودن در چنین چارچوبی می تواند سودمند باشد. اگر انسانگرایی و عدالت جویی نباشد ان صفات اتفاقا می توانند خطرناک هم باشد.
حسین(ع) تیپ ایده آل است به همین دلیل او متعلق به ما و متعلق به شیعه نیست.تاریخی و فراموش شدنی هم نیست، او متعلق به بشریت است یا با او هستید یا یکی از تیپ های معارض او ولو اینکه زیر بیرق او هم سینه بزنید.
لینک روزنامه اعتماد، شماره 5545 -۱۴۰۲ دوشنبه ۹ مرداد
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/page/2451/6/%d8%af%d9%8a%d8%af%da%af%d8%a7%d9%87-
فقط چند کلمه برای روزنامه اعتماد از سوی نگارنده حذف شده است. همچنین در اینجا منابعی که از آن نقل شده، آمده اند. از جمله اشتباهی در نقل قول از شریعتی که اینجا اصلاح شده است.
روزنامه اعتماد. انسان شناسی عاشورا
————————-
ارجاعات:
شریعتی، علی، مجموعه آثار شماره ۲۵ – انسان بی خود، تهران، قلم 1361
خزانه الفوائد
https://alkhazanah.com/search?hashtag=%D8%AA%D8%B0%DA%A9%D8%B1%D8%A8%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D9%85%D9%87%D9%85
محمدامين چيت گران، یادداشتی که اشتباهاً با نام دکتر شریعتی منتشر میشود
تاریخ انتشار: ۲۷ شهريور 1397 https://www.bultannews.com/002N54
[1] – برنامه ای در سه شب تحت عنوان:«اخلاق بیداری و آزادی» در این هیات برگزار شد. ۴مرداد(شب تاسوعا) با سخنرانی فاضل میبدی و سروش محلاتی؛۵مرداد(شب عاشورا) خانم محمدزاده و ناصرمهدوی؛ ۶مرداد(شام غریبان) عمادالدینباقی و ناصرمهدوی.
افزون بر حضور چشمگیر زنان و مردان و جوانان، برنامه به صورت مستقیم از طریق فضای مجازی؛ در سه صفحه اینستاگرامی پخش می شد.
@bonyadzeynab و @kanoon_neshan و @zeynabkf