روزنامه اينترنتي ايان ما شنبه 29 مرداد 1384بيژن صف سري
جملهای از تولستوی با اين مضمون مشهور است که گفتنیها را بايد گفت اگرچه بسياری آن را میدانند اما جرات ابراز آن را حتی برای خود ندارند .
بعد از انتخابات ریاست جمهوری ،تا مدتی بحث ها حول محور انتخابات و نوع برگزاری آن و نتیجه دوراز گمانی که از آن حاصل شد ، نقل روز مردم کوچه و بازار بود اما به یکباره آنچه در مسیر توجه اذهان عمومی قرار گرفت ، مسئله گنجی و اعتصاب غذای اوبود تا بدانجا که جامعه در عطش کسب خبر از وضعیت لحظه به لحظه این دگر اندیش آزادیخواه بسر می برد و به تبع آن این نشریه { ایران ما ) در پاسخ دادن به نیاز جامعه ، اطلاع رسانی در این خصوص را آنچنان پی گرفت که حتی به گنجی نامه معروف شد , که این لقب اگر چه به طنز گرفته ایم , اما به سهم خود از چنین تلاشی که دراطلاع رسانی از وضعیت بحرانی یک زندانی وبرای نجات جان او داشته ایم و خواهیم داشت ، به خود می بالیم اما با این همه ضمن انجام این رسالت ، وظیفه خود میدانیم که با طرح پرسش هایی که دراین ارتباط مطرح است ، تعمق چامعه و خاصه مخاطبان خود را بر انگیزیم تا مبادا اسیر گرداب اشتباهی گردیم که خود به دست خود ساخته ایم .
به یادم هست روزی دریکی از همین مراسم های نمادین انجمن صنفی ما روزنامه نگاران که بی رقیب در صدور اعلامیه های بی عمل است ، عماد دالدین باقی لیستی از اسامی زندانیان سیاسی را افشا کرد که بعضی ازآن اسامی از ابتدای انقلاب در زندان بسر می بردند ، اما هیچکس تا آن روز حتی نام آنها را نشنیده بود ، شایدیکی از دلایلی تشکیل انجمن دفاع از زندانیان را که عماد الدین باقی بعد از آزاد شدنش از زندان تشکیل داد , همین مهجور بودن چنین زندانیانی باشد که چه به جرم سیاسی و چه به جرم ها ی دیگر سال ها بلاتکلیف در زندان بسر می برند .الغرض دفاع از حقانیت گنجی و اعتراض بر آنچه که ناحق بر او و خانواده اش روا میدارند وظیفه هر فرد آزاد اندیش است اما با همه وخامتی که از وضعیت گنجی سراغ داریم ، این پرسش مطرح است که :
1- آیا تحقق رعایت موازین حقوق بشر دریک جامعه, با اعتراض یک ملت نسبت به آزاد شدن تنها یک زندانی دگر اندیش میسر می گردد ؟ در حالیکه بسیاری از فعالان سیاسی با عقاید و مرام های مختلف اکنون در زندان هابسر می برند که همه “شهان بی کمر و خسروان بی کلهند” و چه بسا که در بین آنها باشند کسانی که سابقه در بند بودنشان بیش از هر زندانی شناخته شده ای چون گنجی ویا آن جند تنی باشند که امروز حتی نام آنها هم در موج ایجاد شده فراموش شده اند .
دسته گل ها ؛ دسته دسته می روند از یاد ها
شمع روشن کرده ای در رهگذار باد ها
2-با توجه به انسداد خبری که نسبت به انتشار وضعیت بحرانی گنحی احساس میشود , وموانعی که برای ملاقات با این در بند شده وجود دارد که حتی مانع از ملاقات مادری با فرزند رو به احتضاراو میشوند ، چگونه است که با همه این موانع و انسداد ها , می توان عکس هایی از وضعیت تاثر برانگیز و بیمار این زندانی دگر اندیش ، آن هم دررختخوابی با ملخفه سفید و آراسته تهیه کرد و برای تهیج احساسات بشر دوستانه مردم در چشم بر هم زدنی در دسترس همه رسانه ها ی داخلی و خارجی قرار داد ؟ و یا از سوی پزشکی که معلوم نیست , آیا پزشک معالج گنجی بوده یا نه ، گزارشی که نشان از وخامت وضعیت جسمانی این دگر اندیش دارد , ناگهان در همه جا با اسم و رسم پزشک گزارش دهنده منتشر می شود ، آیا این همه خود نشان از توطئه ای نمی تواند باشد که با طمع قرار دادن جان یک انسان ، در پی مقاصد شومی باشند که جز با تهیج احساسات بشر دوستانه ملتی , به سر منزل مقصود نمی رسند؟
بر ما مباد که بی تعمق نسبت به وقایع و جریان های هدایت شده , تنها با حمایت و پیگیری از وضعیت یک زندانی سیاسی , اگر چه در حال احتضار , از خواسته اصلی خود که همانا ” آزادی همه زندانیان سیاسی است دور شویم ، چرا که با مرگ و یا آزادی گنجی , همه چیز از یاد می رود آنچنانکه گذشته را با خیره به رو به رو شدن فراموش کرده ایم آیا این ” وسمه بر ابروی کور” نیست ؟
http://iranema-online.org/note/files/000513.php
سلام جناب باقي ببخشيد بنده حقير مزاحم شما مي شوم اما صفارهرندي در راي اعتماد چيز هايي گفت كه سرنخي از گذشته و تاكيد بر مواضع قبليش بود از جمله سخني كه بدون شك با اندكي دقت در خواهيد يافت كه شما آن را در كتاب « تراژدي دموكراسي در ايران » به آن پرداختيد شرح نظرم را در ذيل مي آورم اميدوارم به آن بپردازيد.
صفار هرندي : من سپاهي و كيهاني هستم و به آن افتخار مي كنم .
– صفارهرندي كه نمي خواهد چهره كيهاني خود را نمايان سازد اما در جايي به بهانه تهاجم فرهنگي
اشاره مي كند چريك هاي فدايي خلق كه سلاح به دست بودند از دهه 70 تصميم گرفتند سلاح جنگي
را بر زمين نهاده و سلاح قلم به دست گيرند اين شايد نشاني بود كه ايشان ناخواسته از سابقه خود به
همگان دادند به خاطر روشن شدن منظورم به مطلب زير توجه كنيد :
« بسياري از آقايان و خانم هايي كه در روزنامه هاي دوم خردادي كار مي كنند از اعضاي منافقين و
چريك هاي فدايي خلق اند . » [صفارهرندي- آفتاب امروز چهارشنبه 8 دي 1378 ]
ايشان البته به همين مساله اكتفا ننموده و سخنان زير را نيز در بين كلامشان گفتند:
– براي مردم چه فرقي مي كند كه چه كسي عاليجناب سرخ پوش يا آبي پوش يا سبز پوش است.
– نمي گذارم كه 20 روزنامه پيدا شود كه به طور هماهنگ و زير پوشش يك نفر عمل كنند.
[ توضيح اينكه كيهان نشينان مطبوعات دوم خردادي را مطبوعات زنجيره اي مي ناميدند . ]