از سال 1357 که آن نامه سراسر ادب و احترام، تیزهوشی و استدلال مرحوم دکتر مصطفی رحیمی به بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران با عنوان” چرا با جمهوری اسلامی مخالم؟” را خواندم با وجود اینکه چندسال گذشت تا با دیدگاهش همراه شدم اما شیفته متانت او گردیدم و او را نماد روشنفکر راستین دانستم اما دیروز(1شهریور97) که متن نامه او به آقای ماشاالله آجودانی را درباره کتاب وی خواندم ارادتم به دکتر رحیمی دوچندان شد. نقد او بر کتاب “مشروطه ایرانی” به قلم آقای آجودانی شبیه همان بود که در فیش های منتشر نشده ام داشتم و مصداق “توارد” بود، یعنی دو کس، بدون اینکه همدیگر را ببینند و هم اندیشی کنند چون هم می اندیشند. عموی من دکتر هیبت الله باقی با او و برادرش آشنایی داشت و خاطره هایی برایم گفته بود اما خود، سعادت دیدار با وی را نداشتم. چقدر این روزها جای او و اندیشه اش خالی است، زمانه ای که پوزیسیون و اپوزیسیون در تضاد وتقابل با همدیگر راه افراط می پیمایند.از دکتر آجودانی نیز بخاطر انتشار این نامه سپاسگزارم.
سال گذشته گزارشی از حضور بر مزارش را در مجله صدا نوشته بودم. بر سنگ مزارش مصرعی از حافظ آمده است:
بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شد مگر
کانال گفتارهای باقی
https://t.me/emadbaghi
اینستاگرام emadeddinbaghi
فیس بوک Emadbaqi@
گزارش گورگردی در مجله صدا
https://goo.gl/iX9mD4
و متن نامه دکتر رحیمی به آقای آجودانی
https://news.gooya.com/2018/08/—134.php