در رثای صادق قوچانی
روزنامه اعتماد، يكشنبه، 18 خرداد 1393 – شماره 2978 ص1
پس عدم گردم عدم چون ارغنون، گویدم انّا الیه راجعون
شامگاه دوشنبه 12 خرداد بود که مرحوم صادق قوچانی پدر بزرگوار آقای محمد قوچانی دقایقی پس از گفتگو و احوالپرسی با پسر و دخترش در تاکسی و در راه خانه، جان به جان آفرین تسلیم کرد. او انسانی دوست داشتنی و صداقتی مجسم بود. در سی و چهار سال خویشاوندی ام با گیلانیان، اهل این خطه را مردمانی رشید یافتم. به شهادت آمار نشریات محلی و شمارگان فروش مطبوعات و تیراز کتاب از نظر فرهنگی بالاترین رتبه را دارند. مرحوم قوچانی یکی از گیلانی هایی بود که نه به اقتضای شغلش که بانکداری بود بلکه به اقتضای فرهیختگی و علاقه شخصی اش بسیار اهل فرهنگ و مطالعه بود. اگر بخواهم برای ملی و مذهبی بودن از نوع غیر گروهی و غیر سیاسی و به عنوان یک فرهنگ عامه سخن بگویم او یکی از مصادیق بارزش بود که در گیلان فراوانند. معیار او در قضاوت پیرامون هر امری”ایران” بود از همین منظر برخی وقایع سیاسی تاریخ معاصر را تخطئه می کرد. در عین حال مردی بود عمیقا دیندار و اخلاقی. او از خاستگاه همین دو باور “ملی” و “مذهبی” اش همواره منتقد وضع موجود بود. یکی از یاران و دوستان دوران کودکی اش می گفت او از کودکی با ما متفاوت بود. در ایام جوانی هم که ما جوانی می کردیم او می گفت من اهل بساط عیش نیستم و وقت نماز به عبادت می ایستاد.
ساعاتی پس از درگذشت او که همه خانواده خود را به شهر رشت رساندیم محمد با چشم گریان یکراست به سراغ قرآنی رفت که پدر همیشه آن را پس از نماز می خواند. لای قرآن دستنوشته های حاوی برخی رؤیاهایش بود و نیز لیست چهل تن از کسانی که به هنگام نماز و خصوصا در نماز شب دعای شان می کرد. با کمال شگفتی نام یکی از کسانی که در حیات خود از او شکوه می کرد و منتقدش بود در این لیست قرار داشت که برایش طلب آمرزش می کرد و اینهم از رواداری اش حکایت می کرد.
مرحوم قوچانی شیفته سلوک آیت الله بروجردی بود و همواره او را به مثابه الگوی شایسته روحانیت در روش سیاسی و مذهبی می ستود و جز آن را به سود ایران و اسلام نمی دانست. مرحوم قوچانی خود نمونه عینی وفاداری به این باورها بود به همین روی در پاکدستی شهره بود. اهل تظاهر نبود و همیشه صورتش را می تراشید اما ایمان و درستکاری اش را نمی تراشید و چون برخی متظاهرین نبود که نادرستی های شان را در پس ظاهری موجه و محاسنی انبوه پنهان می کنند. او سی سال ریاست شعبات مختلف بانک ملی رشت را داشت و در دو مقطع رئیس دوشعبه مهم بود. در حالی که در شعبات حساس بیش از سه سال اجازه تصدی مسئولیت نمی دهند تا جلوی مواضعه و وسوسه را بگیرند اما او به سبب سلامت و خوشنامی اش ده سال رئیس شعبه بازار و چند سال رئیس شعبه دارایی بود که اهل اطلاع از اهمیت و حساسیت این دو شعبه آگاهند. مرحوم قوچانی در دوره خدمت، گره از کار بسیاری گشود اما به اندازه یک ریال حیف و میل نکرد و مال حرام به زندگی اش راه نداد. مقایسه زندگی او با برخی هم ردیف هایش این حقیقت را به خوبی نشان می دهد. این روزها که پی در پی خبرهای اختلاس ها و ارتشاهای نجومی و فسادهای مالی را می شنویم، اهمیت و ارزش پاکدستی امثال مرحوم قوچانی آشکارتر می شود و معلوم می شود فتنه واقعی که باید با آن برخورد می شد این دست ناپاکی هایی است که به قول آقای سیدعلی خمینی موجب شرمساری انسان است و آدرس غلط می دادند تا این فتنه را سرپوش بگذارند.
مرحوم قوچانی از شمار گمنامانی بود که بزرگ تر از برخی مشهوران هستند، زیرا بزرگی به درستکاری و مردمداری و مردم واری است نه به جبروت و نخوت و ستم بارگی.
او به خاطره ها اهمیت می داد به همین خاطر دوسال پیش عده ای از همشاگردی های دوران مدرسه را که با گذشت 50-60سال هنوز در قید حیات بودند یافت و تنها معلم سالخورده ای که در روزهای پایانی عمر بود را دعوت کردند و کلاسی به رسم روزگار قدیم تشکیل دادند و خود روی نیمکت ها نشستند و او به یاد آن روزها در جایگاه معلم نشست و در این مراسم از سوی شاگردان قدیمی تجلیل شد.
مرحوم قوچانی بنا به وصیت اش در روستای کهنه گوراب در جوار پدر و برادرش به خاک سپرده شد اما خاطره اش همیشه با ما خواهد بود و فرزند او و ما، خلف صالح پدری درستکار است که با حسن سلوکش یاد پدر را زنده می دارد.
بگوئید مائیم از کردگار به او باز گردیم فرجام کار
————————–
http://www.etemaad.ir/Released/93-03-18/150.htm#278067
روزنامه اعتماد به جای عنوان بالا عنوان “برای یاد یار” را برگزیده است.