صداي زن*
به نظر شما آيا امنيت براي روزنامهنگاران امروز تامين ميشود يا خير! اگر هست چگونه و اگر نيست با چه روشهايي ميتوان امنيت را تامين كرد؟
اگر امنيت وجود داشت اساسا چنين پرسشي مطرح نميشد. گويي ناامني روزنامهنگاران در ايران در سطح عالم به صدا درآمده و نهادهاي صنفي و ارباب قلم در سراسر جهان چند سال است كه پيوسته به آن معترضاند.
روشهاي تامين اين امنيت نيز آشكار است. اولا دستگاه قضايي بايد به جاي نقض قوانين در برخورد با روزنامهنگاران و يا تفسير قوانين و يا تمسك به قوانين نامربوط مانند قانون اقدامات تاميني، ملتزم به رعايت قوانين باشد. متاسفانه در سرزمين ما دستگاه پاسدار و مجري قانون پيشتاز نقض آن شده است. دوم اينكه روزنامهنگاران بدون بيم و هراس به انجام وظيفه خويش بپردازند و آماده هزينه دادن باشند. وقتي كه همگان چنين عمل كردند ديگر تاب مقابله با جرايد وجود نخواهد داشت و هزينهاي در كار نخواهد بود. روزنامهنگاران بايد اصل را بر اين بگذارند كه بهگونهاي رفتار شود كه در هر شرايطي از لحاظ حقوقي بتوان از كار خود دفاع كرد. در اينصورت هيچ باكي از كار كردن و محاكمه شدن نخواهد بود.
نقش انجمنهاي صنفي و تشكلهاي مدني در اين تامين امنيت چگونه است؟ و وزارت ارشاد آيا ميتواند در اين راستا نقشآفريني كند؟
به موازات ضعف انجمنهاي صنفي و نهادهاي مدني، طمع قدرتمداراني كه از مطبوعات آزاد زيان ميبينند براي سركوب كردن افزونتر ميشود قدرت مانند يك جعبه شيشهاي و آسيبپذير است و اين قدرت است كه بايد در برابر جامعه مراقب خود باشد و درست عمل كند اما ضعف نهادهاي مدني اين معادله را معكوس ميكند. انسجام و حميت صنفي شرط ضروري امنيت ركن چهارم دموكراسي است. در شرايطي كه روزنامهنگاران اصلاحطلب ما كه متعلق به قشر فرهيخته و پيشتاز جامعهاند در انتخابات انجمن صنفي به حد نصاب نميرسند و جمعيت صنفي شايسته را از خود نشان نميدهند ديگر از ساير مردم چه انتظاري ميتوان داشت. حتي اگر انتقادي به انجمن صنفي خود داشته باشند ميتوانند حضور فعال انتقادي بيابند و نفس انتقاد داشتن توجيهي براي استنكاف از حداقل وظايف يك عضو نيست. همين كه اقتدارگرايان عدم حضور روزنامهنگاران را جشن گرفته و شادماني ميكنند براي فهم درستي و نادرستي عمل صنفي ما كفايت ميكند.
بازداشتهاي اخير و برخوردهاي با روزنامهنگاران در راستاي چه اهدافي ميدانيد و تاثيرات اين برخوردها را چگونه در جامعه ارزيابي ميكنيد؟
ادامه بازداشتها جز با هدف ارعاب و سركوب و جلوگيري از گسترش آگاهي و آزاديهاي اجتماعي نيست كه به موازات آن رانتخواران و آنان كه صاحب قدرت بادآورده و غيرانتخابي هستند خود را در معرض از دست دادن امتيازات ويژه ميبينند. اين بازداشتها از روي ترس و ضعف است و با منطق از اين ستون به آن ستون فرجي است انجام ميشود زيرا آنها هم در وجدان خويش ميپرسند آخرش چيست؟ و ميدانند كه اين كارها بيهوده است و عاقبتي ندارد جز اينكه چند روز دوام سيطره زوركي آنها را بيشتر كند ولي به اين نميانديشند كه كنارهگيري اختياري و تامين آينده آرامشان بهتر از تحريك خشم مردم و ركود اجباري و عوارض آينده آن است زيرا تاثيرات اين برخوردها در جامعه فقط به هرچه انباشتهتر شدن تنفر و خشم و كينه مردم و ريزش روزافزون اندك نيروهاي هوادار اين جناح ميانجامد.
از ميان رفتن استقلال حرفهاي براي روزنامهنگاران چه تاثيراتي در جامعه باقي خواهد گذاشت؟
از ميان رفتن استقلال حرفهاي يعني فرمانبر شدن مطبوعات و تبديل شدن به يك زايده حكومتي و تشريفاتي كه هيچ فخر و فضيلتي افتراقي براي روزنامهنگاران در بين نخواهد داشت. فقط با استقلال حرفهاي روزنامهنگاران است كه مطبوعات ميتوانند در كسوت ركن چهارم دموكراسي نقشآفريني كنند و وسيله توزيع اقتدار و جلوگيري از تمركز قدرت كه موجب فساد و ديكتاتوري است بشوند و جلوي فسادهاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي را بگيرند.
* نشريه داخلي انجمن روزنامهنگاران زن ايران (رزا)، شماره 17