پيشرفت جامعه انساني در گرو عبور از سنگلاخهاي زندگي است. در اين عبور، رويدادهاي هر چند تلخ را از سر ميگذراند و آنرا به منبعي براي تجربه مبدل ميسازد. در واقعه غمبار بم هزاران ماجراي ريز و درشت وجود دارد كه از آن ميان دو قضيه مختار اين گفتار است.
1 ـ هرج و مرج و سوء مديريت وسيع در امدادرساني:
2 ـ دومين قضيه كه در زلزله بم خودنمايي ميكرد آن بود كه عليرغم موج گسترده كمك رسانيهاي مالي و جنسي توسط ايرانيان داخل و خارج كشور و دولتها و ملتهاي ديگر نوعي حس بياعتمادي وجود داشت.
اين مقاله سه روز پس از تحويل به روزنامه شرق در شماره108مورخ16/10/1382با تغيير عنوان به :هلال احمريا شير و خورشيد سرخ (ضرورت برپايي نهادي مستقل) در ستون سرمقاله به چاپ رسيد.
پيشرفت جامعه انساني در گرو عبور از سنگلاخهاي زندگي است. در اين عبور، رويدادهاي هر چند تلخ را از سر ميگذراند و آنرا به منبعي براي تجربه مبدل ميسازد. در واقعه غمبار بم هزاران ماجراي ريز و درشت وجود دارد كه از آن ميان دو قضيه مختار اين گفتار است.
1 ـ هرج و مرج و سوء مديريت وسيع در امدادرساني: بدون شك همدلي ملي و فداكاري نهادها و داوطلبان مردمي چشمگير و ستودني بود اما فقدان سازمان و ناتواني در جذب كمكها و سازماندهي نيروها مانع ثمردهي اين همدلي ملي بلكه جهاني بود. هرج و مرج و سوء مديريت در گرماگرم امدادرساني انعكاس گستردهاي در رسانه هاي جهان داشت و آثار نامطلوبي برجاي نهاد. نبايد با مغرضانه قلمداد كردن عمل رسانهها چشم بر واقعيت پوشيد و وجدان خويش را در برابر فجايع ناشي از آن آسوده ساخت. حضور يك نيروي آموزش ديده امدادگر از صدها داوطلب آموزش نديده مفيدتر است. انبوه كساني كه در صحنه حادثه حضور مييابند اولا دست و پاگيرتر ميشوند*، ثانياً نه تنها امداد موثري نميرسانند كه سبب مصرف و استهلاك بخشي از وسايل امداد ميشوند كه براي حادثه ديدگان ارسال شده است و ثالثاً شرايطي به وجود ميآيد كه پزشكيان وزير بهداشت و درمان طي مصاحبهاي با تلويزيون در شهر بم اعلام كرد يكي از مشكلات جدي اين است كه «جمعيت زيادي در اينجا حضور دارند و دستشويي كافي وجود ندارد» و همين امر سبب آلودگي محيط شده است. اگر به اين مشكل، عفونت هزاران جسد پراكنده در محيط را نيز بيفزائيد آنگاه معلوم ميشود چرا ضد عفوني كردن فوري منطقه ضرورت مي يابد.در شرايط ويژه پس از حادثه كيفيت نيروهاي امدادي اهميت دارد نه كميت انها. نحوه بيرون كشيدن فرد از زير آوار يا چگونگي حمل او نيازمند آموزشها و روشهاي ويژه اي است كه امدادگران با آن آشنا هستند در حالي كه نمونههايي در منطقه مشاهده شده است كه به دليل عدم رعايت اصول بيرون كشيدن حادثه ديدگان از زير آوار، انساني دردمند، رنجور و نيازمند ياري ديگران جان سپرده و چشمان منتظرش براي هميشه بسته شده است. همچنين افرادي كه به دليل آسيب ديدن نخاعي يا قطع نخاع بايد با روشهاي ويژه اي جابجا شوند در اثر يك حركت نامناسب توسط افراد آموزش نديده جان به جان آفرين تسليم كردهاند. از سويي توزيع وسايل، بسيار ناهنجار بوده به نحوي كه مقدار زيادي چادرها مفقود شدهاند يا برخي چادر بدون عَلَم و برخي افراد علم هاي بدون چادر دارند و عملاً هيچيك قادر به برافراشتن چادري نميشوند. رعايت اصول ايمني و بهداشتي در توزيع وسايل و مواد غذايي ضعيف است و … اينهمه جز بخاطر عدم آمادگي قبلي نيست. نهادهاي دولتي در جامعهاي كه دستگاه ادارياش چنان گسترده و ناكارآمد است كه به انساني كه از فرط چاقي قادر به تحرك كافي نيست ميماند نميتوان انتظار چالاكي و كيفيت داشت. در دولت عقب مانده مسئوليتها متمركز بر عهده يك دولت تمركزگرا بود ولي در جامعه پيشرفته مسئوليت دولت محدود شده و مسئوليتها بر كل جامعه توزيع ميگردد و نهادهاي مدني عهدهدار بسياري از وظايفي ميشوند كه در دولت عقب مانده برعهده ساختار بوروكراتيك حكومتي بود. با رشد مشاركت مدني توانايي مقابله يا پيشگيري در برابر بحرانها ارتقاء مييابد. در غير اين صورت دولت نه تنها قادر به بسيج مطلوب نيرو و امكانات در وضعيت بحراني نيست كه به عاملي مزاحم و مخل تبديل ميگردد و فقدان نهادهاي مدني نيز مشاركت داوطلبان را به هرج و مرج و توليد خسارت مبدل ميسازد.
پيش از انقلاب اسلامي، سازمان شير و خورشيد به عنوان شعبهاي از صليب سرخ بين المللي در ايران و به عنوان نهادي غير دولتي تشكيل شد. به دليل اينكه صليب سرخ نامي متعلق به مسيحيت بود و هلال احمر جنبه عربي داشت رژيم شاه آن را نپذيرفت و سرانجام آرم شير و خورشيد را پيشنهاد كرد. پس از انقلاب اسلامي شير و خورشيد كه به غلط نمادي متعلق به رژيم پيشين شناخته ميشد به هلال احمر تغيير نام داد. در آغاز انقلاب «با مصوبه شوراي انقلاب 519 موسسه درماني، آموزشي، مراكز انتقال خون، آموزشگاههايپرستاري و مامايي وابسته به جمعيت … به وزارت بهداري منتقل شد.» و بدين ترتيب به تدريج هلال احمر نهادي دولتي شد و در نتيجه همه احكام يك دستگاه اداري دولتي در كشوري جهان سومي بر آن صدق ميكند، گرچه همچنان صالحترين و كارآمدترين نهاد در حوادث غير مترقبه است. هرج و مرج و عوارض ناشي از آن در جريان امدادرساني زلزله بم نشانگر خلاء شديد وجود يك NGO يا سازمان غير دولتي و غير انتفاعي امدادگر است. سازماني كه با جذب و آموزش شهروندان داوطلب و رتبه بندي آنها و اختصاص دادن كدهايي به آنان بتواند در صورت وقوع حوادث غير مترقبه افراد را با كدهاي ويژه فرابخواند و در كوتاهترين زمان ممكن به منطقه اعزام نمايد. زلزله بم در سحرگاه جمعه 5/10/82 اتفاق افتاد و از حدود ساعت 10 يا 11 پيش از ظهر استانداري كرمان از گستردگي ويراني و فاجعه بم آگاه ميشود اما امكانات لازم براي بسيج و كمك رساني وجود نداشت. امدادگران حرفهاي از كشورهاي اروپايي كه هر يك با تجهيزات كامل و سازماندهي وارد شده و هر يك تن از آنها بيش از صدها داوطلب عادي كارآمد بودند و آمادگي داشتند بي درنگ وارد عمل شوند ساعت ها در كرمان يا در فرودگاه بم معطل ماندند تا به محل حادثه اعزام شوند. در واقع از 24 ساعت بلكه يك و نيم روز پس از حادثه، امداد آغاز شد و فرصت به اشرار و يغماگران براي پارهاي تجاوزات داد. اگر در ساعات اوليه و حتي از اواخر روز جمعه اين حركت انجام ميشد چند هزار تن از جان باختگان امروز در ميان ما بودند. فقدان سازمان مدني مستقل، فقدان سازماندهي و فقدان آموزش كه علت و سبب فاجعه در فاجعه شده بود با وجود نهادي مدني ميتوانست به وجود نيايد. شايسته است در اسرع وقت توسط جمعي از افراد مورد اعتماد ملت نهادي چون شير و خورشيد سابق احياء شود تا با حمايت ملت و دولت و به كارگيري تمام استعدادهاي موجود خود را براي حوادث آينده مهيا سازد و يا اين كه هلال احمر به سازماني مدني و مستقل از حكومت كه همه دستگاهها موظف به همكاري و حمايت از آن باشند تبديل شود. لازم به يادآوري است كه پس از انقلاب رهبري نظام نيز با استفاده از آرم شير و خورشيد سرخ ايران و ادامه كار سازمان پيشين موافق بود اما چنين كاري عملي نشد.
2 ـ دومين قضيه كه در زلزله بم خودنمايي ميكرد آن بود كه عليرغم موج گسترده كمك رسانيهاي مالي و جنسي توسط ايرانيان داخل و خارج كشور و دولتها و ملتهاي ديگر نوعي حس بياعتمادي وجود داشت. شكاف تاريخي دولت ـ ملت در ايران در دوراني به بي اعتمادي مطلق و متقابل دولت و ملت انجاميده بود و پس از انقلاب ايران و پس از دوم خرداد 1376 اندكي ترميم شد در اثر بازتوليد شيوههاي گذشته و مقابله اقتدارگرايان با مطالبات و تحول خواهي مردم در سالهاي اخير و اقدام به تعطيلي وسيع مطبوعات كه همچون بريدن زبان مردم است و زنداني كردن منتقدين و فعالان سياسي و نويسندگان و روزنامه نگاران و احضار به دادگاه و تهديد و ارعاب و همچنين زمينگير كردن مجلس ششم توسط نهادهاي انتصابي و اخبار فراوان سوء استفادههاي مالي در حكومت جامعه دچار نوعي بي اعتمادي مجدد به حكومت گرديده است و اپوزيسيون نيز به نحو گستردهتري به آن دامن ميزند. اين شبهه كه كمكهاي مالي از طريق دستگاههاي دولتي به مقصود نميرسند به ترديد و توقف در ارسال برخي كمكها ميانجامد و در اين ميان بازندگان اصلي و قربانيان، حادثه ديدگان دردمندي هستند كه چشم به ياري همنوعان دوخته اند . شايد همين بي اعتماديها بود كه سبب شد در جلسه دولت در شهر بم، مسجدجامعي وزير ارشاد پيشنهاد كند همه شخصيتهاي حقيقي و حقوقي خارجي كه مايل به كمك هستند بتوانند خود مستقيما در بم سرمايه گذاري كنند نه از طريق دولت ايران و اين پيشنهاد به تصويب ميرسد. خاتمي رئيس جمهور نيز پيشنهاد ميكند يك بنياد غير دولتي براي ساخت شهر بم تاسيس شود كه برخي از شخصيتهاي معتبر خارجي مانند ماهاتيرمحمد و مايور نيز عضو هيئت امناي آن باشند و تحت نظر آنان كمكهاي خارجي جذب و هزينه شود. برخي از خارجيان نيز به كفايت دستگاه دولتي در نحوه هزينه كرد كمك ها اعتماد ندارند. ايرانيان بسياري نيز مايل به كمك ولي سرگردان بودند و در پي افراد معتمد و امين جهت تحويل كمكهاي خويش بودند تا اطمينان يابند اين كمكها به حادثه ديدگان ميرسد. عدهاي نيز از گزينههاي موجود به هلال احمر بيشتر اعتماد كردند. اين قضيه نيز نشانگر يكي ديگر از ضرورت هاي احياي نهادي غير دولتي، غير انتفاعي است كه با حمايت صليب سرخ بين المللي و دولت و ملت ايران بتواند خلاء وجود سازماني را براي شرايط اضطراري و حوادث غير مترقبه پركند.
1 . رنج رايگان، خاطرات دكتر حسين خطيبي (تهران، نشر نوگل، 1382) ص 223.
2 . بخشي از متن مصاحبه با دكتر احمد نوربالا رئيس جمعيت هلال احمر جمهوري اسلامي ايران ، مندرج در پيام هلال، نشريه جمعيت هلال احمر ج. ا.ا ، شماره 83 و 84: «ابتدا بايد يك اشاره به موضع تأسف آوري داشته باشم و آن اينكه متأسفانه برداشت غلط و سوء تعبير و سوء تفاهمي كه نسبت به جمعيت شير و خورشيد سرخ ايران شده بود و بعد از انقلاب به نام جمعيت هلال احمد تغيير نام يافت. سبب شد كه خيلي از اسناد و مدارك معتبر تاريخي جمعيت تغيير، حذف و يا محو شود. به اين صورت كه آن فرمان و نگرش كه حضرت امام نسبت به محو آثار طاغوت داشتند و مشخصا علامت شير و خورشيد، يك عدهاي اين را در مورد جمعيت شير و خورشيد سرخ هم اعمال مي كردند و فكر كردند كه اين جمعيت هم نمونه بارزي از آثار طاغوت است و به اين ترتيب خيلي از اسنادش از بين رفت. فكر ميكنم لازم است اين توضيح را بدهم كه آرم نظام شاهنشاهي، شير و خورشيد زردرنگي بود كه رويش تاج بود ولي آرم جمعيت شير و خورشيد سرخ به عنوان يك جمعيت خيريه سرخ و بدون تاج بود. پايه گذاران اين جمعيت افراد خيري مثل مرحوم دكتر اميرعلم بودند كه در راستاي اهداف نهضت بين المللي صليب سرخ و هلال احمر شكل گرفته بود. البته در اثر شرايط زمان برخي چهرههاي مقامات نظام شاهنشاهي به صورت عضو افتخاري، رئيس افتخاري با مسئوليتهاي افتخاري در صدر آن يا در بعضي از اركانش حضور داشتند كه اين متفاوت است با آن چيزي كه بگوئيم اين افراد تشكيل دهنده آن بودند. سومين مطلبي كه ميتوانم نقل بكنم اينكه نامهاي داريم به نقل از آقاي رضوي كه نماينده كميته انقلاب اسلامي در شير و خورشيد سابق بودند. ايشان در اين نامه نوشتند من از دفتر حضرت امام در مورد اين آرم و اين نام و نشان كسب تكليف كردم فرمودند: من اين چيزي را كه گفتم درباره اين جمعيت خيريه نيست و بنابراين شما ميتوانيد از اين آرم استفاده كنيد. اين نامه هم اكنون موجود است. اگر لازم باشد ميشود استفاده كرد و نكته چهارم موضوعي است كه خودم شخصا از زبان جناب آقاي دكتر حبيبي، معاون اول محترم سابق رياست جمهوري شنيدم كه ايشان ميگفتند خودم با مرحوم حضرت امام صحبت كردم و سوال كردم كه اين تعبيري كه شما درباره شير و خورشيد داريد آيا راجع به اين جمعيت خيريه هم هست يا نه؟ فرمودند كه نه من كار به اين ندارم. من آنچه مي گويم راجع به نظام شاهنشاه و آرم اين نظام است.
حتي ايشان گفته بودند، من اجازه دارم اين را نقل بكنم و حضرت امام گفتند بله و به من هم گفته بودند شما مي توانيد از جانب من نقل كنيد. من مي خواهم بگويم حداقل به اين چند ادلهاي كه عرض كردم، معتقدم اگر برخوردي با جمعيت شده ناشي از سوء تعبير و سوء تفاهم بوده است. اما به هر حال، محصول اين سوء تفاهم يكي اين بود كه خيلي از اسناد و مدارك ما از بين رفتند. اما اطلاعاتي كه ما هم اكنون داريم اين است كه جمعيت شير و خورشيد سابق قبل از انقلاب روي فعاليتهاي درماني و بهداشتي به صورت جدي و گسترده كار ميكرده به طوري كه تا سال 57 بيش از 15 هزار تخت بيمارستاني در سراسر كشور در اختيارش بوده و نوعي گستردگي مراكز هم به گونهاي بوده كه اين مراكز در سطح شهرستانها و نقاط محروم بيشتر بوده تا شهرستانهاي برخوردار». همان، صفحه 394 و 395
3. ستاريفر رئيس سازمان مديريت و برنامه ريزي طي مصاحبه اي در روز چهارشنبه 10 دي ماه خبر از تصويب سرمايهگذاري مستقيم خارجي در بازسازي بم داد و خاتمي نيز پس از جلسه فوق العاده هيئت دولت در كرمان روز سه شنبه 9 دي ماه خبر از ايجاد يك بنياد غير دولتي داد.
* دو روز پس از نوشته شدن يادداشت، تلويزيون ايران اقدام عوامفريبانه اي را انجام داد و از طريق مصاحبه سازي با افراد چنين القاء مي كرد كه احزاب سياسي كمكي به آسيب ديدگان زلزله بم نكردند. هدف اين بود كه در آستانه انتخابات با بهره گيري از جو عاطفي جامعه نسبت به آسيب ديدگان، عليه احزاب سياسي دقيب سمپاشي كنند در حالي كه اگر جامعه با نگاهي علمي داوري كند آشكار خواهد شد كه بسيج اعضاي آموزش نديده حزبي گرچه مي تواند مورد استفاده تبليغاتي احزاب باشد اما به دلايلي كه در اين يادداشت نيز اشاره شده در واقع خدمت نيست، خيانت است.
شير كه همان اسد ا… است
خورشيد هم روشناي وطن است