روزنامه شرق – سرمقاله-چهارشنبه 16 مهر 1382
امروز اين پرسش فراروي نيروهاي سياسي ايران وجود دارد كه مصحلت كشور در برابر اولتيماتوم شوراي حكام مبني بر پذيرش پروتكل منع توليد سلاح هستهاي از سوي ايران، چيست؟ برخي بر آنند كه نتيجه پذيرش و عدم پذيرش، يكسان است و در هر دو صورت، اقدامات بعدي عليه ايران صورت خواهد گرفت. به ويژه آنكه چندتن از مقامات اتحاديه اروپايي اعلام كردهاند كه امضاي اين پروتكل كافي نيست و ايران بايد كليه فعاليتهاي هستهاي و غنيسازي اورانيوم خود را متوقف سازد. از نظر آنها ايران ممكن است و در صورت مجاز بودن به استفاده صلحآميز غنيسازي اورانيوم مخفيانه به توليد سلاح هستهاي مبادرت كند.
بديهي است كه اجماع جهاني عليه ايران تا حد زيادي ناشي از وقايع داخلي ايران بوده و تغيير رفتار داخلي حكومتگران يكي از چند عامل مؤثر در تغيير نگرش جهاني نسبت به اين كشور است. توقف كامل فعاليت غنيسازي اورانيوم نيز در مجموع به زيان است. از منظري ديگر، امروز نميتوان مصلحت ملي را جدا از خانواده جهاني ديد. در هزاره سوم، جهانآنقدر كوچك شده است كه نميتوان انتظار داشت امنيت و مصلحت جامعه جهاني تأمين شود در حالي كه در درون عضوي از اين خانواده، امنيت و قانونمداري دچار بحران و چالش جدي باشد. بايد مسئولانه دريافت كه چرا كشورهاي پيشنهاد دهنده قطعنامه شوراي حكام، ژاپن، استراليا و كانادا بودند كه هيچ گاه روابط خصمانهاي با ما نداشتهاند. همچنين دولتهاي فرانسه و انگليس نسبت به استفاده صلحآميز ايران از فعاليتهاي هستهاي نيز همدل نيستند.
محمدرضا پهلوي در كتاب مأموريت براي وطنم سياست خارجي خويش را بر تئوري تقسيم كار جهاني استوار ساخته بود. اين تئوري ميتوانست توجيهگر نظام طبقاتي و شكاف كشورهاي فقير و غني باشد كه در آن برخي از كشورهاي صادر كننده مواد خام و نيروي كار ارزان و برخي داراي فناوريهاي پيشرفته و مسلط در بازار اقتصاد و كار جهاني هستند. ما براي پرهيز از آثار احتجاج با اين تئوري، ضمن پذيرش مفهوم خانواده جهاني برآنيم كه جهان به سوي نوعي نظام فدراليته به پيش ميتازد و الگوي سيستم فدرالي در حال بسط بينالمللي است. ايالات متحده آمريكا نيز درواقع از 52 كشور – ايالت تشكيل شده كه هر كدام پارلمان و دولت مستقل خويش را دارند و يك پارلمان مركزي متشكل از نمايندگان پارلمانهاي ايالتي و يك رئيس جمهور به عنوان نماينده كل ايالات در اين كشور وجود دارد. هر يك از ايالات زبان، آيين و قوانين خود را دارند و براي شركت يا عدم شركت در جنگ ميتوانند تصميم مستقلي اتخاذ كنند. هر چند كه رئيسجمهور جهاني ناممكن و نامعقول است اما كشورهاي جهان به تدريج به مجموعه ايالتهايي مبدل ميشوند كه در فدراليته جهاني، نمايندگاني در پارلمان بينالمللي يعني سازمان ملل دارند و با توجه به سير تحولات سياسي كاملاً قابل پيشبيني است كه در آينده، ساختار سازمان ملل نيز دستخوش تغييراتي براي مناسبتر شدن آن با شرايط نوين شود.
بنابراين مصلحت ايران، در حال حاضر پذيرش كامل پروتكل و شروط آن و تغيير و اصلاح رفتار داخلي خصوصاً توسط نهادهاي انتصابي، قوه قضائيه و شوراي نگهبان است. در اين صورت، ساختار و شرايط نوين بينالمللي نيز به هيچ قدرتي اجازه دخالت مستقيم يا اقدام نظامي عليه ايران را نخواهد داد.
حتي در نظام سنتي و عصر جنگ سرد نيز تجربه گرانبهاي ژاپن فراروي ماست. ژاپن پس از انفجار بمب اتمي در هيروشيما و تسليم شدن در برابر آمريكا متعهد شد كه بدون ارتش و جنگافزار بماند تا تهديدي براي ديگران به شمار نيايد. همين تعهد، امنيت ژاپن را در برابر هر تجاوزي تضمين كرد و جامعه جهاني اجازه تعرض به كشوري فاقد ارتش و سلاح را كه تهديدي به شمار نميآيد نميداد. از سوي ديگر در زماني كه بسياري از كشورهاي جهان ناگزير بودند، يك سوم و يا نيمي از بودجه كشور را صرف جنگافزار و نظاميگري در رقابتهاي جنگ سرد كنند، ژاپن با استفاده از سياست درونگرايي به توانمندي اقتصادي و فني خويش همت گماشت و آن سرمايه عظيم نظاميگري را نيز صرف سازندگي و رشد اقتصادي كرد و سه – چهار دهه بعد بازارهاي آمريكا را به تسخير خود درآورد. (يادآوري ميشود كه اين روش شباهت زيادي به صلح حديبيه پيامبر اسلام دارد كه سرانجام به فتح مكه و اقتدار اسلام انجاميد).
آمريكاييها براي جلوگيري از روند فربهي روزافزون و بازگشت گودزيلا ممنوعيت ارتش و نظاميگري ژاپن را برداشتند اما ديگر دير شده بود. بدون شك اگر درونگرايي ژاپن با مدارا و دموكراسي و آزادي كامل انديشه و رعايت حقوق بشر همراه نبود نميتوانست با جهشي شگرف در رديف يكي از قطبهاي اقتصادي سياسي جهان درآيد. تيراژ 140 ميليوني نشريات براي يك جمعيت 120 ميليوني، گواه اين ادعاست در حالي كه در سرزمين ما عمر مطبوعات همچون عمر پروانههاست و افزايش تيراژ آنها زنگ خطري براي بقاي آنها.