بازخوانی انتقادی حقوق کار در ایران
➖همایش تخصصی گروه جامعه شناسی حقوق
انجمن جامعهشناسی ایران | ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
➖گرامیداشت روز جهانی کارگر
▪️سخنرانان:
👤 فرشاد مومنی | اقتصاددان
👤 سعید معیدفر | جامعهشناس
👤 محمد چکشیان | معاون وزیر کار
👤 کاوه فرهادی | آیندهپژوه
👤 حسین داودی بیرق | حقوقدان
👤 عمادالدین باقی | پژوهشگر حقوق بشر
👤 رضا مجیدزاده | پژوهشگر توسعه
👤 مهدی هداوند | حقوقدان
▫️مدیر علمی : عباس نعیمی جورشری | جامعهشناس
🎙 سخنرانی های این نشست در قالب مجله صوتی در کانال گروه جامعه شناسی حقوق منتشر خواهد شد.
@sociologyoflaw
فایل صوتی سخنان عمادالدین باقی
فایل متنی
سخنی در روز کارگر و روزگار سخت شان
عمادالدین باقی
با سلام به شنوندگان گرامی و سپاس از گروه جامعه شناسی حقوق به ویژه دکتر عباس نعیمی که بار اصلی را به دوش داشتند و میدانم که در تدارک این برنامه ها چه بدقولی و دیرکردها و اذیتهایی را از طرف دیگران بر خود هموار کرده اند تا این مجموعه به مناسبت روز کارگر به سامان برسد.
شادباش میگویم به کارگران عزیز به خاطر این روز اما متاسفم که فقط روزی به نام آنان گذاشته شده ولی روزگارشان بر وفق مراد نیست و روزگاری پر مشقت را میگذرانند. با نامگذاری روزی به نام شان و حلوا حلوا کردن؛ دهان شان شیرین نمیشود ولی مناسبتی است که باید بزرگ داشته بشود و درباره اش سخن گفته شود. من هم پیش از هر سخن دیگری می خواهم فهم خودم را از روز کارگر توضیح بدهم.
روز کارگر در اول ماه می هرسال برابر با ۱۱ اردیبهشت است که در بسیاری از کشورهای جهان، احزاب کمونیستی و تشکل های کارگری از دهه ها پیش تظاهرات خیابانی برگزارکرده و میکنند.
فلسفه پیدایش چنین روزمری این بود که در اوایل دهه ۱۸۸۰ (میلادی) اتحادیههای کارگری آمریکا برای اینکه فشار بیاورند تا قوانینی برای کاهش ساعت کار از ۱۰ ساعت به ۸ ساعت تصویب شود بدون کاهش دستمزد، مبارزه ای را اغاز کردند که با مخالفت کارفرمایان و دولت روبرو شد در نتیجه آنها برای مجبور کردن دولت و کارفرمایان به پذیرش خواستههایشان در یکم می ۱۸۸۶ تظاهراتی را در سراسر آمریکا برگزار کردند که تا چند روزهم ادامه یافت و بالاخره منجر به درگیریهای خشونت بار با پلیس و برجای گذاشتن تعدادی کشته و مجروح وعده ای هم دستگیر شدند و محکوم به اعدام و زندان شدند. لذا این روز عنوان یک واقعه بزرگ کارگری در تاریخ ثبت شد و بعدها مبدا قرار گرفتن به عنوان روز جهانی کارگر شد.
اما در ایران بعد از انقلاب 1357 به خاطر اینکه گروههای کمونیستی گوی سبقت را در تکریم کارگران ربوده بودند و این روز را گرامی میداشتند، فضای اول انقلاب هم فضای ازادی بود. از اواخر 1357 تا اواخر 1359 دهها گروه سیاسی چپ و راست سر برآورده بودند، بیش از دویست نشریه در می امد که بسیاری از انها متعلق به گروه های چپ بود وفضای خیلی رادیکال و تند بود، دیگران برای اینکه از قافله خیلی عقب نمانند منفعلانه چنین روزی را در قانون کار ثبت کردند و البته به درستی هم این کار را کردند. بحث من این است که این کار نباید منفعلان می شد بایستی فعالانه و با ابتکار عمل خودشان انجام می شد. به هر حال این روز ثبت شد و تعطیل رسمی اعلام کردند و به موجب ماده ۶۳ قانون کار، هر ساله در چنین روزی، کارگران از مرخصی با حقوق برخوردار میشوند. بعد هم با تصویب شکلگیری شوراهای کارگری و همچنین پیدایش خانه کارگر با ترکیبی که مورد اعتماد حاکمیت باشد به این ترتیب خود جلودار آن شدند تا انحصار تکریمچنین روزی را از چنگ گروههای چپ به درآورند، آنها که روز کارگر را با آرم و پرچم داس و چکش و همپای یک جنبش جهانی سوسیالیستی برگزار میکردند و مقصودشان از کارگر دقیقاً همان معنای نیروهای کار پس از انقلاب صنعتی بود که در کارخانهها و واحدهای تولیدی استثمار میشدند. اما فهم ما از کارگر گستردهتر از آن است. اویل انقلاب، ایت الله خمینی در تکریم روز کارگر جمله ای را به کار برد و گفت« خدا هم کارگر است» البته این حرف را برای تکریمکارگران گفت. من وقتی می گویم کارگر، شامل کشاورزانی که روی زمین کار میکنند تا رانندگان اتوبوس و تاکسی و پاکبانها شهرداری و حتی روزنامه نگاران هم میشود. روزنامه نگاران بدنه مطبوعات که امروز در ایران دستمزدشان از کارگران هم پایینتر است.
اگر در گذشته با سه طبقه «ثروتمند و مرفه» و «طبقه متوسط» و «طبقه کارگر» مواجه بودیم و وضع معیشت و سطح زندگی کارگران پایینتر از همه بود، امروز بخش بزرگی طبقه متوسط هم از نظر سطح درآمد و معیشت به موقعیت طبقه کارگر سقوط کرده است.
درباره بهرهکشی از این طبقه به معنای عام که توضیح دادم و امروز بیش از نیمی از جامعه را شکیل میدهد بسیار گفته و می گویند که تاکنون اینگفته ها درمان زیاد موثری برای روزگار سخت این اقشار نبوده است. کارگران به معنای عامی که ذکر شد اکنون زیر فشار اقتصادی دارند خرد میشوند. شرایط به گونه ای شده که ان بخشی از جامعه هم که تا دیروز دستش به دهانش میرسید اکنون مو به مو هزینه های زندگی را رد می کند که موجب پیش فروش آینده و ایجاد حس ناامنی و اضطراب و فقدان شادی میشود.
اما پرداختن به حقوق دیگر کارگران و زحمتکشان به معنای عام، اهمیتش کمتر از توجه به حقوق اقتصادی آنها نیست. البته قبلا چندبار در این مورد گفته و نوشته ام. برای مثال در روزنامه اعتماد ملي17اسفند 1384 مقاله ای داشتم تحت عنوان «حق اعتصاب و اجتماع» نوشتم تا پاسخ کسانی را بدهم که فتوای حرام بودن اعتصاب را داده بودند و یا در گفتگوی بلندی با ایلنا داشتم که متعلق به خانه کارگر است در تاریخ ۲۰ اسفند ۱۳۹۲ درباره مسئله دستمزد کارگران و حق کرامت شان. نمی خواهم الان ان مطالب را تکرار نمی کنم و اینجا فقط تاکید می کنم حق کرامت و احترام به کارگران و زحمتکشان و حق داشتن سندیکاها و تشکلهای صنفی، ضامن تامین دستمزد عادلانه است. تشکل های صنفی هم فقط برای این منظور نیستند منظور تشکل های صنفی است که بتواند نه فقط حامی حقوق اقتصادی آنها باشد که محلی برای گفتگو و تسکین آلام و رفع نیازهای مدنی و عاطفی شان باشد. تشکل های صنفی به این معنا دراسناد بینالمللی حقوق بشر و همچنین در قانون اساسی جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته شده اما به دلیل سو استفاده جریانات سیاسی انحلال گرا از یک سو و ترس حکومت از هرگونه نهاد مدنی و تجمع از سوی دیگر این حق انسانی به محاق رفته و در طول این چند دهه امکان رشد و نهادینه شدن را نداشته.
حق اعتراض و اعتصابهای صنفی هم به عنوان راهی برای رساندن صدای این اقشار به گوش مدیران و مسئولان است نیز حقی است که در اسناد حقوق بشر و در قوانین داخلی تلویحا به رسمیت شناخته شده یا اینکه از قوانین ما قابل اسنتباط است ولی این حق نیز به همان دو دلیلی که گفته شد (یعنی سوء استفاده جریانات سیاسی آلوده از یک طرف و ترس حکومت از اعتراض و اعتصاب خصوصا سوار شدن جریانات سیاسی بر موج اعتراضات و اعتصابات) همواره نادیده گرفته شده. در حالی که حکومت میتواند نهادها و سندیکاهای صنفی مستقل را که قابل شناسایی واعتماد هستند را حمایت کند و در مواقع اعتراض و اعتصاب به جای برخورد کردن و امنیتی کردن اعتراضات، با آنها گفتگو کند زیرا تجربه کشورهای دموکراتیک نشان می دهد این نهادها همواره نقش حائل را دارند و اعتراضات را پیش از اینکه بخواهد به سیل ساختارشکن تبدیل شود و به بدنه کل نظم سیاسی انها اصابت کند در درون نهادهای مدنی میانجی، جذب و هضم می کنند. با انها به عنوان نمایندگان شناخته شده و قانونی ان اقشار و اصناف وارد گفتگو می شوند و برایش راهکار میجویند و مسئله را حل و فصل میکنند. این تجربه گرانبهایی است که هیچگاه در ایران هیچگاه از آن برداری نشده است.
در کشور ما مسئولان همیشه خدای فرصت سوزی بوده اند. بارها و بارها دیده ایم فرصت های طلایی از دست رفته و وقتی شرایط به نقطه بسیار پر خطر می رسد انجا تدبیر می کنند ولی گاهی ممکن است دیر شود.
من می خواستم بار دیگر از فرصت استفاده کنم و ضمن تبریک به کارگران و همه اقشار زحمتکش جامعه که شامل معلمان هم می شود، معلمان هم مانند کارگران فکری جامعه اند، نویسندگان وهنرمندان هم کارگران فکری جامعه اند، ضمن تبریک به همه اقشار و طبقات زحمتکش به مسئولین توصیه کنم که نگذارند باز فرصت سوزی شود و در جهت کمک به پیدایش و رشد سندیکاها و نهادهای مدنی راه را باز کنند چون اینها هستند که جامعه را بیمه می کنند و نظم سیاسی را و اجازه نمی دهند جامعه به سمت آشوب و آشفتگی برود و در یک سازوکارهای منطقی برای معضلات چاره اندیشی می کنند.
از شما هم مجددا تشکر می کنم که این برناه را تدارک دیدید و از عزیزانی که با ما این چند دقیقه را همراه بودند.
خدا نگهدار همه شما باد