روزنامه ایران
سه شنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۳ – ۱۷ شوال ۱۴۲۵ Tue, Nov 30, 2004
[ به دلیل حساسیت های سیاسی موجود و محدودیت های روزنامه و خبرنگار متاسفانه برخی از عبارات مصاحبه شونده بدون ذکر منبع در روزنامه ایران درج شده است که در متن زیر هر جا نام گوینده حذف شده بود در داخل کروشه قرار گرفته است]
مهرى حقانى
كتاب هاى درسى تاريخ مملو از مثلث توطئه ـ خيانت و عبرت است. اين كتابها نه تنها يك كتاب درس نيست، بلكه برآيند ديدگاه فكرى سياسى وقت است و هم از اين جهت است كه برخى حكومت ها وزن و حساسيت بيشترى براى آن قائلند. دانش آموز نيز هر چند با رغبت آن را فرا نمى گيرد، اما به خوبى حفظ مى كند كه گذشته اى تاريك و سياه داشته، هيچ نقطه امتياز يا عطفى نبوده، نه نياكان باستانى هوشمند و افتخار آميز داشته و نه تاريخ معاصر پيشرو و سنت شكنى. همه چيز، سياه و غريب وتوأم با خيانت و خفت بود تا اينكه…
سنت تاريخى نويسى اگر چه به پادشاهان منسوب است، اما به نظر مى رسد داراى تداول و سرنوشت تاريخى وهميشگى نيز شده است. شايد به همين سبب است كه خاندان پهلوى درنگارش تاريخ مى كوشيد سير ما جرا و تأثيرگذارى هر پادشاه و سلسله را به شكلى تعبير كند كه گويا سرانجام به عاقبت به خيرى خاندان پهلوى ختم مى شد. اما مهم آن است كه، نسل جديدهيچ نقطه عطفى در آموخته هاى تاريخى خود نسبت به گذشته نمى يابد. آنها نه از دوره باستان و نياكانشان جاى پاى خوش شگونى مى شناسند نه مى دانند نخستين دانشگاه تمدن باستانى در سرزمين پارس قرار داشته، مترجم، فيلسوف و صنعتگر داشته اند و پادشاهانشان چه تفكر سياسى اى داشته اند كه سالها بر بزرگترين امپراتورى شرق حكومت مى كردند.
تنها مى توانند به واسطه اينترنت هاى خانگى شان بفهمند فيلمى به نام كوروش را يك خارجى به زودى خواهد ساخت. و نه از تحليل توفيقات خاندان صفوى و سلجوقى، نه از آل بويه، نه ازنهضت ترجمه و … بعد از اسلام اشاراتى شنيده اند و نه از عباس ميرزا در وازه بان عصر جديد نوسازى، از تفكر اجتماعى – سياسى ايرانى و ديگر روشنفكران و تفكرات اين سده، كمتر چيزى مى خوانند. البته كتاب درسى تاريخ، دانش آموزان را به يك مرور و اجمال كلى مى رساند. توالى سلسله ها و پادشاهان، جنگ ها و پيروزى ها شايد هم چنين انتظارى از يك كتاب فشرده و درسى دور است. اين در حالى است كه حتى تفكر تاريخ نويسى در مورد بسيارى از شخصيت هاى برجسته و ملى نيز. از مشى نقد دور است. آنقدر كه شخصيت هاى تاريخى ما نيز، يا خو نخوار و خيانت كارند يا قديس و كاريزما.
در حقيقت، كتاب درسى تاريخ نيز كتابى است كه از روى كتاب كلى تر وضعيت بيرونى موجود نوشته شده است. همان چيزى كه محمد قائد، نويسنده و روزنامه نگار اشاره مى كند: «تاريخ» شرح زندگى جوامع است. شرح و تابعى از يك جامعه كه تاريخ آن جامعه را مى سازد. اينكه روابط چطور بوده و انسانها چطور زندگى مى كردند. با اين حال در مورد تاريخ يك نظريه واحد وجود ندارد. در ايران اولين كتابهاى درسى زمان رضاشاه به ايران باستان بسيار مى پرداختند، پادشاهان قاجاريه بى كفايت و خوشگذران بودند و اين نقيصه با خاندان پهلوى جبران مى شد و اين محور تاريخ نويسى در آن دوران بود. البته چنين ديدى به تاريخ در بسيارى از جوامع وجود دارد. حكومت تزارى محكوم به فنابوده سپس حكومت شورايى بايد جايگزين مى شده. در جنوب شرقى آسيا دعواى سنگينى هست كه ژاپنى ها مى نويسند ارتش ژاپن به شبه جزيره كره رفته و مردم را متمدن كرده. در كره و چين اعتراضهاى شديدى مى شود كه شما يك ارتش اشغالگر بوديد، كره را به بردگى و زنها را به فحشا كشانديد. حتى زمانى در آمريكا به سفيد پوست هاى پروتستان اروپايى اعتراض مى شود كه اثر گذارى تمدن آزتك ها و ماياها را ناديده گرفته اند. »
اين همه در حالى است كه شيوه هاى بديع و ديگرى نيز در تاريخ نويسى به كارگرفته شده. برودل يك فرانسوى بود كه تاريخ را از ديدگاه روابط اجتماعى مى نوشت. با اين حال كتاب درسى تاريخ از دوره جديد تأسيس مدارس در ايران نشان مى دهد تدوين اين كتاب ها از حيث روش و منطق تفاوت چندانى نكرده است. همانگونه كه عمادالدين باقى، مدرس تاريخ مى گويد:« قبل از انقلاب، تاريخ در مقام تئوريزه كردن ديدگاههاى رسمى بود، اينكه باستان گرايى و نظام شاهنشاهى يك نظام فطرى است، نظامى كه در روح و روان ايرانى ريشه دارد. سعى مى شد اطلاعات داده شده، اين هدف را توضيح دهد. در اينجا تاريخ نگارى رسمى يا دولتى يك تاريخ نگارى ايدئولوژيك است كه در چارچوب ايدئولوژى مسلط تدوين مى شود. پس تاريخ تمام داده ها نيست، آن بخشى است كه در قامت تئورى ها مى ماند و بر قامت حكومت دوخته مى شود. آشكارا در صدد است جمعى را كاملاً تبرئه و جمعى را كاملاً متهم كند. روشنفكران، يك جريان زيان ده و خائن بودند و چهره هاى مستقل و ضد استبداد افراد خاصى بودند. درحقيقت تاريخ با يك سياه نمايى همراه است آنقدر كه دانش آموز در انتها با يك تاريخ سياه و ننگين در كشورش روبرو مى شود.»
تدريس تاريخ نيز به اين شكل، دچار برخى عوامل حاشيه اى و بيرونى هم هست. همانطور كه اين مدرس تاريخ ادامه مى دهد:«شانسى كه داريم اين است كه كتاب تاريخ جزو كتاب هاى مهجور است. اين بى اعتنايى باعث مى شود جلوى آثار منفى اين كتاب ها گرفته شود. چون دانش آموز اصلاً توجيه نيست، چرا بايد تاريخ بخواند و يا چه نيازى به تاريخ دارد. اين مسأله خود به ۳ دليل اتفاق مى افتد. نخست معلمان تاريخ نمى توانند ايجاد علاقه كنند. اينكه تاريخ را نه خشك و مدرسه اى بلكه به سبك خاطره و داستان براى بچه ها تعريف كنند، دانش آموز احساس كند يك فيلم جذاب را با كلام معلم پيگيرى مى كند. دوم محتواى كتاب درسى است كه دافعه ايجاد مى كند. به طورى كه معلم هم بى انگيزه مى شود. آموزگاران مكلفند درسى بدهند كه بايد امتحان بگيرند پس همان چيزى را درس مى دهند كه در كتاب است. همين، روى معلم هم اثر تخريبى دارد و اثر ديگرش روى دانش آموز است. گاهى آنچه در كتاب است برخلاف آن چيزى است كه در خانه يا مراجع مورد اعتماد ديگر گفته مى شود، دليل سوم هم تكنولوژى آموزش است. كتاب ها اغلب سياه و سفيد با مطالب حجيم و فاقد تنوعند. پرسش هايى كه دانش آموز به فكر واداشته شود، وجود ندارد. دانش آموز بايد آنقدر اعداد تاريخى حفظ كند كه ذهنش خسته مى شود.»
انتقاد از كتاب تاريخ مدارس در سال هاى گذشته آنقدر روبه فزونى گذاشت كه تصميم به تأليف كتاب جديدى براى سال دوم دبيرستان گرفته شد. اما كتاب جديد نيز مورد تأييد برخى ديدگاه ها قرار نگرفت.[عمادالدین باقی] يكى از مؤلفان اين كتاب در مورد معيارهاى مدنظر گرفته شده در تأليف مى گويد: كتاب هاى موجود بيشتر با تكيه بر محفوظات و حتى برخى مطالب خلاف واقع تدوين شده. ما اصل را بر اين قرار داديم كه با حداقل عبارات، حداكثر اطلاعات وجود داشته باشد. سعى كرديم با مراجعه به متون پژوهشى يك متن ساده تر را استخراج كنيم. در عين حالى كه رفرنس ها و مراجع را ندارد و متن را ساده و فشرده مى كند و به اصل حوادث مى پردازد. اصل ديگرى كه وجود داشت اين بود كه تاريخ نبايد بنابه تحليل مؤلف باشد، تنها گزارش بود، بين خبر و تحليل تفاوت گذاشتيم. اگر به تحليل نياز بود، دانش آموز مى تواند به كتاب هاى غيردرسى مراجعه كند. يك اصل سومى هم بود كه در تاريخ رسمى وارد خبرها و گزارشات اختلافى نشويم. راوى چيزهايى باشيم كه با وحدت نظر همراه است. يا حداقل به ارائه چند نظر بپردازيم. اين اصول همه رعايت شد. تنها كتابى بود كه با استقبال همه دبيران روبرو شد چون تاريخ نگارى فرمايشى و رسمى نبود.» [وی ادامه می دهد:]
اما كتاب درسى به روال و سياقى يكسويه و براساس ديدگاه سياه نمايى گذشته، در نهايت اين كاركرد منفى را دارد كه مخاطب، دچار نوعى انقطاع فرهنگى مى شود چون خود را داراى گذشته درخشانى نمى بيند، پس در برابر فرهنگ هاى ديگر به آسانى مى بازد. اين درحالى است كه اگر تاريخ به نحو صحيح و علمى تدريس شود ايجاد همبستگى اجتماعى و تقويت ملى و شخصيتى مى كند.
به گفته محمد قائد كتاب درسى تاريخ ناگزير است «در دو قطب مثبت و منفى خلاصه نشود. البته روال موجود هم رفته رفته تغيير يافته و به جانب دور شدن از افراط و تفريط رفته. تصور سال صفر و اينكه تاريخ را هم مى توان سال صفر كرد يك تصور اشتباه از تاريخ است. اينكه فلان سلسله خادم يا خائن بوده، يا هزارها سال ملتى در تاريكى محض بوده و يا در مقابل، روحيه ذوق زدگى نسبت به برخى رخدادهاى بعدى حاصل چنين تفكرى است.» با اين همه، كتاب مدرسه بازتاب دانش موجود در جامعه است. در جامعه ما هنوز به اندازه توقعمان كتاب هاى جامع و منصف نوشته نشده و از آنسو خرده فرهنگ هاى جامعه همه با هم سرستيز دارند. بنابراين حالت انكار حال به انكار گذشته هم منجر مى شود.
درنهايت نمى توان از يك كتاب درسى، در نقصان ديدگاه ها، اهداف و برنامه ها، بازجويى به عمل آورد. كتاب درسى، برآيند وضعيت فكرى و ساختار يك جامعه است. تاريخ نوين به سبك ايدئولوژيك بازتاب تفكر ايدئولوژيك است و تاريخ، مستقيماً با ساختار قدرت ارتباط پيدا مى كند. چنان كه باقى مى گويد: گاهى مانند رژيم گذشته، حكومت در صدد كسب مشروعيت تاريخى است. پس خود را وارث يك سلطنت كهنه معرفى مى كند اما در كل در كشورهايى كه ساختار حكومت، دموكراتيك باشد نيازى به اين ابزار ندارند چون مشروعيتشان را از نهادهاى مدنى مى گيرند. يك كتاب پژوهشى ممكن است براساس مطالعه، به برخى نتايج برسد اما آگاهانه در مقام اين نبوده كه خائن و خادم ارائه دهد. اما در نوشتن كتاب هاى تاريخ درسى، وضع فرق مى كند. در مورد همه چيز تصميم گيرى مى شود. مجموعه اى است كه تمام ملاحظات نوشته مى شود. خيلى از اتفاقات، آگاهانه نمايش داده مى شود. با اين قصد قبلى كه افراد به گونه دلخواه معرفى شوند درنهايت ساختار فكرى كتاب درسى تاريخ، مشابه ساختار سياسى است. كتاب تاريخ درسى بازتابنده ساختار سياسى موجود است. هر تغييرى در يكى، نماينده تغيير در ديگرى هم هست. ما مى توانيم وضعيت مستقر سياسى در هر جامعه اى را از كتاب مورد تأييد ش تحليل كنيم. نگرش ها و آموزه هاى رسمى از طريق كتاب تاريخ به راحتى شناخته مى شوند. چنين چيزى نماينده شاخص مكتوب يك طرز تفكر است. «[باقی ادامه می دهد:]
كتاب درسى تا اندازه اى نشان ساختار سياسى را دارد كه به عنوان نمونه در اغلب كشورهاى دموكراتيك، كتاب درسى مشخص و سراسرى به نام كتاب تاريخ وجود ندارد. در مدارس آمريكا، اين انجمن هاى مدرسه هستند كه تصميم مى گيرند روى چه كتاب ها و محتوايى كار كنند. كتاب درسى مثل يك بخشنامه سراسرى نيست. ارجاع ها آزاد و متنوع معرفى مى شوند و امكان شكايت يا پى گيرى هاى خانواده ها هم وجود دارد.
درحقيقت، اين نوع ساختار فكرى و سياسى است كه كتاب درسى مانند تاريخ را هم مى سازد كتابى كه نمى تواند اولين و تنها كتاب متفاوت باشد و چون در جامعه ما به اندازه كافى نظرات مختلف وجود ندارد نمى تواند به عقايد و نظريه هاى مختلف هم راه بدهد. حساسيت كتاب درسى تاريخ براى تثبيت ديدگاه هاى موجود ساختار فكرى و سياسى موجود از همين جا مشخص مى شود. پس بيراه نيست كه بگوييم كتاب تاريخ را شايد اين بار نه پادشاهان، اما باز هم حكومت ها مى نويسند.
با بسياري از دلايل مطرح شده موافقم ، اما شايد راه حل نهايي براي رفع اين نواقص باز هم دبيران تاريخ باشند . تا روشن نباشند نمي توانند روشنگري نمايند .