روزنامه سینما، شماره 144، مسلسل 1222 دوشنبه23 فروردین1395 سرمقاله و تیتر یک
به همان اندازه که سینمای ایران از فقر سناریو رنج می برد ، تلویزیون ایران هم از فقر سردبیر رنج
می برد و برخلاف سینمای ایران که کارگردانانش از نویسندگانش بهترند ، در تلویزیون ایران این همتای مقام کارگردان در سینما ، یعنی سردبیر است که کیمیاست .
واقعیت این است که مدیران صدا و سیما نمی خواهند بپذیرند که برنامه سازی در رادیو و تلویزیون بیش از آنکه شبیه ساخت تیزر تبلیغاتی باشد و حتی قبل از آنکه از جنس فیلمسازی باشد ، از گونه ی روزنامه نویسی است . ژورنالیسم در جهان امروز فقط محدود به مطبوعات و نشریات نیست و به رادیو و تلویزیون هم تسری یافته است و در واقع این آمیزه ی پیام و بیان است که روزنامه نویسی و ژورنالیسم را می سازد و این تعبیر از برنامه سازی به مثابه روزنامه نگاری هنوز در ایران به اندازه کافی درک نشده است .صدا و سیمای ما هنوز یک سازمان اداری است همچون وزارت فلان و سازمان بهمان با کارمندان فراوان که هر روز یک وظیفه مشخص نهادی / حاکمیتی را انجام می دهند و آن وظیفه هم پر کردن آنتن است . سازمان دهی صدا و سیمای ایران به گونه ای است که کوچکترین رقابتی در ان مجال نمی یابد چرا که قرار است همه زیر سقف یک نهاد واحد فعالیت کنند . برای توضیح این ادعا فکر کنید وزارت ارشاد اسلامی تصمیم بگیرد همه روزنامه ها را به یک روزنامه بدل کند که صفحه اول ان اطلاعات ، صفحه دوم ان همشهری ، صفحه سوم کیهان ، صفحه چهارم اعتماد ، صفحه پنجم رسالت ، صفحه ششم هفت صبح ، صفحه هفتم ایران و البته صفحه آخرش روزنامه سینما باشد ! در چنین روزنامه ای چه فرقی میان سید محمود دعایی و حسین شریعتمداری و الیاس حضرتی و فریدون جیرانی و آرش خوشخو هست ؟ چه کسی انگیزه رقابت دارد؟ ولو آنکه روزنامه مذکور هشتاد صفحه شود !؟
گفته اند که هر روزنامه / رسانه ای طعم سردبیرش را می دهد و روزنامه /رسانه ای که سردبیر نداشته باشد هیچ طعمی نمی دهد . مشکل رادیو و تلویزیون ما این است که سردبیر ندارد . هیچ شبکه ای به معنای دقیق کلمه؛ سردبیری نمی شود و انگیزه رقابت با شبکه دیگر را ندارد. چند برنامه موفق مانند 90 و خندوانه و …هم چون سردبیر دارند و اتاق فکر و انگیزه رقابت ، سرپا هستند اما درست به اندازه همین سردبیران افرادی از درون و بیرون سازمان وجود دارند که آنها را از پا درآورند مانند تلاش برای حذف ” هفت” (فریدون جیرانی) و “مردم ایران سلام ” (محمد رضا شهیدی فر ) و شب شیشه ای ( رضا رشید پور ) و ….که همه در نوع خود برنامه های موفقی بودند چون طعم سردبیرانشان را می دادند و البته متاسفانه قربانی همین ستاره سازی شدند در کشوری که ستاره شدن گناه است و همه شما را به سوی عادی سازی و معمولی شدن و درویش مابی و نهان روشی سوق می دهند .
با وجود این اگر نخواهیم فقط تلخ اندیشی کنیم باید از رویکرد نسل تازه برنامه سازی در صدا و سیما استقبال کنیم و برنامه هایی مانند صدبرگ ، چرخ و 180 درجه را به فال نیک بگیریم . برنامه هایی که سردبیر دارند . بدون شک شم و سابقه ی مطبوعاتی منصور ظابطیان ، برادران صفاریان و سید مرتضی فاطمی در این توفیق مهم بوده است . فاطمی در سردبیری مجله پنجره هم نشان داده بود که به عنوان نسل تازه روزنامه نگاران اصولگرا نمی خواهد فقط از دریچه ایدیولوژی به روزنامه نگاری بنگرد و می داند ذات ژورنالیسم به عنوان یک تکنولوژی فرهنگی ، بر تکثرگرایی بنا شده است . اگر مهدی نصیری و وحید یامین پور یا امید روحانی و کیومرث پور احمد ساعتها هم روبرو هم
می نشستند برنامه جذابی نمی شد که خلق دوقطبی ها و دوگانه ها کار را جذاب می کند آن هم در برنامه ای که به صراحت از جناح بندی حزب اللهی / روشنفکر در دهه 60 و 70 حرف می زند. من با وجود نقدهای جدی که بر رفتار بخشهای خبری و سیاسی صدا و سیما به خصوص در برخورد با دولت و جبهه اصلاحات دارم فکر می کنم اقایان سرافراز و پور محمدی به جای گله از کمبود بودجه اگر بدنه مطبوعاتی کشور را وارد کار (نه کارمندی ) با صدا و سیما کنند و دل از بورکراسی و بدنه کارمندی خود بکاهند و برنامه های صدا و سیما را برون سپاری کنند و خود تنها وظیفه نظارت را برعهده بگیرند
بسیار موفق تر از یک تلویزیون دولتی خواهند شد و با درآمد اگهی می توانند خود را اداره کنند . واقعیت این است که از زمانی که دولت پهلوی تلویزیون خصوصی را دولتی کرد تا امروز با همه احترامی که باید برای کارمندان صدا و سیما قایل شد ، این نهاد به ان اندازه که فربه شده ، کارآمد نشده است و بلای دولتی بودن افت جانش شده که فقر نگاه ژورنالیستی هم یکی از نمادهای آن است. تمام توفیق نسبی شبکه های ماهواره ای در این سالها جذب روزنامه نگاران موفق و حتی متوسط و اداره ی آنان ذیل یک نگاه ژورنالیستی و سردبیری قوی بود . ما با صدا و سیما در دید سیاسی اختلاف داریم اما در ایجاد یک فضای امن فرهنگی برای مخاطب و خانواده ایرانی که در معرض تهدید سبک زندگی دگرباشانه است چرا نتوان در همین رادیو و تلویزیون میهنی برنامه های سرگرم کننده ، تفکر برانگیز و پر مخاطب ساخت؟ موقع پخش 90 و خندوانه و شب کوک و حتی همین هفت (با اجازه بهروز افخمی ) به شدت حراف چند نفر به من و تو یا bbc نگاه می کنند ؟ چرا سریالی مثل “شهرزاد” یا برنامه ای مثل” دید در شب” از صدا و سیما نمی تواند پخش شود؟ ای کاش اقایان سرافراز و پورمحمدی یک بار امتحان کنند و هنگام پخش برنامه شصت دقیقه از bbc فارسی ، برنامه دید در شب” و هنگام پخش سریال گوزل ازشبکه gem سریال شهرزاد را پخش کنند تا احیای صدا و سیما را به چشم ببینند .وقتی شب کوکِ کپی شده از استیج، مخاطب دارد و وقتی فریدون آسرایی می تواند روی صحنه، رونق را حداقل از رها اعتمادی بگیرد ، چرا امساک می کنیم ؟ ای کاش همتای مدیران شبکه های مختلف ، سردبیرانی وجود داشتند که انگیزه رقابت داشتند و می خواستند به قول معروف پوز حریف را به خاک بمالند ! ای کاش نصف و حتی یک دهم کسانی که در صدا و سیما کارمند داریم و مدیر ، روزنامه نگار داشتیم که برای به دست اوردن یک داستان خوب برای گزارش ، روایت و گفتگو می جنگیدند …ای کاش با فشار مردان نیمه پنهان !!! همین میزان حداقل جرات و جسارتی که در مدیران جدید صدا و سیما هست، نخشکد !