مجله چشم انداز ایران، شماره82 ابان و اذر1392 ص 64-63 تحت عنوان: جامعه شناس دجنگ درونی با اعتقادات.
در آخرین روزهای سال 1390 و درست در هیاهوی چهارشنبه آخر سال گروهی از علاقه مندان گردهم آمدند تا در جلسه نقد کتابی که به همت «گروه مطالعاتی جامعه شناسی شیعه» و «انجمن علمی دانشجویی جامعه شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران» برگزار شده بود شرکت کنند. در این جلسه کتاب «جامعه شناسی قیام امام حسین(ع) و مردم کوفه» در حضور نویسنده آن، عمادالدین باقی، مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
باقی سخن را با اظهار خوشبختی از این که در جرگه جامعه شناسان قرار گرفته است آغاز کرد و در مورد کتاب گفت که این کتاب بخت خوبی نداشت چرا که پس از اتمام چاپ دوم نتوانست مجوز چاپ جدید را بگیرد. البته این کتاب چندسال پیش توسط انتشاراتی در لبنان ترجمه و چاپ شد و به عراق و مصر هم رسید. باقی در انتهای توضیحات خود اظهار امیدواری کرد شلاق نقد بتواند اشکالات کتاب را برای چاپهای بعدی در آینده برطرف نماید.
حسن محدثی که در این جلسه به عنوان ناقد کتاب حضور داشت صحبت های خود را از بحث پیرامون «دیگرسالاری» در جامعهشناسی ایران آغاز کرد. به این مفهوم که آرای جامعهشناسان غرب بدون کاوش در مبانی آن ترجمه و شرح میشود و به زور تلاش میشود اندیشه غربیان به قامت تن واقعیت اجتماعی ایران پوشانده شود. این موضوع در مورد جامعهشناسی دین خطرناکتر است چرا که در جامعهشناسی دین یک جنگ داخلی در درون ما بین جامعهشناسی و ارزشها و باورهای دینی درونی ما وجود دارد. در نتیجه جامعهشناسی دین در ایران یک پیشنیاز دارد و آن نبرد با این دگرسالاری است. به دلیل اینکه در یک بافت کاملا دینی زندگی میکنیم و با این فرهنگ رشد یافتهایم، به این باورها علاقهمندیم پس، لازمه کار جامعهشناسی این است که با علایق درونیمان بجنگیم. وی در پاسخ به این سوال که چرا این جنگ لازم است گفت، برای این که جامعهشناسی در اساس خود انتقادی است؛ انتقادی در معنای کانتی آن، یعنی ما نمیتوانیم به نحو پیشینی یک باور یا یک گزاره را بپذیریم. وقتی راجع به امور دینی هم صحبت میکنیم باید انتقادی باشد، یعنی بدون مفروض گرفتن باورها و اندیشههای دینی. تحقق این موضوع در ایران خیلی سخت است چون ما هم باید در درون خودمان یک جنگ را با خودمان که بزرگ شده این باورها هستیم انجام دهیم و هم یک جنگ را با قدرتهای بیرونی که پاسدار این باورها هستند. جامعهشناس «اعتقادی اندیش» نیست و هیچ گزارهای را بهطور پیشینی مفروض نمیگیرد. به همین دلیل باید برای صحبت کردن از حسینابن علی(ع) سراغ دادههای تاریخی رفت و چیزهایی که در کتابهای دینی شنیده ایم باید در پرانتز برود. از موضع یک جامعهشناس، کار آقای باقی اینطور نیست. باید گفت که در این کتاب نویسنده پذیرفته که حسینابن علی(ع) امامی مقدس است که دست به کنشهای اجتماعی زده است و با جامعهشناسی نشان داده که این کنشها درست و موجه بودهاست. جامعهشناس باید به منابع تاریخی رجوع کند و همان منابع را هم انتقادی بررسی کند در حالیکه آقای باقی بیشتر به حرفهای امام علی و امام حسین و… ارجاع دادهاند. قدیس در نظر گرفتن کنشگران، نه جامعهشناسی است، نه تاریخی و نه علمی.
پس از این انتقادات که در بیان محدثی تندی آن از خاصیت نقد است و نه ناقد، باقی از دقت و حوصله محدثی تشکر کرد و با ذکر این نکته که وقتی کتابی را نقد میکنیم اگر آن را جدای از جغرافیای کار و بقیه آثار نویسنده مورد بررسی قراردهیم به یک نتیجه میرسیم و اگر آن را مرتبط با دیگر آثار نویسنده و جغرافیای موضوع و کار در نظر بگیریم به یک نتیجه دیگر میرسیم، گفت شاید اگر دیگر نوشتههای من در این موضوع مرور میشد معلوم میشد که من نمیخواستهام چیزهایی را مفروض بگیرم و آن را تئوریزه کنم. کارهای من یک بیس نظری داشتهاست که در سال 76-77 در فصلنامه حضور و مجلات دیگری چاپ شد و از آن به بعد من آن بیس را پیگیری کردهام. در آن جا من گفتهبودم که ما دچار یک دوآلیسم کاذبی به نام عرفیـقدسی هستیم و در ایمان به این دوگانه همیشه یک قطب سکولارـ دینی ساختهایم و چالشهای بیهودهای حول آن ساختهایم. در واقع این دوگانه اعتباری است و مثل دیگر مفاهیمی که در تعریفکردن و شناخت چیزها بکار میرود به ظاهر از هم تفکیک میشود اما به واقع چون یک کل واحد است، امکان جدایی از یکدیگر را ندارد. در مقام شناخت انسان ناچار است تا ویژگیهای یک چیز را از هم جدا کند و به شکل اعتباری آن را تعریف کند اما به واقع هیچکدام از هم جدا نیستند. ما این دوگانه را برای شناخت اعتبار کردهایم اما بعد خودمان ایمان آوردهایم که این واقعی است و این را تبدیل به پایهای برای فهم مسائل دیگر کردهایم. اگر در این چهارچوب که بر مبنای آن من این دوآلیسم را درست نمیدانم، به این کتاب بنگرید قضاوت در مورد این کار تغییر میکند.
نکته دیگری که باقی به آن اشاره کرد رفت و برگشت بین زمان اکنون و زمان وقوع حادثه بود. نویسنده با اذعان به این که در نگاه به گذشته تحت تاثیر مقطع زمانی زیست خود بوده، گفت در جاهایی اگر نام آدمها عوض شود با زمان حال مطابقت پیدا میکند. او همچنین با اشاره به اعتقادات خود و عموم جامعه، از استفاده تعابیر امام و… برای کنشگران واقعه مورد تحلیل دفاع کرد. چرا که در نگاه او استفاده نکردن از این تعابیر میتواند سبب قربانی شدن محتوا به پای شکل شود. باقی با تشریح دشواریهای جنگی که محدثی تحت عنوان جنگ درونی بین جامعهشناسی و اعتقادات به آن اشاره کرده بود، امکان درون فهمی و نزدیک شدن به موضوع را به عنوان حسن تحقیق در مورد موضوعات اعتقادی از سوی یک فرد معتقد بیان کرد. او همچنین استفاده خود از سخنان امام علی و دیگر بزرگان را در مقام دادههای تاریخی هم عصر دانست و نه استفاده از سخنان بزرگان به عنوان حجیت موضوع، که چندتن از حضار با اشاراتی به سطور مختلف کتاب این موضوع را رد کردند.
پس از این گفت و شنود حاضران نیز نکات خود را در ارتباط با کتاب و سخنان محدثی و باقی بیان کردند. از جمله در تایید موضع باقی برای استفاده از تعابیر تقدس زا برای برخی کنشگران گفته شد که یکی از وظایف جامعهشناس بوجود آوردن امکان و زمینه نقد است و ما باید بتوانیم جامعهشناسی دین را با همه محدودیتها ممکن کنیم.
همچنین با اشاره به جایگاه تاریخی کتاب و صفشکنی کتاب در برخورد با کلیشههای رایج از نحوه ورود به موضوع تقدیر شد اما این موضوع سبب نشد حضار به برخی جانبداریهای اعتقادی در متن کتاب و گزارههای ابطال ناپذیر آن اشاره نکنند. در واقع ابهامی که در روششناسی کتاب و تعریف مفاهیمی چون «طماع»، «اشراف»، «جنبش اعتراضی» و… وجود دارد سبب شد که مساله اعتبار دادهها بارها مورد سوال قرارگیرد. در مقابل این نکته که با شواهد مختلفی در جمع بیان شد، باقی یک بار دیگر به مقدمه کتاب برگشت و با تاکید بر لفظ بینش «جامعهشناختی» بجای «تحلیل جامعهشناختی» توضیح داد که «تحلیل جامعهشناختی این تصور را به ذهن میآورد که روشها و تئوریها و آزمونهای متعارف جامعهشناسی لحاظ شده است اما من در این کار بیشتر به دنبال این بودم که با بینشی جامعهشناختی به موضوع نگاه کنم».
سارا شریعتی نیز که یکی از حضار این جمع بود در ادامه به خطای ناهمزمانی در پژوهش هایی با موضوعات تاریخی اشاره کرد. وی استفاده از ادبیات مدرن را در مسائل تاریخی یکی از مصادیق این خطا دانست و پرسید: «آ یا سخن گفتن از عاشورا با عناوینی انقلاب، شورش، جنبش با رهبری و سازماندهی و تشکیلات، راسیونالیته.. که مربوط به دوران مدرن است، مناسبت مییابد؟ جامعه شناسی که به سراغ تاریخ می رود، آیا مجاز است از مفاهیم امروزی در تحلیل وقایع گذشته استفاده کند و اگر آری، به چه شکل و تا چه حد؟ زبان بحث مهمی است که مطرح می شود و به عنوان نمونه از عاشورا اغلب به عنوان قیام نام میبرند که مناسبت بیشتری دارد. موریس هالبواکس بحثی به عنوان چارچوب های اجتماعی حافظه دارد و از زبان به عنوان یکی از کادرهای اجتماعی حافظه نام می برد. ما اغلب از فرهنگ لغت جامعه شناسی روز استفاده میکنیم اما واژگان قدیم را به روز نمیکنیم. در این خصوص متفکران عرب بهتر کار کرده اند و به عنوان نمونه جابری از مفاهیم قبیله، غنیمت و عصبیت استفاده میکند و خوانشی جدید ارائه میدهد..»
شریعتی با بیان این که این نکات در ارتباط با کلیه موضوعات جامعه شناسی دین و جامعه شناسی تاریخ وجود دارد، با اشاره به بخشی از کتاب جامعه شناسی قیام امام حسین و مردم کوفه اضافه کرد ما وقتی کار جامعهشناسی تاریخ میکنیم دچار یک خطای ناهمزمانی میشویم در نتیجه نمیتوان از راسیونل بودن یا راسیونل نبودن آن واقعه پرسش به میان آورد و این راسیونالیته باید در آن دوره باید تفسیر و معنا شود.
این جلسه با بحث بر سر چگونگی استفاده از مفاهیم جامعه شناسی مدرن از یک سو و منابع تاریخی در جامعه شناسی موضوعات مربوط به تاریخ اسلام و همچنین لزوم بازسازی اجتماعی این دوران ادامه پیدا کرد. در پایان عمادالدین باقی با اظهار خوشبختی از توجه حضار به موضوع بار دیگر توجه به جغرافیای زمان و مکان کتاب را یادآور شد. کتابی که در زمان خود راه گشای نوع دیگری مواجهه با موضوعات رایج در تاریخ تشیع بوده است و در بررسی هایی که گروه مطالعاتی جامعه شناسی شیعه انجام داد جزو یکی از معدود کتاب هایی است که با مساله و رویکرد جامعه شناسانه به موضوعی در حیطه تشیع پرداخته است، هرچند به قول نویسنده بیشتر مبتنی بر نگرش جامعهشناسانه است تا تحلیل های روشمند جامعه شناسی.
———————————————————————-
باقی عمادالدین. جامعه شناسی قیام امام حسین و مردم کوفه. چاپ اول. نشر نی. تهران،1379.
باقی عماد الدین. عبدالرحمن العلوي. علم اجتماع الثوره الحسينيه والمجتمع الكوفي. انتشارات دارالهادي. لبنان. 1428ه.ق-2007م.