• بگرد
  • بازیابی گذرواژه

کدام ضرب؟ کدام قتل؟ ( نگاهی حقوقی و فقهی به مساله ترویج یا منع خشونت علیه زنان در سوره نساء)

روزنامه سازندگی، ش ۱۱۰۱ شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ص ۲ /

این روزها در پی قتل فجیع مونا حیدری در اهواز که احساسات عمومی را جریحه دار کرده است برخی افراد با تمسک به توجیهات شرعی مانند اینکه اگر زوجه خیانت کرده باشد و زوج او را قتل برساند، قصاص نمی شود در واقع افکار عمومی را در برابر شرع قرار داده اند. در این یادداشت به این مسئله می پردازیم که آیه الرجال قوامون علی النسا که آیه ۳۴ سوره نساء است، یکی از آیات بحث برانگیز چهارمین سوره قرآن است که به شکل‌های مختلفی ترجمه و تفسیر می‌شود اما آنچه در ظاهر با استناد به این آیه، در فقه تحت عنوان «قتل در فراش یا جواز کشتن زوجه» به دلیل رابطه نامشروع مطرح شده چقدر اعتبار دارد؟

کتاب «بحثی در ایه ضرب» به قلم عمادالدین باقی که درسال۱۳۹۲ مباحث آن در مجله مهرنامه منتشر شده بود و در سال ۱۳۹۶ با مجوز وزارت ارشاد از سوی انتشارات سرایی روانه بازار شد با نگاهی کاملا درون دینی و بر اساس ایات قران، قرائت کاملا متفاوتی از برداشت های سنتی ارائه می دهد و می گوید بر اساس آیات قرآن، نه‌تنها زوجه اگر دارای رابطه نامشروع باشد بلکه به فرمایش صریح قرآن اگر فحشای مبین داشته باشد به گونه ای که موجب رسوایی عام شود مرد می‌تواند ابتدا او را نصیحت کند اگر سودی نکرد می‌تواند با او قهر کند اگر باز هم سودی نکرد در مرحله سوم بحث از ضرب مطرح شده که این هم مربوط به جامعه سنتی بوده و حتی فقهای قرون گذشته تاکید کرده اند منظور، ضرب غیر مبرح است یعنی ضربی که نه درد داشته باشد نه اثری بگذارد و اگر باعث کبودی شود دیه دارد و در مرحله چهارم اگر باز هم سودی نکرد و به فحشا ادامه داد می تواند او را طلاق بدهد و ابدا حق کشتن ندارد.

وقتی ۱۴ قرن پیش چنین مجوزی داده نشده چطور در قانون مجازات اسلامی امروز چنین مجوزی آنهم به استناد بعضی از احکام فقهی داده می‌شود؟

این در حالی است که روش مطرح شده در قرآن، تحمل و صبوری بالایی می خواهد حال این که همین امروز در دنیای غرب هم اگر زن مرتکب چنین گناهی شود بلافاصله و همان ابتدا مرحله چهارم را اجرا می‌کنند (یعنی طلاق) ولی قرآن طلاق را هم گزینه اول ندانسته و به عنوان چهارمین گزینه مطرح کرده یعنی بردباری ای که مطرح می‌شود حتی بیش از ظرفیت افراد در جوامع آزاد است. در قسمت جمع بندی کتاب آمده است:

برای درک بهتر مساله توجه به خود آیه و سپس موارد زیر ضروری است.

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَیٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ ۚ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ ۚ وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ ۖ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا ۗ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیًا کَبِیرًا

۱-دو واژه نشوز و ضرب، کلیدی ترین واژگان در این آیه هستند بنابراین، هر معنایی که از آنها فهمیده شود به كل عبارت سرایت می کند و معنایش را دگرگون می سازد. واژه ضرب نیز کلمه ای است که چالش برانگیخته وگرنه سایر فرازهای آیه چندان محل مناقشه نبوده اند. کلمه ضرب هم با توجه به توضیحاتی که خواهد آمد داستان دیگری دارد. ولی ابتدا باید خود را از پیشداوری و برخوردهای رمانتیک و عاطفی صرف خالی کرد؛ نه تنها درباره این عبارت بلکه درباره عبارات هر اثر کلاسیک. بر پایه مباحث این کتاب سه برداشتی که آیه مزبور برمی تابد عبارتند از:

یکم- نشور همان معنایی را دارد که در سده های پیش تاکنون از سوی مفسران و فقیهان مسلمان (عامه و خاصه) بیان شده است؛ یعنی نافرمانی جنسی. ولی معنای ضرب منصرف از زدن است و به دلالت خود قرآن که در آیات دیگر ضرب را به معنای سفر کردن یا ترک کردن به کار برده است. معنای ضرب، منحصر به زدن نیست، در نتیجه آیه می گوید اگر زنی نشوز کرد ابتدا او را نصحیت کنید، اگر سودی نبخشید با او قهر کنید در خانه و بستر( واهجروهن في المضاجع). اگر بازهم سودی نبخشید سفرکنید که بر اساس ترتیب تشدید واکنش نسبت به نشوز و در مرحله دوم که قهرکردن در خانه است قهر کردن به معنای ترک خانه به عنوان مرحله شدیدتر قهر، معقول تر است.

دوم- نشوز به معنای نافرمانی جنسی است و طیفی از بے اعتنایی به تمایل مرد در همخوابی تا فحشاء را در بر می گیرد ضرب به معنای زدن است اما مراحل سه گانه وعظ و هجره ضرب (نصيحت، قهر کردن و زدن) تابع درجات نافرمانی است. اگر نازل ترین آن یعنی عدم تمایل به برقراری رابطه جنسی روی دهد که از سر تحقیر و اذیت کردن باشد -زیرا در صورت بیماری یا ناتوانی یا عدم آمادگی لازم چه از سوی زن و چه از سوی مرد حرجی نیست- باید وعظ کرد. اگر این نافرمانی توام بانقض حقوق مرد و حفظ الغيب نكردن او باشد باید قهر کند و اگر به مرحله فحشاء رسید می تواند متوسل به ضرب غير مبرح شود.

سوم- نشوز یک معنای حداقلی دارد و یک معنای حداکثری. عدم تمایل جنسی به مرد یا همسر قانونی، کف نشوز یا نافرمانی جنسی است و فحشاء در شرایطی که زن در خانه همسر قانونی خویش بسر می برد، شدیدترین حالت آن است و آیه ناظر به مراحل سه گانه مقابله با فحشاء است.

۲-اصل بر فلسفه حکم است نه خود حکم و سیاق عبارات و شان نزول. و شرایط تاریخی و اجتماعی آنها نشان می دهد که این حکم در واقع برای محدود کردن عمل رایج تنبیه بدنی زنان نازل شده و در زمان بیان این حکم، هدف اصلی جلوگیری از خشونت علیه زنان بوده است.

۳-برفرض که ضرب را به معنای زدن بدانیم، طبق نص آیه، اصل بر عدم ضرب است چون حکم اباحه و انحصار ضرب در صورت نشوز به معنای تحریم ضرب در غیر آن است یعنی اصل بر عدم ضرب است.

۴- آیه ضرب درباره نشوز زن است یعنی زنی که مرتکب فحشای مبین شود. در گذشته و حتی امروز، چنین زنانی مورد خشونت قرار می گیرند اما حق مدیریت و مالکیت فرد بر بدن خود، حقی بشری و ذاتی است و حتی با ازدواج ملغی نمی شود. به عبارت دیگر زن و شوهر مالک هم نمی شوند و فقط حق بر بدن و مالكيت فرد بر خودش با ازدواج محدود شده و فرد متعهد است که این مالکیت را در اختیار کسی جز همسر قانونی خود قرار ندهد. پیمان ازدواج با مودت و رحمت است که دوام می یابد و اگر فردی برخلاف پیمان عمل کرد، قرارداد فسخ می شود. ایه مورد بحث می گوید اگر زن نشوز کرد و مرتکب فحشای آشکار شد و خوف و خطری برای بقای کانون خانواده به وجود آمد، ابتدا او را با زبان خوش نصیحت کنید اگر این راه را به درستی رشید و نتیجه ای نداشت با او قهر کنید؛ به نحوی که این قهر کردن فقط در خانه باشد و خارج از محیط خانه کسی متوجه نشود. همچنین، مدت این قهر کردن هم از حداکثر سه روز تجاوز نکند. اگر این مرحله را هم انجام دادید و سودی نبخشید او را تنبیه کنید اما بانخ یا مسواک به او بزنید به نحوی که هیچ اثری از آن نماند. اگر اثری بماند باید قصاص شوید و دیه بدهید. تعداد آن ضربه ها نیز باید حداقل ممکن باشد و از عدد ده تجاوز : نکند. این عمل هم نزد دیگران از جمله فرزند نباید صورت گیرد. افزون بر اینها چنین تنبیهی نباید از روی غضب و خشم باشد و فقط به قصد اصلاح صورت گیرد نه انتقام و تشفی دل. چون اساس زندگی بر مودت است و تنبیه به همین شکل هم منحصر به ارتکاب فحشاست و در غیر آن تنبیه کردن و بدرفتاری با زن حرام است. در صورتی که او تمکین کرد و دست از امر خلاف برداشت حق ادامه بدرفتاری و بهانه جویی ندارید.

۵- ضرب در صدر اسلام، اولین واکنش مردان در برابر نشوز زنان بود و پیامبر اسلام آن را تبدیل به آخرین راه کرد و برای آنهم آنقدر شرط و شروط گذاشت که عملا منتفی شود. با این حال، پیامبر درباره این آیه می گوید حواستان باشد که زنان امانت خدا هستند و بر زنان است که کس دیگری را به بسترشان راه ندهند که شما را ناخوش آید. اگر چنین کردند و شما ناگزیر از این تنبیه شدید باید تنبیه غير مبرح باشد. در عین حال از این عمل فراتر نروید و مسئولیت رزق و روزی و زندگی و رفتار خوش با آنان بر عهده شماست. اما این آیه در مورد سنتهای جاری در عصر پیامبر است و سیاق آن حاکی از راهکارهایی برای دور کردن جامعه از روش خشونت علیه زنان است. در آن دوران، هنوز برای این قبیل نافرمانیها مجازات بهتری وجود نداشت و تابع عرف بوده اما امروزه طلاق را مقرر کرده اند. راه حل این است که به جای استفاده از خشونت علیه زنی که مرتکب نقض عهد همسری و فحشا می شود مشکل به یک دادگاه صالحه و قوه قضائیه مستقل و عادلانه ارجاع شود. در عصری که نظام قضایی وجود نداشت قرآن به حکمیتی از دو سو ارجاع داده است و در قرون بعد که حکومت و نظام قضایی برساخته شد این حکمیت شکل متعالی تری یافته است.

حتی در دنیای مدرن هم مردان از چنین ظرفیتی برخوردار نیستند که اگر همسرشان مرتکب فحشای آشکار (و حتی تکرار آن) شد با او از در وعظ و قهر کردن وارد شوند. آمار خشونت عليه زنان در غرب نشان می دهد حتی در آنجا نیز نخستین واکنش خشونت و در بهترین صورت، خود طلاق است. متقاب زنان نیز رفتار مشابهی با نقض پیمان همسری از سوی مردان دارند.

محتمل است امروزه سخنانی را که در پاسخ به منتقدان آیه ضرب گفته می شود توجیهاتی برای فرار از نقادی جنبش زنان قلمداد کنند. من صرفنظر از بحثها و ملاحظاتی که درباب جایگاه جنبش زنان و مسائل آن دارم یادآوری می کنم، سخنان نقل شده درباره قیود و شروط و محدودیت های تنبیه در متون فقهی مربوط به قرنها پیش از پیدایش پدیده ای به نام جنبش زنان و حقوق زنان است.

۶-توجه به جغرافیای بحث بسیارضروری است. اگر این آیه را در جغرافیای زمانی خود مورد بررسی قرار دهید در می یابید که چه میزان مترقی و فراتر از زمان خود بوده است. این آیه در عصری که در بادیه ها گاه دختران زنده به گور می شدند و زن مانند دنیای امروز به ابزار تمتع های تجاری و جنسی بدل شده و در حد یک ابزار جنسی به شمار می رفت نازل شده که در تقابل باشکوهی با فرهنگ ضد زن زمانه بوده است. اساسا در شأن نزول آیه گفته اند مردی از انصار زنش را کتک زده و پدر دختر او را نزد پیامبر برده و شکایت کرده است. پیامبر می گوید این دختر باید شوهرش را قصاص کند. هنگامی که او می رود پیامبر پیغام میدهد بازگردید. جبرئا بر من نازل شده و دستور دیگری داده است. در آیه ۱۱۴ سوره طه خطاب به پیامبر آمده است: قبل از اینکه حکم خدا بیاید عجله نکن و از قرآن جلوتر نرو. (سیوطی، ۲۷۱). در واقع آن مرد به دلیل نشوز زن، او را کتک زده و پیامبر می خواسته او را قصاص کند اما آیه می گوید مرد حق نداشته به دلیل نشوز، زن را بزند و مراحلی را با همه شروط و ضوابط پیش گفته بیان می کند که در آیه آمده است. به همین سبب عمربن خطاب می گوید ما مردان قریش قبل از آمدن به مدینه صاحب اختیار زنان خویش بودیم و از هنگامی که به مدینه آمدیم زنان صاحب اختیار ما شدند.

ممکن است گفته شود این آیه در زمانه نزول، مترقی بوده اما به گمان نگارنده هنوز پس از ۱۴قرن نیز از زمان جلوتر است زیرا زنان در قرن نوزدهم و بیستم برای کسب حقوق ابتدایی خویش جانفشانی می کردند. ممکن است گفته شود اما «اثر شتاب» آن آیه اینک به پایان رسیده و اکنون که در دوره جنبش زنان هستیم مقررات مندرج در آیه از زمان کنونی، پس افتاده است اما به گمان من هنوز هم بر بلندای زمان ایستاده است. آمار خشونت علیه زنان در جهان امروز، از جمله در جوامع دموکراتیک در این زمینه قابل بررسی است.

علاوه بر این، بر فرض که حکم آیه۳۴ سوره نساء امروز دیگر موضوعی وا پس مانده باشد بازهم خللی در اعتبار قرآن پدید نمی آورد و ارزش پیشتازی آن آیه در طی قرن های خشونت علیه زنان زایل نمی گردد چنانکه اگر روزی نظریه جاذبه یا سرعت نور نقض شود ارزش آن در خیزش علمی بشر در دوره مهمی از تاریخ از میان نمی رود. باید توجه داشت که با پیشرفت جامعه، یکی از احکام از موضوعیت می افتد و بلاموضوع شدن حکمی از احکام اجتماعی، امری مسبوق به سابقه است و دخلی در اصول اعتقادی ندارد.

مهم تر از همه، فلسفه حکم است که عبارت است از دو موضوع :« نفی خشونت علیه زنان» و «تقویت مودت در روابط زن و شوهر».

قطع نظر از اینکه همه محدثان و مورخان و مفسران در مورد شأن نزول آیه اجماع دارند و می توان گفت این آیه برای حل یک معضل در آستانه جنگ احد بوده می توان آیه را تأويل کرد و گفت منظور از ضرب، غیر از زدن اصطلاحی بوده است. با توجه به اصل منع ضرب) و معنایی که از آیه گفتیم و با توجه به احتمال نسخ و باتوجه به آیات و روایات دیگر در باب حرمت زدن و با توجه به اصالت کرامت انسان و… اصولا آیه در عصری بیان شده که نظام جزائی مدرن کنونی وجود نداشت و مجازات ها، فردی و قبیله ای بود. اما امروزه که نظام قانونی به وجود آمده و معیار و مطلوب شارع و ملاکات و مقاصد قرآن بر ترجیح اصلح است، دیگر اجرای مجازات نافرمانی به دست شوهر نه معقول، نه مقبول و نه مشروع است. هر نزاعی چه از سوی زن و چه از سوی مردباید به محکمه ارجاع شود. امروزه تعداد زیادی از زنان به جرم قتل مردان در زندان یا زیر حکم اعدام هستند و یا مردانی که به توهم، بدگمانی، اختلاف یاسوء نیت و انگیزه ها و دلایل دیگر، زن خود را کشته اند و یک سوم قتل ها در ایران از نوع همسرکشی است (بامداد خبر ۱۳ تیر ۹۱). در حالی که آنان می توانستند مشکل خود را به دادگاه ارجاع دهند.

*برگرفته از کتاب بحثی در آیه ضرب و قیمومت زنان-انتشارات سرایی

(گزارش و معرفی این کتاب به مناسبت قتل هولناک مونا حیدری در اهواز، توسط خانم پروانه گوهر از روزنامه سازندگی تهیه شده است)

کانال تلگرامی گفتارهای باقی

https://t.me/emadbaghi

نوشته شده توسط
عمادالدین باقی
دیدن همه یادداشت ها
گذاشتن پاسخ

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

In order to use the Instagram feature, please install and activate Meks Instagram Widget plugin .

نوشته شده توسط عمادالدین باقی