روزنامه جوان، شماره ۶۸۳۷، دوشنبه ۰۶ شهريور ۱۴۰۲ ص1و6
http://www.javann.ir/fa/pb/1/1/3814
پاسخ تفصیلی عمادالدین باقی به نقد کوتاه «جوان»
در پی درج مطلبی در ستون ویژههای صفحه ۲ شماره پنجشنبه دوم شهریورماه که در آن به نقد یادداشت عمادالدین باقی در روزنامه شرق در خصوص حکم قضایی حمید قرهحسنلو، پزشک متهم در شهادت روحالله عجمیان در حوادث پاییز سال گذشته پرداخته بود، عمادالدین باقی با ارسال جوابیهای تفصیلی ضمن دفاع از ادعاهای خود خواستار انتشار جوابیهاش در «جوان» شد.
آقای باقی جوابیه خود را با آیه ۸ سوره مائده آغاز کرده است. ادامه متن کامل جوابیه به شرح زیر است:
پیش از هر چیز سپاسگزارم از اینکه به موضوع یک زندانی و آنچه دربارهاش نوشته شده توجه ویژه نشان دادهاید. صرفاً به احترام آیه شریفه صدرالذکر و به دلیل اینکه بر این باورم که ما و شما انشاءالله در پی فهم حقیقت و عدالت هستیم و وجدان انسانی شما هم اجازه نمیدهد که حق انسانی پایمال و قربانی جدالهای سیاسی شود، بر خود فرض دیدم این جوابیه را بنویسم.
در خود قوه قضائیه نیز وجود روشهای مختلف تجدیدنظر، فرجامخواهی، اعاده دادرسی و… به خاطر وجود احتمال خطا در حکم است و تاکنون هزاران حکم نقض شده است و همه این تلاشها برای حفاظت از عدالت و اعتبار قوه قضائیه است.
مقدمتاً اشاره میکنم گرچه در مورد زندانیان ممکن است برخی افراد از خاستگاه سیاست، مواضعی را اتخاذ کنند، اما اینجانب به عنوان یک باورمند حقوق بشر و به صفت عضوی از «انجمن دفاع از حقوق زندانیان» و مشاور حقوقی برخی از پروندهها، اصولاً در مورد پروندهای تا اشراف لازم و اطلاع از جزئیات آن نداشته باشم، به صورت تفصیلی ورود نمیکنم. به طور کلی، چون بیان برخی از زوایای پروندهها نیز به لحاظ حقوقی یا مصلحت وکیل و موکل جایز نیست مطرح شود، ممکن است درباره آنها حق مطلب ادا نشود ولی در خصوص برخی پروندهها همان قدری که جایز البیان است برای فهم حقیقت کفایت میکند.
در مورد موضوع دکتر قرهحسنلو و همسرشان و مقالهای که بنده در روزنامه شرق نوشتم و پاسخی که شما دادهاید، نکات زیر قابل توجه است:
۱- یکی از موارد بسیار مهم که در جدالهای رسانهای نادیده گرفته میشود، این است که وقایع تلخ بهشت سکینه معلول یک تصمیم نادرست بود که زنجیرهای از حوادث را به وجود آورد و اگر آن تصمیم نادرست نبود، امروز مرحوم عجمیان و محمدمهدی کرمی و سیدمحمد حسینی که به جرم مشارکت در قتل او اعدام شدند، در حیات بودند.
آیا میدانید که تصمیم به بستن در بهشت سکینه علت اصلی بود و هیچکس عاملان این تصمیم را مؤاخذه نکرده است؟ وقتی که عدهای با اهداف خاصی از قبل فراخوانی برای چهلم حدیث نجفی منتشر کردهاند، در صورتی که در بهشت سکینه باز بود و جمعیت در فضای چند هکتاری آنجا پخش میشد و هر تدبیر امنیتی در همان محدوده اتخاذ میشد، دیگر موجب تراکم جمعیت در مسیر منتهی به بهشت سکینه و اتوبان و حوادث بعدی نمیشد. در تمام دنیا اعتراضات و تجمعات به دلایل مختلف وجود دارند و نمیتوان آن را نادیده گرفت، مهم تدبیر و مدیریت مواجهه با آن است نه اصل اعتراض و تجمع (با یادآوری اصل۲۷ قانون اساسی).
۲- فیلمی که از صحنه خشونت علیه مرحوم عجمیان به کرات پخش شده نشان میدهد که از چند زاویه فیلمبرداری شده است. به جز ابهامات و سؤالاتی که ایجاد میکند، این پرسش هم مطرح است که چگونه چند نفر در حال فیلمبرداری بوده اما به کمک مرحوم نرفته و از کشتن وی جلوگیری نکردهاند؟ با توجه به اینکه فیلمها در اختیار مراجع قضایی و امنیتی بوده و طبعاً صاحبان دوربین هم شناخته شدهاند، چرا در این خصوص اتهامی متوجه این افراد نبوده است؟
۳- شکسته شدن دندههای دکتر قرهحسنلو را کذب دانستهاید. فارغ از مشکلات خاصی که درباره ثبت وضعیت زندانیان در ایران وجود دارد، در این مورد مدارک پزشکی کافی موجود هستند و در دادگاه هم ایشان درباره شکستگی دنده خود توضیح داد.
۴- شما در این نوشتهتان به اعترافات آرین فرزامنیا علیه آقای قرهحسنلو اشاره کردهاید تا دخالت او را در خشونت ثابت کنید. چنانکه در رأی صادره علاوه بر آن به اظهارات مأموری به نام فریدون رامتین هم استناد شده است، در حالی که از نظر قانونی و شرعی اقرار فرد علیه دیگری نافذ نیست.
ماده۱۲۷۸ قانون مدنی میگوید: اقرار هر کس فقط نسبت به خود آن شخص و قائممقام او نافذ است و در حق دیگری نافذ نیست.
آیتالله خامنهای نیز در حوادث سال۱۳۸۸ رأی اجماعی فقها را اینگونه بیان میکند: «اینکه در دادگاهها- که در تلویزیون هم پخش میشد- از قول یک متهمی چیزی راجع به یک کس دیگری گفته میشود، من این را بگویم که این، شرعاً حجیت ندارد. بله، متهم هر چه درباره خود در دادگاه بگوید، این حجت است، اما علیه دیگری بخواهد اعترافی کند، نه، مسموع نیست» (۲۹شهریور۱۳۸۸).
آوردهاید: «یکی از متهمان پرونده به نام آرین فرزامنیا که صراحتاً اقرار کرده است ضرباتی را با چاقو به کتف و گردن شهید وارد کرده، گفته که حمید قرهحسنلو یقه زیرپیراهن شهید عجمیان را گرفته بود که ضربه چاقوی وی که قصد داشته به شهید عجمیان بزند، به دست حمید قرهحسنلو برخورد میکند و بریدگی دست وی که در فیلمهای صحنه شهادت مشخص است، به همین جهت بوده است.»
در جریان همفکری با وکلای محترم در تنظیم لایحه، مشخص شد که آقای فرزامنیا از اینکه ضربه چاقوی او به دست فردی اصابت کرده سخن گفته و، چون انگشت دکتر قرهحسنلو زخمی بوده، این دو را به هم تطبیق دادهاند، در حالی که خود دکتر قرهحسنلو نمیداند در آن اوضاع آشفته و خشن که روی زمین در جستوجوی عینکش هم بوده، انگشتش چگونه زخم شده است، ضمن اینکه اساساً او وقتی به محل حادثه رسیده که مرحوم عجمیان نقش بر زمین شده و در مظان فوت بوده و برخی افراد هنوز مشغول آسیب رساندن به او بودهاند.
۵- طبق آنچه در دادنامه خود دادگاه مشاهده میشود، دکتر قرهحسنلو منکر هرگونه اقدام، صدمه و آسیب به مرحوم عجمیان است. آقای آرین فرزامنیا برابر مدارک پزشکی ارائهشده از سوی ایشان فردی دارای مشکلات روحی و روانی و تحت مداواست و رأی دیوان عالی کشور دایر بر رسیدگی و تحقیق در خصوص مشکلات روحی وی دلیلی است بر اینکه سخن او درباره خودش هم نافذ نیست چه رسد به دیگران.
۶- اظهارات همسر دکتر قرهحسنلو در خصوص اینکه دکتر یک لگد به پیکر مرحوم عجمیان زده (به جز این اصل مهم که اقرار دیگری نافذ نیست)، حسب اظهارات خود خانم فرزانه قرهحسنلو در مراحل تحقیقات و بازپرسی و در دادگاه (که از رسانههای رسمی پخش شد) و دیوان عالی کشور انکار و تکذیب شده است. همین نکته در خصوص اعمال فشار روحی و جسمی بر متهمین در مراحل تحقیقات اولیه محل تأمل است. خدا نیاورد روزی را که خود شما در معرض چنین امتحانی قرار بگیرید.
۷- اسکرین شاتی که خلاف اتهام دخالت داشتن دکتر قرهحسنلو بوده را زیر سؤال برده و گفتهاید نمیتوان به آن اعتنا کرد.
برای احراز صحت آن نیازی به دراختیار داشتن پرونده هم نیست و من نیز نمیگویم اگر آن را قبول ندارید، بگویید فیلمهای کامل و تقطیعنشده را برای روشنشدن افکار عمومی منتشر کنند، بلکه در همین فیلم تقطیعشده و منتشرشده از صداوسیما، آنچندثانیهای که تصویر آقای قرهحسنلو را دارد و روی دور کند گذاشته شده و اسکرینشات گرفتهشده را خودتان روی دور کند بگذارید و ببینید.
۸- در مورد این ادعا که وی از صحنه به شهادت رسیدن عجمیان فیلمبرداری کرده است، هیچ مدرک و سندی وجود ندارد و ادعایی بیاساس است. این زن و شوهر صرفاً با حضور در محل بهشت سکینه و مشاهده در بسته و ملاحظه تجمع مراجعان پشت در بهشت سکینه و قبل از اینکه هرگونه درگیریای وجود داشته باشد و در زمانی که پشت در بهشت سکینه تجمع آرام بوده، برای حدود چند ثانیه فیلمبرداری کردهاند و به هیچ وجه از آن فیلم استفادهای هم نکردهاند. همه میدانیم که این حد از فیلمبرداریها در بین میلیونها نفر امری عادی و رایج و روزمره است. وکلای ایشان هم مصرانه درخواست کردهاند که اگر ادعایی خلاف آن وجود دارد، گوشی ایشان را ارائه و فیلم مورد ادعا بازبینی شود.
۹- نوشتهاید خود ایشان در جلسه دادگاه اعتراف کرده است که «یکی از قصورهای وی این بوده است که به عنوان یک پزشک به وظیفه خود در مورد شهید عجمیان به عنوان یک مجروح نیازمند درمان عمل نکرده است.».
اما آیا با ازدحام جمعیت و شرایطی که در فیلم منتشره از صداوسیما دیده میشود، اساساً امکان هرگونه کمکرسانی به مرحوم عجمیان وجود داشته است؟
۱۰- در فراز دیگری از یادداشت آوردهاید که، چون او از شکنجه مرحوم عجمیان فیلمبرداری کرده و قسم پزشکی خود را زیر پا گذاشته، نمیتوان به عنوان کار خیر از او دفاع کرد.
فارغ از اینکه، چون مقدمات نادرست است، نتیجه هم نادرست خواهد بود. از نظر قرآنی عمل صالح هر کسی مأجور است و کار خیر هیچکس با انکار من و شما دود نمیشود که بر هوا برود. واقعیت مدرسههایی که ساخته شده، کمکهایی که به نهادهای خیریه شده و بیمارانی که به رایگان کارشان انجام شده و اسناد و مدارک آنها با انکار کار خیر معدوم نمیشوند و این نوع انکارها برخلاف اصل اخلاقی «فَمَن یَعمَل مثقَالَ ذَرَّةٍ خَیرا یَرَهُ وَ مَن یَعمَل مثقَالَ ذَرَّة شَرّا یَرَهُ (زلزال، آیات۷و۸) است.
۱۱- با توجه به نکات پیشگفته، از آنجا که رأی دادگاه بدوی و دیوان در مورد ۱۱نفر است، فقط بخشی که مربوط به آقای قرهحسنلو و همسرش است را عیناً نقل میکنم:
«متهم ردیف هشتم حمید قرهحسنلو به اتفاق همسرش فرزانه قرهحسنلو حسب ادعایش جهت زیارت اهل قبور – مرحوم عسگری- که گویا از اقوامشان بوده در بهشت سکینه حاضر و به خاطر بسته بودن در قبرستان با مردم همراه میگردد و میگوید صرفاً نظارهگر بودهام و در محل شهادت شهید حاضر بوده و مدعی است، چون مردم اطراف شهید جمع شده بودند، من هم نزدیک شدم و، چون دکتر رادیولوژیست میباشم و قصد داشتم وضعیت حیات وی را بررسی نمایم و در بررسی فیلم موجود، ایشان به همراه همسرش در صحنه شهادت دیده میشود و انگشت اشاره دست راست وی زخمی و خونآلود است و همچنین ایشان به جهت برداشتن عینک خود در محدوده مکانی که شهید بین دو خودرو قرار گرفته، مراجعه نموده، به حسب اظهارات ایشان در صحنه ضربوجرح طلبه مصدوم آقای یاسر اسماعیلی حضور داشته است و همسر ایشان اذعان داشته که حمید قرهحسنلو یک لگد به شهید زده ولیکن خودش منکر این موضوع میباشد و در منزل ایشان تصاویر دراویشگنابادی و شبنامههای مربوط به دکتر سایان کشف و در بررسی گوشی وی کلیپی از زمان حضور در تجمعات موجود بوده و اقرار نموده سابقاً در پشت بام منزلشان به همراه همسرش شعارهایی علیه نظام سرداده است، متهم ردیف نهم خانم فرزانه قرهحسنلو نیز به همراه همسرش حمید حسنلو به شرح توضیحات مربوط به همسرش وارد جمعیت اغتشاشگران شده و اظهار داشته که صرفاً نظارهگر بوده و در صحنه شهادت شهید نیز دیده میشود و اذعان داشته همسرم یک لگد به شهید زده، ایشان در فیلم موجود در حال شعار دادن است و حضور خود در اغتشاش را از طریق پیامک به همسایهاش اطلاع و مینویسد بعد از شام نیز به پشت بام رفته و شعار خواهم داد.»
آنچه نقل شد کل مطلبی است که در خصوص این دو در دادنامه اخیر دیوان آمده است. عجیب اینکه چند جا نوشته «برحسب اظهارات متهم»، اما بعضی اظهارات را پذیرفته و بعضی را بدون دلیل نپذیرفتهاند. فارغ از اینکه استناد به پیدا شدن برگههایی از دراویش گنابادی در خانه ایشان ربطی به اتهام ندارد و مانند این است که اگر کسی از چراغ قرمز رد میشود، برای جریمه او استناد کنند که در ادارهاش هم تخلفی داشته است و این شگفتیآور و برخلاف ادب قضایی و نشانه سوگیری است.
درباره حضور در صحنه مربوط به طلبهای به نام یاسر اسماعیلی، اظهارات آقای دکتر قرهحسنلو این بوده که علائم حیاتی وی را بررسی و اعلام کرده که سریعتر او را به اورژانس برسانند و در واقع او را نجات داده است، اما در دادنامه به گونه دیگری جلوه داده شده. جالب اینکه روابط عمومی دادگستری برای نفی ادعای کمک دکتر قرهحسنلو طی بیانیهای اعلام کرد که حضور همزمان ایشان در دو صحنه امکانپذیر نیست ولی از طرفی در دادنامه به حضور همزمان هر دو صحنه برای اثبات جرم استناد میکنند.
موضوع لگد زدن را هم که در بالا توضیح دادم، اما نکته ظریف اینجاست که همین گزارش نشان میدهد زمانی که آقای قرهحسنلو به صحنه رسیده مرحوم عجمیان فوت کرده و دکتر قصد داشته بررسی کند که آیا هنوز علائم حیاتی دارد یا خیر؟ که میسر نشده است، بنابراین متهم هیچ نقشی در حوادث قبل از فوت نداشته و اصلاً در آن زمان حضور نداشته و در اواخر آن رسیده است، چه رسد که کارگردانی کرده باشد.
نکته دیگر اینکه نفس حضور در یک تجمع جرم نیست، به ویژه که فرد به صورت اتفاقی در آن قرار گرفته باشد، اما اگر کاملاً با شما همعقیده باشیم و بخواهیم فرض را بگذاریم بر اینکه همین پاراگراف نقلشده در رأی، عین حقیقت باشد و شما هم قاضی باشید که اندکی خود را در موقعیت بحرانی پیش آمده برای متهم قرار میدهد، واقعاً بر اساس کدام قانون و طبق کدام موازین شرعی و در چه نظام قضایی امکان دارد که برای آنچه در این گزارش آمده است ۱۵سال حبس برای یک نفر و پنج سال برای همسرش صادر شود؟
در پایان فراموش نکنید که یک زن و شوهر که پدر و مادر دو فرزند هستند که یک دختر ۱۲ساله دارند، در زندانند. انتظار دارم این حد از شجاعت در روزنامه شما وجود داشته باشد که این توضیحات به چاپ برسد، اما مطمئنم در جریده هستی و کارنامه اعمال و آخرتمان ثبت است.
والسلام خیرختام- با مهر
عمادالدین باقی
پاسخ «جوان»
سخنان خود شما درباره متهم چقدر حجیت دارد؟!
به نظر میرسد آقای باقی با پاسخ مبسوطی که به نقد کوتاه «جوان» درباره یادداشتشان در شرق دادهاند، فرصت استفاده از زمینه «جوان» برای دنبالکردن دفاعیه خود را مغتنم شمردهاند، هر چند مطابق قانون مطبوعات الزامی به درج همه آن پاسخ تفصیلی به ویژه آنکه از جانب روزنامه شرق هم ارسال نشده، نداریم، اما برای نشاندادن حسننیت و نیز ضعف استدلالی ایشان همه پاسخ را آوردیم.
۱- آقای باقی ابتدا باید توضیح دهد که چرا خود را فردی عادلتر، صادقتر و آگاهتر از دادگاه میداند که در رأی دادگاه، شک و، چون وچرا کند؟ بهتر نیست باورمندان به حقوقبشر و مدنیت و دموکراسی، به نظام قضایی کشور و رأی دادگاهها هم باور داشته باشند؟ اگر هر کسی خود را بدون دسترسی به کل پرونده و جزئیات، محقتر از قاضی برای صدور رأی بداند که سنگ روی سنگ بند نمیشود. حتی اگر یک قاضی دیگر یا صدها وکیل هم در دادگاه حاضر و در جریان تمام جزئیات باشند، نظام قضایی در همه جهان، رأی و حکم قاضی اصلی را میپذیرد. خود دستگاه قضا برای اشتباه یا احتمال بیعدالتی قاضی اصلی، مسیر تجدیدنظر را انتخاب کرده است، پس این ورود آقای باقی و همفکرانشان به پروندهای که چیز زیادی از آن نمیدانند برای چیست؟
۲- آقای باقی با استناد به ماده۱۲۷۸ قانون مدنی که میگوید: «اقرار هر کس فقط نسبت به خود آن شخص و قائممقام او نافذ است و در حق دیگری نافذ نیست»، اقرار یکی دیگر از متهمان را درباره متهم موردبحث غیرنافذ میداند و در جای دیگری به او مشکلات روحی و روانی نسبت میدهد. خود آقای باقی در اینجا نه یک قاضی و نه وکیل است که اساساً چنین عناوینی را نمیتوان خارج از مسیر دادگاه برای کسی استفاده کرد، تنها عنوانی که میتوان به ایشان داد، یک «شاهد» است که فیلمها را دیده و سرعت فیلمها را کم کرده که دقیقتر ببیند و در اینجا مثل یکی از حاضران در صحنه است و میخواهد به نفع یکی از متهمان (همان دکتر مذکور) و به ضرر یکی دیگر (اتهام روحی و روانی) اقرار کند. آیا این اقرار نافذ است؟!
این تازه با فرض آن است که استناد آقای باقی به ماده قانونی مذکور، استناد درستی باشد، اما در واقع بررسی اعترافات آرین فرزامنیا ذیل عنوان «اقرار»، مصادره به مطلوب آقای باقی است. درست است که اقرار کسی علیه شخصی دیگر نافذ نیست، اما اظهارات فرزامنیا در قبال متهم پرونده، اساساً اقرار به حساب نمیآید، بلکه شهادت و گواهی گواه حاضر در صحنه است. مطابق مواد متعددی در قانون، از جمله ماده ۱۷۴ قانون مجازات اسلامی، شهادت یک فرد نسبت به وقوع جرم علیه فرد دیگر مسموع و نافذ است. بیش از این، حتی شهادت فردی هم که واجد صفات شهادت نباشد، از جمله آنچه که مورد ادعای آقای باقی درباره مشکلات روحی و روانی فرزامنیا بوده است، میتواند مستمسک صدور حکم قرار گیرد. طبق ماده ۱۷۶ قانون مجازات اسلامی، ارزشگذاری و میزان تأثیر اظهارات شاهد در علم قاضی یا در حد یک اماره قضایی، در صورتی که شاهد واجد شرایط مکفی شهادت نباشد، با دادگاه است. بسیار بعید است که آقای باقی با این بدیهیات حقوقی آشنا نباشد و سهواً و از سر غفلت برای سفیدشویی مشارکتکنندگان در قتل شهید عجمیان التفاتی به این مقدمات حقوقی نداشته باشد.
۳- جناب باقی در بند یک پاسخ خود در ادعایی عجیب و فاقد هر گونه منطق- که آشنایان به منطق استدلالآوری قادر به درک عمق ادعای بیمنطق ایشان هستند- میگوید: «تصمیم به بستن در بهشت سکینه علت اصلی [این اتفاقات ناگوار]بود و [حال آنکه]هیچ کس عاملان این تصمیم را مؤاخذه نکرده است». عجبا! مگر میتوان در دفاع از یک اتهام، سلسلهای از علل را ردیف کرد و از متهم اصلی که مرتکب عمل آخر و منجر به اتهام شده است، دفاع کرد؟! این چه منطق معلقی است که به کار میبرید. حتماً بعد از پیداکردن علت بستهشدن در بهشت سکینه، کسی هم باید به علت این علت و سپس به علت علتقبلی بپردازد و همینطور تا سراغ مادر آنکس که علتالعلل را زاییده است، رفت و همه را متهم کرد!
۴- آقای باقی از متهم در برابر اینکه چرا به عنوان پزشک به کمک مجروح نرفته (با فرض اینکه هیچ لگد و ضربه و جراحتی وارد نکرده) اینگونه دفاع میکند که «آیا با ازدحام جمعیت و شرایطی که در فیلم منتشره از صدا و سیما دیده میشود، اساساً امکان هرگونه کمکرسانی به مرحوم عجمیان وجود داشته است؟».
فقط یک کلمه بگویید اگر ایشان امکان کمک پزشکی به شهید را نداشته، با چه هدف و انگیزه دیگری تا بالای سر شهید رفته است؟! در آن ازدحام که به قول خودتان عینکش هم روی زمین افتاده و معلوم است که وسط معرکه و کاملاً با شلوغی درگیر شده بوده، دنبال چه میگشته است؟! امکان کمک پزشکی که نبود، امکان کمک انسانی و مانعشدن از قتل یک انسان هم که نبوده است (چون عملاً نشد)، فقط او خودش را به جنازه شهید رسانده تا عینکش را گم کند و دست خودش را زخمی کند و برگردد؟! آیا اینکه بگویید «نفس حضور در یک تجمع جرم نیست، به ویژه که فرد به صورت اتفاقی در آن قرار گرفته باشد»، صرفنظر از غلطبودن این ادعا که توضیح آن را خواهیم داد، میتواند پاسخی برای کسی باشد که آنقدر این حضور در تجمعش جدی بوده که عنان از کف داده و زخمی شده و عینکش را هم گم کرده است؟! آیا حضور او در این تجمع اتفاقی بود و او نمیتوانست از راه دیگری خود را برهاند و از تجمع خارج شود؟ بلکه دستبرقضا تا بالای سر شهید هم میآید تا نبض او را بگیرد و ببیند علائم حیات دارد یا نه؟! البته اشاره آقای باقی به اصل ۲۷ قانون اساسی مبنی بر آزادی تجمعات نیز مانند مسئله اقرار، گرتهبرداری ناقص و مصادره ناحق دیگری است. همانند باقی دنیا و مطابق آنچه در اسناد حقوق بشری هم ذکر شده است، اصل ۲۷ قانون اساسی تجمعات را با شروطی که مخل نظم جامعه و حق عمومی نباشد، مجاز دانسته است: «تشکیل اجتماعات و راهپیماییها، بدون حمل سلاح، به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد، آزاد است.» تجمع رخداده در کرج که منتج به شهادت روح الله عجمیان شده است، هیچ کدام از شروط مندرج در اصل ۲۷ قانون اساسی را نداشته است. مطابق فیلمهای منتشره در این تجمع از سلاح سرد استفاده شده است و اصل تجمع هم در تضاد با مبانی اسلامی و امنیت عمومی بوده است، لذا نمیتوان و حقوقاً و منطقاً نباید به تجمع مذکور، اطلاق تجمع قانونی داشت. بگذریم از اینکه اساساً شأن نزول اصل ۲۷ و علت تحریر آن، راهپیماییهای اعتراضی و غالباً صنفی است، نه تجمعات اغتشاشی و علیه امنیت عمومی.
۵- جناب باقی در ادعای متناقض دیگری ابتدا میگوید کسانی که از شهید فیلم گرفتهاند این ابهام را ایجاد میکنند که «چگونه چند نفر در حال فیلمبرداری بوده اما به کمک مرحوم نرفته و از کشتن وی جلوگیری نکردهاند؟»، اما در جای دیگری میگوید: «[دکتر کذا]در زمانی که پشت در بهشت سکینه تجمع آرام بوده، برای حدود چند ثانیه فیلمبرداری کرده و به هیچ وجه از آن فیلم استفادهای هم نکرده. همه میدانیم که این حد از فیلمبرداریها در بین میلیونها نفر امری عادی و رایج و روزمره است.» این یعنی آقای باقی هزاران چشم و دوربین در محل داشته که فیلمبرداری دکتر را در شرایط آرام و امری روزمره میداند، اما فیلمبرداری دیگران را با علم به شهادت یک مجروح و برای اهداف دیگر تلقی میکند و دعوای این را دارد که چرا به کمک مرحوم نرفتهاند! وانگهی اگر سزا بود، فیلمبرداران که پزشک هم نبودهاند و بهقاعده اینجور معرکهها از همان آشوبگران بودهاند، به کمک مرحوم بروند، چرا پزشک مدعی که دستش به دوربین هم بند نبوده، به ادعای شما «اساساً امکان هر گونه کمکی نداشته است»؟! خدا نکند که کسی بخواهد از متهمی که دوست دارد، دفاع کند، سراپا تناقضگویی و تضاد میشود.
۶- روزنامه جوان قادر است چندین ایراد حقوقی و منطقی دیگر در پاسخ آقای باقی بگیرد، اما به تنها استدلال خود در نوشته قبلی بازمیگردد که آقای باقی با چه منطقی میگوید: «با مشاهده دهها سند و گواهیهای نهادهای مختلف از نهادهای مدرسهساز تا کمیته امداد امام متوجه شخصیت نیکوکار ایشان شدم… قطعاً چنین شخصیتی نمیتواند متصف به اتهاماتی شود که به او نسبت دادهاند» و در پایان جوابیه خود نیز با چه هدفی در مطلبی احساسی و غیرحقوقی مینویسد: «فراموش نکنید یک زن و شوهر که پدر و مادر دو فرزند هستند و یک دختر ۱۲ساله دارند، در زندانند»؟ اگر احساس شما اینقدر رقیق است، چرا مطلب حقوقی مینویسید و خود را در جای قاضی مینشانید و استدلال منطقی میکنید؟! کافی است این استدلال که «کسی که نیکوکار بوده نمیتواند در قتل مشارکت کند» یا «حواستان باشد متهم بچه دارد» را به دانشکدههای حقوق یا فلسفه بدهید تا عمری از اینکه چنین مطالبی از جایگاه روشنفکری در رسانهها منتشر میشود، خون گریه کنند و بر حال زار نظام روشنفکری ما بنالند. وااسفا اگر معلوم شود همه این دفاعیات و شوریدن علیه رأی قاضی و دادگاه نه از جنبه انسانی بلکه یک مسئله سیاسی باشد. قبلاً هم کسانی فقط از این بابت که «یک پزشک» متهم شده است، بر همه چیز اعتراض کردند که این دیگر غیرانسانیترین وجهه آن اعتراضات بود.
آقای باقی ما رأی دادگاه را میپذیریم که این بهترین روش و منش در یک دموکراسی است. شما هم اگر اعتراضی دارید و واقعاً نمیتوانید اعتراض خود را از طریق همان دستگاه قضا دنبال کنید، دستکم به نوشتههای فاقد منطق و استدلال حقوقی متوسل نشوید که این فقط حربهای برای برانگیختن احساسات عوامانه است و خود میدانید چه نتایجی دربردارد.