هفته نامه آسمان، شماره53 شنبه12مرداد1392ص6
یکی از بزرگترین نارسایی های سیاست ورزی و سیاستمداری در ایران غفلت از چگونگی ارزیابی شدن و داوری شدن و آن تصویر نهایی است که از آنها برجای می ماند. در این گفتار می خواهم از سطح تئوریک نزول کرده و عینی تر به این مسئله بنگریم. ما باید منطق داوری دیگران را بفهمیم تا خود را برای قضاوت شایسته و نیکو از سوی دیگران، بازسازی کنیم. باید بدانیم سازوکار قضاوت دیگران چیست تا بتوانیم نگاه غیر شخصی و فراتر از امیال فردی و تحمیل میل و آرزوی خود به جای واقعیت داشته باشیم.
نخستین پیش فرض ضروری این است که بفهمیم “خود” و “من” را باید در فراگرد نگاه دیگران بشناسیم اما نه دیگران انتخاب شده(selective) توسط ما، بلکه “دیگران” ، همانگونه که هستند، یعنی جامعه بدون بدون حذف و سانسور.
جورج هربرت مید در نظریه کنش متقابل نمادین که جامعه را محصول کنش متقابل افراد و گروه های جامعه می داند دو اصطلاح را ابداع کرد: “خودِ آیینه سان” و “دیگریِ تعمیم یافته”. خودِ آیینه سان یعنی اینکه اساس تصور مردم از خودشان بر درکی استوار است که دیگران از آنها دارند یعنی درکی که ما از خودمان داریم بستگی به ارزیابی ما از تصور دیگران نسبت به خودمان دارد .
“دیگریِ تعمیم یافته” در حقیقت هنجار ها و ارزش های فرهنگی فراگیری است که از آنها به عنوان مرجعی برای ارزیابی خود استفاده می کنیم. هر فرد، دیگریِ تعمیم یافته را از طریق فرایند کنش متقابل اجتماعی کسب می کند. طبق این دیدگاه خود تنها متکی به درکی که فرد از هویت خود دارد نیست بلکه این خود از طریق بازتاب ما در آیینه ذهن دیگران و مشاهده مجدد آن توسط خودما شکل می گیرد و ما یک دیگری تعمیم یافته هستیم.
از این رو، سیاستمداران به خصوص آنان که در چنبره جهان بینی حزبی، گروهی و فرقه ای یا ارزش های ایدئولوژیک یا بدتر از آنها در خودخواهی مزمن محصور شده اند، توجه ندارند که قضاوت تاریخ، قضاوت خرد جمعی است. نه اینکه تاریخ خطا نمی کند اما ضریب خطای تاریخ از همه نسل هایی که ان را می سازند کمتر است. شاه هرقدر که کودتای 28 مرداد را قیام ملی نامید و سال ها علیه مصدق سخن گفت و مصدق هرقدر هم که بی شک خطاهای مهمی داشته است و هرقدر هم برخی روشنفکران چپ و لیبرال و اتفاقا منتقد شاه او را ملامت کردند اما او در مجموع روسفید و سربلند تاریخ معاصر و هنوز در شمار محبوب ترین چهره هاست زیرا خرد جمعی، معدل کارنامه افراد را می نگرد. نه نمره یک درس را.
برای کسب نمره قبولی در وجدان عمومی شاخص هایی وجود دارند. برای مثال: 1- نوع رفتار با مخالفان 2- دادرسی عادلانه3- نوع رفتار با زندانیان 4- میزان دوری و نزدیکی با اهل قلم و اندیشه 5- میزان کاهش عملی فقر و محنت مردم و ایجاد اشتغال و رفع بیکاری 6- اینکه دولت و کارگزاران نظام چقدر در ارائه و یا اصلاح قوانین مرتبط با حقوق مدنی و شهروندی و تحقق آنها تلاش کرده و حتی فداکاری نموده اند. 7- چقدر در تنش زدایی و نفی خشونت زبانی و فیزیکی و پیشبرد صلح و وفاق در سطح ملی و بین المللی موفق بوده اند.8 و در یک کلام حقوق بشر که مشتمل بر حق انتخاب تا آزادی گردش اطلاعات و حق مسکن و شغل و ازدواج و اوقات فراغت و غیره است. 9- قوه قضاییه در چارچوب اصل156 و مجلس در چارچوب اصل 90 قانون اساسی چه کرده اند، و رئیس دولت با استفاده از اصل113 درباره مسئولیت اجرای قانون اساسی چقدر با موارد نقض قانون مقابله کرده است. و بسیاری شاخص های دیگر. ولی صرف این شاخص ها کافی نیستند یعنی با شعار دادن و لقلقه زبان کردن موارد فوق نمی توان مدعی مطلوبیت همه این شاخص ها شد که مصداق “خود گویم و خود خندم و خود مرد هنرمندم” می شود. ممکن است شعارهای ما گوش فلک را کر کند اما وجدان عمومی آنچه را می بیند و لمس می کند مبنا قرار می دهد. محمدرضا شاه مدعی بود:”من دموکرات ترین مرد جهانم” یا می گفت:” سوسیالیست ترین ام” و رسانه هایش تبلیغ می کردند و خودش شاید باور داشت اما به یک نکته ساده توجه نداشت که مردم و نخبگان به ویژه نخبگان غیر حکومتی باید باور کنند و قضاوت آنها ملاک خواهد بود در نتیجه او از این شعارها طرفی نبست. کسب محبوبیت و دریافت قضاوت خوب دیگران هم شاخص ها و روش هایی دارد. برای مثال هر حاکم و حکومتی به میزانی که با قبیله اهل قلم و فرهنگ در می افتد نوع قضاوت جامعه و تاریخ را درباره خود رقم می زند. ]کسانی که با تئوری تهاجم فرهنگی راه دشمنی با این قبیله و سختگیری نسبت به آنان به جای مدارا و جذب را نشان دادند آگاه یا ناآگاه به چاه راه می بردند[. تجربه همه حکومت ها نشان داده است با طرد و نادیده انگاشتن اهالی این قبیله و تلاش برای نیروسازی و جایگزینی هم نمی توان بر این مسئله فائق آمد. رویش ها باید طبیعی باشند نه دستوری و گلخانه ای. به میزانی که چاپلوسان را گرد خود جمع می کنیم و ایمنی می بخشیم به سقوط نزدیک تر می شویم. به گفته امام علی به مالك اشتر: بايد برگزيدهترين وزرأ و مشاوران تو كسي باشد كه سخن تلخ حق را بيشتر به تو بگويد و كمتر تو را در اعمالي كه از هواي نفست ناشي شده همراهي نمايد. این روش بود که موجب قضاوت مثبت تاریخ درباره محمد(ص) شد و قرآن می گوید: او اگر تندخو و سخت دل بود و زبان خوش نداشت هرآیینه مردم از گرد او پراکنده می شدند(آل عمران،159) در واقع راز کامیابی و ماندگاری و محبوبیت پیامبر(ص)، مدارای او بود که قضاوت دیگران را شکل داد و به جای اینکه اصرار بر اقرار و اعتذار و توبه دیگران کند بر حفظ عزت انها و توبه در خفا اصرار داشت.
تاریخ نشان می دهد که سرکوب و خشونت و زورگویی و دروغ همانطور که از نظر مذهبی، موجب هَبط اعمال اخروی است از نظر دنیوی نیز آثار اعمال نیک را زائل کرده و فرد را در شمار بدنام ها درج می کند.
قضاوت تاریخ تابع اراده ما نیست. با اجیر کردن قلم به دست و راه اندازی روزنامه و سند سازی و کتاب سازی هم چیزی عوض نمی شود و چه بسا همان ها به اسناد ارزشمندی برای قضاوت تاریخ تبدیل می شوند. اگر فتحعلی شاه، محمد هاشم آصف (رستم الحکماء) را اجیر کرد که رستم التواریخ را بنویسد اما همان کتاب که در آن زمان موجب رضایت آمر بود بعدها به یکی از محکم ترین اسناد تبدیل شد و امروزه نه به عنوان اثر تبلیغی در دفاع از فتحعلی شاه که یک منبع افشاگرانه علیه اوست.
تاریخ تابع اراده ما نیست تاریخ را و افکار عمومی و خرد جمعی را حکومت نمی سازد، تاریخ را همه ما می سازیم. همه کسانی که انکارشان می کنیم نیز در ساختن قضاوت تاریخ نقش دارند. البته داوران بیطرف وعاری از تعصب و ذینفع بودن در داوری ها و کسانی که مستقل از حکومت هستند و انسان های خوشنام در جامعه بیشتر سندیت دارند.
تجربه نشان می دهد کسانی که با مردم همراه شدند حتی اگر گذشته بدی داشتند تاریخ با اغماض با آنها برخورد کرده و جزو نیک نامان نهاده یا در فهرست بدنامان قرار نداده است. در سیر تحولات همین سال ها بنگریم به کسانی که مبغوض بودند و ناگهان محبوب شدند و به میزانی که با مردم همراه شدند خوشنام گردیدند. این راز را قرآن در آیه:” فأما الزبد فيذهب جفاء وأما ما ينفع الناس فيمكث في الأرض” ( رعد،17) بیان کرده است یعنی باطل همچون كف روی آب است که هر چند زیاد هم به چشم آید اما سرانجام به كنار افتاده و نابود ميشود ، ولي آنچه به سود مردم است در زمين ميماند.
و نکته بسیار مهم این است که به یمن تحول تکنولوژی رسانه ای و اطلاع رسانی، مفهوم تاریخ و قاعده قضاوت خرد جمعی امروزه به روز تر شده است. تاریخ دیگر گذشته های دور نیست بلکه همین دیروز است. امروز عصر سرعت است. تحولاتی که در گذشته در طول چند سال رخ می دادند امروزه همان تحولات در مدت چند روز رخ می دهد، جنگی که 4سال به درازا می کشید با همان قدرت تخریب و عظمت امروزه در چند روز به پایان می رسد( بجز جنگ های داخلی که از قاعده دیگری تبعیت می کنند) چنانکه جنگ علیه طالبان به مدت یکماه و علیه صدام 20 روز و علیه حکومت42ساله قذافی 6ماه طول کشید. در گذشته کتاب خاطراتی تا نوشته می شد و تنظیم و منتشر می گردید یک نسل سپری می شد امروزه به یمن امکانات نوین، خاطرات درهمان روز نوشته و قابلیت عرضه شدن و دیده شدن در سطح جهان را دارند، اگر حادثه ای که در نقطه ای از جهان رخ می داد روز بعد و گاه روزها و هفته های بعد به گوش جهانیان می رسید امروزه همزمان و در همان لحظه تمام مردم کره زمین آن را می بینند و اگر همین امر مفهوم جامعه و ارتباطات را دگرگون کرده است مفهوم تاریخ را که چیری جز جامعه های مکررنیست نیز متحول ساخته و سیاستمداران، همین امروز مورد قضاوت خرد جمعی قرار می گبرند.
انتخابات 24 خردا از این زاویه بسی قال تامل است. رای مردم مصداقی از قضاوت تاریخ است. 4سال یکسره سخن هایی گفته و روزهایی را برجسته کردند و بر طبل اتهام کوبیدند و رسانه های رسمی اجازه دفاع به متهم ندادند و سخت ترین رفتارها و حکم ها و…را انجام دادند، شعارهایی را ملی کردند و… وتصور می شد جامعه ای که به ظاهر ساکت بود چون فضای ابراز وجود نداشت به جایی رسیده است که برخی نامزدها رای نخواهند داشت ولی با نامزدی هاشمی موجی پدید امد که بدون در نظر گرفتن جایگاه او در تاسیس و نگهداری نظام جمهوری اسلامی رد صلاحیت شد و افرادی را تایید کردند که گمان رای آوری نداشتند اما مردم که در پی فرصتی برای اعلام موضع خود بودند 24 خرداد را آفریدند که برای بسیاری نامنتظره بود. همین اتفاق کافی است که نشان دهد قضاوت جامعه و تاریخ چیست.
با جوسازی و اتهام زنی و زورگویی نمی توان این قضاوت را عوض کرد. تاریخ را با آمار سازی نمی توان شکل داد یا فریب داد. مردم آنچه را می بینند و لمس می کنند محک اطلاعات ارائه شده قرار می دهند. مردم فقط گوش نیستند مردم چشم و گوش و هوش هم هستند.اینکه دولت کنونی درست در هفته های آخر عمر خود بدون در نظر گرفتن رنج و محنتی که به بار آورده است با استفاده از امکانات عمومی و روزنامه بیت المال به ارائه سلسله گزارش هایی تحت عنوان دستاوردهای دولت در 8سال گذشته می پردازد اما منبع نهایی قضاوت، مردم و تاریخ خواهند بود و اگر برای مردم ذره ای عقل و دانش و درک را فرض گرفته بودند چنین گزارش هایی نمی نوشتند یا از خیر گزارش نویسی و آمارسازی های بی سند و تبلیغاتی که کارشناسان آن ها را رسوا می کنند می گذشتند.
عرصه سیاست و داوری شدن، عرصه لجاجت و لجبازی نیست. کسانی که به عصبیت و لجبازی و گفتارهای داوری شده و مردود شده همچنان ادامه می دهند در محکمه وجدان عمومی بیش از پیش منزلت خویش را از دست می دهند. اگر در گذشته چنین روندی تنها به بدنام شدن در تاریخ می انجامید امروزه تاریخ در زمان خود ما اتفاق می افتد و افزون بر بدنامی به تغییر سرنوشت می انجامد و هزینه های درشتی با منتقدان، فوری و به روز است. سرنوشت صدام و قذافی و اسد از همین منظر می تواند ناشی از همین قضاوت شدن توسط مردم باشد.
تاریخ، دیگر “دیروز” نیست. تاریخ، همین “امروز” است و لحظه ای که گذشت.