سوچی به مثابه روش
این مقاله با تغییراتی جزیی در مجله ماهانه مهرنامه منتشر شده است.
مهرنامه شماره25 مهر1391 ص39-38
درآمد
سوچی دختر ژنرال آنگ سان است.ژنرال جوانی که بنیانگذار ارتش نوین برمه (میانمار) و از مذاکره کنندگان استقلال این کشور از انگلستان در ۱۹۴۷ بود. وی که یکی از قهرمانان استقلال برمه شناخته میشود، سو نام مادربزرگ پدریاش و چی نام مادرش است. ترکیب این اسم ها نام آنگ سان سوچی را تشکیل می دهد.
داستان فیلم “بانو” از این قرار است که آنها در خانه ای بزرگ و زیبا در جلگه ای سبز بر کرانه رودخانه بورما زندگی می کنند. پدرش در جریان کودتا و 6ماه پیش از اعلام ۶ ماه پیش از اعلام استقلال کشته می شود در حالی که او هنوز کودکی خردسال است. کاراکتر کودتاچی ها بد منظر، خشن و لمپنیستی است. پدر سوچی همراه با مسئولان دیگر در اتاق بزرگ کنفرانس گردآمده بودند که توسط تعدادی از محافظان کاخ به طرز وحشیانه ای به گلوله بسته شدند.
مادرش سوچی در دولت جدید برمه به عنوان یک چهره سیاسی حضور داشت و به عنوان سفیر به هند و نپال اعزام شد. عهمین امر فرصتی را فراهم کرد که آنگ سان در ۱۹۶۴ به تحصیل علوم سیاسی در دهلی بپردازد سپس در ۱۹۶۹ دوره کارشناسی خود را در رشتههای فلسفه، علوم سیاسی و اقتصاد در کالجی در آکسفورد به پایان رساند. او ۳ سال هم در نیویورک زندگی کرد و در سازمان ملل به کار پرداخت.برای تأمین مخارج خود دستیار مایکل اریس محقق فرهنگ تبت شد که در ۱۹۷۲ با یکدیگر ازدواج کردند. او در ۱۹۸۵ دکترای خود را از دانشکده مطالعات مشرقزمین و آفریقا دانشگاه لندن دریافت کرد
او زندگی آرامی دارد.در آکسفورد تحصیل کرده و شوهرش دکتر مایکل آریس استاد آکسفورد است و دو پسر نوجوان دارند. زندگی گرم و عاشقانه ای دارند. اما در کشور او دیکتاتورهای نظامی، ناراضیان را قلع و قمع می کنند. او و همسرش در لندن نشسته و از تلویزیون، اخبار و تصاویرسرکوب اعتراضات دانش آموزی در برمه را تماشا می کنند.اعتراضات بخاطر این است که دانشگاه ها بخاطر مسائل مالی نمی توانند دانشجو بگیرند. در همین حال تلفن زنگ می زند. او می شنود که حال مادرش وخیم است. چمدان را بسته و عازم برمه می شود و برای مدت یک تا دوهفته با همسر و فرزندان خداحافظی می کند. آریس نگران است اما فکر می کنند مردم برمه روی او حساب می کنند. سوچی از لحظه ای که وارد کشور می شود تحت نظر ماموران امنیتی مخفی است. عموی او به پیشواز آمده و او را به بیمارستان نزد مادر می برد. بیمارستان کثیفی که سوچی موقع خوابیدن، رژه سوسگ ها را می بیند. برخی مجروحان درگیری ها را به بیمارستانی آورده بودند که مادرش بستری است و از نزدیک حال و روز آنها را مشاهده می کند. پلیس برای بازداشت دانش آموزان مجروح شده به بیمارستان وارد می شود و افرادی هم در آنجا کشته می شوند. سو مشاهده کرد که دانش آموزان در تظاهرات، عکس های پدرش را در دست گرفته اند و پلیس با خشونت تمام به سرکوب شان می پردازد. در آنسوی دنیا همسر و فرزندان سوچی از طریق گزارش های تلویزیونی صحنه های تظاهرات و خشونت ها را در رنگون می بینند.
به دلیل فقدان امکانات در کشور عقب مانده برمه، سو برای تماس تلفنی با خانواده اش هر از گاهی باید به سفارت بریتانیا برود. مکالمات، مکرراً قطع می شود تا نشان دهد نیروهای امنیتی، استراق سمع می کنند یا در مکالمات اخلال ایجاد می نمایند. سوچی از بیمارستان به خانه زیبا یا قصر پدری بازگشت که سال ها از آن دور بود. فکر نمی کرد سفر دو هفته ای او سالیان درازی به طول انجامد و همسر و فرزندانش برای دیدن او به رنگون رفتند.سوچی، روزی برای عیادت مادرش به کشور باز می گردد و ناخواسته در جریان موجی می افتد که در غیاب او در کشورش به راه افتاده است. عده ای از هواداران پدرش به او به عنوان دختر ژنرال پیشنهاد می کنند رهبری مخالفان را به دست گیرد.:”شما می توانید برمه را به سوی دموکراسی هدایت کنید، پدر شما برای استقلال کشور مبارزه کرد”. سوچی گفت اما تجربه ای در این زمینه ندارد. آنها هم از وی خواستند در این زمینه فکر کند. سو، انگیزه های درونی قوی داشت که در وجودش بیدار شد اما نه انگیزه های انتقامجویانه و انتقام پدر که شاید دوست داشت قاتلان پدرش مجازات شوند اما این امر عامل تعیین کننده نشد بلکه همراهی ش با مردم انگیزه قوی تری بود.
نه وین حاکم نظامی که در ۱۸ سپتامبر ۱۹۸۸ طی یک کودتای نظامی به قدرت رسیده بود نزد زن رمالی رفته و در ازای پرداخت پولی از آن زن پیشگویی می گرفت و سرنوشت کشور را با رمالی و نیروی جادو تعیین می کرد. حاکمی که در برابر نخبگان و عقلای قوم می ایستاد و آنان را سرکوب می کرد برای ورود به اتاق رمال در خانه ای در یک محله فقیر، کفش خود را در می آورد. زن رمال پیش گویی می کند که روح خطرناکی علیه او به کار افتاده و زنی هم او را کمک می کند. کنایه از اینکه بحرانی در پیش است اما رمال تصریح می کند که مردم، سرانجام حاکم نظامی را انتخاب خواهند کرد. وسوسه انتخابات به جان حاکم دیکتاتور افتاد تا برای فرار از آن روح خطرناک، از طریق کسب مشروعیت انتخاباتی با مشکلات داخلی و بین المللی مقابله کند. حاکم اعلام کرد می خواهد استعفا دهد و یک رفراندم برگزار کند. جشن دولتی برای این ابتکار شجاعانه و دموکراتیک حاکم دیکتاتور برگزار شد. پس از آن خانه سوچی شلوغ بود.فعالان سیاسی و نماینده سفارت انگلیس در جنب و جوش و در اتاقی دیگر هم، مادر سو بستری است. ژنرال حاکم در جلسه کابینه نظامی در پاسخ به پیشنهاد بازداشت مخالفان می گوید: زندان ها پر است و جا نداریم.
سو با اغتنام فرصت و با تشویق هواداران وارد انتخابات شد. جمعیت به او رو کرد. شور و امید زایدالوصفی خلق شد. این شور و امید، جامعه را بیشتر به حرکت در آورد. سوچی که تجربه سخنرانی در جمع نداشت برای اولین سخنرانی انتخاباتی اش دلهره داشت. جمعیت عظیمی با در دست داشتن پلاکاردها و تصاویر پدرش و با رنگ های شاد و پیشانی بند قرمز گرد آمده بودند. نیروهای امنیتی هم بیکار نبودند و در میان جمعیت فیلم می گرفتند. خبرگزاری ها، تصاویری از اجتماع مردم گردخانه دختر ژنرال را مخابره می کردند. قصر متروک پدر اینک به پایگاه انقلاب تبدیل شده بود.
در برابر پول و قدرت دیکتاتوری، بیانیه های انتخاباتی سوچی هم در سفارت بریتانیا تکثیر می شد و جعبه های حاوی بیانیه ها به وسیله آریس همسر سوچی و نماینده سفارت بریتانیا به ماشین منتقل و هواداران هم آنها را توزیع می کردند. پسران سوچی در آغاز سال تحصیلی به انگلستان برگشتند و چندی بعد آریس هم که تبعه انگلیس بود ویزایش لغو و از کشور اخراج شد. سو به تنهایی در میدان ماند. او گفت:”باید اقلیت ها را متحد کنیم، دموکراسی فقط وقتی جواب می دهد که همه با هم باشند”. بر همین اساس، سفرهای خود را به ایالات مختلف و دیدار با اقوام و طوائف شروع کرده و با استقبال گرم انها مواجه می شود. در بین راه ها هم از کتاب خواندن غفلت نمی کند.
در اوج پیشروی جنبش، دو حادثه تلخ خصوصی و عمومی رخ داد. 1- مرگ مادر بیمار 2- حصر خانگی.
تشیع با شکوهی که برای همسر ژنرال برگزار شد و بازتاب جهانی یافت عزم حکومت دیکتاتوری را برای مقابله با سیلی که راه افتاده بود جزم کرد. تعدادی از ژنرال های حکومت دیکتاتوری با خدم و حشم به دیدار سوچی آمده و ضمن ستایش از او به عنوان یک وظیفه شناس و بیان اینکه پدرتان به شما افتخار می کند از سوچی می خواهند کشور را ترک کند و آنها هم وسایل انتقال ایشان را به فرودگاه فراهم می کنند. سو پاسخ می دهد یک وظیفه انتخاباتی باقی مانده است که انجام دهد سپس به خانواده اش در انگلستان ملحق می شود.
پس از آن دستور برهم زدن میتینگ های انتخاباتی و بازداشت هواداران سوچی و کندن پلاکاردها صادر شد. تهدید و خشونت و ارعاب توسط نظامیان مانع رشد جنبش نشد. خبر اعدام های دسته جمعی سیاسی و بیگاری زندانیان سیاسی باعث شد سوچی نامه ای به سازمان های حقوق بشری در جهان بنویسد. در بحبوحه همه این حوادث او از نوشتن نامه برای همسر و فرزندانش هم غافل نبود و از بی رحمی ها می نوشت و می گفت نمی تواند به انگلستان برود و مردم را تنها بگذارد.
یک صحنه نمادین که ماندگار شد جایی بود که نظامیان در برابر مردم در یک میتینگ انتخاباتی صف کشیدند. ماندن سوچی در میدان مانع شد جمعیت هم صحنه را ترک کند اما وحشت چیره شده بود. نظامیان به صف شده و سلاح ها را به سمت مردم نشانه گیری کردند. سوچی با گام های آهسته و با طمأنینه به سوی آنان رفت. یک طرف نظامیان آماده شلیک بودند و یک طرف سوچی با دست خالی و مصمم. با وجود تهدید و فرمان آتش و در میان دلهره همگان(از نظامیان تا مردم) سوچی فاصله خود تا نظامیان را پیمود و از میان لوله های تفنگ عبور کرد. لحظه عبور از میان سلاح های آماده شلیک به یک کادر عکس تاریخی تبدیل شد زیرا لحظه ای بود که سرنوشت جنبش را و برمه را تعیین می کرد. کشتن سوچی می توانست به انفجاری سراسری تبدیل شود و نکشتن او شکست سلاح در برابر اراده ای مصمم بود. شکستن ترس بود و هیبت نظامیان. جامعه احساس غرور کرد. اگر سوچی شکسته بود همانجا همه چیز تمام می شد. پس از آن، ناگزیر از حصر خانگی سوچی شدند حصری که با قطیع شدن و برقرار شدن چندبارهع مجموعا15سال به طول انجامید اما سرانجام، سوچی پیروز شد. پس از حصر، همسر و فرزندان او را که شهروند انگلیس بودند ممنوع الورود کردند.
وقتی سوچی بازداشت شد ماموران خانه او را بازرسی کردند و بسیاری از وسایل و اوراق را بردند. پسرها که برای سر زدن به مادرشان آمده بودند شاهد صحنه بودند. همزمان، بازداشت های گسترده هواداران سوچی و نگهداری در شرایط سخت و شکنجه باعث شد سوچی در حصر خانگی دست به اعتصاب غذا بزند. آریس دوباره به برمه آمد. ماموران او را در فرودگاه بازداشت و تفهیم کردند در مدت کوتاه اقامت در برمه حق ارتباط با کسی را ندارد و مانند همسرش در حبس خانگی است. همسر و فرزندان سوچی هم حریف او برای شکستن اعتصاب غدا نشدند:” به آنها گفتم اعتصاب هستم تا منو ببرن پیش همکارام که زندانی هستن و به اونا ملحق بشم”. سرانجام در مذاکرات آریس با نمایندگان حکومت و با احساس خطر حکومت از مرگ سوچی که پیامدهای داخلی و بین المللی خارج از کنترل داشت، حکومت متعهد شد شرایط زندانیان بهبود یابد. ناگهان زندانیان تغییراتی را مشاهده کردند و اوضاع آنها بهبود یافت شاید بدون اینکه دلیل واقعی آن را بدانند.
مایکل آریس دوباره به انگلستان بازگشت. نزد یکی از اعضای کمیته صلح نوبل رفت و گفت امنیت سو مهم ترین چیز است و با توجه به شرایط پرخطر برمه می ترسد هر آن شانس سوچی تمام شود و اگر:”هرچیزی بتونه پروفایل بین المللی اونو بالا ببره می تونه براش یک محافظت باشه”. از آریس، رزومه سوچی را طلبیدند و او به سرعت فراهم کرد. سو در میدان بود و همسرش در پشت جبهه به لابیگری برای تدارک حمایت بین المللی از او مشغول بود.
بدترین خبر اما زمانی بود که سو از خبر سرطان همسرش مطلع شد. آریس چند سال پیش که به برمه آمده بود از این بیماری خبر داشت. پزشک او گفته بود مبتلایان به سرطان پروستات از 5ماه تا 5سال وقت دارند و این وقت برای سروسامان دادن به کارها تا قبل از مرگ کافی است. آریس خبر را از خانواده پنهان داشت فقط برادرش که دوقلو و شبیه خودش بود در جریان بیماری بود و از او درخواست کرد پس از مرگ خانواده اش را حمایت کند. آریس چندی پس از اهدای نوبل به سوچی در اثر بیماری درگذشت و سوچی در حصر خانگی لحظه های دردناکی را گذراند. او برای همیشه حمایت آریس را از دست داده بود اما آریس حمایت دیگری را برایش گذاشت و رفت.
نکات تامل برانگیز داستان سوچی در فیلم بانو
1- آلترناتیو: شور و امید، جامعه را به حرکت در آورد. اما این یک قاعده پذیرفته شده توسط نیروهای امنیتی در ساختارهای غیر دموکراتیک است که نارضایتی ها در یک جامعه به هر اندازه ای باشد نمی تواند تهدیدی برای موجودیت یک نظام سیاسی باشد مادامی که آلترناتیو وجود نداشته باشد اما وجود یک آلترناتیو می تواند کمترین نارضایتی ها را به یک فرصت برای مخالفان و تهدید برای سیستم تبدیل کند لذا باید هر نیرویی که شانس آلترناتیو شدن دارد را از بین برد. علیرغم این دیدگاه امنیتی، آلترناتیوها به موقع خود و در زمانی که میوه یک تحول رسیده باشد در جنین جامعه به وجود خواهند آمد و هیچ قدرتی یارای جلوگیری از آن را ندارد. تمام تاریخ سندی است بر تخلف ناپذیری این ادعا. داستان موسی و تلاش فرعون برای حذف نوزادان پسر، داستانی نمادین از همین قاعده است.
2- ابعاد کاریزما: آلترناتیو ها در موقعیت استبدادی کاریزما پیدا می کنند. دلایل اجتماعی فراوانی برای شکل گیری کاریزما وجود دارد( ) و مختصات آن هم بستگی به شرایط خاص فرهنگی هر ملت دارد. در مورد سوچی در کنار دختر ژنرال بودن، زیبایی او در میان تیپ برمه ای ها، اندام متناسب و ادب و وقار یک عنصر تحصیلکرده و فرنگ رفته، رویهم به ایجاد کاریزمای مناسب با آن محیط کمک می کند.
3- سیکل انحطاط: مارکس درباره نظام سرمایه داری، تعبیر سیکل انحطاط را برای زمانی به کار می برد که نظام سرمایه داری به نقطه ای می رسد که هر تلاشی برای برون رفت از مخمصه انجام می دهد بیشتر در آن فرو می رود. در واقع هر سیستمی باید به گونه ای عمل کند که به این نقطه نرسد و وقتی که رسید راه پس و پیش ندارد. در برمه ژنرال، در تله خود افتاده بود. انتخابات برای نجات حکومت او بود اما به باتلاق او تبدیل شد. با حصر خانگی سوچی هم فقط توانست مدتی خطر را به تاخیر اندازد. موقعیت غیر استراتژیک برمه، موازنه سیاسی غرب با چین و عدم ورود به عصر تکنولوژی ارتباطی جدید در زمان آغاز جنبش سوچی هم از دلایل کندی پیشرفت آنها بود.
4- آقازادگی: نکته مهمی که در فرازی از فیلم بلحاظ جامعه شناختی درخور توجه است این که درست که مخالفان، به محوری برای اتحاد نیاز داشتند و درست که… اما نکته مهم نقش« آقا زادگی» است. سوچی چون فرزند ژنرال آنگ سان از قهرمانان استقلال برمه بود مورد اعتماد قرار گرفت. این موضوع نشان می دهد که شناخته شدگی و اعتماد نقش مهمی در موفقیت دارد. آقازادگی گرچه در فرهنگ ما چنان منفور شده که دشنام به شمار می رود اما می توان از دونوع اقازادگی مثبت و اقازادگی منفی سخن گفت. آقا زادگی منفی آن است که شخص از خود فضیلت ویژه ای ندارد و به اعتبار و فضیلت خانوادگی خود آویزان است. تا اینجا که کسی در مقام بهره مندی ازآماده خوری نباشد و خود را وارث فضل پدر نداند اشکالی ندارد اما نان خوردن و امتیاز گرفتن و رانت خواری از این محل است که نوعی از آقا زادگی منفی را به وجود می آورد. در ضرب المثل ایرانی می گویند: گیریم پدر تو بود فاضل، از فضل پدر تو را چه حاصل؟
آقا زادگی مثبت این است که بازماندگان، همان راهی را که منجر به اعتبار مثبت شده است ادامه دهند وصلاحیت میراث داری را داشته باشند. بدترین نوع آقا زادگی این است که اعتبار اقایی هم خود محصول رانت باشد چه رسد که فرزندان، وارث چنین آقازادگی ای شوند.
سوچی نمونه ای از یک اقازاده مثبت است. نقش او نشان می دهد که خدمات و خلوص انسان هایی که برای مردم تلاشی کرده و فداکاری انجام داده اند به صورت یک سرمایه اجتماعی باقی می ماند. اعتبار شخصیت های مثبت، یک سرمایه دیریاب و سخت یاب اجتماعی است که هر تغییر اجتماعی و جنبشی بدان نیازمند است و این سرمایه، رایگان به دست نمی اید و در میدان است که حاصل می شود.
5- حضور در میدان و صداقت در عمل: برجسته ترین نکته ای که از منظر حقوق بشری در زندگی سوچی می درخشد و قابلیت الگوسازی از روش او را می دهد انتخاب میدان است. برخی از مبارزه و حقوق بشر ویزای اقامت در سرزمین امن برای خود می سازند. چن فعال چینی که چند ماه پیش از آمریکا پناهندگی گرفت نمونه ای از آنهاست. اما سوچی 17 سال در زندان خانگی ماند و مرگ همسرش را در روزهای تنهایی تحمل کرد و هرچه دیکتاتورهای برمه به او پیشنهاد کردند که هزینه و تسهیلات سفر او را فراهم کنند تا به آغوش خانواده اش در لندن بازگردد نپذیرفت. او بخاطر اینکه اگر کشور را ترک کند نخواهند گذاشت بازگردد از ترک کشور امتناع کرد و زندان را ترجیح داد. راز محبوبیت او نیز همین بود. او برای ترک کشور بهانه ها و توجیهات کافی داشت، خطر زندان(که در آن بسر می برد) و حتی خطر مرگ، اینکه در داخل کشور نمی تواند برای هموطنانش کاری انجام دهد و در زندان خواهد بود اما در خارج از کشور می تواند علیه حکومت برمه بیانیه و گزارش و مصاحبه انجام دهد و.. اما خودش به عیار این توجیهات واقف بود و می دانست در دنیای امروز و با وجود عوامل و عناصر دیگر نیازی به این توجیهات نیست. حقوق بشر را باید از طریق زندگی بارنج های مردم و درک عینی و عملی زیست آنان و به پیشواز خطرات و مخاطرات رفتن، به پیش برد.
سوچی می دانست وجدان عمومی نمی پذیرد که کسی در بیرن مرزها و در محیط امن زندگی کند و مردم را دعوت به مبارزه و استقامت کند. وجدان عمومی او را باور نخواهد کرد. البته سفر، یک حق بشری است و هر انسانی مختار است روش زندگی و مکان زندگی خویش را انتخاب کند و نمی توان او را ملامت یا محدود کرد. او به عنوان یک شخص می تواند به هرجا خواست مهاجرت کند بدون اینکه مدعی یا طلبکار باشد اما اگر در کسوت مدافع حقوق مردم و حقوق بشر درآمد موضوع کاملا متفاوت است و علا.وه بر حق مسلم مهاجرت و دور شدن از خطر، مسئولیت های اخلاقی بزرگ تری هم متوجه اوست.
6- رنج اعتدال: سومین نکته در روش سوچی روش حقوق بشری او بود. او علیرغم نامشروع بودن حکومت دیکتاتورهای برمه از چارچوب مدنی و زبان ملایمت خارج نشد و وقتی حکومت نظامیان مجبور شد او را در ۱۳ نوامبر ۲۰۱۰ از بازداشت خانگی آزاد کرده و اجازه شرکت در انتخابات بدهد با وجود اینکه فقط اجازه رقابت برای 47 کرسی را به او دادند موضع قهر نگرفت و با وجود محبوبیت ملی اش دچار توهم عظمت و قدرت نشد. بسیاری از افراد بدون اینکه در انتخاباتی وزن کشی شده باشند خود را چهره ملی می دانند اما سوچی در انتخاباتی که خود حکومت دیکتاتوری برگزار کرده بود ممنوع شد ولی حزب او(لیگ ملی برای دموکراسی) رای آورد. با اینحال او پس از پیروزی با رئیس جمهور نظامی دیدار کرد و نگفت چون این حکومت17 سال زندانبان او بوده و پدرش را کشته و مردم را به قتل رسانده و زندانی کرده و…. نامشروع است لذا با رئیس حکومت دیکتاتوری دیدار نمی کند. او از هر فرصتی برای پیشبرد اهداف دموکراسی خواهانه استفاده کرد در عین حال که اعلام کرد قانون اساسی را قبول ندارد اما به آن سوگند خورد و در عمل بدان التزام نشان داد و حتی با نظامیان، برای گذار از دوره دیکتاتوری و تغییرات تدریجی همراه شد تا این تغییر را دوام و ضمانت بخشد. این روش ها البته اعتماد نظامیان را هم بر می انگیزد و دچار وحشت انتقام که موجب تشدید سرکوب گری و خشونت است نمی کند.