گزارش سالانه حقوق بشرچند عبارت مقاله زير در روزنامه حذف شده كه در زير متن كامل مي ايد:
سالنامه ويژه روزنامه شرق 24اسفند1384 (15مارس2006)
جهان
زمينه: سالي كه گذشت همچون هميشه سرشار بود از رخدادهاي خوشايند و ناخوشايند در گستره حقوق بشر كه البته خوشاينديهايش با خست و ناخوشاينديها با سخاوت و پر رونق بود. اين گفتار در مقام و ظرفيت ذكر تماميت آنها نيست و به چند رويداد برگزيده بسنده ميكند كه مستقيما به موضوع مرتبط است. در وقايعي مانند شورشهاي نوامبر 2005 (آبان 84) فرانسه كه مقارن با اعتصابات در ساير كشورهاي اروپايي بود ممكن است نمونههايي از نقض حقوق بشر رخ داده باشد اما با ملاك سابقالذكرجايي در اين نوشتار نيافته است. موضوع كاريكاتورهاي اهانتآميز در مطبوعات اروپايي درباره پيامبر اسلام كه به يك بحران سياسي بينالمللي تبديل شد نيز از چالش هاي جدي حقوق بشر بود كه چون نگارنده پيشتر در گفتار مسبوطي بدان پرداخته است (شرق 23/11/84) حاجتي به تكرار نديد.
چند رويداد برگزيده از مصاديق نقض حقوق بشر، از قضا ارتباطها و شباهتهايي دارند و عمدتا به آمريكا مربوط مي شوند كه عبارتند از شكنجه زندانيان گوانتانامو، شكنجه زندانيان ابوغريب، افشاي زندانهاي مخفي سازمان سيا در كشورهاي مختلف و استراق سمع شهروندان آمريكايي.
فاجعه ابو غريب
فاجعه ابوغريب گرچه در اواخر سال 1383 رخ داد اما تا سال 1384 دنباله يافت.
در آوريل سال 2004، براي نخستين بار تصاويری از زندانيان ابوغريب توسط روزنامه نيويوركر انتشار يافت و خبران ناگهان چون بمب در رسانههاي جهان تركيد كه از فاجعه بدرفتاري با زندانيان عراقي در ابوغريب خبر مي داد. سپس تلويزيونهاي امريكايي به پخش تصاويري در اين زمينه مبادرت كردند. رسانههاي غربي از آن با عنوان رسوايي و بدنامي ياد كردند كه به قول بيبيسي موجب يك خشم بينالمللي شد (21مه 2004) اين تصاوير از قبيل تپه اي از زندانيان عراقي كه كاملا برهنه بودند و در حالي كه فقط سر انها در كيسه بود روي هم گذاشته شده و دو سباز امريكايي از تماشاي ان لذت مي بردند، بيخوابي دادن، زنداني عراقي در حاليكه بدن عريان او با لايهاي از مدفوع پوشانده شده وادار شده در راهرو زندان رژه برود، يك زنداني كه سر او با كيسه پوشانده شده و در كنار ميلههاي زندان غش كرده است، زنداني با دستهاي بسته در معرض حمله سگها قرار دارد، زنداني برهنهاي كه در حال تحقير شدن است. روزنامه واشنگتن پست ظاهراً به مجموعهاي از اين تصاوير و نوارهاي ويديويي وزرات دفاع آمريكا كه بطور خصوصي به اعضاي كنگره داده شده دسترسي پيدا كرده است.
كنگره آمريكا كميتهاي را مأمور تحقيق در اين باره كرد و رامسفله وزير دفاع آمريكا را احضار كرد و از او توضيح خواست. گرچه رامسفلد پوزش طلبيد اما گروهي از نمايندگان خواستار بركناري او شدند.
جرج بوش نيز براي دلجويي از اعراب مصاحبه كرد و رفتار نظاميان آمريكايي با زندانيان عراقي را نفرتانگيز خواند (بي بي سي 5 مه 2004)
اسقف كليساي انگلستان در نامهاي به بلر نخست وزير انگليس نسبت به آزادي زندانيان عراقي به شدت انتقاد كردند و گفتند مسيحيان در جهان عرب با مشاهده آنچه روز صفحه تلويزيونها ظاهر شد عميقاً دچار تشويش شدهاند و اعمال معيارهاي دوگانه اعتبار دولتهاي غربي را تضعيف ميكند بلر نيز انزجار خود را در مورد آزار زندانيان اعلام كرد (بي بيسي 30 ژوئن 2004)
وكيل چالزگريز سربازي آمريكايي 36 ساله از عوامل اين بدرفتاريها در دادگاه به هيات منصفه نظامي گفت او تنها تابع دستورات بوده است (بي بي سي 11 ژانويه 2005 برابر با 21 دي ماه 83)
پس از آن افشاء شد كه پزشكان نيز در زندان ابوغريب به جعل گواهي مرگ پرداختند تا بر قتل زندانيان سرپوش بگذارند (بي بي سي 20 اوت 2004)
9 نظامي آمريكايي در اين رابطه با اتهامات جنايي روبرو شدند و به حبسهاي طولاني محكوم گرديدند. يکي از انها ليندی انگلند سرباز زن آمريکايی 22 ساله است كه در 1مه 2005به 10 سال زندان محکوم شده است.. فرمانده زندان نيز تنزل درجه يافت.
همزمان با رسوايي ابوغريب كميته بينالمللي صليب سرخ نيز از بدرفتاري نظاميان بريتانيايي با زندانيان عراقي خبر داد و رسانههاي بريتانيايي نيز اخبار و تصاويري را در اين زمينه منتشر كردند (بي بي سي 8 مه 2004)
گوانتانامو
دولت آمريکا بازداشتگاه گوانتانامو را پس از حمله به افغانستان به راه انداخت. به وسيله مطبوعات خبرهايي درباره بدرفتاري با زندانيان آن منتشر شد.
کاخ سفيد واشنگتن صدها برگ اسناد طبقه بندی شده را انتشار داده و گفته است که اين مدارک نشان می دهد که شکنجه زندانيانی که در جريان مبارزه با تروريسم بازداشت شده اند هرگز بخشی از روش های توصيه شده برای بازجويی نبوده است.
آلبرتو گونزالس، مشاور حقوقی جورج بوش، رييس جمهوری آمريکا، با انتشار اين اسناد تاکيد کرده است که گرچه استفاده از روش های “تهاجمی” برای اخذ اعتراف از زندانيان در بازداشتگاه خليج گوانتانامو و ساير بازداشتگاه ها رواج داشته اما استفاده از شکنجه هرگز تجويز نشده بود.
در عين حال، اين اسناد نشان می دهد که به بازجويان اجازه داده شده بود روش هايی مانند ترساندن زندانيان با استفاده از سگ، تغيير در برنامه خواب، انزوا و محروميت از نور را برای اخذ اعتراف به کار گيرند.
در بخشی از اين اسناد آمده است که اين روش ها در ماه دسامبر 2002 مورد تاييد قرار گرفت اما چند هفته بعد دستور توقف آنها صادر شد. نامه های مبادله شده بين دونالد رامسفلد، وزير دفاع، و فرماندهان نظامی در زمينه نحوه بازجويی از زندانيان بازداشتگاه گوانتانامو نيز بخشی از اين اسناد است.(بي بي سي 23 ژوئن2004)
زندانهای مخفی سيا
ايجاد زندان های سری در نقاط مختلف اروپای شرقی توسط سازمان مرکزی اطلاعات آمريکا – سيا – نخستين بار در نشريه آمريکايی واشنگتن پست انتشار يافت.
اخيرا گزارش شده بود که سازمان مرکزی اطلاعات آمريکا – سيا – در تعدادی از پايگاه های متروکه واقع در برخی کشورهای اروپای شرقی که از زمان اتحاد شوروی باقی مانده است به منظور زندانی کردن مظنونين خارجی به عمليات تروريستی استفاده کرده و آنان را در اين مراکز تحت شکنجه قرار داده است. بازداشت افراد غير آمريکايی در خارج از خاک آن کشور امکان آن را می دهد تا قوانين ايالات متحده در مورد حقوق قضايی افراد بازداشت شده در مورد اين زندانيان رعايت نشود.
همچنين، اين سازمان در انتقال مظنونين به اين بازداشتگاه ها از فرودگاه های تعدادی از کشورهای اروپای غربی به عنوان محل های ترانزيت استفاده کرده است.
اين گزارش ها به طرح درخواست سازمان های مختلف اروپايی برای تحقيق در اين زمينه و انتقاد از اقدامات احتمالی آمريکاييان منجر شده است. در پی انتشار گزارش هايی حاکی از وجود زندان های سری آمريکا در نقاط مختلف شرق اروپا، اتحاديه اروپا نيز رسما خواستار توضيحات ايالات متحده در اين زمينه شد.
«خانم رايس تاييد کرده است که زندانيان مظنون به ارتباط با تروريسم پس از دستگيری توسط آمريکاييان در معرض نقل و انتقال، يا جابجايی، قرار داشته اند و اين اقدامی غير معمول نبوده است.
وی به عنوان نمونه ياد آور شد که دولت فرانسه پس از دستگيری کارلوس، تروريست معروف در سال 1994، به همين ترتيب با وی رفتار کرد.
وزير خارجه آمريکا در مورد سرنوشت نهايی بازداشتيانی که به زندان های کشورهای اروپای شرقی اعزام شده اند اظهار نظری نکرده است.
گفته می شود کسانی که پس از قرار گرفتن در اختيار ماموران آمريکايی به بازداشتگاه های واقع در کشورهای مختلف منتثقل شده اند از مظنونين عضويت در رده های بالای شبکه القاعده، مانند خالد شيخ محمد، بوده اند که به طراحی عمليات انتحاری يازدهم سپتامبر سال 2001 در آمريکا متهم است».( 6 دسامبر 2005)
يک گروه حقوق مدنی در آمريکا سازمان سيا را به دادگاه می برد: “اتحاديه آزادی های مدنی آمريکا” (ACLU) که يک سازمان غيردولتی است می گويد سازمان اطلاعات آمريکا هم قوانين آمريکا و هم قوانين بين المللی را زير پا گذاشته است.
اين پرونده به نمايندگی از سوی مردی که ادعا می شود به يک زندان مخفی سيا در افغانستان منتقل شده بود تشکيل می شود. دولت آمريکا و سازمان های اطلاعاتی اين کشور پافشاری می کنند که تمامی عمليات آنها در چارچوب قانون صورت می گيرد و بی ترديد با شکايت “ای سی ال يو” خواهند جنگيد.
آدام بروکس می افزايد دولت آمريکا نمی خواهد افسران اطلاعاتی اين کشور مجبور به دفاع علنی از اعمال خويش در دادگاه شوند و به علاوه سازمان سيا نمی خواهد يکی از محرمانه ترين عمليات هايش در دادگاهی علنی در معرض ديد همگان قرار گيرد. (بي بي سي 3 دسامبر 2005)
مرکل صدر اعظم آلمان و کاندوليزا رايس وزير خارجه آمريکا در باره عمليات جنجالی سيا در آلمان گفتگو کرده اند.ادعا شده است که در بخشی از اين عمليات سيا طی پروازهايی مظنونان اعمال تروريستی را از آلمان به مناطق ديگر منتقل می کرده است.
«پيشتر دولت آلمان گفت که فهرستی از بيش از 400 پرواز هواپيماهای آمريکايی به آلمان و فرود در آن کشور را که مشکوک به نظر می رسد تهيه کرده و از آمريکاييان خواسته است در مورد علت رفت و آمد اين هواپيماها توضيح دهد. اتحاديه آزاديهای مدنی آمريکا اعلام کرده است شهروند لبنانی تبار آلمان هنگام گذراندن تعطيلات خود در مقدونيه بازداشت شد و پس از انتقال به افغانستان مورد بازجويی قرار گرفت. کميسيون اروپا تهديد کرده است که اگر کشوری از اعضای اتحاديه با دادن اجازه استفاده از خاک خود برای ايجاد زندان های مخفی و کاربرد شکنجه در آنها قوانين بين المللی را نقض کرده باشد حق رای آن کشور را لغو خواهد کرد». (بي بي سي دسامبر 2005)
استراق سمع
يكي ديگر از چالشهاي حقوق بشري در ديماه سال 1384 افشاي كنترل تلفنها و ايميلهاي شهروندان امريكايي بود كه در زير با استفاده از گزارشات متعدد راديو فردا به آن پرداخته شده است:
روزنامه نیویورک تایمز در اواخر سال ميلادي 2005 نوشت: به دستور رئیس جمهوری آمریکا، سازمان امنیت ملی National Security Agency تلفن صدها شهروند آمریکايي و ايميلها را از سال 2002 میلادی به این طرف کنترل کرد. با وجودی که این فعالیت مخفی مورد تایید برخی از نمایندگان مجلس آمریکا قرار گرفت، برخی از مقامات سازمان امنیت ملی آمریکا، به خاطر نگرانی از جنبه قانونی و یا غیرقانونی این فعالیت، حاضر به همکاری در این زمینه نشدهاند. تردید درباره جنبه قانونی این طرح، حتی دولت بوش را ناگزیر از توقف موقت آن و اعمال محدودیتهایی درباره این برنامه مخفی کرد. نیویورک تایمز، انتشار این گزارش را به درخواست کاخ سفید به مدت یک سال عقب انداخت و بعضی از جزئیات آن را حذف کرد.
دستور رئيس جمهوري آمريكا پيرامون شنود مكالمات چندصد تن از شهروندان آمريكا بدون اخذ اجازه از قاضي، به چالش حقوقي بزرگي تبديل شد و در صدر مهمترین موضوعات سیاسی در آمریکا قرار گرفت. همزمان با آغاز سال نو میلادی بحث بر سر برنامه استراق سمع محرمانه مکالمات مظنونان به ارتباط با القاعده، ابعاد گستردهتری یافت. دو هفته پس از افشای این برنامه از سوی روزنامه نیویورک تایمز، رئیس کمیته قضایی مجلس سنای آمریکا اعلام کرد کمیته تحت نظرش بررسی موضوع را در اولویت قرار می دهد.
پرزیدنت جرج بوش رئیس جمهوری آمریکا در نخستین روز سال جدید میلادی (2006) پس از دیدار با سربازانی که در عراق زخمی شده اند به مصاحبه با خبرنگاران پرداخت و در مورد مساله استراق سمع که شخصا اجازه آن را صادر کرده و در روزنامه نیویورک تایمز فاش شد، گفت طرح سازمان امنیت ملی یک طرح مهم برای حفاظت آمریکاست. جرج بوش گفت: ما در حال جنگ هستیم و من به عنوان فرمانده کل قوا از منابعی که در دسترسم وجود دارد برای حفاظت از مردم آمریکا و در چارچوب قانون استفاده می کنم. رئیس جمهوری آمریکا سپس گفت: به گمان من بیشتر آمریکاییها این مساله را درک می کنند که لازم است به اندیشه های دشمن پی برد و این همان کاریست که ما انجام می دهیم. وی گفت: طرح سازمان امنیت ملی آن است که به تلفنهایی که از خارج به داخل آمریکا می زنند و با اعضای شناخته شده القاعده و کسانی که با آنان مرتبط هستند، گفتگو می کنند، گوش کنند.(راديو فردا2 ژانويه2006)
در پی انتشار گسترده گزارش روزنامه نیویورک تایمز این روزنامه مینویسد مشاوران حقوقی کاخ سفید و دادگستری، اختیاراتی را برای رئیس جمهوری قائل هستند که از سوی روسای جمهوری قبلی مورد استفاده قرار نمیگرفت. این مشاوران عقیده دارند که اصل دوم قانون اساسی در باره اختیارات رئیس جمهوری به عنوان فرمانده کل قوا، و همچنین مصوبه کنگره در تاریخ 14 سپتامبر 2001 اختیار صدور چنین فرامینی را به رئیس جمهوری داده است. با این حال، برخی کارشناسان حقوقی چنین برداشتی از قوانین را غیرعاقلانه و خلاف ارزش ها دانستند و توصیه کردند رئیس جمهوری باید در این مورد با دادگاهها و با کنگره مشورت می کرد. مطابق قانون استراق سمع تنها بعد از دریافت قرار از بازپرس ویژه امکان پذیر است.
دو سازمان طرفدار حقوق مدنی در آمریکا خواهان توقف دائمی برنامه استراق سمع محرمانه سازمان امنیت ملی آمریکا شدند. «اتحادیه آزادیهای مدنی در آمریکا» شکایت خود از دولت آمریکا را از طرف محققان، وکلا، روزنامه نگاران و سازمانهای غیردولتی که از طریق تلفن یا ایمیل با شهروندان کشورهای خاورمیانه تماس دارند، مطرح کرد و خواستار غیرقانونی اعلام شدن و توقف کامل آن شد. همزمان «مرکز دفاع از حقوق ذکر شده در قانون اساسی» در نیویورک، اعلام کرد شکایت مشابهی را برای متوقف ساختن این برنامه به دادگاه فدرال نیویورک تقدیم کرده است.(راديو فردا18ژانويه2006)
درسهاي مثبت و منفي
يكي از نكات مهم در چند حادثه پيش گفته، نقش مطبوعات و راديو و تلويزيون است. همه اين وقايع گرچه پيآمدهاي منفي گستردهاي عليه آمريكا و اروپا داشت اما نه توسط رقيبان و دشمنان و كشورهاي مخالف و متخاصم آنها كه توسط رسانههاي داخلي خود آنها انتشار يافت. رسانهها در اين وقايع مفهوم ركن چهارم دموكراسي را نمايش دادند و نشان دادند كه مستقل از دولت هستند و حتي در شرايط جنگي كه همواره توجيه و دستاويز مقبولي براي محدود كردن آزادي بيان به دست حكومت ميدهد دست به افشاي گزارشات تكاندهندهاي دربارهي رفتار نظاميان ميزنند و با هيچ تهديد و ناامني و محاكمه و تنبيهي روبرو نميشوند. . با وجود اينكه وزير دفاع آمريكا از شبكه تلويزيوني سيبياس خواست پخش عكسها را متوقف كند زيرا اين امر براي نظاميان آمريكايي مستقر در عراق و افغانستان خطراتي به همراه دارد اما رسانهها به وظيفه خود ادامه دادند بدون اينكه متهم به اقدام عليه امنيت ملي آنهم در شرايط جنگي شوند و بدينترتيب بهوسيله خود رسانههاي آمريكايي افكار عمومي جهان از رفتارهاي غيرانساني و وحشيانهاي عليه زندانيان عراقي آگاه شد. آنها استقلال خود از دولت و قدرت خويش را در برابر آن نشان دادند و همين امر موجب ميشود كه در بحران كاريكاتورها دولتها نتوانند مانند دولتهاي جهان سوم با مطبوعات برخورد كرده و در نتيجه گرفتار بحران و اعتراضات گستردهي جهان اسلام شوند. برخي از اين دولتها ناچار از پوزش خواهي شده و برخي مانند نخستوزير ايتاليا به رفتارهاي لجوجانه و اهانت آميز پرداخته و با تيشرت منقوش به كاريكاتورها در تلويزيون ظاهر ميشوند.
تصاوير شکنجه و آزار زندانيان عراقی در ابوغريب احتمالا مربوط به سال 2003 ميلادی می شود که اولين بار در بهار سال 2004 به رسانه های آمريکايی درز کرد.
سپتامبر سال گذشته ميلادی (2005) يک قاضی در نيويورک رای داد که تصاوير بدست آمده بايد بر مبنای قوانين ‘آزادی اطلاعات’ منتشر شوند.
رای اين قاضی در پی درخواست ‘اتحاديه آزاديهای مدنی آمريکا’ صادر شد که خواستار دسترسی به 87 تصوير منتشر نشده از وقايع زندان ابوغريب بودند.
قاضی در حکم 50 صفحه ای خود نوشت: “وظيفه من اين نيست که تسليم هولناک ترين احتمالات شوم، بلکه اين است که قانون را تعبير و اعمال کنم که در اين مورد قانون آزادی اطلاعات است که ارزش هايی چون شفافيت و پاسخگويی دولت را که در جامعه ما اهميت دارد به کرسی می نشاند.”
«بنا بر اعلام برنامه تلويزيونی پخش شده در شبکه اس بی اس، دولت آمريکا عليه رای صادره اقامه دعوی کرده و خواستار تجديد نظر در حکم شده است.
اما يک وکيل مدافع ‘اتحاديه آزاديهای مدنی آمريکا’ به شبکه اس بی اس گفته است: “تصاوير بايد منتشر شوند تا مردم اندکی از آنچه در ابوغريب رخ داده با خبر شوند.» ( بي بي سي چهارشنبه 15 فوريه 2006)
از نكات منفي رخدادهاي فوق اين است كه اين است كه توجيهاتي براي نقض حقوق بشر در كشورهاي جهان سوم تدارك ميكنند و گاه چنان فاجعه آميز ميشود كه ميتوان گفت رسوايي ابوغريب موجب ميشود جنايات دهشتناك صدام حسين در افكار عمومي رنگ ببازد و در بوته غفلت افتد. جنايات تكاندهندهي بعثيها و گروه الرزقاوي كه افراد را در خيابان روي زمين مينشانند و جلوي ديدگان مردم گلوله در مغزشان شليك ميكنند و يا با شمشير و كارد سر آنها را ميبرند و فيلم اين صحنههاي رقت بار را انتشار ميدهند از يكسو خود موجب انگيزه و توجيه براي برخي نظاميان امريكايي و اروپايي كه افراد فاقد آموزش و تربيت هستند مي گردد كه با دستگير شدگان حوادث تروريستي چنان خشونت بار رفتار كنند و از سوي ديگر خشونتهاي اين نظاميان به نوعي موجب توجيه آن جنايتها ميشود و در اين ميان آنچه قرباني ميگردد انسان و كرامت انسان و ارزشهاي انساني و حق حيات و آزادي است. نقض حقوق بشر از سوي غربيان، زمينهي سوءاستفادههاي فراواني را فراهم ميآورد. منطق اصولي اين است كه همواره رفتارها و گفتارها را در قياس با «احسن» ارزيابي كنيم امّا معمول اين است كه براي پوشاندن نادرستي يك گفتار يا كردار آن را با بد و بدتر مقايسه ميكنند. قياس غلط انداز و گمراه كنندهاي است. ناقضان حقوق بشر به افكار عمومي تلقين ميكنند كه بنگريد در كشورهاي دموكراتيك و مدعي حقوق بشر و پيشرفت نيز اين اعمال و جنايات صورت ميگيرد پس امري غيرطبيعي نيست و بايد آن را تحمل كرد. آسيبي كه از رهگذر نقض حقوق بشر در كشورهاي غربي و امريكا به پارادايم جهاني حقوق بشر وارد ميشود با توجه به پيآمدهاي آن و توجيهاتي كه براي ناقضان حقوق بشر در ديگر كشورها فراهم ميكند كمتر از آنچه در جهان سوم رخ ميدهد نيست. نكته ظريف اينكه در جهان سوم عمده موارد نقض حقوق بشرعليه شهروندان خودشان است ولي در جهان غرب و اسرائيل بيشتر موارد نقض حقوق بشر عليه مهاجران و خارجيان و ديگر كشورهاست.
يك پرسش تامل برانگيز نيز وجود دارد. چرا نام برخي كشورها مانند ژاپن و سويس در بلواها و اخبار جدالها و تنشهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و نقض و چالش و بحران در حقوق بشر غايب است؟ پاسخ آن هر چه باشد بسيار آموزنده است.
ايران
زمينه: طبيب براي درمان بيماري بايد آنرا بشناسد و بازگو كند. ذكر و يا تشخيص دردها و بيماريها با هدف درمان و بهبود بيمار است و نبايد از آن بيمناك بود زيرا موجب پايداري و از پاي افتادن بيمار ميگردد. در اين بخش نيز با همين هدف به واگويي چند نمونه در ايران ميپردازيم كه البته در رسانههاي عمومي نيز انتشار يافتهاند.
مقولاتي مانند انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري، گرچه فضاي رقابتي مناسبتري نسبت به گذشته داشت و از نظر آزادي بيان مطلوبتر از چند انتخابات قبلي بود زيرا در اين دوره سخاني گفته شد و در مطبوعات آزادانه منتشر گرديد كه در گذشته كمتر سابقه داشت. در عين حال از سوي برخي شخصيتهاي معتبر نظام جمهوري اسلامي مانند هاشمي رفسنجاني و به ويژه مهدي كروبي در خصوص نحوه برگزاري انتخابات شبهاتي مطرح شد كه پاسخي نيافت. اين بحث نيازمند گفتاري مستقل است. همچنين در سال 84 در چند مورد اعتصاب غذاي زندانيان سياسي و يك مورد اعتصاب غذاي يك زنداني مالي در ياسوج همراه با دوختن دهان خود را مشاهد بوديم. گرچه اعتصاب غذا در قاموس حقوق بشر از ديدگاه نهادها و فعالان حقوق بشري در سطح جهان از مصاديق نقض حقوق بشر و خشونت عليه خود است اما زمينههاي بروز آن و عواقب اش موضوعي است كه گفتار ما را به مباحثي ديگر مي كشاند كه در جاي ديگري بايد گفت. در خصوص تحولات خوشايند و ناخوشايند حقوق بشري در ايران نيز به چند نمونه بسنده ميشود.
اعتصابات صنفي و بازداشت كاركنان اتوبوسرانيپيشينه: «سنديكاي كارگران شركت واحد اتوبوسراني تهران وحومه» در سال 1347 تاسيس شد ولي در پي خشونتهاي سياسي و ترورهاي آغاز شده از اوايل 1360 در سال 1362 تعطيل شد به ويژه كه تحت نفوذ گروههاي سياسي چپگرا قرار گرفته بود.
طي سالهاي پس از آن از 1369 شوراهاي اسلامي كار به نمايندگي از كارگران وظيفه دفاع از حقوق آنها را بر عهده داشت. نماينده شوراها با نظر مستقيم مديريت و حراست انتخاب ميشود و اگر مورد تاييد اين دو نهاد نباشد كانديداي كارگري را ندارد در صورتي كه با اصل 26 قانون اساسي مغايرت دارد. خانه كارگر نهاد انحصاري دفاع از كارگران بود كه در حوزههاي سياسي ـ انتخاباتي كشور همواره فعال بوده است اما آيا كانديداهاي معرفي شده لزوما نماينده كارگران كشور بودند. در ميان برخي از صنوف به درست يا غلط همواره اين پرسش و مشكل مطرح بوده است كه شوراهاي اسلامي كار بيش از آنكه نماينده كارگران باشند، حاكميت و يا جناحي از حاكميت را نمايندگي ميكنند. در زمينه اينكه «شوراهاى اسلامى كار» تا چه اندازه كارگران را نمايندگى مىكنند، آقاى منصور حياتغيبى، عضو هيأت مديرهى سنديكاى كارگران اتوبوسرانى شركت واحد تهران و حومه مىگويد:
”در رابطه با مسئلهى شوراها [بايد گفت كه] شوراهاى اسلامى كار در اساسنامهاى كه دارند در آنجا قيد شده كه آنها بازوى مشورتى كارفرمايى و كارگرى هستند. در صورتى كه طبق قانون اين امر تخلف محسوب مىشود. به اين صورت كه ايشان بايد يا نمايندهى كارگر باشند يا كارفرما.”(راديو آلمان 1/1/2006)
از طرفي سازوكارهاي انتخاباتي در محيط كارگري چندان دموكراتيك نبود و يا كارگران در انتخابات حضور آگاهانه و فعالانه نداشتند يا اينكه در برخي از مراكز آنها در شرايطي قرار ميگرفتند كه ناگزير از شركت در انتخابات ميشدند و به نامزدهايي كه ديگران برايشان تعيين كرده بودند راي ميدادند.
اما تجربه نشان داده استفاده هميشه مشروعيت يا عدم مشروعيت نيست كه منشاء بحران ميگردد. نمونههاي فراواني مي توان ذكر كرد كه با مشاركت پايين يا سازوكارهاي معيوب انتخاباتي يك سيستم دوام آورده است اما مشروط به آنكه كارآمد باشد. به عبارت ديگر علت فاعلي بحران، عدم كارآمدي و علت معده آن مسئله نمايندگي و مشروعيت است. كارگران معتقدند در طول سال هاي گذشته حقوق آنها استيفاء نشده و در قشربندي اقتصادي و طبقاتي بيش از گذشته به قعر جدول فقر رانده شدهاند. كاركنان اتوبوسراني يكي از اين گروههاي كارگري هستند.
برخي از آنها در اعتراض خويش گفتهاند كه 11 ماه است حقوق دريافت نكردهاند در حالي كه حتي اگر حقوق ماهيانه شان به طور منظم پرداخت شود نيز كفاف حوائج زندگيشان را نمي دهد. در حالي ميلياردها دلار دركشور صرف فناوري هستهاي ميشود كه البته مورد نياز كشور است اما به نياز اين اقشار آسيبپذير اولويت و توجه كافي صورت نميگيرد. از طرفي پس از اعتراض به فقدان نماينده واقعي، ندادن جيره كت و شلوار و پيراهن سالانه كاركنان اتوبوسراني موجب شد كه سنديكا يكي ديگر از اعتراضات عملي خود را حول اين موضوع سامان دهد.
آنها براي دفاع موثرتر از منافع خويش مبادرت به تشكيل سنديكايي جديد كردند. اين اقدام با مخالفت شديد خانه كارگري وشوراي اسلامي كار روبرو شد به نحوي كه در ارديبهشت 84 اعضاي سنديكا در جلسه مربوط به تاسيس اين تشكل مورد هجوم خشن قرار گرفتند و برخي از آنها زخمي شدند. عليرضا محجوب، دبيركل «خانهى كارگر» در مصاحبهاى با ماهنامهى توليد پذيرفت كه خانهى كارگر در حمله به انجمن صنفى خبازان تهران در ارديبهشت ۸۴ شركت داشته است. در آن محل سنديكاى شركت واحد جلسهاى تشكيل داده بود و وابستگان «خانهى كارگر» خودسرانه به آنجا حمله برده و به ضرب و شتم ايشان پرداخته، بطوريكه منصور اسانلو، دبير سنديكاى شركت واحد بشدت از ناحيهى سر و دهان مجروح شده است. عليرضا محجوب در اين مصاحبه خطاب به كارگران سنديكا گفته است: ”اگر مىخواهند در ايران زندگى كنند، بايد از كلمهى سنديكا استفاده نكنند”.
در نيمههاي سال 84 سنديكا رسماً اعلام موجوديت كرد و در تاريخ 9 آذر طي اطلاعيهاي خطاب به همكاران خود اعلام كرد براي بازگشت به كار تعدادي از اعضاي اخراجي عضو سنديكا با مسئولان شركت واحد و مقامات مملكتي مذاكره كرده است. پس از گزارش از اقدامات و مذاكرات انجام شده ميافزايد اگر به خواستههاي اعلام شده آنها توجه نشود ناگزير از اعتصاب خواهند شد. ظاهراً آنها بهدليل مذاكرات خود و بيحاصل بودن آن در ميان كاركنان متهم به سازشكاري بيحاصل شدهاند و براي رفع اتهام از خود به مواضع راديكالتري سوق يافتهاند.
اين كشمكش ادامه يافت تا آنكه برخي اعضاي هيات مديره سنديكا به عنوان نهادي غير قانوني بازداشت شدند.
بازداشت آنها موجب اعتصاب هواداران سنديكا گرديد كه عده كثيري را در تهران تشكيل ميدادند. در پي مذاكرات و توافقي كه ميان نمايندگان كارگران شركت واحد و شهردار تهران آقاي محمد باقر قاليباف صورت گرفت كارگران به وعده شهردار تهران كه گفته بود به خواستههايشان رسيدگي خواهد كرد، اعتماد كرده و دست از اعتصاب كشيدند.
در پي اين اعتصابات صدها تن از كارگران بازداشت شدند. شبهه سياسي بودن برخي از اعضاي هيات مديره و انگيزههاي غير صنفي از دلايل برخورد امنيتي و نگهداري طولاني مدت برخي از آنها در زندان بوده است. از طرفي عدهاي از اعضاي هيات مديره داراي سوابق جبهه و جنگ و جانبازي و مذهبي هستند. بازداشتهاي گسترده كارگران اتوبوسراني انعكاس بينالمللي يافت و حزب سبزهاي آلمان و بلژيك، حزب سوسياليست فرانسه، عفو بين الملل، ديدبان حقوق بشر، گزارشگران بدون مرز، كنگره كار كانادا، كنفدراسيون اتحاديههاي كارگري نروژ، شمار زيادي از نهادهاي دانشجويي داخل كشور و كنفدراسيون بينالمللي اتحاديههاي كارگري به رفتار با كارگران و بازداشت صدها تن از آنها اعتراض كردهاند. برخي از اعتراضات از سوي گروههاي سياسي اپوزيسيون موجب تحريف اهداف و انگيزههاي صنفي كارگران و كوشش براي سياسي كردن گرديد كه به زيان اعتصابيون تمام شده و حساسيت حكومت را برانگيخت.
آمار دستگيريها از 70 تا 1400 نفر در رسانههاي برون مرزي و داخلي گفته شد كه بعضاً بسيار اغراقآميز بود حمل و نقل عمومي شهر تهران با مشكل روبرو شد و مديريت شركت واحد اتوبوسراني با به كارگيري نيروي بسيج به منظور جلوگيري از توقف اختلال در حمل و نقل مسافران به مقابله به بحران پرداخت.
افراد بازداشت شده به مرور آزاد شدند اما برخي اعضاي هيات مديره غيابي به سازماندهي اعتراض ميپرداختند و تحت تعقيب بودند. با بازداشت اعضاي خانواده آنها، متهمان ناگزير از معرفي خود گرديدند. به اغلب افراد آزاد شده اجازه بازگشت به كار داده نشد. باوجود آنكه دادگاه اعلام كرد بازگشت آنها به كار بلا مانع است اما مديريت شركت واحد از اين كار امتناع كرد. همين امر موجب اعتراضات و تجمعات مختلف كاركنان اعتصابي و اخراجي و برخي ديگر از همكارانشان شد. درباره حق تشكيل سنديكاي جديد و حق اعتصاب و نيز حق دريافت حقوق و مزايا در ايام تعليق كارگران پيشتر مقابله مبسوطي نگاشته شده (اعتماد ملي شنبه 20/12/84) كه از تكرار آن در ميگذرم. عليرغم اينكه قطع حقوق و مزاياي كاركنان معلق اتوبوسراني غير قانوني است اما در آستانه عيد نوروز كه اصولاً با افزايش مزايا و عيدي نيازهاي مضاعف موسمي را تامين ميكنند شركت واحد از اين امر دريغ كرد در نتيجه در نيمه دوم اسفند نيز باز هم شاهد تجمعات اعتراض اين افراد كه بوديم. در حال حاضر همچنان 8 تن در ارتباط با اعتصابات صنفي كاركنان اتوبوسراني در زندان هستند كه 6 تن از آنها به نامهاي منصور اسالو(دبير كل سنديكا)، منصور حياتغيبي، يعقوب سليمي، ابراهيم مددي، غلامرضا ميرزايي، ابراهيم نوروزي گوهري از اعضاي هيات مديره اتوبوسراني به علاوه يك تن از ايرانخودرو و يك تن ديگر از حاميان آنها هستند.
ستيز با دراويش
روز 25 بهمن 1384 (15 فوريه 2006) در رسانهها خبري مبني بر درگيري با دراويش در قم و تخريب حسينيه آنان به حكم كميسيون ماده 10 شهرداري و دستگيري 1300 نفر از دراويش منتشر شد.
روايت رسمي ماجرا روزنامه كيهان نوشت: «بالاخره غائله صوفيگري با درايت، هوشياري جوانان غيرتمند قمي و با دورانديشي مسئولان استان به پايان رسيد.
آنچه كه دوشنبه شب در قم رخ داد و با واكنش نيروهاي متعهد و وفادار به انقلاب اسلامي مواجه شد در واقع مقابله با فرقه صوفيه نبود بلكه پرده برداشتن از توطئه اي سازمان يافته بود كه در شرايط حساس كنوني كشور و شرايط پيش آمده براي جهان اسلام، به وقوع پيوست.
سرآغاز ماجرا: ماجرا از زماني آغاز شد كه خانقاهي تحت لواي حسينيه از سوي فرقه صوفيه گنابادي در قم تعطيل شد. تعطيلي اين خانقاه به دنبال اعتراض مراجع، مردم متدين و جوانان ولايتمدار، متدين و انقلابي قم صورت گرفت. از آن پس عده اي از دراويش با هماهنگي قبلي فراخوانده شدند و در اين خانقاه و پياده رو و كوچه هاي خيابان آيت الله نجفي مرعشي تحصن كردند و راه آمد و شد مردم را بستند. مردم قم خواستار برخورد با اين عده شدند، هر چند كه اين افراد مي خواستند با مظلوم نمايي اهداف خود را عملي كنند، در ظاهر تصاوير رهبر انقلاب و امام خميني را با خود حمل كرده بودند، اما برخي از آنان سلاح سرد و گرم نيز با خود همراه داشتند.
ظواهر امر نشان مي داد اين عده براي درگيري، ايجاد رعب و ترس و اجراي اهدافي شوم به شهر مقدس قم سفر كرده بودند و اين را مي شد از ظواهر امر فهميد.
ماجرا ساعت 3 بعدازظهر روز دوشنبه آغاز شد. همان وقت كه سرتيپ دوم جواد صالحي معاون فرماندهي انتظامي استان قم، پشت ميكروفن قرار گرفت و از تجمع كنندگان خواست محل را ترك كنند ، اما پاسخ او پاره آجري بود كه به طرفش پرتاب شد و به صورت او اصابت كرد و وي را مجروح و راهي بيمارستان كرد.
كسي در پي تلافي برنيامد و انذار و پنددهي توسط ديگر فرماندهان نيروي انتظامي ادامه يافت ولي هيچ گوشي شنوا نبود، مهلت ها و فرصت هاي داده شده پايان يافت و افرادي كه به نام صوفيه تجمع كرده بودند شروع به پرتاب سنگ به سوي مردم كردند.
حدود ساعت پنج بعدازظهر نيروي انتظامي با مراقبت كامل اوضاع، جواناني را كه احتمال داشت درگير شوند دستگير وبه خارج از منطقه هدايت كرد ولي تعدادي ازصوفي ها با رفتن به پشت بام و فيلمبرداري از حادثه درحال رخ دادن درپي تحقق اميال سياسي خود برآمدند.
پرتاب سنگ، آجر، موادآتش زا، گازاشك آور و شليك گلوله، موجب صدمه زدن به مردم و اموال آنان و خودروها و اين امر موجب ازدحام جمعيت و درخواست آنان ازمسئولان براي مقابله با اين افراد شد.
ازنكات قابل توجه دراين ماجرا، اين بود كه ميزان حضور مردم اعم از زنان و مردان قمي براي مقابله با اقدام غيرقانوني آشوبگران تا حدي بود كه حضور نيروي انتظامي را بشدت كم و كوچك جلوه مي داد اما متاسفانه درجريان سنگ پراكني و آجر پراكني مدعيان صوفيگري، همين مردم بيشترين جراحتها و آسيبها را متحمل شدند .
مصاحبه مطبوعاتي استاندار قم: دريادار مهندس «عباس محتاج» استاندارقم روزسه شنبه درجمع خبرنگاران رسانه هاي گروهي درتوضيح ماجراي پيش آمده اظهارداشت: صوفي ها چندي پيش به صورت غيرقانوني محلي را به نام حسينيه احداث كردند كه كميسيون ماده 100شهرداري رأي به تخريب آن داد. همزمان با اعتراض شهرداري، شكايتي هم از سوي سازمان اوقاف مبني برعدم مشروعيت توليت اين محل توسط آقاي شريعت به دادگاه داده شد و دادگاه درنهايت حكم عدم مشروعيت توليت محل بوسيله آقاي شريعت صادركرد. محل توسط دادگاه پلمب و براي تعيين تكليف تحويل اداره اوقاف شد.
پس از تحويل به اوقاف، عده اي كه خود را از دراويش اهل حق مي دانستند، از استان هاي مختلف به قم آمدند و اقدام به اشغال محل فوق كردند. اداره اوقاف شكايتي به دادگاه تقديم كرد و دادگاه جهت رفع تصرف عدواني ابلاغي به نيروي انتظامي داد تا محل دراختيار اوقاف قم قرارگيرد. هنگامي كه نيروي انتظامي براي ابلاغ و اجراي حكم به محل مراجعه كردند، از افراد داخل حسينيه و مسئولان درخواست مي شود فرصتي به آن ها داده شود تا محل را تخليه كنند. با مسئولان قضايي استان تماس گرفته مي شود و مسئولان هم براي اثبات حسن نيت خود، اجازه مي دهند با اخذ تعهد، اجراي حكم براي مدتي به تعويق افتد. و درتاريخ 12/11/84، آقاي شريعت (مسئول اين فرقه درقم) نامه اي به فرمانده حوزه انتظامي استان قم مي نويسد و تقاضاي مهلت مي كند و دو تعهد مي دهد و مي گويد اگر با اين تمديد مهلت موافقت شود. درمقابل متعهد مي شوم آقايان اعزامي از استان هاي ديگر از محل خارج شوند و در ضمن در روز يازدهم محرم الحرام درهاي حسينيه قم را كليد كنم و آنها را به محضر سردار صالحي تحويل دهم و نامبرده به عنوان امين كليد حسينيه را نزد خود نگاه دارد.
براساس تعهد اين فرصت مجدد به آنها داده شد اما متاسفانه هيچ كدام از دو تعهد عمل نمي شود. درمورد تعهد اول نه تنها عمل نمي كنند بلكه اقدام به فراخوان افراد از استان هاي ديگر مي شود.
خبرنگار صدا و سيما درباره تخريب خانقاه پرسيد. محتاج پاسخ داد: متاسفانه خود افرادي كه داخل حسينيه بودند براي استفاده از آجرهاي اين محل اقدام به تخريب بعضي قسمت ها كردند موقعي كه نيروي انتظامي براي متفرق كردن آن ها اقدام به پرتاب گاز اشك آور كرد، آن ها اقدام به آتش زدن بعضي قسمتها كردند. پشت بام منزل ها را آتش زدند به طوري كه بعد از كارشناسي شهرداري، حدود 50 تا 60 درصد ساختمان ها در اثر اين اقدامات آن ها تخريب شده بود. ساختمان ها غير ايمن تشخيص داده شد و چون نبش خيابان است و محل تردد مردم است، شهرداري براي اين كه ايمني منطقه را تامين كند، اقدام به اين كار كرد.»(كيهان26/11/84)
«ايلنا: معاون سياسى امنيتى استاندار قم گفت: با تخريب حسينيه شريعت به حكم كميسيون ماده صد شهردارى و دستگيرى ۱۲۰۰ نفر از دراويش، در حال حاضر امنيت و آرامش كامل در قم برقرار است. احمد حاجى زاده با اشاره به درگيرى پيش آمده بين دراويش گنابادى با مردم قم و نيروى انتظامى، گفت: اين افراد با فراخوانى كه داده بودند بحث ملكى را به يك مسئله سياسى و امنيتى تبديل كردند. وى افزود: ما بارها با اين افراد مذاكره كرده بوديم تا اين مسئله ملكى را كه دو شاكى داشت، از طريق قضايى حل كنند و به حكم قوه قضاييه تمكين كنند.
حاجى زاده تصريح كرد: كميسيون ماده صد شهردارى حكم به تخريب و تخليه اين خانه مسكونى كه تبديل به حسينيه شده بود، گرفته بود و سازمان اوقاف نيز شكايتى را در مورد اينكه ساختمان وقف شده است، در دادگاه پيگيرى مى كرد كه اين حسينيه در نهايت پلمب شده بود اما حدود ۳۰۰ نفر از دراويش پلمب را شكسته و در حسينيه مستقر شدند. وى ادامه داد: ما ۲۰ روز با اين افراد مذاكره كرديم كه در نهايت آقاى شريعت، رئيس آنها تعهد كتبى داد كه روز ۱۱ محرم كليد حسينيه را تحويل بدهد و عزادارى ها مختص بومى هاى استان خواهد بود كه ما با آن موافقت كرديم. وى اظهار داشت: كميسيون ماده صد شهردارى حكم تخريب حسينيه شريعت را داشت كه اكنون با اين حكم حسينيه تخريب شده و ۱۲۰۰ نفر از دراويش دستگير شده اند در بين دستگيرشدگان ۱۵۰ زن هم حضور داشتند كه در همان دقايق اوليه آزاد شدند.»(شرق26/11/84)
خلاصه:
- دراويش گنابادي زميني را غصب كرده بودند.
- به حكم كميسيون ماده 100 شهرداري حسينيه تخريب شده است.
- اوقاف صاحب زمين بوده و به اتهام تصرف عدواني ملك وقفي از آنها شكايت كرده است.
- برخي مراجع تقليد حكم به عدم صلاحيت دراويش توليت براي وقف داده بودند.
ادامه مطلب
استاد محترم عرض ادب و سلام منو بپذیر دوست دارم شما هم با یکی از شاعران روشنفکر و خوساخته دوران مشروطه آشنا بشین
http://rangink.blogspot.com/
http://vistabad.blogfa.com/
- مطابق ماده 75 قانون مدني واقف ميتواند توليت يعني اداره كردن موقوفه را مادامالحيات يا در مدت معيني براي خود قرار دهد و ماده 79 قانون مدني بيان ميدارد واقف يا حاكم نميتواند كسي را كه ضمن عقد وقف، متولي قرار داده شده است عزل كند مگر در صورتيكه حق عزل شرط شده باشد و اگر خيانت متولي ظاهر شود حاكم ضم امين ميكند در صورتيكه مطابق وقفنامه حق عزل متولي شرط شده و خيانت متولي نيز تاكنون در هيچ محكمهاي ثابت نشده است
سلام استاد محترم و پر تلاش
بسیار متشکرم
در مقاله آمده است که: “حق عزل متولی شرط شده ”
آیا غلط چاپی است یا خیر؟
“حق عزل متولی شرط نشده” صحیح نمی باشد ؟