مجله آگاهی نو، شماره2 ص525-520
(در مجله اشتباها نسخه ماقبل نهایی منتشر شده و این متن، نسخه نهاییِ فرستاده شده است)
عمادالدین باقی
درآمد: می خواهم این بار درباره کتاب «قهرمانان تاریخ» اثر «ویل دورانت» بنویسم که به خامه توانای خانم زرین فناییان به فارسی برگردانیده شده و در حالی که منتظر فرصتی برای خریدنش بودم دوسال پیش دوست عزیزی این کتاب را به من هدیه کرد و بی درنگ خواندنش را آغاز کردم.
پیش از نوشتن درباره کتاب نمی توانم بر اندیشه های درونی ام که با نام ویل دورانت به جولان می آید سرپوش بگذارم. دورانت خودش یکی از قهرمانان زندگی ام و نماد یک سرخوردگی بزرگ زندگی ام بوده است. در نوجوانی که با «تاریخ تمدن» او آشنا شدم و در دبیرستان در ساعات فرار از کلاس به کتابخانه، برخی از مجلداتش را خواندم، رؤیای تکرار او را در سر می پروراندم. دلم می خواست مانند او با همسرم دور دنیا راه بیفتم و اگر دورانت از غرب آمد من از شرق بروم و با تجربه ای دیگر و نگاهی دیگر تاریخ تمدنی دیگر را بنویسم. یکی از انگیزه های زود ازدواج کردنم همین بود اما پیروزی انقلاب 1979 که ویل دورانت کمتر از دوسال بعد از آن(7نوامبر1981) چراغ زندگی مادی اش خاموش شد و رویدادهای پس از انقلاب، ما را در هاضمه خود جَوید و فکر نمی کردم کسی که شوق جهانگردی داشت روزی ممنوع الخروج شود و سال ها نتواند حتی کشور خودش را ترک کند.
مطالعه تاریخ تمدن ویل دورانت در کتابخانه دبیرستان همیشه مرا در انتظار روزی گذاشته بود که یک دوره از این کتاب را بخرم. البته پس از آن در چهار دهه گذشته تا امروز بارها به آن مراجعه کرده ام و در نوشته هایم از آن نقل کرده و ارجاع داده ام و هیچگاه هم دلم نیامد که در کتاب علامت بگذارم، خط بکشم، حاشیه بنویسم. دلم می خواست کتاب همیشه دست نخورده و تمیز باقی بماند.
«قهرمانان تاریخ» آخرین کتاب دورانت و چکیده تاریخ تمدن 11جلدی او بلکه چکیده زندگی خود اوست که در طول شصت سال تاریخ تمدن را نوشته است و به قول گردآورنده کتاب در حکم وصیت نامه اوست.
درباره “قهرمانان تاریخ” اولین اشکال من به نام کتاب است. نام آن، انتظار شخص محوری در روایت تاریخ و معرفی اشخاص را ایجاد می کند ولی کتاب، گزارشی است از تمدن ها و جریان های تاریخی، اندیشه ها، ستیزه ها و سیاستمداران و فیلسوفان.
گذر و گلچین کتاب
تمدن و مرد رام شده زن: در فصل اول(تمدن چیست) بیان می کند که انسان چگونه از طبیعت و زندگی طبیعی بسوی تمدن رفت. نغزترین جمله اش این است که “مرد، آخرین حیوان رام شده زن است که فقط تا قسمتی و ناخواسته متمدن شده است” و توضیح می دهد که چرا؟
کنفوسیوس و غلوی درباره چینی ها: فصل دوم تحت عنوان “کنفوسیوس و فرشته تبعید شده” است. این فصل البته با یک جمله غلوآمیز آغاز می شود. این جمله که “احتمالاً چینیان، هزاران سال پیش از کنفوسیوس، بودا، اشعیا، دموکریت و سقراط هم فلاسفهای داشته اند“.
این سخن با برآورد تاریخ عمر بشر و همچنین اسناد باستانشناسی در مورد زندگی و اندیشه بشر بر جای مانده همخوانی ندارد ضمن اینکه وقتی ما درباره هزاران سال پیش از کنفوسیوس (که خود کنفوسیوس متعلق به ۴۰۰۰ سال پیش است) اطلاعی نداریم چطور می توانیم از وجود فلاسفه سخن بگوییم.
تمایز بین طبیعت و تمدن و قدمت بحث انقلاب و اصلاح : در این فصل از قول اولین فیلسوف معروف چین به نام لائوتزه مشهور به استاد کهن، در حدود ۶۰۴ سال پیش از میلاد مسیح، درباره تمایز بین طبیعت و تمدن می گوید و بر همین مبنا نتیجه ای می گیرد که حیرت انگیز است و نشان میدهد بحث در مورد اصلاح و انقلاب چه قدمت دیرینه ای دارد و چند هزار سال پیش هم مطرح بوده است. زیرا این فیلسوف باستانی چینی بر مبنای تمایز گذاری میان طبیعت و تمدن و اعمال و رفتار طبیعی و تمدنی میگوید: “اگر کشور به آشفتگی افتاد راه اصلاحش، انقلاب نیست بلکه مسئولیت پذیر شدن افراد جامعه است. اگر با مقاومت مواجه شدید راهش نزاع و جدال یا جنگ نیست بلکه باید اندکی کنار بگیرید و با تحمل و صبر به آرامی به پیروزی نائل آیید. انفعال گاهی حتی بسیار بیشتر از کنش موجد و زمینه موفقیت است(ص29). البته نتیجه گیری ای دارد که عمل به آن بسیار دشوار و شبیه گفتار های پیامبرانه است هرچند چینی ها به جای قدیس شرقی ها حکیم دارند. این فیلسوف می گوید:” بی عدالتی را با مهربانی پاسخ گویید. من با انسانهای خوب، خوب هستم و با کسانی که خوب نباشند، خوب هستم بنابراین با همه خوب هستم. با انسانهای بی ریا، بی ریا هستم همچنان که با کسانی که صادق نباشند بی ریا هستم بنابراین همیشه بی ریا هستم. نرم ترین چیز جهان همیشه بر سخت ترین شان فائق می آید“.
منشأ تغییر و اصلاح: کنفوسیوس که محضر لائوتزه را درک کرده بود معتقد بود” تغییر ازخانه آغاز می شود” در سن ۶۹ سالگی به دعوت امپراتور به شهر اجدادی اش بازگشت و پنج سال پایانی اش را با افتخار گذرانید. این فصل بدون بحث قابل توجهی درباره اندیشههای کنفوسیوس به تاثیر آموزه های آن در ادبیات چین می پردازد.
هند بودا و گاندی: فصل سوم درباره “هند از بودا تا ایندیرا گاندی” است که از اوپانیشادها و آثاری که ۳ هزار سال قبل از میلاد مسیح به رشته تحریر در آمده اند و اکنون به عنوان قدیمیترین آثار فلسفی هندی شناخته می شوند آغاز می کند. البته ویل دورانت وقتی از بودا سخن می گوید با این جمله آغاز می کند که:” داستان او آنقدر با افسانه ها درآمیخته است که نمیتوانیم از وجود او مطمئن باشیم(ص42) با این حال به ذکر تاریخچه ای از زندگی به باورهای او بر اساس منابع موجود پرداخته تاثیر آن به فرهنگ هند و سرانجام اندیشههای ایندیرا گاندی.
تمدن هزاران ساله مصر: فصل چهارم “از اهرام تا آختانون” به مصر ۴۲۴۱ سال پیش از میلاد مسیح که علم نجوم و ریاضیات در آن به پیشرفت قابل توجهی دست یافته بود باز می گردد. به فرهنگ هنر و مجسمه سازی و باورهای مردمان و قوانین آن روزگار اشاره می کند مانند اینکه فرمانی درباره زنا با محارم وجود نداشت و مردی با خواهرش ازدواج می کرد و یا فاحشه های زیادی وجود داشتند اما نقاشی های فراوانی هستند که تأهل را تشویق میکنند و نیز این که «زنان از جایگاه قانونی و آزادی اخلاقی و اجتماعی بالاتری از همه زنان اروپایی تا پیش از زمان حال بهرهمند بودند»(ص56). تا اینکه شاعری به نام آمنحتپ چهارم سرکار آمد و به روحانیون و مردم اعلام کرد که فقط یک خدا وجود دارد و خدای یکتاپرستی اش خورشید بود. او ثروت بادآورده معابد و نفوذ سلسله مراتب روحانیون را بر زندگی مردم نامشروع خواند(ص56و60).
پیشرو بودن بابلیان و آشوریان در علم و قانون: فصل پنجم وارد میشود و تمدن سومریان بابلیان و آشوریان و پیشرو بودن شان در علوم و طبابت به اینکه “حمورابی در حدود ۱۹۴۰ پیش از میلاد قوانینی به آنها اعطا کرد که به طرزی اعجاب انگیز منطقی بودند“. اما نکته ای که برای خواننده ایرانی بیشتر جالب توجه است اشاره به ایرانی بودن حضرت ابراهیم بنیانگذاران ادیان توحیدی است. دورانت می گوید:”یکی از مشهورترین صحراگردان این دوره ابراهیم نام داشت که در انجیل درحالتی تصویر شده که شهر “اور” در “کلده” واقع در جنوب ایران کنونی را در حدود ۱۸۰۰ سال پیش از میلاد ترک می گفت تا سرزمین تازهایبرای خانواده در حال گسترش و گله اش بیابد(ص68).
نوادگان ابراهیم و ظهور پیامبران در خاورمیانه: پس از اشاره به نوادگان ابراهیم (یعقوب و یوسف) می نویسد: همانطور که جمعیت بیشتر و گسترده میشد تقاضاهایی برای وجود یک دولت مرکزی با قدرت مطلق شنیده میشد. سموئیل یکی از حاکمان با چنین نقشی مخالفت کرد.دلیل مخالفت او با تشکیل حکومت پادشاهی این بود که:”هشدار داد یک پادشاه پسرانتان را از شما میگیرد و مجبورتان میکند تا زمینش را بکارند و محصولش را درو کنند و ابزار او در جنگ باشند“. پس از آنکه طالوت در حکومت شکست خورد و در جنگ علیه فلسطینی ها کشته شد “داوود خوشسیما و خوش نوا که فرمانده گارد سلطنتی بود تاج و تخت را حدود هزار سال پیش از میلاد به دست آورد، همه بخشهای اسرائیل را مسخر و متحد ساخت و از هر کدام برای مستحکم کردن فرمانروایی اش همسری اختیار کرد“(ص70). در واقع این سخنان نشان میدهد که رسم ازدواج رهبران با زنانی از قبایل مختلف برای وحدت امپراتوری، سنتی دیرین بوده است.
دورانت سپس به ظهور انبیا در این منطقه می پردازد و از جمله اشاره می کند به کتاب ایوب که محققان تاریخ آن را بین ۵۰۰ تا ۳۰۰ قبل از میلاد تخمین زده اند. او در این کتاب با قدرت تمام به شکیات سخت می پردازد که هر مکتب خداشناسی با آنها روبروست مانند اینکه چگونه جهان در دست خدای مهربان است در حالی که در بیشتر مواقع بی عدالتی وجود دارد؟ ایوب که به عنوان غایت کمال و درستی شناخته می شود ولی یهوه سیلی از ناملایمات گوناگون را به سمت او روانه میکند اما ایوب در نهایت آنها را درو می خواند و او نیز همانند دیگر یهودیان پیش از مسیحیت به دنیای بعد اعتقاد ندارد و وجود فانی را درنگی کوتاه در راه مرگ ناگزیر می بیند(ص75). عقایدی که از ایوب نقل شده شباهت زیادی به اندیشه های خیام دارد که قرن ها پس از اوست.
یونان مهد فلاسفه: فصل ششم وارد یونان می شود و با هراکلیتوس که متعلق به ۳۰۰ سال پیش از افلاطون است آغاز میکند فیلسوفی که حتی در زمانه ما فیلسوف امروزی شناخته میشود. سخنانی از او به یادگار مانده است که هنوز تازگی دارد. اینکه همه چیز سیال است و نمی توان در یک رودخانه دوبار شنا کرد. جهان، “شدن” عظیم، خستگیناپذیر و دائمی است. سخنانی که هگل و مارکس هم به آن استناد کردند.
بعد از سافو و فیثاغورس و فیلسوفان دیگر میگوید. درباره فیثاغورث نکته ای که برای نگارنده جالب توجه بود این که او مخالف گوشتخواری بود و گروهی از هواداران وفادار را در انجمنی گرد آورده و با مرامی شبه کمونیستی متعهد میکند که از گوشت، تخم مرغ و حبوبات دوری کنند تا جسمشان با ریاضت و کف نفس تهذیب و ذهنشان با علم و موسیقی تزکیه شوذ(ص86). مخالفت با گوشت خواری قابل درک است ولی مخالفت با تخم مرغ و حبوبات، چرا؟
البته در همان دوران، سنت قربانی کردن حیوانات لذیذ یا حتی قربانی کردن فرزند و دختر زیبا در راه خدایان هم در یونان باستان وجود داشته(ص89).
۵۹۴ سال پیش از میلاد مسیح شخصیتی به نام سولون در اتن به قدرت رسید. او توسط مردم انتخاب شد که به جنگ طبقاتی خاتمه دهد و نظم و ثبات را به کشور برگرداند. اصلاحات زیادی انجام داد و قانون سولونی را ابداع کرد. “سولون در ابتدا همه را مشمول بخشش ساخت و همه کسانی را که به دلیل جرایم سیاسی یا تلاش برای براندازی حکومت به زندان افتاده یا تبعید شده بودند آزاد کرد“. او همچنین قانون قتل در فراش را که بعدها در سنت های اعراب دیده می شود در یونان باستان ابداع کرد و گفت:” اگر کسی زناکاری را در صحنه جرم دستگیر کرد مجاز است او را درجا بکشد(ص92و93). او میگفت قوانین همچون تار عنکبوتی هستند که فقط پشه های کوچک را به ام می اندازد و حشرات بزرگ می توانند از آن بگریزد.
فصل هفتم کتاب وارد عصر طلایی آتن میشود، دورانی که انتخابات و حقوق شهروندی و هیئت منصفه در یونان باستان به وجود می آید. هر چند که ویل دورانت به این نکته اشاره دارد که جنبه هایی در عصر طلایی وجود دارد که ممکن است ما را به هم بریزد و برنجاند مانند اینکه:” از ۳۱۵ هزار ساکن شبه جزیره اتیکا تنها ۴۳ هزار نفر از حقوق شهروندی برخوردار بودند و ۱۱۵ هزار نفر برده حساب می شدند و در آتن –مانند ایالات متحده تا سال ۱۸۶۳– بازارهایی وجود داشت که در آن بردگان برهنه وارسی و به فروش رسانده می شدند. روسپیان فراوان بودند و مشتریان آنها به ندرت از نگاه عموم نکوهش می شدند و آتن این حرفه را رسمیت داد و قانونی کرد و برای عاملانش مالیات معین کرد(ص100).
دورانت به افلاطون و شاید ارسطو همجنسگرایی را هم نسبت داده که با بعضی از شواهد تاریخی همخوانی ندارد. او می نویسد: افلاطون در کتاب فایدروس از عشق بشری سخن می گوید، از عشق همجنس حرف میزند و در مبحث ضیافت آن را برتر از عشق مرد و زن میبینند. ارسطو هم این رسم را به ترس از افزایش بیش از حد جمعیت نسبت می دهد(ص101).
برخلاف این فرضیه که نگارنده هم باور دارد که انسانها اگر با حیوانات مهربان باشند احتمال اینکه با همدیگر مهربان باشند بیشتر است اما ویل دورانت می نویسد:”بیشتر یونانیان با حیوانات مهربان و با انسان ها سنگدل بودند و معمولاً برده ها را شکنجه میکردند… و با پروتاگور هم عقیده بودند که انسان میزان همه چیز است“(ص ۱۰۲).
اومانیسم و نظریه تکامل انسان در دوره باستان: مجموعه این دیدگاه ها و رفتارها و مشاهده وضع طبقات و سیاست نشان می دهد این اومانیسمی که در یونان باستان مطرح است اومانیسم فلسفی بود نه اومانیسم حقوقی که جهان مدرن بدان باور دارد هرچند که در جمله” انسان میزان همه چیز است” مشترک باشند.
یکی از فلاسفه اسرارآمیز این دوران، فیزیکدان، شاعر و گیاهخوار اهل سیسیل است که به آتن آمد. او نظریه تکامل انسان و دیگر موجودات را از طریق تنازع بقا، انتخاب طبیعی و حذف گونه ها به وسیله فساد درونی توسعه داد. نظریه او نشان دهنده قدمت نظریه تنازع بقا است و نشان می دهد آنچه که داروین گفت چند هزار سال پیش از او در آتن مطرح شده است. او همچنین گفت که:”مواد از ذرات ریز ساخته شده و حتی اندیشه های ما هم از ذرات نرم و ریز ساخته شده اند. به باور او از آنجا که ماده تنها از طریق ذهن ما شناخته میشود ماده گرایی منطقا بی معناست. او جهان را به شکل توده ای از ذرات ریز تصویر کرد“(ص106).
در این فصل به گزارشی از ادبیات نمایشی، شعر و همچنین دادگاه سقراط و اتهام او که به علت فوت کردن جوانان مجرم شناخته شد و دادگاه علنی او در مقابل ۵۰۰ هزار نفر با حضور هیات منصفه و پایان عصر طلایی آتن با مرگ سقراط می پردازد.
افلاطون تا اسکندر: فصل هشتم به دوره افلاطون تا اسکندر می پردازد، دورهای که به قول افلاطون آتن به دو شهر فقرا و شهر ثروتمندان تبدیل شده بود و زندگی با یکدیگر جایگزین ازدواج شده بود. دورانت به نقش و نفوذ ایرانیان هم اشاره می کند:” اخلاق سیاسی بسیار کمرنگ بود. رشوه خواری در همه سطوح دولت دیده می شد. ایران به راحتی به سیاستمداران یونانی رشوه میداد و میان ایالات آن اختلاف و جنگ میانداخت سربازان مزدور یونانی بدون جهتگیری خودرا به سرداران یونانی و غیر یونانی میفروختند. سپاه ایرانی که اسکندر با آن مواجه شد مملو از یونانی بود“(ص119).
نفی اعدام و حرفه وکالت در دوره یونان باستان: فیلیپ از سرداران یونان قبل از اسکندر که به هیچ قانون اخلاقی پایبند نبود حتی به نفی اعدام با روش غیر اخلاقی می پرداخت و ” به رشوه و دروغ به عنوان راهی بشردوستانه برای جایگزین اعدام نگاه می کرد“(ص120). اشاره به دموستن، فردی که هم ده پیشروی های فیلیپ بوده و اینکه او از راه خطابه و نوشتن دفاعیه برای موکلانش به مال و منال زیادی دست یافت و گاهی برای هر دو طرف دعوا لایحه تنظیم میکرد(ص120و12ص) نشان میدهد که در یونان باستان وکالت هم شغل پردرآمدی بوده است.
فیلیپ که پدر اسکندر بود جلسه ای تشکیل داد و نقشه اش را برای آزادی بخش های آسیایی یونان از یوغ پادشاه ایران توضیح داد. فیلیپ بر تمام دشمنانش به جز همسرش پیروز شد و سرانجام به دست کسی که از سوی همسرش مأمور شده بود کشته شد و اسکندر تاج و تخت را به دست گرفت و آماده شد تا در ۲۰ سالگی دنیا را فتح کند.
در این دوران افلاطون دولتی را پیشنهاد میدهد که به دست دیکتاتوری اداره میشود که هنرمندان و شاعران را کنترل و تبعید، دین رسمی کشور را اجباری و کافران را اعدام می کند. در واقع اعدام استادش سقراط به دست دولتی دموکراتیک نفرت او را از دموکراسی صد برابر کرده بود.
جمهوری روم، نظریه اتم و خلأ: فصل نهم به جمهوری روم میپردازد خانواده در جمهوری روم بر پایه قدرت مطلق پدر خود به تنهایی دارای همه حقوق قانونی بود حق مرگ و زندگی فرزندان و فروش آنها به عنوان برده نیز بر عهده او بود. تشکیل دولت و قدرت سنا از مشخصه های نظم سیاسی است. لوکرتیوس شاعر رومی در همین زمان می درخشد. او غزل برای صلح می گوید و “رسم کافر گونه قربانی کردن حیوان یا انسان را محکوم می کند” و نظریه جالبی درباره پیدایش حیات در آن زمان بیان می کند. او میگوید هیچ چیز بجز اتم و خلأ وجود ندارد.
انقلاب روم: فصل دهم تحت عنوان «انقلاب روم» درباره بحرانهای داخلی و ستیزه های قدرت در روم است. در فرازی از آن به نکته ای اشاره شده که می توان گفت اولین روزنامه یا رسانه در تاریخ مربوط به سال ۶۰ قبل از میلاد است زمانیکه اصلاحات در روم توسط سزار شروع شده و او برای همراه کردن مردم منشیهایی را استخدام کرد تا اعمال سناتورها و دیگر سیاستمداران را به دیواره های فروم، به عنوان اعمال روزانه بنگارند و این تصاویر به وسیله پیکها(خبرنگاران) به قسمت های مختلف روم و دیگر شهرها برده میشد که به نوعی اولین روزنامه در تاریخ. و شروع نقش حیاتی رسانه در اثربخشی قوانین بود(ص169).
نهاد خانواده در بحران: فصل یازدهم به دوره امپراتوری روم (۲۷ق.م تا۱۸۰م) و شروع حکومت آگوستوس و فصل دوازدهم به دوره حکومت نرون و آرلیوس می پردازد. آگوستوس کلیه مالیات های معوق مالکان را بخشید و تمام اسناد بدهی به دولت را در ملاعام سوزاند. این زمانی بود که با فروریزی عقاید کهنه میان قشر تحصیلکرده پشتوانه معنوی ازدواج و بارداری و بچه داری را از بین برده بود گذر از مزرعه بهشهر ارزش فرزند را به عنوان سرمایه تقلیل داده و آن را به مسئولیتی سنگین و اسباب بازی گران قیمتی بدل کرده بود زنان ترجیح می دادند از لحاظ جنسی دلپذیر باشند تا اینکه به عنوان مادر مورد احترام قرار بگیرد بسیاری از رویههای اسیر از قید و بند ازدواج گریزان بودند یا با استفاده از راههای پیشگیری از بارداری سقط جنین یا کشتار نوزادان خانواده های خود را کوچک کرده بودند. آگوستوس علت این پدیده ها را افول قدرت والدین، نظم اجتماعی و شخصیت رومی میدانست و با استفاده از قدرتش از مجلس خواست قوانینی تصویب کند که ازدواج را زیر نظر دولت بیاورد و برای زنان از جانب زنان مجازات مقرر کند گرچه زن نمی توانست از شوهرش به دلیل زنا با دیگری شکایت کند و مرد با معافیت از مجازات می توانست از همراهی با روسپیان قانونی بهرهمند باشد.
تردید در وجود مسیح: فصل سیزدهم با عنوان«مسبح بشری» به ظهور این پیامبر می پردازد و اینگونه آغاز می کند« آیا تاکنون با این پرسش روبرو شده اید که آیا عیسی واقعا وجود داشت؟ آیا سه کتاب ابتدای عهد جدید تنها بازگویی یک افسانه است؟ در اوایل قرن هجدهم، ویسکونت بولینگ بروک، با پیش کشیدن این امکان که عیسی وجود نداشته ولتر را مبهوت کرد. والنی در کتاب معروفش به نام ویرانههای امپراتوری در سال ۱۷۹۱ مجدداً به این سوال پرداخت. زمانی که ناپلئون با ویلند (سال ۱۸۰۸) ملاقات کرد سوالی درباره سیاست یا جنگ از او نداشت، تنها پرسید آیا به تاریخی بودن مسیح باور دارد یا خیر؟ در سال ۱۸۴۰ مورخ آلمانی فردیناند کریستین بور سلسله کتابهای به شدت بحث انگیزی را منتشر کرد که به دنبال تصویرکردن مسیح به عنوان افسانه همتای اوزیریس، دیونوسوس و میترا بو»(ص۲۰۳).
ظهور مسیح: در ادامه به بیان زندگی حضرت مسیح خانواده و تولدش و آغاز بشارت و معجزاتش و ضبط سخنان او می پردازد.
وعده عذاب در انجیل: او می نویسد کلمات مسیح همیشه دلپذیر نبودند. بعضی از عقاید تندی را که در میان مردم اش رو به گسترش بود قبول و اعلام کرد. از گناهکارانی گفت که محکوم به جهنم، آتشی کهدهرگز خاموش نمی شود، جایی که کرم های بدن خوار هرگز نمی میرند و آتش هیچگاه خاموش نمیشود(مرقس،باب۹ آیات ۴۳ تا ۴۴ ) و آنها را در کوره آتش بریزند و بسوزانند( انجیل متی، باب ۱۳ آیات ۴۱ تا ۴۳ ) سخن گفت.
اخبار خوش: مسیح گرسنگی و افسوس را به ثروتمند سیر وعده می داد و فقرا را با برکاتی که در ملکوت انتظارشان را میکشد تسکین می داد و می گفت آنان که زیاد دارند بیشتر به دست می آورند و آنان که کم دارند همآن را هم از دست میدهند(لوقا، باب۱۹آیه۲۶). این متن اگر بخشی از تاریخ جهان نیست اما فشرده ای عالی از شکل عملکرد پول در بازار است.
آرمانشهر یا وعده همه مذاهب: دورانت درباره پرهیزهای نیمه زاهدانه ای می نویسد که مردان و زنان را برای برگزیده شده از سوی خدا برای ورود به ملکوت آماده می سازد که در آن قانون، ازدواج، رابطه جنسی، مالکیت و جنگ نخواهد بود و می افزاید که این باورهای اخلاقی تازه نبودند که چیزی جز نحوه آرایش آن تازه نبود و از گذشته در میان یهودیان وجود داشت. دین برای انسان: اینکه مسیح به فریسیان یادآور شد که سبت برای انسان به وجود آمده نه انسان برای سبت. شاید جمله معروف دین برای انسان است نه انسان برای دین از همین سخن الهام گرفته باشد. اشتباهات مسیح: درباره اینکه اشتباه سیاسی مسیح منجر به اعدام وی شد ویل دورانت مینویسد:« بحران نهایی زمانی شکل گرفت که رسولان(حواریون) آشکارا اعلام داشتند عیسی مسیح موعودی است که اسرائیل را نجات خواهد داد واز زیر یوغ روم بیرون آورده حکومت خدا را بر زمین جاری خواهد کرد. مسیح در آخرین دوشنبه پیش از مرگش به اورشلیم رفت تا پیامش را از شهرها به پایتخت ببرد. در آنجا گروه انبوه پیروانش با این الفاظ به او خوشامد گفتند «مبارکباد قدوم پادشاهی که به نام خداوند می آید» (لوقا، باب ۱۹ایه۳۷). برخی فریسیان از او خواستند این خوشامدگویی را رد کند و او پاسخ داد اگر آنها ساکت شوند سنگهای کنار راه بانک شادی بر خواهند آورد(لوقا، باب ۱۹ ایه ۳۷). انجیل یوحنا میگوید که جمعیت، مسیح را شاه اسرائیل خواندند. ظاهراً پیروان او را به چشم مسیح سیاسی میدیدند که قدرت روم را سرجایش خواهد نشاند و یهودیان را آزاد خواهد کرد. به احتمال زیاد این تصمیمها بود که به اشتباه مسیح را به مرگ انقلابی محکوم ساخت (ص۲۱۱–۲۱۲).
پیوند قدرت و مذهب عامل رشد مسیحیت: فصل چهاردهم تحت عنوان «رشد کلیسا» در باره این است که مسیحیان ابتدا گروهی کم شمار و بی خطر بودند و تحت عنوان «ناصری ها» اندک اندک افزایش مییافتند و سرانجام این گروه منزوی و حاشیه ای وقتی که در سال ۳۱۲ میلادی کنستانتین امپراتور روم به مسیحیت ایمان آورد قدرت و گسترش یافت. از آن پس به تدریج حکومت سکولار از میان رفت و محافظت و اداره امور از دست امرای با پرست شهرها در اروپا به اسقف ها و کشیشان تحت رهبری پاپ سپرده شد و کلیسا به جای دولت، منبع قدرت و حافظ تمدن گردید.
جمهوری مسیحی با حکومت پاپ اینوست سوم به اوج خود رسید. حکومتی ۱۸ ساله از ۱۱۹۸تا ۱۲۱۶ تمام دیکتاتورهای اروپا را واداشت تا در مسائل مذهبی و اخلاقی و عدالت او در بیایند.
کشتار درون دینی: اینوسنت که به معنی معصوم است دو ماه پس از روی کار آمدنش به اسقف اعظم خود در گاسکونی درباره شک گرایان مسیحی نوشت: ما با فرمان محکم به شما اعلام می داریم تا به هر وسیله ای که می توانید این کفرگویی ها را منهدم ساخته و آنان را که آلوده به این افکار اند از اسقف نشین خویش بیرون کنید. اگر لازم می دانید می توانید از شاهزاده و مردم بخواهید با شمشیر با آنان مواجه شوند.
شوالیه ای که از سوی پاپ مأمور بیرون راندن کاتارها از سرزمین هایشان شده بود پرسید: «چگونه می توانیم چنین کنیم؟ ما با این مردم بزرگ شدهایم با آنها نسبت داریم و دیده ایم که صادقانه زیسته اند» سرانجام مهاجمان دیوارها را تخریب و شهر را تصرف کردند و ۲۰ هزار زن و مرد و کودک را با بی رحمی تمام از دم تیغ گذراندند. او به مردم اختیار می داد تا بین بیعت با اعتقادات کلیسا و مرگ کافرانه یکی را انتخاب کنند. دستگاه تفتیش عقاید به آسانی متونی از انجیل می یافت که مجوز کشتار کفار را میداد مانند سفر تثنیه باب ۱۳ ایات ۱تا۹، سفر خروج، باب ۲۲آیه ۱۸ و انجیل یوحنا باب ۱۵ آیه ۶.
کافرانی که از سوی کلیسا محکوم شدند به ارتش سکولار (حاکمان محلی) سپرده و زنده زنده سوزانده میشدند. اگر اعتراف میکردند مجازاتشان به حبس ابد تقلیل مییافت، تمام مایملک شان ضبط و وارثان شان از ارث محروم می شدند. خانه کفار تخریب می شد و هرگز دوباره ساخته نمی شد (ص۲۲۴–۲۲۵).
موج اعدام، سوزاندن ساحران و تواب سازی اندیشمندان: فصل۱۶ و۱۷ ادامه بحث رنسانس است و به اختلافات درونی کلیسای کاتولیک، همزمان با پیروزی های مسلمانان در افریقا و آسیا پرداخته است. میکلانژ در دستگاه جولیوس و مدیچی و همچنین موج اعدام و به آتش افکندن زنان ساحره در سالهای ۱۴۸۵ تا ۱۵۱۴ میلادی و همچنین ظهور شخصیتی به نام پیترو پومپو ناتزی، که دوستانش انتظار دستگیری اش را توسط دادگاه تفتیش عقاید داشتند اما او به کمک یکی از دوستانش که نزد پیشوا پادرمیانی کرده بود که این فیلسوف تعهدی مبنی بر اطاعت از کلیسا بنویسد در۱۵۱۸ توبه نامه ای نوشت و به دنیا اطمینان داد که به عنوان یک مسیحی خوب به تمام آموزههای کلیسا باور دارد. همچنین به ظهور ماکیاولی در همین دوران اشاره می کند و اشاره وار برخی از نظرات او را نقل میکند از جمله اینکه «صلح آرمانی مسیحانه ممکن است شهروندان را سست کند» یا اینکه «جنگی که دولت را قوی می سازد خوب است» و «هر گاه حکومت تصمیم به گسترش می گیرد می میرد». ماکیاولی در ۱۵۲۷ از دنیا رفت.
جنگ ها و حوادث دوره دمدیچی با کامنت هفتم تا غروب ونیز هم گزارش شده اما در حالی که تا و زاویه ۱۵۸۰ میلادی جلو آمده در فصل هجدهم دوباره به سالهای ۱۳۰۷تا ۱۳۳۰ میلادی بر می گردد و با بحث درباره کاردینالی به نام اراسموس که میان سالهای۱۴۶۶تا تا ۱۴۶۹ به دنیا آمده و بهترین نویسنده زمان خود شناخته می شد پی می گیرد و با «آلمان عصر لوتر» ادامه می دهد.
ثروت کلان کلیسا ازراه خرید عفو: ویل دورانت در فصل نوزدهم به انقلاب لوتر می پردازد. در آغاز می نویسد:« در ۱۵ مارس ۱۵۱۷ لئو دهم مشهور ترین شرایط خریداری عفو را اعلام کرد. کاتولیکها در آن زمان به این فلسفه اعتقاد داشتند که مسیح به پطروس قدرت عفو گناهانی را داده که شخص اعتراف میکند و پطروس نیز این قدرت را به پاپهای جانشین خود تفویض کرده است اما اینان قدرت عفو گناهانی را که اعتراف نشده باشد ندارند و اگر شخصی گناهی را تا زمان مرگ اعتراف نکرده باشد باید در برزخ– که خدای مهربان آن را به عنوان جهنم موقتی و قابل خروج در نظر گرفته– تقاص پس بدهد اما قدیسین با رنجهایشان و مسیح با شهادتشان به امتیازی دست یافته اند که به وسیله آن، پاپ این قدرت را داشت که بخشی از مدت زمانی را که گناهکار می بایست در عذاب برزخی بگذراند ببخشد مشروط بر اینکه وابستگانش اعمال پسندیده یا هدایای تعیین شده کلیسا را برایش ادا کنند. پرداخت پول در ازای عذاب، از سوی مومنان امری پذیرفته شده بود زیرا از زمان دادگاه های قرون وسطی به این سنت عادت کرده بودند. عفوی که لئوی دهم اعلام کرد جمعآوری مخارج تکمیلی کلیسای عظیمی بود که پاپ جولیوس دوم آغاز کرده بود».
«تنزل» یکی از دستیاران در این کار بود که به توانایی اش در جمع آوری هونه شهرت داشت و به سرزمینهای دیگر برای این کار میرفت. بسیاری از مردم ویتنبرگ از مرز عبور می کردند تا مورد عفو قرار بگیرند. بسیاری از دارندگان عفو نامه های پاپ را نزد لوتر استاد الهیات در دانشگاه ویتنبرگ بردند و از وی خواستند که صحت آنها را تایید کند ولی او آنها را رد کرد. این مخالفت به گوش تنزل رسید و او لوتر را تکفیر کرد و نامش جاودان شد و به این ترتیب لوتر رشد کرد. هوشیاری شاید نخستین آغازگر اصلاحات در آلمان شد. با اشتیاق و اقبال عمومی روبرو شد و پایه انقلابی را گذاشت. این در حالی بود که لئو دهم نظریات او را محکوم کرد و از مردم خواست نوشتههای او را بسوزانند و لوتر را به رم احضارش کرد تا در دادگاهی علنی حضور به هم برساند. در این زمان ملت آلمان وجود نداشت بلکه رهبران آلمان بودند که هر کدام به طور مستقل، رسوم، قوانین، ارتش و غرور ملی خود را داشتند. لوتر با ان ها سخن گفت و گفت چرا ما آلمانی ها باید اجازه بدهیم که اینهمه اخاذی از اموال مان به دست کلیسا انجام بگیرد؟ پس از آن نوعی ملیت گرایی آلمانی را به وجود آمد. چون لوتر از طبقه مرفه نیز انتقاد میکرد شورش اجتماعی به وجود آمد که منجر به قیام دهقانان و جنگ و خونریزی شد به گونهای که لوتر از آنها خواست از مأموران دولت اطاعت کنند و آنها را تشویق به مبارزه مدنی کرد اما رهبران دهقانان او را خائن خواندند و به شورش ادامه دادند. در برخی شهرها که به تصرف شورشیان درآمد روحانیون از صومعه بیرون رانده شدند شمائل مذهبی و کلیساها ویران شدند و مخزن شراب روحانیون سرمستی پیروزی خالی شد. لوتر در ۱۵۲۵ رساله «در مذمت غارتگری و کشتارهای خیل دهقانان» را به چاپ رساند. دورانت می نویسد:« از بد اقبالی لوتر بود که این دعوت به مقابله زمانی به گوش مخاطبانش رسید که قشر مرفه شروع به تسلیم شدن به شورشیان کردند و این مصلح، بیهوده به کشتار و سرکوب شهرت یافت»(ص۳۶۱).
جاده صاف کن لوتر: «اراسموس با شگفتی و حسرت نظارهگر اروپایی بود که خود را بر اثر الهیات جنگ چند پاره میکرد. او از مراحل اولیه شورش لوتر حمایت کرده بود ولی وقتی این قیام تبدیل به تهدیدی برای نابودی کلیسای کاتولیک –به عنوان ستون نظم اروپا– شد خود را کنار کشید. او نقشی را که در گشودن راه برای لوتر ایفا کرده بود آشکارا می دید چون رساله «در ستایش جهل» او زمانی که منتشر شده میان هزاران نفر در سرتاسر اروپا چرخید و راهبان و استادان الهیات را به سخره گرفت و بعدتر پایه ای برای تهدید های بی پرده لوتر شد»(ص۳۶۹).
اصلاحات کاتولیک: فصل بیستم به شرح اصلاحاتی میپردازد که در واکنش شورش ها به رهبری لوتر برانگیخته شد و همان کلیسای کاتولیک که پیش از لوتر طرف هزاران صدای اصلاحات را که برخاسته بود نشنیده گرفته بود این بار مجبور شد جدی بگیرد و برای بقای کلیسا کاتولیک دست اصلاحات گسترده، بنیادی و ماندگار بزند. بساط فروش عفو هم برچیده شد و صندوق بسته و راز نگهدار اعتراف به وجود آمد که از ۱۶۱۴ اجباری شد.
آغاز عصر روشنگری: و بدین ترتیب دورانت در فصل بیست و یکم یا آخرین فصل به ظهور شکسپیر بیکن اندیشه های کانت، جان آبری مهم و موثر دولتمردان اصلاحگر و اصلاحات دولتی در شکوفایی اندیشه و فلسفه می پردازد نشان می دهد چگونه آنچه در عصر روشنگری ظهور کرد پدیده دفع این بود و ریشه در اعماق تاریخ و مجموعه ای از رخدادهای گوناگون اجتماعی و سیاسی داشت.
کتاب قهرمانان تاریخ در اینجا پایان یافته اما از آنجا که این کتاب در واقع چکیده ای از تاریخ تمدن ویل دورانت است، ادامه تحولات دوران بیکن و شکسپیر به بعد را باید در تاریخ تمدن که اثری پر برگ است دنبال کرد.
دستاورد
وقتی تاریخ تمدن ویل دورانت و حتی قهرمانان تاریخ را می خوانیم تصورمان از انسان و جامعه و گذشته بهم می ریزد یعنی واقعی تر می شود. وقتی ما به جامعه صدسال و دویست سال پیش هم می اندیشیم که ساختاری روستایی داشتند و آدم هایی با ویژگی های صفا و سادگی و افق دید محدود، آنگاه هر چه عقب تر می رویم این تصویر از امروز ما بسیار دورتر می شود تا جایی که انگار انسان های چندهزارسال پیش، غارنشینانی بودند که تنها شباهتی در هیات صوری به ما داشتند و گویی مغرورانه و با تبختر می توانیم بگوییم ما تکامل یافته و متمدن و فرهنگی هستیم اما وقتی تاریخ تمدن را می خوانیم و در می یابیم انسان ها در 4هزار سال پیش و 5هزارسال پیش هم درست و دقیقا مانند آدمیان زمان ما عشق می ورزیدند، امیال جنسی داشتند، جنگ و صلح و سیاست داشتند، درباره خدا و هستی پرسش ها و جدال ها می افکندند، نزاع کفر و بی دینی بود، شعر و داستان می گفتند و فلسفه داشتند و در برابر دولت ها و مکتب های خشن و سخت گیر، کسانی هم از میزان بودن “انسان” و “اخلاقی بودن” گفته اند و… گویی داریم حکایت همین مردمان امروز را بازتعریف می کنیم. در مرور تاریخ، برخلاف تئوری ای که در بالا گفته شد چقدر احساس همبودی و مشابهت با پیشینیان پیدا می کنیم و تئوری های گسست دوره های تمدنی و گذر از سنت به مدرنیته رنگ می بازند. انگار ما همان گذشتگانی هستیم که تکرار شده ایم و آیندگان هم تکرار ما هستند فقط با این تفاوت که تجربیات بیشتری را در انبان دارند انهم فقط خواصی که اهل مطالعه و تاریخ خواندن هستند وگرنه بقیه از این جهت هم تفاوتی ندارند و فقط طرز خوراک و پوششان متفاوت شده است و ابزارهای شان.
« قهرمانان تاریخ»، نوشته: ویل دورانت، برگردان: زرین فناییان، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، 1397