#عمادالدین_باقی
در ماده15 اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده 11 میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی حق مسکن به عنوان یک حق بشری ذکر شده است اما انگار این در ایران، حق بی صاحب است. #حق_مسکن یکی از حقوق به شدت بحرانی است. اگر تعداد زندانیان سیاسی، عقیدتی صد یا پانصد نفر هم باشد، در رسانه ها به آنها توجه می شود اما کسانی که از حق مسکن محروم اند میلیونها نفرند و کسی یادی از آنان نمی کند. حدود سی درصد جمعیت ایران #اجاره_نشین اند. ما بحق برای دفاع از حقوق زندانیان انجمن تشکیل می دهیم و کوشش می کنیم ولی کسی انجمنی و نهادی برای دفاع از حق مسکن میلیون ها انسان تشکیل نمی دهد. چرا؟ چرا برخی حقوق در کانون توجه #روشنفکران و فعالان مدنی قرار نمی گیرند؟ پاسخ به این پرسش می تواند حقایق آسیب شناختی جالبی را روشن کند.
براساس نتایج نظرسنجی ملی مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) که در روزهای ۱۷ و ۱۸ تیر ماه ۹۸ به صورت تلفنی با جامعه آماری شهروندان کل کشور (اعم از شهر و روستا) انجام شده است، ۲۸.۷ درصد از خانوارهای ایرانی مستأجر هستند. اگر چنین مطالعه ای بر تهران و شهرها متمرکز باشد آمار مستاجران بیش از30 درصد خواهد بود.
اولیای امور هم که از خانه و ویلا و پس انداز کافی برخوردارند دیگر چه درکی از غم خانه به دوشان دارند؟ چه کسی به داد اینان می رسد؟
لزوماً در همه جای دنیا همه شهروندان صاحب خانه نیستند و در برخی کشورها به اجاره نشینی می گویند خوش نشینی اما در کشوری که در شرایط اقتصادی بیثبات بسر می برد و تورم در آن بیداد می کند و اجاره نشینی چون اژدهایی درآمد و عمر انسان ها را می بلعد اجاره نشینی یعنی در سرازیری خط فقر زیستن. در جامعه شناسی، #طبقه اجتماعی؛ نوعی گروهبندی برپایه منابع اقتصادی مشترک است و ازاین حیث می توان گفت ما شاهد شکل گیری طبقات جدیدی هستیم”طبقه مستأجر” و “طبقه مالک”.
طبق آمار ۲۷ درصد از ساکنان شمال تهران از طریق اجاره گذران میکنند و البته در جنوب و شرق و غرب تهران و دیگر شهرها هم کم و بیش همینگونه است.
به دلیل سوء مدیریت ها و به دلیل سیاستهای راهبردی غلط، کشور به سوی انزوا می میرود و مردمی که دچار تنگناها و فشارهای اقتصادی میشوند سر همدیگر را می تراشند و به جای اینکه مدیریت کشور را اصلاح کنند. گریبان همدیگر را می گیرند و هرکسی به طریقی می کوشد کمبودها و حفره های خویش را پر کند. مالکان هم در مسابقه با تورم برای به روز کردن درآمد خود به سراغ مستأجران میروند. مستأجرانی که درآمد ثابت یا کمتر از رشد تورم دارند، بیشتر تحت فشار قرار می گیرند و هرچه زمان میگذرد بخت صاحبخانه شدن شان دورتر و دورتر می شود، طبقه ای در جامعه که روز به روز فقیرتر و بی نواتر می شود. اتفاقاً بسیاری از آنها افرادی تحصیل کرده، کارمندانی شریف و انسان هایی از طبقه متوسط بودند که امروز به پایین رانده شده اند. چه بسیارند خانواده هایی که تمام درآمدشان صرف اجاره می شود و برای معیشت شان در تنگنا هستند. کافی است یک بیماری یا حادثه غیرمترقبه هم رخ دهد و کوتاه زمانی توان تامین آن را نداشته باشند آنگاه چاهی عمیق روبروی شان گشوده می شود که پرناشدنی و هلاک کننده است.
براساس آمارهای موجود، “نرخ اجارهبها سالانه از 1372 تا 75 حدود 27 درصد، 76 تا 79 حدود 20 درصد، 80 تا 83 حدود 24 درصد، 84 تا 87 حدود 27 درصد، 88 تا 91 حدود 22 درصد و در سال 92 تا 95 حدود 10 درصد رشد داشته است که این مورد براساس آمارهای قرارداد شده در طی سالهای 96 و 97 بالای 20 درصد بوده است. در سال 98 به 30درصد رسیده و در سال 99 نیز همچنان بالا می رود”(روزنامه تعادل21 آبان1398).
واقعاً چه کسی به داد دل میلیونها مستأجری می رسد که مجبورند برای حفظ آشیانه خود بیشتر و بیشتر رنج بکشند؟ صاحبخانه های کم شماری پیدا میشوند که موقعیتها را درک میکنند و با مستاجر نه مانند ارباب و رعیت که چون انسان و برادر رفتار می کنند اما اینها آنقدر پرشمار نیستند که این بحران بزرگ انسانی را درمان کنند. مدیریت کشور و راهبردهای کلان آن نیز در جهت بهبود شرایط آنان نیست بلکه در جهت وخیم تر کردنش عمل می کند. در نتیجه ناکامی جوانان در ازدواج، رشد افسردگی، تنش های عصبی، اختلافات خانوادگی و انواع بزهکاری ها و… بروندادهای ناگزیر چنین شرایطی هستند.
منتشرشده در روزنامه سازندگی، ش649 سه شنبه16 اردیبهشت1399 ص2
کانال گفتارهای باقی
https://t.me/emadbaghi
اینستاگرام emadeddinbaghi
وبسایت www.emadbaghi.com
فیس بوک Emadbaqi@