پر کن قدح باده و بر دستم نه
نقدی ز هزار نسیه بهتر باشد
درخواست از اشخاص برای ارائه نظرات شان به ریاست جدید قوه قضاییه برای برخی چون رها کردن نقد و وعده نسیه است.
از سال۱۳۸۸ که مامورین امنیتی برای بازرسی به منزل ما آمدند، جز یک کیسه از ورق های باطله که همراه وسایل برده بودند هنوز اموال و اشیاء و کیس ها را بازنگردانده اند که طبق قانون جرم محسوب می شود و هیچکس پاسخگو نیست.
در بهمن۱۳۹۹ نیز با دیگر به بهانه مستند در دست ساختی به نام «مستند حسینعلی» با وجود اینکه در حکم، عنوان مطلع نوشته بودند اما برای بازرسی به منزل ما آمدند و برخلاف قانون، حاصل یک عمر پژوهش ها، نوشته ها، آلبوم و اسناد مرا برده اند و حتی بایگانی دیجیتالی انتشاراتی که متعلق به همسرم است در کامپیوترها بوده و به رغم پیگیری های مداوم و وعده های مکرر مسئولان قضایی و تلاش آنها، هنوز وسایل برده شده و محتویاتش مرجوع نشده اند.
می دانم که برخی با دیدن این نوشته ملامت خواهند کرد به ویژه آنانکه سنگ خودشان را با نظام موجود باز کرده و به طور مطلق اعتمادشان را از دست داده اند خواهند گفت: این شما هستید که خوش خیالو خوش بین هستید و بر اثر این خوشبینی اعتماد می کنید، دل می بندید و بازی می خورید و از این قبیل سخنان… اما به این نکته توجه ندارند که ما وظیفه خود میدانیم تا آخرین لحظه ممکن اتمام حجت کنیم و اصل را بر حل مشکل میگذاریم نه بر جدل و جدال، اما وقتی که همه راهها بسته شد دیگر هرگونه تکلیف از دوش ما ساقط است بنابراین دیگر ناگزیرم بگویم که طی این چند ماه مکرراً پیگیری کردیم، بارها و بارها از مقامات مسئول پرونده در قوه قضاییه وعده شنیدیم، و برای تسکین خود به چند پست نوشته کوتاه بسنده کردیم، تماس ها با دادستان فرهنگ و رسانه هم بی پاسخ ماند و دیگر امیدی به راههای قانونی برای احقاق حق ندارم. هرچند که حتی اگر وسایلم را برگردانند احقاق حق نشده است زیرا حاصل دو-سه دهه عمرم را در اختیار گرفتهاند و سوءاستفاده از آن در هر زمانی ممکن است؛ اما آنچه باید طبق قانون باز می گرداندند را هم بازنگردانده اند و وسایل آقای مهدی نظری، برادرشهید و مستندساز و آقای مجتبی لطفی در قم را نیز همچنان به ناحق بازنمی گردانند و نشان دادند که زور بر منطق، قانون و حق شهروندی چیرگی دارد و فعلا راهی جز شکایت نداریم. هرچند که به شکایت هم امیدی نداریم اما از باب وظیفه، تکلیف خود را انجام میدهیم.