عمادالدين باقي
مجله آگاهی نو، شماره11 سال سوم، بهار1402 ص213-218
در مجله با تیتر«دموکرات یا جمهوری خواه؟» چاپ شده و تیتر بالا به صورت فرعی آمده است.
انقلاب در دوران انعقاد و انفجارش محبوبيت فراوان دارد و با وجود اینکه گفتمان حقوق بشر در تفکر انقلابی جایگاهی ندارد، انقلابيان، چهره هايي مقدس اند. بسياري از دانشوران سودمند به اتهام اينكه در عصر مبارزه، انقلابي نبوده اند، طرد مي شوند و كم مايگاني به سبب آوانگارد بودن، مكانتي بيش از شايستگي شان مي يابند. اما انقلابات در ميان جامعه شناسان، منتقدان بسياري هم داشته است. «ادموند برک» در کتاب «تأملاتی بر انقلاب فرانسه» سوروكين در کتاب «اوراق خونین انقلاب اکتبر» از سرشناس ترين آنها هستند. ترجمه هر دو کتاب در ایران منتشر شده است. سوروکین مي گويد انقلابات به اهداف خويش نمي رسند و ارزش هايي را كه طي ساليان زيادي شكل گرفته و نهادينه شده اند ويران مي كند.
انقلابيون در عصر مبارزه، جهاني مي انديشند و براي پيشبرد مبارزه، راهي جزتفكر انترناسيوناليستي ندارند. همين امر موجب مي شد كه انقلابيون ايراني در اردوگاههاي فلسطيني آموزش ببينند. برخی از اعضای گروه های چریکی مجاهدین خلق و فداییان خلق(مارکسیستی) برای مبارزه مسلحانه با رژیم شاه در این اردوگاه ها آموزش می دیدند. در اين زمان محمد منتظري نیز يكي از عناصر شاخص اين وضعيت انقلابی بود. بديهي است كه پس از پيروزي انقلابيون در يكي از سرزمين ها، آنان ياري کردنِ ياوران خويش را فراموش نمي كنند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، محمد منتظري پرچمدارحمايت از جنبش هاي آزاديبخش شد و همين امرمنشاء كشمكش ها ميان نهضتي شد كه مي خواست تبديل به نظام شود و نهضتي كه مي خواست به فراسوي مرزها گسترش يابد. هرچه انقلاب به سوي استقرار مي رفت جرياني كه محمد منتظري نمايندگي اش مي كرد منزوي تر مي شد اما او نیز صدای پای تحول گفتمان جهانی را شنیده بود و محمد منتظری سال1360(پیش از شهادت) دیگر محمد منتظری سال1358 نبود.
انقلابیگری و آزادگی:
1- محمد منتظری یک «انقلابی نقاد» بود. در اوان انقلاب، او در عين حال كه ركني از انقلاب بود همانند چهره هاي اپوزيسيون بيانيه هاي «سازمان انقلابي توده هاي جمهوري اسلامي » (ساتجا) را صادر می کرد که همچون شبنامه ها، مخفيانه توزيع مي شد. در كنار كوچه و خيابان و مسجد و دانشگاه بيانيه هاي تند انتقادي ساتجا را مي گذاشتند وموزعان آن ناشناخته مي ماندند. محمد منتظري بعدها در عصر روتينه شدن جريان انقلاب، هدف انتقاد قرار گرفت و تفكر حمايت از نهضت ها و تلاش براي نهضت جهاني اسلام در جامعه اي كه خود دست به گريبان مشكلات عديده بود، فاقد اولويت شناخته شد.
نكته اي كه هدف اين نوشتار را تشكيل مي دهد اين است كه گرچه برخي خصايص انقلابي، تاريخ مصرف دارند و با وجود آنكه در زمان خود ضروري و اجتناب ناپذير به نظر مي آيند اما بعدها در مسلخ انتقاد و پرخاش طرفداران تعادل قرار مي گيرند اما پاره اي از ويژگي ها و اخلاقيات آن عصر براي هميشه واجد ارزش و حيات بخش جامعه اند.
2- يكي از ويژگي های دوره انقلاب اين است كه انقلابيان، شهامت نقد كردن دارند، گرچه فقط با شهامت نقد پذيري است كه اين جسارت نقادي مي تواند به دموكراسي منتهي شود. همین نقد پذیری بود که سبب شد محمد منتظری که ادبیات تند و گزنده ای علیه دکتربهشتی داشت و به او لقب « راسپوتین» انقلاب داده بود اما مواضع خود را اصلاح و تعدیل کرد و چند روز پیش از فاجعه 7 تیر به ملاقات دکتر بهشتی رفت و چنانکه روایت کرده اند از وی عذرخواهی کرد(مسیح مهاجری، 1388) و چندان به بهشتی نزدیک شد که در جلسه حزب جمهوری اسلامی شرکت کرد و همراه با او در انفجار7 تیر به شهادت رسید. همین روحیه نقدپذیری، انعطاف و بازگشت از مواضع نادرست گذشته -هرقدر که تند باشد- از ویژگی های یک انسان روادار و خردورز و بی غرض است و کمتر در افراد پیدا می شود.
3- هنگامي كه محمد منتظري در فاجعه تروريستي 7تيرهمراه با جمعي از شخصيت ها از جمله دكتر بهشتي به شهادت رسيد، رهبر انقلاب پيام ويژه اي براي او ارسال كرد. گرچه رخداد بزرگ انفجار7تیر براي آیت الله خميني بسيار ناگوار بود ولي تنها براي دوتن پيام ويژه داد و جايگاه مهم آنان را در انقلاب خاطر نشان ساخت: «دكتر بهشتي و محمد منتظري». او محمد را «فرزند اسلام و قرآن» خواند و در مدح مبارزاتش سخن گفت، اما آنچه به اين نكته اهميت مي بخشد تذكار يك نكته فراموش شده است. كمتر كسي به ياد دارد كه محمد منتظري در شرايطي كه تحت تعقيب دولت و موافقان انقلاب بود و بيانيه هاي ساتجا كه چون شبنامه پخش مي شد حاوي انتقاداتي صريح نسبت به رهبر انقلاب بود و در آن از القاب مطنطن که رایج بود و یا تعابير ستايشگرانه درباره امام خميني كه گروههاي ماركسيست ويا گروه مجاهدين خلق نيز بكار مي بردند خبري نبود. در آن زمان كساني كه ساتجا را نمي شناختند و نمي دانستند گروهي متعلق به محمد منتظري است با مشاهده ادبيات اين بيانيه ها گمان مي كردند يك گروه مخالف آن را صادر كرده است . در آن زمان كاريزماي آیت الله خميني چنان بود كه هيچكس به خود جرات نمي داد رهبر انقلاب را مورد انتقادات صريح قرار دهد. اكنون نكته اينجاست كه پيام رهبری انقلاب پس از شهادت محمد نشان داد كه او از اين نقدها آزرده نبود و از مرگ چنين ناقد صادقي آزرده شد.
رهبر انقلاب در يكي از سخنانش گفت: الان مكلفیم ما، مسئولیم همه مان، مسئولیم، نه مسئول برای كار خودمان مسئول كارهای دیگران هم هستیم «كلكم راع و كلكم مسئول عن رعیته» همه باید نسبت به همه رعایت بكنند، همه باید نسبت به دیگران، مسئولیت من هم گردن شماست، شما هم گردن من است. اگر من پایم را كج گذاشتم شما مسئولید اگر نگویید چرا پایت را كج گذاشتی. باید هجوم كنید، نهی كنید كه چرا؟ اگر خدای نخواسته یك معمم در یك جا پایش را كج گذاشت، همه روحانیون باید به او هجوم كنند كه چرا بر خلاف موازین؟ سایر مردم هم باید بكنند، نهی از منكر اختصاص به روحانی ندارد، مال همه است ، امت باید نهی از منكر بكند ، امر به معروف بكند.( 15/4/58 ) هم در جاي ديگري گفت : اشکال، بلکه تخطئه، یک هدیه الهی است برای رشد انسانها. (صحیفه امام، ج20، ص 451).
اين سخنان گرچه محل مناقشه قرار گرفته است و برخي مي گويند در عمل، امکان طرح این نقدها وجود نداشت و یا گفته می شود شرايط انقلابي و اقتدار و کاریزمای بنیانگذار جمهوری اسلامی، مجال آزمونش را نداده است اما يك نكته نبايد فراموش شود كه در يك مورد(در موضوع محمد منتظري) آزمون شد، دیگراينكه در دفعات مختلف چنين سخناني بر زبان رانده شده و رهبران نخستين انقلاب از چنين ادبياتي برخوردار بودند ولی امروز اين ادبيات حتی در حد گفتار نیز در ميان مسئولان، مهجور شده است. اگر مانند پاره ای از منتقدان، هر نقدی به سخنان آیت الله خمینی داشته باشیم و یا آن را فعلیت یافته ندانیم اما نمی توان انکار کرد که نه فقط عمل، بلکه همين ادبيات است كه مي تواند پايه هاي آزادي بيان را تشكيل دهد و راستي آزمايي مدعيان دفاع از انقلاب به اين است كه چقدر به اين سخنان كه در واقع وعده هاي انقلابيون بوده است عمل مي كنند و وفادارند؟
4- نکته چهارم اينكه شهامت محمد منتظري و جسارت انقلابيون نسل نخست در نقد وضع موجود از ميراث هاي گرانبهاي انقلاب و از خصايصي بود كه همواره ارزشمند است و تاريخ مصرف ندارد.
در جهاني كه عصر پارادايم حقوق بشر است آزادي بيان و انتقاد، بخشي از كرامت انسان است و كسي نمي تواند مدعي كرامت انسان و حتي كرامت خويشتن باشد و در اين ادعا صادق باشد ولی از نقد صريح برآشوبد. از سويي اين پارادايم جهاني داراي ريشه هاي عميقي در فرهنگ ديني ماست و ناشكيبايي در آن نه تنها با انديشه حقوق بشر كه با دينداري نيز مغاير است و مي تواند اصل ديندار بودن مدعي را زير سوال برد. آزادي بيان يك اصل اعتقادي نيز به شمار مي رود.امام علي در عهدنامه مالك اشتر مي فرمايد:
و اجعل لذوي الحاجات منك قسما تفرغ لهم فيه شخصك،و تجلس لهم مجلسا عاما فتتواضع فيه لله الذي خلقك،و تقعد عنهم جندك و أعوانك من أحراسك و شرطك،حتى يكلمك متكلمهم غير متتعتع،فإني سمعت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم يقول في غير موطن: لن تقدس امة لا يؤخذ للضعيف فيها حقه من القوي غير متتعتع .
از رسول خدا شنيدم كه بارها و بارها ميفرمود: هيچ امتي كه در آن بدون لكنت زبان و با صراحت نتوان در آن حق ضعيف را از قدرتمند گرفت نميتواند امتي پاك و مقدس شود.
يعني مردم بايد بتوانند بدون ترس و لكنت زبان با رهبران سخن بگويند و از بند و دام و زندان حاكم هراسي نداشته باشند. امر به معروف و نهي از منكر از نظر قانوني يك اصل بنيادين قانون قانون اساسي(اصل8) و از منظر ديني ،يك تكليف همگاني است كه ساير فروع و واجبات نيز قائم به آن هستند و ترك اين وظيفه گناهي بالاتر از ترك ساير واجبات دارد. امام حسين(ع) براي امر به معروف و نهي از منكر قيام كرد و شهيد شد.امام علي(ع) نيز در وصيت به حسنين مي فرمايند: لَا تَتْرُكُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَيُوَلَّى عَلَيْكُمْ شِرَارُكُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا يُسْتَجَابُ لَكُمْ …امـر بـه مـعـروف ونهى از منكر را ترك مكنيد كه اشرار بر شما مسلط مى شوند .
5- مشی و منش محمد منتظری نشان می دهد که انقلابیون دو دسته بودند. یکی انقلابیونی که سرانجام تسلیم عقلانیت و منافع ملی می شوند، دوم آنانکه در پیله انقلابی خود همچون قربانی تئاتر «حصار در حصار» محسن مخملباف می مانند و از واقعیت ها بیگانه می شوند. گروهی که می خواهند ایده آل های خود را بر واقعیت تحمیل کنند و سرانجام واقعیت آنها را می شکند و مغلوب می کند و گروهی واقعگرا که تغییر واقعیت را نیز از طریق پذیرش واقعیت و مدیریت آن دنبال می کنند.
انقلابی گری و عقلانیت در رویارویی با قدرت ها
یکی از دلایل اینکه محمد منتظری از عناصر انقلابی عقل گرا بود – یعنی جمع دو امری که به ندرت ممکن و میسر می شود- این است که مواضع او درباره اشغال سفارت امریکا در اوج عصر انقلابی به گونه ای بود که چهل سال پس از او نیز گفتنش دشوار است و انقلابیون شعارگرا، آرمان زده و فسیل شده، فضای عقلانیت را تنگ کرده اند.
محمد منتظری در شرایطی که نیروهای موسوم به خط امام و جناحین چپ و راست و حتی اپوزیسیون!! جمهوری اسلامی، بر ادامه اشغال سفارت امریکا اصرار داشتند و چنان مست شعارهای انقلابی خود بودند که به پیامدها و هزینه های آن توجه نمی کردند، در مجلس اول از آزادی گروگان ها و پایان دادن به اشغال سفارت دفاع می کرد. او معتقد بود باید 52 گروگان امریکایی را پیش از انتخابات امریکا آزاد کنیم تا کارتر دوباره رئیس جمهور شود و ما عامل پیروزی جمهوری خواهان در سیمای شخصی مانند «ریگان» نشویم.
البته محمد منتظری در جلسات غیر علنی و کمیسیون ها، صریح و قاطع نظرات و مواضع خود را بیان کرده است. او برخلاف بسیاری از نمایندگان که کرارا حرف زده اند در تمام جلسات علنی در این زمینه فقط یکبار سخن گفته است. استفاده از عنوان امپریالیسم برای امریکا به ویژه در دوره جنگ سرد و زمانی که هنوز زخم جنگ ضدبشری علیه ویتنام و کشتارهای تکان دهنده اش تازه بود خیلی رایج بود و حتی لیبرال های طرفدار مذاکره با امریکا هم به کار می بردند اما بسیاری از تعابیر، خارج از عرف بود و جوی می ساخت که مانع از تصمیمات درست بود.
با توجه به جو سنگین ضدامریکایی در مجلس و بیرون مجلس که می گفتند همه جناح ها در آمریکا یکی هستند، همه فاشیست و جنایتکارند، باید پوزه آمریکا را به خاک بمالیم، باید گروگان ها را نگه داریم تا دولت کارتر سقوط کند، حیله گری های استعمار، ضرورت محاکمه گروگان های امریکایی و...، حتی دکتر محمد محمدی گرگانی از اساتید حقوق و چهره های معتدل در آینده، که آن زمان نماینده مجلس بود می گوید «بین ما و آمریکا هیچ وقت مسئله حل نخواهد شد» و به اتفاق نماینده دیگری نامه ای به هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس می نویسند مبنی بر اینکه «شما در نطقی گفتهاید که نامه کنگره آمریکا به مجلس شورای اسلامی ممکن است سرمنشاء آزادی گروگانها شود» و آقای هاشمی نامه این دو نماینده را نوعی شیطنت می خواند و می گوید من هیچگاه چنین مطلبی را نگفته ام.
کافی است بخش های مربوط به اشغال سفارت و مذاکره با آمریکایی ها و بیانیه الجزایر ( که تصویر آنها در پیوست های کتاب انقلاب و تنازع بقا آمده است) را در مذاکرات مجلس اول از جلسه 27مورخ 8مرداد1359 تا جلسه102 مورخ6 بهمن1359 مطالعه کنید که به خوبی نشان میدهد چه فضای احساسی، تند و غیر دوراندیشانه ای وجود داشت که یکسره دشنام های ضد آمریکایی و تعابیری چون شیاطین آمریکایی، جنایتکاران آمریکایی، تجاوزگر بودن آنها و این که باید توی دهن با آنها زد و به هیچ وجه نباید روی خوش نشان داد، مطرح بوده و همگی نشان میدهد که چه جو سنگینی حاکم بوده است.
در چنین فضایی محمد منتظری که از چهره های شاخص انقلابی و ضدآمریکایی شناخته شده بود برخلاف انتظار، یکبار صحبت می کند و برای اینکه در موضع اتهام نیفتد از موضعی رادیکال و ضدامریکایی لزوم توجه به تفاوت جناح ها در آن زمان را مطرح می کند و مدافع آزادی گروگان ها شده است تا جمهوری خواهان روی کار نیایند که در جنگ عراق علیه ایران حمایت سیاسی و تسلیحاتی از عراق کردند.
محمد منتظری حتی جمله «ایجاد جنگ ها در سراسر جهان و داخل آمریکا را به هم ریختن» را به کار می برد هرچند که در زمانی که امریکا مستقیما علیه ویتنام می جنگید و یا جنگ عراق علیه ایران را راه انداخت این حرفها طبیعی بود اما سیاق سخنان وی نشان می دهد که می خواهد از موضع آوانگارد مخالفان آزادی گروگان ها را متقاعد کند و متهم به سازش نشود.
فضا به گونه ای بود که حتی چهره های میانه رو و یا منتقد وضع موجود و جناح حاکم نیز، یا مواضع تند ضد آمریکایی و ضد مذاکراتی دارند و آزاد کردن گروگان ها را سازش می دانند و یا سکوت می کنند، چون در صورت ابراز نظر، به شدت مورد تهاجم قرار می گرفتند. به همین دلیل محمد منتظری در سخنانش به این جو سنگین اشاره می کند و اینکه مگر به خودمان شک داریم که میترسیم متهم به سازش بشویم و از انگ و برچسب ها می ترسیم؟
او اشاره دارد که جوی درست کرده اند که نمی شود حرف بزنیم و نظر مان را بگوییم. با این حال به دلیل اینکه مواضع ضد آمریکایی و ارتباط او با جنبش های آزادیبخش برای همه روشن است، او کسی است که جرأت می کند این سخن را بگوید.
اینکه چهره تندرویی مانند محمد در ان مقطع، چنین دیدگاهی داشت برای بسیاری از افراد تعجب برانگیز خواهد بود اما به همان نسبت مسئولیت کسانی سنگین می شود که سبب شدند 444 روز این گروگانگیری(تعبیری که پیوسته خود مسئولان نظام به کار می بردند طوری که یکبار محمد یزدی در مجلس می گوید به جای کلمه گروگانها کلمه جاسوسان آمریکایی را به کار ببرید) ادامه پیدا کند و موجب هزینه هایی شود که چهل سال بعد هنوز داریم متحمل زیان هایش می شویم.
در جلسه شصت و سوم مجلس شورا به تاریخ ۱۱ آبان ۱۳۵۹ محمد منتظری می گوید: صحبت هایم را تقریباً در جلسات غیرعلنی مجلس کرده ام، باز به ناچار اینجا اشاره می کنم. ما در مورد خودمان نبایستی شک داشته باشیم چرا که من احساس می کنم بعضی از نمایندگان محترم مثل اینکه نسبت به خودشان و نسبت به مجلس و ملت شک دارند. ما مردمی بودیم که مبارزات ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی را ۱۷ سال پیش به رهبری امام امت شروع کرده ایم و ادامه دارد و ادامه خواهد داشت تا بتوانیم سیاست نه شرقی نه غربی خود را در جهان تثبیت بکنیم. این است که جنگ ما با آمریکا بوده است و خواهد بود جنگی که الان بین ایران و عراق است درست در رابطه با مواضع ضد امپریالیستی ایران بوده است که ابرقدرت آمریکا، عراق و همپیمانان خودش را تحریک کرده است که ایران را بکوبند و ما علیرغم این همه مشکلات میبینیم که مردم مقاومت میکنند و جان می دهند و مقاومت هم خواهند کرد و تا جایی که پیروزی کامل را به دست بیاورند به جنگ ادامه خواهند داد.
در مورد مسئله گروگانها، شکی نیست که مسئله گرفتن این جاسوسان آمریکایی در ایران نقش موثر و فعالی در اینکه ما مبارزات خودمان را توسعه بدهیم داشته است و دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بسیار موثر بودند در این جهت که آن شرایطی که در ایران احیاناً کم و بیش حاکم بود و داشت مبارزات ضد امپریالیستی نادیده گرفته میشد آنها این را اوج دادند و بحمدالله به نتایج مطلوبی رسیدیم و در این راه هم شکی نیست.
مسئله ای که مطرح است این است که گروگانها را تصویب کردیم که مسئله شان را حل بکنیم. چرا؟ ما فقط مبارزات ضد امپریالیستی را در نگه داشتن ۵۲ نفر نمیدانیم. مبارزات ضد امپریالیستی خیلی وسیع تر و طولانیتری از این است. ما در همه جبهه ها مبارزه خواهیم کرد، خواهیم جنگید و ملت ما آماده است و تدارکات لازم را هم فراهم خواهد آورد.
برادران و خواهران: اینکه گاهی نسبت به خودتان شک دارید از جهت شرایط زمانی و الان، این مسئله را حل کردن، نمی دانم توی تبلیغات می رود یا نمی رود و از این قبیل حرف ها! هر کاری که در این مجلس بکنیم نیروهای وابسته به صهیونیسم و امپریالیسم چه در داخل و چه در خارج یک انگی رویش می زنند. بنابراین اگر ما بخواهیم استقلال خودمان را حفظ بکنیم، حفظ استقلال ما در این است که علیرغم حرف زدن های دیگران، ما مستقلاً فکر بکنیم، بیندیشیم و تصمیم بگیریم. این که ما هر کاری بخواهیم بکنیم و یک کسی یک حرفی بزند بگوییم پس ما حالا نکنیم، صحیح نیست زیرا عملاً ما منتظر این می شویم که دیگران چه می گویند. وقتی هم که رگ ما را به دست آوردند و این نقطه ضعف را به دست آوردند در هر شرایط حساسی که ما بخواهیم تصمیم بگیریم چند نفری ممکن است از یک گوشه ای در خارج یا در رادیو یک چیزی بگویند که ما این تصمیم را نگیریم.
بنابراین برای حفظ استقلال خودمان در هر شرایطی که هستیم و هرگونه که حرفی بزنند و الان ما بخواهیم فکر بکنیم، تصمیم بگیریم و فکرهای مان را هم کردیم، به نظر من تصمیم گرفتن در شرایط کنونی و قبل از انتخابات آمریکا – درست من روی این شرایط زمانی تکیه دارم- همانطوری که عرض کردم در آمریکا دو جناح حاکم است. علیرغم اینکه امپریالیسم آمریکا با حاکمیت هر دو جناح بالاخره به امپریالیسم خودش ادامه میدهد و خواهد داد و تنها راه مبارزه با امپریالیسم آمریکا ایجاد جنگ ها در سراسر جهان و داخل آمریکا را به هم ریختن است، این شکی نیست اما این منافات ندارد که ما بحث بکنیم. متاسفانه شرایطی را به وجود می آورند که ما با شرایط سیاسی هم نمی توانیم بحث بکنیم. من اینها را حدود ۱۱ ماه پیش گفتم و نوشتم که در آمریکا دو جناح حاکم است. یک جناح، تیپ جمهوریخواهان و صهیونیستها و جناح دیگر تیپ کارتر و وانس. و اینها از چهار سال و نیم پیش و قبل از انتخابات آمریکا مطرح بوده است و هست و خواهد بود. بنابراین یک جوی به وجود آورده اند که انسان هرچه می خواهد و می فهمد نتواند بگوید و این درست نیست. بنابراین شرایط مختلفی در آمریکا حاکم است و همه شان هم امپریالیست هستند ولی دو جناح هست، همه هم فاشیست و همه هم بد هستند، ولی جناح فاشیست تر و بدتر داریم. جناح صهیونیست ها و جمهوری خواهان و تیپ ریگان و تیپ برژنسکی و راکفلر و کیسینجر را بنده بدتر می دانم و فاشیست تر می دانم اما این غیر از این است که ما اینجا مینشینیم و بحث می کنیم و تصمیم می گیریم و معتقدم که -اگر- در این شرایط زمانی ما این را بحث کنیم و تصمیم بگیریم، می توانیم حقوق خود را بیشتر به دست بیاوریم مسئله این نیست که ما تسلیم بشویم و یا فرض کنید سازش بکنیم و یا روابط فی ما بین، قبل از بیست و سوم آبان یعنی در مورد تحریم هایی که کرده اند، نه در مورد روابط خوب ما»(برگرفته از صورت مذاکرات مجلس در پیوست های «انقلاب و تنازع بقاء»).
نکته بسیار مهمی که در سخنان محمد منتظری وجود دارد و واقعیت یافتن آن را بعدها دیده ایم این بود که برخی رجال سیاسی موثر می گفتند هر وقت آمریکا از چیزی تعریف کرد بدانید باید عکس آن را انجام دهیم و اگر از چیزی بد گفت بدانید همان خوب است. در برابر عده ای معتقد بودند آنها با شناخت روانشناسی مسئولان و با شناختن رگ ما، هر وقت بخواهند کاری انجام بشود یا نشود حرفی را به صورت برنامه ریزی شده برای رسیدن به نتیجه دلخواه خود می زنند. محمد منتظری اما سال ها پیش از آن متوجه این نکته شده است، نکته ای که در طول چهل سال اخیر تاثیر زیادی در سیاستگذاری های نادرست داشته است.
دومین نکته هزینه ساز این بوده که سکانداران سیاست در ایران بارها گفته اند دوجناح هیات حاکمه در آمریکا یک بازی و نمایش است و برای ما هیچ فرقی نمی کنند؛ در نتیجه از اتخاذ یک سیاست ثابت در برابر دولت امریکا پیروی کرده و فرصت سوزی های فراوانی انجام شده است. این در حالی است که سیاست، امری سیال، منعطف و تابع شرایط است و حتی درباره نظام های یکدست هم نمی توان تلقی فیزیکی، ایستا و تغییر ناپذیر بودن داشت. در جهانی که بسیاری از کشورهای اردوگاه مخالف آمریکا نیز چنین رویکردی نداشته ویک رابطه دوسویه اقتصادی و سیاسی و انتقادی داشته و از هر فرصتی به سود کشور خود بهره برداری کرده اند.
انقلابيون گرچه در شرايط تخاصم آميز با حكومت هاي امپرياليستي آن زمان، نظم بين المللي را محترم نمي شمردند و از قاعده بيرون جسته بودند اما به دلايلي كه اشاره شد و بیان تفصیلی آن در مجال اين نوشتار كوتاه نيست، اگر محمد منتظري امروز در ميان ما بود در چارچوب عزت و احترام متقابل، به نظم جهاني احترام مي گذاشت و چالش با معایب این نظم را هم از طریق چارچوب های پذیرفته شده و عقلانی پیگیری می کرد و در انجام وظيفه واجب انتقادي اش در سپهر داخلی و بین المللی امساك نمي ورزيد. دقیقا چنانکه پدرش آیت الله منتظری با وجود نقشی که در اوایل انقلاب در حمایت از جنبش های آزادیبخش داشت اما نظم بین المللی را هم پذیرفته بود و همراه با استفاده از قدرت – که زبان اصلی در روابط بین الملل است- هرجا لازم و به سود کشور بود از مذاکره و رابطه دفاع می کرد اما به مذاکرات پنهان و خودمانی سازی آن ظنین بود.
در همان جلسه ای که محمد منتظری سخنرانی کرده است پس از او نیز یوسفی اشکوری سخن گفته و از پیام آیت الله منتظری در این زمینه و دیدار خود و جمعی از نمایندگان با ایشان خبر داده (که جزییات آن روشن نیست) و در فرازی اشاره می کند که «حتی متاسفانه ما کارتر را بر ریگان ترجیح می دهیم». اما چنانکه از سخنان محمد منتظری برداشت می شود او معتقد بود باید پیش از انتخابات آمریکا گروگان ها آزاد شوند زیرا با توجه به تحلیلی که از جناح های داخلی امریکا داشت در آن زمان، بودن کارتر را بیشتر به سود ایران می دانست به ویژه که اساسا روی کار آمدن کارتر و اتخاذ سیاست های حقوق بشری او از عوامل مهم سقوط رژیم پهلوی و پیروزی انقلابی بود که تا چند ماه پیش از آن، خود انقلابیون هم احتمالش را نمی دادند.
بدون درک شرایط انقلاب و چیرگی کنش های عاطفی و هیجانی در آن برهه و بدون بازبینی مواضع تمام چهره های سیاسی که عده ای از آنها امروز به عنوان شخصیت های معتدل و میانه رو شناخته می شوند، نمی توان درباره حمد منتظری داوری منصفانه داشت. امروزه نسل کنونی، از دیدن مواضع مسئولان حکومتی تا شخصیت ها و گروه های مختلف اپوزیسیون جمهوری اسلامی در سال های نخست انقلاب و مواضع انها در دفاع از اعدام ها ومجازات ها و دمیدن در تنور انقلابیگری و هیجانات ضدآمریکایی شگفت زده می شود.
اما درباره محمد منتظری، می توان گفت همانطور که دکتر بهشتی را سازشکارو لیبرال می دانست و مورد حملات تند قرار می داد ولی از مواضع خود عدول کرد، اگر چند صباحی دیگر زنده بود نسبت به مهندس بازرگان و حتی عباس امیرانتظام هم تغییر نظر می داد به ویژه که باور به عقلانیت سیاسی و منطق او در مذاکره با امریکا و لزوم آزادی گروگان ها در تقابل با منطق حاکم قرار داشت و به نگرش بازرگان نزدیک تر بود.
———————-
– انقلاب و تنازع بقاء، عمادالدین باقی، تهران، موسسه چاپ و نشر عروج، 1376
– تاملاتی بر انقلاب در فرانسه، ادموند برک، مترجم سهیل صفاری، انتشارات نگاه معاصر، 1396
– اوراق خونین انقلاب اکتبر- اثر آلکساندروویچ سوروکین- ترجمه هوشنگ مستوفی، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1364
– مسیح مهاجری، ماهنامه شاهد یاران، شماره 48 آبان 1388
https://www.magiran.com/volume/50136