https://t.me/emadbaghi
روزهای قرنطینه برای بسیاری از مردم اندوهبار است. در این روزها فرصتی دست داد برای دیدن فیلم “گَنگ ها در نیویورک” که داستانش بر اساس واقعیت های شهر نیویورک در دوره لینکلن در دهه60قرن19 یعنی حدود170سال پیش در آمریکا(دوره ریاست لینکلن ۱۸۶۱ – ۱۸۶۵) نوشته شده اما پاره هایی از داستان و دیالوگ هایش چقدر زنده است. انگار گَنگ ها همیشه هستند و فیط رنگ عوض می کنند. در فرازی از فیلم، مسئول امنیت شهر به بیل(رهبر یکی از باندها) می گوید مردم خیلی ناراضی هستند و شکایت های زیادی از رواج فساد و غارتگری و دزدی به دستش رسیده است و تنها راهش این است که چند نفر اعدام شوند تا مردم آرام بگیرند و فکر کنند که اینها دارند با دزدی و فساد مبارزه می کنند. بلافاصله چند نفر را انتخاب و پس از یک محاکمه نمایشی و علیرغم اینکه متهمان اصرار بر بیگناهی داشتند در ملاء عام اعدام کردند.
در قسمتی از فیلم، بیل برای آمستردام( فرزند کشیش والون) راز اقتدار ماندگار خود را توضیح می دهد و می گوید چگونه با ایجاد ترس توانسته همه را ساکت یا مطیع کند و فیلم نشان می دهد که این شیوه برای همیشه جواب نمی دهد و سرانجام به بن بست می رسد و بیل هم به دست آمستردام کشته می شود.
در فراز دیگری در بحبوحه جنگ انتخاباتی دو جناح رقیب، افراد را به هرنحوی شده مجبور به شرکت در انتخابات کردند وقتی یکی از اردوی رقیب نگران شد و گفت که طرف مقابل شان سه هزار رأی بیشتر دارد رئیس گروه شان گفت اولین درس سیاست این است که بدانی تعرفه ها نیست که تعیین کننده است شمارشگران تعیین کننده اند.
برای مخاطب ایرانی این سودمندی را هم دارد که درباره جوامع پیشرفته دچار توهم نشود و ببیند آنها چه مراحلی را پشت سرگذاشته و در همین 170-160سال پیش کجا بودند.
کانال گفتارهای باقی
https://t.me/emadbaghi
اینستاگرام emadeddinbaghi
وبسایت www.emadbaghi.com