پاسخی به یادداشت رامین احمدی
گودرز اقتداری
7 ژوئیه 2007
http://www.voicesofthemiddleeast.com
وقتی مقاله خانم نگار عظیمی درباره پروژه دموکراسی سازی دولت بوش در مجله هفتگی نیویورک تایمز منتشر شد قصد آن داشتم که چند کلمه ای در رابطه با آن و بویژه آن قسمت که به آقای رامین احمدی مربوط بود بنویسم اما پاره ای ملاحظات و رودربایستی ها مانع شد، اما حالا که ایشان با همان بهانه یادداشت حکایت همچنان “باقی” است را قلمی کرده اند فرصت را غنیمت می شمرم تا برای دردل هم که شده سخنی با ایشان داشته باشم.
اولا برای آنکه عدالت را رعایت کرده باشم بهتر است به طور خلاصه بگویم که آقای احمدی بی آنکه ماخذ بحث شان را مطرح کنند خواننده مطلب را در تاریکی گذاشته و نگفته اند مقاله ای که درباره اش نوشته اند در کجا منتشر شده و در چه رابطه ای بوده است فلذا برای خواننده نا آشنا هم این فرض قابل قبول خواهد بود که بطور مثال وزارت اطلاعات رژیم ایران در یکی از نشریات خود به نقل از آقای عمادالدین باقی مطالبی را بر علیه آقای دکتر نگاشته است. واقعیت اما آن است که دوهفته قبل مجله هفتگی نیویورک تایمز گزارش مفصلی را درباره پروژه دموکراسی سازی آمریکا برای ایران و دریافت کنندگان بخشی از بودجه هفتادوپنج میلیون دلاری دولت بوش منتشر کرد. گزارش نوشت که این بودجه که برای توزیع در اختیار دفتری در وزارت خارجه آمریکا قرار گرفته است عمدتا برای سازمان سازی های خود دولت آمریکا و بویژه آموزش کارمندان وزارت خارجه و دفاع در رابطه با ایران و همچنین برای پروژه وسایل ارتباط جمعی دولتی از جمله رادیو فردا و صداوسیمای دولتی آمریکا (Voice of America) صرف میشود. و اما گزارش همچنین از برخی سازمان های غیر دولتی که دریافت کننده این وجوه هستند نام می برد. از جمله این گروه ها یکی هم تشکیلات آقای دکتر رامین احمدی، مرکز جمع آوری اسناد حقوق بشر ایران است که ایشان در ایالت محل اقامت خود کنتیکت اداره می کنند. این مرکز به گزارش نیویورک تایمز دریافت کننده 1.6 میلیون دلار از کمک های وزارت خارجه آمریکا در سال 2004 بوده است که در آنموقع مجموعا 15 میلیون بوده است. روزنامه نیویورک تایمز یکی از معتبرترین نشریات جهان است و نمی تواند بدون داشتن مدارک معتبر چنین تهمت بی پایه ای را نثار ایشان کرده باشد. آقای رامین احمدی در یادداشتشان مدعی شده اند ” و هیچ دولتی تاکنون حمایت مالی یا سیاسی از این کارگاهها نکرده است.” ولی از طرف دیگر ایشان در یادداشت خودشان پذیرفته اند که هزینه سفر شرکت کنندگان در کارگاه های دوبی (حداقل هواپیما و هتل) را پرداخته اند. جناب دکتر بجای توضیح در این باره و طرح دعوی و کشاندن نیویورک تایمز به دادگاه صالحه شمشیرشان را ناصواب بروی آقای عمادالدین باقی کشیده اند که خود قربانی بی احتیاطی و زیاده روی ایشان شده است. آقای باقی تنها یکی از ده ها نفری است که برای این گزارش با ایشان مصاحبه شده است کسانی از همکاران خود دکتر رامین احمدی گرفته تا مسئولین وزارت خارجه آمریکا در دفتر ویژه ایران. یادداشت ایشان اما نیویورک تایمز را که حتی در جیب آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا (CIA) هم جا نمی گیرد در پاکت وزارت اطلاعات رژیم اسلامی قرارداده است و آقای باقی را هم.
از همه مهم تر آنکه جناب دکتر احمدی در این یادداشت آقای باقی را تهدید به انتشار مکاتبات الکترونیکی و افشای نام دوستانشان هم کرده اند. شرم آور نیست که فعالین مدعی جنبش حقوق بشری در خاک آمریکا بنشینند و قربانیان شکنجه و زندانیان رژیم را تهدید به افشا گری ای میل و مکاتبات خصوصی کنند؟ تازه ایشان انتظار دارند قربانیان نقض حقوق بشر سایر مدارک شان را به مرکز جمع آوری اسناد هم بفرستند واقعا که چه درسی به سایرقربانیان شکنجه می بود اگر سازمان عفو بین الملل گزارشگران این تجاوزات را به انتشار نامه هاشان تهدید می کرد.
گیریم که آقای باقی تحت کنترل وزارت اطلاعات باشد، دکتر رضا قرشی عضو هیئت رئیسه سابق مرکز اسناد و جک دووال مدیر همان موسسه ایکه کارگاه ها رادر دوبی آموزش داد (International Center on Non-violent Conflict, ICNC) و همکار شما در پروژه مقاومت سازی بود که در کنترل و عامل وزارت اطلاعات رژیم نیستند. پس چرا ایشان همکاری خودرا با مرکز جمع آوری اسناد قطع کردند؟ گیریم آقای باقی ریگی به کفش دارد وقتی از آمریکائیان می خواهد که لبست دریافت کنندگان کمک 75 میلیون دلاری را به شفافیت منتشر کنند، آقای هامیلتون مدیر موسسه وودرو ویلسون که برای وزارت اطلاعات ایران کار نمی کند و خانم شیرین عبادی که برای وزارت اطلاعات بیانیه نمی نویسد پس چرا همه این ها خواستار معرفی دریافت کنندگان این بودجه هستند.
مشکل اساسی جناب احمدی آن است که با ادعای مبارزه حقوق بشری وارد کارزار تغییر رژیم هم شده اند و عملا برای پروژه وزارت خارجه آمریکا نه فقط کار می کنند که حتی کاربرهم تربیت می کنند. ایشان باید از خود بپرسند که جمع آوری اسناد نقض حقوق بشر با آموزش انقلاب مخملین و رهبری مبارزات مدنی چه کار دارد. کدام یک از سازمان های حقوق بشری جهان تابحال وارد عرصه آموزش مبارزات خیابانی شده اند؟ ای کاش ایشان کمی هم از پیش کسوتان خودشان در این رشته از جمله استاد دکتر لاهیجی می آموختند که کار حقوق بشری عربده کشی سر چارسوق بر نمی دارد. آقای رامین احمدی در یادداشتشان عمادالدین باقی را به بی آبرویی به خاطر همکاری با وزارت اطلاعات متهم می کنند اما در هیچ کجای یادداشت به این اتهام که از وزارت خارجه آمریکا 1.6 میلیون دلار گرفته اند و حداقل در دو مورد آموزش دیدگانشان در بازگشت به ایران بازداشت شده اند جوابی ندارند و گویا همچنان به کارشان حتی بدون کمک مرکز بین المللی درگیری غیرخشن (ICNC) و بدون احساس مسئولیت ادامه می دهند.
گزارش نیویورک تایمز در آمریکا منتشر شده و همه اسناد مربوط به آن گزارش قابل پیگیری و تفحص است. اگر به مطالب ادعایی آن مقاله معترض هستید یا مدارکتان را در رد آن منتشر کنید و یا نویسنده را برای حتک حرمت به دادگاه بکشید. از جمله صورت هزینه های کارگاهتان را در دبی با ذکر منابع کمک مالی دریافتی در اختیار عموم قرار دهید تا کور شود هر که دراو غش باشد. با توجه با آنکه نگار عظیمی فارغ التحصیل هاروارد و ادیتور مجله فرهنگی بیدون Bidoun است و همزمان برای نیویورک تایمز، دموکراسی آزادOpen Democracy و نیشن The Nation می نویسد، هوچیگری های مرسوم ایرانی که گزارشگر نیویورک تایمز را آقای خلیلی در وزارت اطلاعات اداره می کند همان قدر خنده آور است که آن جناب محقق سابق حالا که از دفتر شاهزاده رضا پهلوی نمدی حاصل نشده مجله نیویورکر و سیمور هرش را به مضحکه می گیرد.
و این هم حالا حکایت ماست که یکی نیست بگوید “گیرم که درب قابلمه بازاست، پس حیای گربه کجاست؟”