✍️ دیروز، خاکسپاری و امروز جمعه ۲۷ آبان۱۴۰۱ مجلس سوگ دوست دیرین مان، محمد حسن ظریفیان یگانه است.
نخستین بار با او در اوایل دهه شصت آشنا شدم که همراه با شادروان شیخ جعفر محمودی، کتابخانه سیاسی قم را که میراث شهید محمد منتظری بود راه انداختند.
تأسیس این پایگاه، از حرکت های نوگرایانه برای ارتقای دانش های روز در حوزه بود. هر چند مرحوم ظریفیان بخاطر عدم توافق نظر در شیوه کار با شادروان محمودی، از کتابخانه جدا شد. عمر کتابخانه سیاسی هم چندان نپایید و مخالفان آن طومارش را در هم پیچیدند ومصادره اش کردند.
آقای ظریفیان از آن پس بیش از دو دهه از قم به اهواز می رفت و معارف اسلامی را تدریس می کرد. نکته برجسته زندگی اش این بود که هیچگاه خود را به قدرت و رانت های حکومتی نیالود و زیستی درویشانه داشت.
در دوره دانشجویی به صف مبارزان ضد استبداد پیوسته بود و پس از انقلاب هم در دوره جنگ، جان بر کف نهاده از کشور دفاع کرد و جزو جانبازان جنگ بود اما به دلیل اینکه تشخیص داده بود آنچه به نام جمهوری اسلامی شکل گرفته به کژ راهه می رود، هیچگاه رغبتی به مناصب دولتی نداشت و انزوا اختیار کرده بود و تا آخرین روزهای عمر اندوه آرزوها و آرمان های بر باد رفته آزادی و استقلال و جمهوریت، بیش از درد سرطانی که منجر به قطع پایش شد و چند ماه بعد از آن هم جان به جان آفرین تسلیم کرد، بر روح و روانش سنگینی می کرد.
افسوس که امروز برای آخرین وداع با او حضور ندارم اما در سفر برای انجام کاری هستم که او بسیار دوست می داشت.
به خانواده و بازماندگان و دوستان بسیارش، تسلیت می گویم.
روانش شاد