نگار عظیمی, نيويورک تايمز, 24/06/2007.
متن انگليسي مقاله نيويورك تايمز
http://www.emadbaghi.com/en/archives/000918.php#more
دیوید دنهی، یکی ازمشاوران بخش خاورنزدیک وزارت خارجه آمریکا، مسئول نظارت برتوزیع میلیون ها دلاری شده است که قرار است صرف ساختن یک ایران دموکراتیک شود. او خوش برخورد، قابل دسترس و جذاب به نظر می رسد. صدای ریزدلپذیری نیز دارد: همیشه لبخند بر لب دارد و به نظر می رسد روی صورتش با مداد رنگی نقاشی شده است.
طی دو سال گذشته، دنهی، از دهها محقق، روزنامه نگار، وب لاگ نویس وفعال اجتماعی سراسرجهان در خصوص بهترین اقدامی که می تواند برای کارش انجام بدهد پرس و جو کرده است. کاری که او آن را به نقل از جورج بوش “برنامه عمل آزادی” می نامد. او دستان میلیونرها، افراد مهاجرت کرده از ایران، سلطنت طلب ها، کمونیست ها، چلبی نما ها ودیگران را فشرده است. او چهره شناخته شده “پول دموکراسی” به شمار می رود که به صورت ساده همان “هفتاد وپنج میلیون دلار” به شمار می رود. روز چهاردهم فوریه سال 2006، کاندولیزا رایس وزیر امورخارجه به کمیته روابط خارجه کنگره رفت و درخواست 75 میلیون دلار برای بهبود وضعیت آزادی وحقوق بشر درداخل ایران کرد. اگرچه چنین درخواستی برای چنین پولی برای سال سوم صورت می گرفت، سالهای پیش از آن مقادیر کمتری را شامل می شد، چیزی بین یک ونیم میلیون دلار تا 11 میلیون دلار. 75 میلیون دلار درمقایسه با رقم های گذشته، یک جهش قابل توجه به شمار می رفت. رایس به نمایندگان کنگره گفت: ” ما می خواهیم اشتیاق مردم ایران برای آزادی درکشور خودشان را تقویت کنیم.” قرار است چنین پولی تا 36.1 میلیون دلار به تلویزیون و رادیویی که برای ایران برنامه پخش می کند اختصاص داده شود و ده میلیون دلار آن درخصوص برنامه های علمی و آن چیزی است که دیپلماسی عمومی نامیده می شود (ازجمله کمک به ایرانیان برای مطالعه درآمریکا)، مصرف شود. (رایس گفته بود: ” من شنیده ام که دربرخی محله های تهران نواختن بتهوون وموتزارت ممنوع است. ما امیدواریم که ایرانی ها بتوانند در نیویورک ولس انجلس بنوازند.”) شاید بیست میلیون دلاری که برای حمایت از سازمان های جامعه مدنی، رسانه ها، سازمان های غیردولتی حقوق بشری درنظر گرفته شده بود، ازهمه مشاجره برانگیز تر بوده است.
درحال حاضر، یک سال بعد ازآشکار شدن این ماجرا و درخواست دولت بوش برای یک 75 میلیون دلار اضافه برای سال 2008، پولی که قراراست برای دموکراسی درایران صرف بشود نه تنها با انتقاد مقامات ایرانی مواجه است بلکه خیلی ازکسانی که برای دموکراسی درایران تلاش می کنند نیز با آن مخالف هستند. آیا این برنامه جاه طلبانه می تواند بیش ازان که سودمند باشد، ضرر رسان وآسیب زننده باشد؟ برای دولت ایران، پول دموکراسی فقط یک عنصر دیگری است که نشان می دهد دولت بوش در حال نقشه کشیدن برای تغییر رژیم درایران است. (جواد ظریف نماینده ایران درسازمان ملل اخیرا درنیویورک ازمن پرسید:” آیا دولت آمریکا واقعا هیچ تصویری از دموکراسی در ذهن خود دارد؟ جز یک سری آدم خیالباف در اروپای شرقی؟) در ماه های اخیر، رژیم تهران فشار خود را بر روی شهروندانی که ممکن است به چنین پولی متصل باشند ومخصوصا جامعه مدنی، گسترش داده است تا چشم انداز حمایت آمریکا را غیرکارا وحتی بیهوده کند. درحالی که من این مطلب را می نویسم، دو محقق ایرانی آمریکایی به نام های هاله اسفندیاری ازموسسه وودروویلسون و کیان تاجبخش، مشاور برنامه ریزی شهری موسسه “جامعه باز” در سلول انفرادی و دردامنه زندان اوین، یا الکاتراز ایران، نشسته اند. آنها متهم به جاسوسی از ایران شده اند. یک فعال صلح لس انجلسی به نام علی شاکری نیز هم اکنون دراوین به سر می برد. اگرچه هیچ اتهامی هنوز علیه وی اقامه نشده است. این درحالی است که پرناز عظیما، که او نیز تابعیت دوگانه دارد و برای رادیو فردا که توسط آمریکا تامین منابع مالی می شود، از ترک کشور منع شده است. او به همکاری با رادیوی ضد انقلاب متهم شده است.
بسیاری ازایرانیان به صورت گسترده ای درخصوص هرچیزی که از غرب باشد، بدبین هستند. آنها به شرکت درکنفرانس ویا کارگاه های آموزشی، سفر و یا ای میل وتلفن وتماس با نهادهای خارجی مظنون هستند. درسه ماه گذشته، حداقل سه سازمان غیر دولتی برجسته به صورت نامحدودی تعطیل شده اند. روزنامه نیمه رسمی کیهان، تقریبا به صورت روزانه درخصوص همکاری شبکه ای که برای سرنگونی رژیم توطئه می چینند سرمقاله می نویسد. این روزنامه به این شبکه “خانه عنکبوت” می گوید. شبکه ای که به گزارش انها از این 75 میلیون دلار استفاده می کند و از جورج سوروس تا جورج بوش، از فرانسیس فوکویاما تا مخالفین ایرانی را دربرمی گیرد. از این دیدگاه، این شبکه “دستوراتش” را از آمریکا می گیرد.
شاید به همین دلیل است که برخی از پرآوازه ترین منتقدان دولت ایران هم جزو معترض ترین افراد به این پول اختصاص داده شده برای تقویت دموکراسی درایران بوده اند. از فعالان اجتماعی مانند عمادالدین باقی تا برنده جایزه صلح نوبل، شیرین عبادی، تا زندانی سابق سیاسی اکبرگنجی همگی گفته اند که متشکریم ، اما متشکریم (یعنی این پول را نمی خواهیم). گنجی سه دعوت شخصی برای ملاقات با جورج بوش را رد کرده است. یک عضو سازمانی که درآمریکا واقع است و پول وزارت خارجه را دریافت کرده است و با ایرانیان کارمی کند به من گفت که ایرانیان از او به صراحت خواسته اند که درخصوص دریافت این پول صحبتی به میان نیاورد. او که خواست نامش فاش نشود گفت: ” کمپین تبلیغاتی که اطراف این کمپین ایجاد شده است به معنی آن است که بسیاری از همکاران ما از کارکردن با ما بهراسند. این موضوع باعث کندشدن کارما شده است”.
اگر این خانه عنکبوت یک مرکزداشته باشد، آن باید دفتر امورایران دروزارت خارجه امریکا باشد که درطبقه دوم وزارت خارجه واقع است. این اتاق ازبخش های دیگر وزارت خارجه نوتر و براق تربه نظر می رسد. دفتری که درماه مارس سال 2006 با حمایت و دعای وزیر امورخارجه آغاز به کار کرد. دفتر مسئول طراحی این موضوع بود که چگونه باید این پول خرج شود. کاری که قرار بود با مشورت نزدیک دیوید دنهی انجام شود. براساس یکی از منابع داخلی وزارت خارجه، این دفتر بخشی از تلاش های جدید برای “دسترسی به مردم ایران برای حمایت از خواست آنها درراه دموکراسی وآزادی” بود. یکی از مقامات رسمی بلندپایه که از اجزای اصلی این پول به شمار می رود اخیرا درمورد منطق چنین سرمایه گذاری درایران توضیح داد: “این پول واکنشی به کندی دولت آمریکا دررسیدن به موضوع ایران بود. وقتی کاندولیزا رایس به وزارت خارجه آمد تنها دونفر در بخش ایران کار می کردند. ببینید چند نفرانجا کار می کردند. حتی مشاور امنیت ملی نیز یک مسئول برای امور مربوط به ایران نداشت وبرنامه های هم درخصوص حقوق بشر وجود نداشت. زمان آن رسیده بود که کاری انجام بشود”. دراتاق کار دنهی در وزارت امورخارجه، یک پرچم ایران وجود دارد، یک پرچم آمریکا ویک مینیاتور ایرانی که صورت امام حسین، شهید نمادین شیعیان درآن دیده نمی شود. دنهی عمیقا از این موضوع که تئوری توطئه اطراف او را احاطه کرده ، آگاه است. برخلاف بیشتر همکارانش دروزارت امورخارجه، او یک کارگزار سیاسی است. برخی به دفتر او به نام “پایگاه نفوذی معاون رییس جمهوری” دروزارت خارجه نام می برند. یک سرباز کهنه کار برنامه های ایجاد دموکراسی در اروپای شرقی وآسیای مرکزی با یک موسسه بین المللی جمهوری خواه که رابطه بسیار نزدیکی با معاون وزیر دفاع درزمان آغازجنگ عراق یعنی پاول ولفوویتز از ماه ژوئن تا اکتبر 2003 درعراق خدمت کرد. جایی که تمرکز او برروی توسعه جامعه مدنی درعراق بود. او به من گفت: ” من تمام مدت شغل خودم را روی ترویج آزادی های شخصی کار کرده ام چرا که می خواهم فرزندانم دردنیای بهتری از والدینشان زندگی کنند. من نمی خواهم آنها نگران جنگ جهانی علیه ترور باشند. من می خواهم انها قادر باشند بدون هیچ نگرانی به سرتاسر خاورمیانه سفرکنند”.
ازآغاز، نفوذ دنهی در دفتر امور ایران خشم ونگرانی زیادی را به وجود آورده بود. سوزان مالونی تا ماه گذشته که به موسسه بروکینگز برود، به مدت دوسال یکی از کارکنان بخش سیاستگذاری دروزارت امورخارجه به شمار می رفت. تجربیات او درخصوص ایران، دشواری های ذاتی ترویج دموکراسی را نشان می دهد: ” دریک اتاق کوچک به نظر عالی می رسد. مقداری پول روی میز می ریزید، ما هم از آزادی حمایت می کنیم واین باعث تغییراتی درجای دیگر می شود. ” اما ملونی که یکی از اعضای زبردست وزارت خارجه بوده که فارسی هم می توانسته صحبت کند ودرواقع ایران هم بوده است می گوید که کاری که می کرده این بوده که به کنترل خسارت هایی که سیاسگذاری شان ایجاد کرده بود بپردازد: ” من نگران ایمنی کسانی بودم که این پول ها را دریافت می کردند. اما ازسوی دیگر دراین فکر بودم که آیا اساسا چنین کاری امکان پذیراست یانه. من نمی دانم دولت آمریکا که به مدت سی سال ازایران غایب بوده است چگونه می تواند کاری انجام بدهد و برنامه ای را طراحی وفرموله بکند که بتواند برای مردم ایران مفید باشد. شما باید شگفت زده باشید که این پول ها کجا می رود وچه اتفاقاتی با این پول می افتد وقتی که شما وقت ندارید که بنشینید وبه طرح های سوال برانگیزبرسید. واقعا دید کافی وجود ندارد. از بیش ازیک صد طرح اولیه، خیلی دشوار بود که بتوان طرحی یافت که مناسب باشد. این ممکن است که طرح بسیار سطح بالای وجذابی به نظر برسد، اما احتمال اینکه تاثیری داشته باشد، خیلی کم است. بین سالهای 2001 و2003، هیلاری من لورت مدیر بخش ایران امورخلیج فارس در شورای امنیت ملی بود. لورت پول دموکراسی را یک امتیازی برای کسانی می داند که علاقه مند تغییر رژیم هستند اما به دلیل زمان خاص – ازجمله با گرفتاری های آمریکا درعراق- راه خود را پیدا نکرده اند: ” فشاربسیار قدرتمندی برای این نوع دموکراسی خاص آمریکا در کاخ سفید وشورای امنیت ملی درکل مدت زمانی که من در دستگاه بوش کارمی کردم وجود داشت. آنها به دنبال این بودند که دولت ایران را از هر راهی که می توانستند سرنگون کنند، از حمله نظامی گرفته تا تحریم های اقتصادی تا کمک ها مدل آمریکایی برای برقرار دموکراسی اکتیویستی. خطر اما درخصوص کسانی بود که برای تغییر رژیم اقدام می کردند.” همچنانکه امروز نیز هست. دولت بوش بین کسانی که بیشتر نظامی گری را می پسندیدند وعلاقه مند به تغییر رژیم بودند و کسانی که بیشتر علاقه مند به رابطه با ایران بودند تقسیم شده وشکافی میان آن شکل گرفته بود که آیا باید تحریم را علیه ایران اعمال کرد ویا اینکه سرمیزمذاکره با ایرانی ها نشست وسر مسائل مبتلابه با انها به گفت وگو پرداخت.
دنهی، اصرار می ورزد که برنامه اش درارتباط با “تغییررژیم” نیست. او همچنین این اظهاراتی که سرکوب کنونی فعالان ایرانی مربوط به پول یاد شده است را نیز آنچنان قبول ندارد: ” این فعالیت ما نیست که سرکوب را بیشتر کرده است”. او براستمرار دیدگاه آمریکا برای ترویج دموکراسی درخارج از کشور تاکید می کند: ” این سیاست ایالات متحده آمریکا از زمان جنگ جهانی دوم بوده که از تلاش هایی که به توسعه آزادی های شخصی می انجامد و آزادی را درجهان گسترش می دهد حمایت کند. این سیاست کلی ایالات متحده است واز نظر من چیزی است که می توانیم به آن مفتخر شویم. ما از آزادی حمایت می کنیم”. فشار کنونی درایران به صورت کامل جدید نیست چرا که بدبینی به خارجی ها درتاریخ رابطه دوکشور دیده می شود. در سال 1953، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا کودتایی را طراحی کرد، تا دولت محمد مصدق نخست وزیر ملی گرای ایران را سرنگون کند وبه تاریخ مدرن ایران شکل بدهد. کودتایی که با هزینه یک میلیون دلار توسط سیا طراحی شده بود. شاه ایران، یکی از متحدان دولت های آمریکا، به تنهایی خودش نسبت به خارجی ها همواره مظنون بود. در سالهای اولیه پس از انقلاب اسلامی وسرنگونی شاه، نگرانی عمده ای درخصوص “تهاجم فرهنگی” وجود داشت. رژیم بعد ازانقلاب به مخالفان داخلی اش به عنوان آنچه نوکران غربی ها می خواند طی بیست وهفت سال گذشته حمله کرده است. درسال 2000، آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، یکی از آیت الله های نئومحافظه کار شیعه گفت که یکی از عاملان سیا با چمدانی پر از دلارهای آمریکایی برای پرداخت به روزنامه های اصلاح طلب واردکشور شده است. به دنبال آن دوجین ازروزنامه های اصلاح طلب درهمان سال توسط آیت الله علی خامنه ای بسته شدند. همین اخیرا، درماه اوریل سال گذشته،رامین جهانبگلو محقق ایرانی –کانادایی به کمک برای یک انقلاب مخلمی از طریق شبکه های بین المللی دانشگاهی متهم شد. بعد از چهار ماه زندان، او قبول کرد که به وسیله ماموران خارجی مورد سوء استفاده قرارگرفته است وبعد ازان آزاد شد.
و البته، آگاهی عمیقی وجود دارد از تلاش های اخیر آمریکا برای بی ثبات کردن دولت ایران. همچنان که مارتین ایندینک، معاون وزارت خارجه امریکا در امورخاورنزدیک دراثنای دولت کلینتون اخیرا به من گفت: ” سال 1996را فراموش نکنید، وقتی نیوث گینگریچ، برنامه 19 میلیون دلاری را پیشنهاد داد، برنامه ای مخفی برای سرنگونی دولت ایران. از آن زمان به بعد ایرانی ها دیگر قانع شده بودند که ما به دنبال سرنگونی آنها هستیم.” نگرانی دولت نتایج مستقیمی روی زندگی وکار افرادی مانند عمادالدین باقی دارد. روزنامه نگار مشهوری(, a charismatic journalist) که سه سال از زندگی اش رابه دلیل نوشته هایش در خصوص نشان دادن آمران پشت پرده قتل هایی زنجیره ای روشنفکران ناراضی در سالهای میانی دهه نود پشت میله های زندان سپری کرد. آخرین بار او را درفوریه گذشته در دفترکارش در خیابان جوردن تهران دیدم. حتی آن زمان، قبل از آخرین دور سرکوب، او زیر بارفشار روزافزونی که دردوره احمدی نژاد برروی جامعه مدنی ایرانی وارد می شود، اوقات تلخی داشت. تا این زمان، او به صورت مرتب توسط مقامات امنیتی درخصوص کارش، منابع مالی موسسه اش و وفاداری اش بازجویی می شود. او به من گفت: ” پول دموکراسی به مثابه تیغ است. دولت ما، ما را متهم به گرفتن این پول از آمریکایی ها می کند. همزمان، همه کارهای عادی حقوق بشری من می شود سیاسی. من یک سوال دارم، چرا من باید رنج ببرم وقتی که این پول برای حقوق یک نفر دیگر درواشنگتن پرداخت می شود؟”
مقامات وزارت امورخارجه آمریکا تصریح می کنند که مقدار زیادی ازپول یاد شده از آمریکا خارج نشده است. مشتی ازاین مخازن فکری و موسسات از تشکیل میزایران طی سال گذشته خبرداده اند. دیگر موسسات روی مجلات اینترنتی، دوره های آموزشی کارگاه ها وتبادل علمی سرمایه گذاری کرده اند. اما حتی چنین فعالیت های ملایمی نیز می تواند باریسک بالایی همراه باشد موضوعی که می تواند درمورد رامین احمدی صدق کند. احمدی، مردی جمع وجور، مودب واهل فلسفه، دستیارپرفسور دردانشگاه پزشکی ییل، موسس موسسه گریفین برای سلامتی وحقوق بشر واز کسانی است که درمورد امور ایران به صورت متناوب نظر می دهد. او که ایران را درسن هفده سالگی از راه دره ها ترک کرده است، چنانکه همیشه آن را تعریف می کند، زندگی خودش را وقف آوردن دیدگاه جدید خودش درخصوص یک ایران دموکراتیک کرده است. وقتی که هیجان زده می شود، این احساس به شما دست می دهد که ایران در آستانه انقلاب قرار دارد، به گونه ای که این فشار وانزوا و نومیدی مردم را به لبه سوق داده است: ” ما جایی هستیم که لهستان درسال 1981 و1982 قرارداشت. یک جنبش توده ای وجود دارد. یک اکثریت خاموشی که این رژیم را نمی خواهد. ما داریم سالهای 1978را بار دیگربه آرامی درتاریخ ایران تجربه می کنیم.” درسال 1978، او خاطر نشان می کند که پرزیدنت کارتر به ایران آمد و با صدای بلند ایران را “جزیره ثبات” خواند. وپس از آن بود که انقلاب صورت گرفت. او درحالی که به شدت عصبانی شده است می گوید: ” این تنها زیر سطح است.”
احمدی وگروهی از همکارانش از جمله اولین دریافت کنندگان پول دموکراسی هستند. انها مبلغ 1.6 میلیون دلار را در سال 2004 دریافت کردند تا مرکز برای مستند سازی حقوق بشر را راه اندازی کنند. دفتراو هم اکنون در محوطه دانشگاه ییل نیو هیوون که به سبک گوتیک ساخته است خود را نمایش می دهد. وقتی که اخیرا از مرکز او دیدار کردم، مدیراجرایی آن، تام پارکر، تاکید کرد که احمدی به عنوان سازمان صحبت نمی کند. اما احمدی در هیات مدیره موسسه باقی مانده است. دراوائل سال 2005، او برای هیات مدیره طرحی را مطرح کرد که به موجب ان کنفرانسی درخصوص حقوق بشر در دوبی برگزار شود. ( او طی سالهای گذشته کارگاه هایی را برای ایرانی ها برگزار کرده است.) برخی از اعضای هیات مدیره ازجمله رضا افشاری، پرفسور تاریخ در دانشگاه “پیس” از آوردن ایرانی ها به خارج از کشور برای چنین برنامه ای اظهار نگرانی کرده بودند: ” ما دونگرانی عمده داشتیم: ايا ما قادر هستیم که آموزش های یکپارچه ای را ارائه کنیم؟ ودوم اینکه ایمنی کسانی که نگرانی دارند چه می شود؟” افشار به من گفت که حرف های احمدی قانع کننده به نظر می رسید. او بقیه را مطمئن کرده بود که هر قدمی که برداشته می شود به گونه ای خواهد بود که هویت شرکت کنندگان محافظت خواهد شد. هیات مدیره با بی میلی پذیرفت وکارگاه درجریان افتاد وقرارشد که آوریل ومه ماه سال 2005 برگزارشود.
عمادالدین باقی، که درآن زمان موسسه دفاع ازحقوق زندانیان را اداره می کرد، برخی ازاعضای خانواده خود را ازجمله همسرودخترش را به این کارگاه دردوبی فرستاد. باقی به من گفت: ” من این گونه احساس می کردم که این کارگاه توسط سازمان ملل برگزارمی شود وقرار است که در مورد گزارش نویسی ومستندسازی حقوق اولیه بشر کارشود. وقتی شرکت کنندگان رسیدند، هیچ خبری از سازمان ملل نبود وآنها خیلی بیشتر از مستند سازی وگزارش نویسی در خصوص حقوق بشر در ذهن داشتند. آنها دروغ گفته بودند. ” به گفته باقی، به محض رسیدن شرکت کنندگان آنها در هتل های جداگانه ای در دوبی اقامت گزیدند. در سه سری کلاس اموزشی، آنها نه تنها درخصوص مبانی حقوق بشر وبهداشت آموزش دیدند بلکه جلسه ای را نیزدرخصوص انقلاب های مردمی موفقیت امیز در کشورهایی همچون صربستان که توسط موسسه بین المللی منازعات غیرخشونت آمیز برگزارشده بود، داشتند. حداقل دو عضو از موسسه “اتپور”، جنبش جوانان صربستان که درکار برکناری اسلبودان میلوسویچ بودند، دراین کارگاه حاضر بودند. بخش هایی از “یک نیروی قدرتمندتر”، یک مستند سه ساعته درمورد جنبش های مقاومت که برحکومت های استبدادی فائق درسراسرجهان فائق امده بودند، نیز نمایش داده شد.
جلسات دیگر شامل درس هایی چون هوشمیل (ای میل های رمزی) و یک نرم افزار منبع باز که مارتوس نامیده می شد وطراحی شده بود برای ذخیره اطلاعات درباره موارد نقض حقوق بشر بود. با فشار یک تکمه، شما می توانستید اطلاعات را روی سرور مورد نظر آپلود کنید و هر گونه اثری از فایل را از رایانه خود پاک کنید. به هر شرکت کننده نرم افزاری داده شد تا با خود به تهران بیاورد. یکی از شرکت کنندگان اخیرا به من گفت: ” ما مطمئن بودیم به محض اینکه به تهران برسیم با مشکل مواجه خواهیم شد. این مانند کمپ جیمزباند برای انقلابیون بود.” دوسال بعد ازآن، حداقل دو نفر در رابطه با کنفرانس دوبی دستگیر شدند. تا امروز، نام احمدی هنوز در بازجویی ها به میان می آید. مرکز منازعات غیرخشونت آمیز، به سهم خود دیگر هیچ کارگاهی را برای ایرانی ها برگزارنمی کند. جک دوال رییس این مرکز به من گفت: ” ما نمی خواهیم که مردم دستگیر شوند. ” رضا افشاری، پروفسوری که نگران پروژه دوبی بود، از هیات مدیره مرکز مستند سازاسناد حقوق بشر استعفا داده است و مرکز نیوهیون سه سری مدیران اجرای خود را تغییر داده است. اما احمدی همچنان به کار خود ادامه می دهد. او کارگاه دیگری را برگزار کرد که به تبع آن حداقل سه نفر دیگر به دلیل حضورشان دستگیر شدند. اگر چه یکی از انها اساسا درآن کارگاه شرکت نکرده بود. احمدی، به سهم خودش، کارگاه ها را با همان شکل برگزارمی کند. (وزارت خارجه از اینکه درخصوص فعالیت های احمدی نظر بدهد، خودداری کرده است.) احمدی به من گفت: ” سوال اینجا نیست که شما می خواهید مداخله کنید یانه، سوال اینجاست که چگونه این کار را انجام خواهید داد. آنها الان به کمک احتیاج دارند….اما انها نمی توانند به صورت آشکار ودرعموم این حرف را بزنند. آنها می گویند ما را به حال خود بگذارید، اما شما نباید به این حرفها گوش کنید.”
وقتی ماه گذشته احمدی را در یک فروشگاه کافه استارباکس در حومه نیوهیون دیدم، او با هیجان به من گفت که برنامه هایی را برای ترجمه یک بازی رایانه ای که توسط مرکز منازعات غیرخشونت آمیز طراحی شده وقراراست فارسی شود، دارد. (این بازی بازیگران را قادر می سازد که سناریوهای مختلفی را طراحی کند وبسازند، مانند اعتراض زنان علیه رژیم آخوندی). قرار بوده که این بازی ها به ایران قاچاق شود تا به صورت نامحدودی کپی شوند: ” طی یک هفته 20000 نسخه ازاین سی دی ها درخیابان ها خواهد بود. ” هرروز، صدها هزارایرانی درسراسرکشور، کانال تلویزیونی خود را به سمت صدای آمریکا که از طریق ماهواره پخش می شود می چرخانند. ستاره درخشش که اخبار شبانه را می خواند، پدرش درزمان شاه وزیر آموزش وپرورش بوده است. بخش تلویزیونی صدای آمریکا که درسال 1996 راه اندازی شده است. بخش تلویزیونی مدلش برای جنگ جهانی دوم برای هدف قرار دادن مردمی که تحت اشغال حکومت نازی بودند راه اندازی شد. شاید به همین جهت است که به دلیل فعالیتش فراسوی پرده آهنین در جنگ سرد شهرت داشت. بخش فارسی صدای آمریکا شهرت خوبی برای ارائه خبرهای متعادل به دست اورده است به خصوص در مقایسه با تلویزیون دولتی ایران که به صورت فزآینده ای مکتبی شده است. طی همین مدت دهها شبکه تلویزیونی مخالفان نیز به خصوص درشهر لس انجلس راه اندازی شده است. به نظر می رسد پیش فرض اولیه صدای امریکا این است که این فعالیت برای کشورهایی صورت می گیرد وبرنامه پخش می شود که آزاد نیستند وبهترین راه برای بهبود آزادی های آنان این است که گزارشگری منصفانه چگونه خواهد بود ودرطی ان نشان بدهید خبرهای خوب درمورد ارزش های آمریکایی چیست. همچنانکه شلوارهای جین اتحادجماهیرشوروی رابه زیر آورد، ایالات متحده به دنبال پیروزی ای ازاین دست برایران است.
بنابراین وقتی که دولت اعلام کرد که 36.1 میلیون از پول دموکراسی به شبکه فارسی صدای آمریکا و رادیو فردا می رود، ( شبکه رادیویی که توسط دولت آمریکا تامین منابع مالی می شود وبرای موسیقی پاپ وخبرهایش شهرت دارد) امید زیادی وجود داشت برای بازسازی چنین موفقیتی در جنگ سرد. به علاوه، درخصوص مورد ایران، برنامه سازی یک سرمایه گذاری بی نقص به نظر می رسید و از خیلی ازخطرهای تامین منابع مالی کردن افراد داخل کشور به دور بود. برنامه فارسی تلویزیونی صدای آمریکا ، ازیک ساعت درروز هم اکنون به چهار ساعت درروز افزایش یافته است. اگرچه هنوز، تنها یک سال بعد، پول های اهدایی برای رسانه های فارسی زبان به صورتی عمل کرد که اگر چه انتظارات خیلی زیادی را درست کرده بود اما پاسخی به آن نداد. یکی از کارکنان صدای آمریکا به من اخیرا گفت: “این ایده وجود داشت که گويا ما باید با این پول به کاخ سفید کمک کنیم و بعد ازآن گزارش آرچین آمد.” ازلادن آرچین دانشجوی سابق پاول ولفویتز که هم اکنون دروزارت دفاع خدمت می کند، خواسته شده بود که گزارش داخلی ای بنویسد درخصوص برنامه سازی های فارسی زبان برای شورای امنیت ملی وگروه ایران درسال 2006. گزارش او درسپتامبر 2006 به بیرون درز پیدا کرد. گزارشی که مختصر ومفید وتند بود. او گفته بود که برنامه سازی فارسی هدر دادن پول است. آرشین موارد تاریخی را از آنچه مورد نظر داشت درنظر گرفته بود. او لیستی از کسانی که در برنامه های صدای امریکا شرکت کرده بودند و علیه سیاست های این کشور اظهار نظر کرده بودند را آورده بود. این گزارش توسط سناتور تام کوربن مورد استناد قرارگرفت. سناتورجمهوری خواهی اوکلاهامایی که همواره خواسته است که صدای آمریکا مواضع سخت تری علیه جمهوری اسلامی ایران بگیرد.
فضای رسانه ای صدای آمریکا ممکن است به برخي از بازیگران سیاسی امکان داده باشد که خود را نشان بدهند. یک بار، صدای امریکا به سمت رضا پهلوی فرزند شاه چرخش پیدا کرد. سلطنت طلب چهل وچند ساله ای که در مریلند زندگی می کند، اغلب دربرنامه ها حاضر می شود و در یک نوبت دعوت شد تا برای مردم ایران دعای سال تحویل بخواند. دراول آوریل امسال، صدای امریکا به گزارش عبدالمالک ریگی رییس جندالله پرداخت. گروه سنی شبه نظامی که در داخل ایران ودربخش های جنوب شرقی عمل می کند و ادعا می کند که برای دفاع از اقلیت بلوچی مبارزه می کند. جندالله مسئول دهها گروگان گیری و حملات تروریستی است. دریکی از برنامه های میزگرد این شبکه، ریگی به عنوان رهبر یکی ازگروه های مقاومت مسلح ملی نام برده شد. دو روز بعد، شبکه خبری “ای بی سی” گزارشی را منتشر کرد که ایالات متحده از این گروه حمایت می کند. (ایالات متحده بلافاصله این موضوع را انکارکرد.) مهدی خلجی، که هم اکنون در موسسه واشنگتن درامور خاورنزدیک محقق است، به مدت سه سال در رادیو فردا کار می کرد و طی ماه های گذشته، روی رسانه های فارسی زبان فعالیت کرده است. خلجی به من گفت: ” مدیریت جدید صدای آمریکا به نظر می رسد که فرق بین روزنامه نگاری وپروپاگاندا را تشخیص نمی دهد. اگر شما میزبان رهبر جندالله شوید واو را جنگجوی ازادی بنامید و یا بگویید که مثلا صدای امریکا توسط سلطنت طلب ها اداره می شود، ایرانی ها دیگر این شبکه را تماشا و گوش نخواهند کرد.”
پیش ازدستگیری های اخیر، هاله اسفندیاری وکیان تاجبخش بشدت درخصوص کارهایشان مراقب بودند. اسفندیاری 67 ساله، طی سالهای گذشته برای دیدن مادر خود بحداقل دوبار درسال به ایران سفرمی کرد. زن ریزاندام وملایم و مادربزرگی که خیلی درمورد آنچیزی که می گفت و انگونه که دیده می شد مراقب بود. او همواره تمایل داشت که توازن را درسخنانش حفظ کند. او یک محقق خستگی ناپذیر برای گفت وگو بین دوکشور بود که برنامه های تبادل بسیاری را بین دوکشور سامان دهی و با حضور افرادی با سلیقه های گوناگون و درظرفیت های مختلف با توجه به بضاعت خودش دربخش خاورمیانه موسسه وودروویلسون سامان دهی می کرد. او آنچنان بی طرف بود که حلقه های مخالفان خارج ازکشور او به عنوان مدافع دولت ایران دیده می شد. از او همواره خواسته می شد تا درمورد تحولات جامعه ایرانی سخن بگوید وقتی که سخن گفتن درمورد ایران به گزافه گویی واغراق می رسید. او از اینکه در صدای آمریکا ظاهر بشود به دلیل اینکه با برنامه آمریکا برای ایرانی متصل بشود، خودداری کرد. بنابراین وقتی او سی ام دسامبر گذشته خواست از تهران مراجعت کند، پاسپورت هایش دزدیده شد. او با هفته ها بازجویی مواجه شد. برخی روزها این بازجویی ها هشت ساعت به طول می انجامید. درماه فوریه، به صورت غیرقابل منتظره ای این بازجویی ها متوقف شد. پاسپورت هایش اگر چه به وی بازگردانده نشد. وسپس درهشتم ماه مه او دستگیر شد. سه روز پس ازآن، کیان تاجبخش، درخانه خود درتهران دستگیر شد. هردوبعد ازآن به جرم دست داشتن دربی ثباتی دولت متهم شده اند، اتهامی که می تواند با مجازات مرگ مواجه شود. وزارت اطلاعات بسیارعلاقه مند بوده است که بگوید موسسه وودروویلسون از پول دولت آمریکا استفاده می کرده است. همچنان که موسسه جامعه باز که مدیریت آن را جورج سوروس به عهده دارد.
درتاریخ 22 مه، مقامات وزارت اطلاعات گفتند که “جامعه باز” نقش کلیدی در تحولاتی که به انقلاب های رنگین در جمهوری های اتحادجماهیرشوروی رخ داده داشته است درحال حاضر قصد دارد که دولت ایران را نیز سرنگون کند. تاجبخش نه تنها از دولت ایران مجوز رسمی داشت بلکه چندین پروژه را مستقیما برای دولت اجرا کرده بود. بسیاری ازکسانی که تاجبحش را می شناسند وکارهایش را دنبال می کند می گویند که این تئوری توطئه که او قصد سرنگونی رژیم را داشته است، بیهوده و پوچ است. این سازمان توسط مقامات دولتی ایران برای فرآهم کردن کمک های فنی برای پروژه مربوط به مصرف مواد مخدر درسال 2002 دعوت شده بود. از آن زمان تا کنون، او روی پروژه هایی درخصوص بیماری ایدز وفعالیت های آموزشی و انسان دوستانه ازجمله انچه در جریان زلزله بم رخ داد فعال بوده است. آنتونی ریشتر معاون موسسه جامعه باز اخیر به من گفت: ” فعالیت های کیان با چشمان باز وبا آگاهی دولت ایران بوده است.” همچنان، تاجبخش متوجه حساسیت های ماه های اخیر درخصوص تماس با غرب بود. در اوائل ماه آوریل، او بخشی از یک گروه برنامه ریزی برای راه اندازی یک سازمان غیردولتی بود که سازمان های غیردولتی دیگر بتوانند دفاتر حسابداری خود را به گونه ای سامان بدهند که شفاف تر و پاسخگو تر باشند. او درحالی که می خندید وقتی درمورد پروژه خود درآپارتمانش صحبت می کرد گفت: ” من می دانم.” او گفت که در جلسه اعضای هیات مدیره این بحث مطرح شده که آیا باید از کمک های خارجی استفاده کنند یانه: ” ما همگی رای دادیم که نه. افراد همیشه مجبورهستند که سازش کنند و یا انتخاب کنند. سازش انزوا را تقویت می کند”.
پارداوکس دردآورهمه اینها این است که نه تاجبخش ونه اسفندیاری چیزی از پول آمریکایی دریافت نکرده اند. درحقیقت آنها منتقد تلاش های آمریکا دراین زمینه بوده اند. اینکه آیا بازداشت انها بازتاب جدال های داخلی بین گروه های طرفدار رابطه با آمریکامانند هاشمی وخاتمی وتندروها (به صورت مشخص احمدی نژاد) بود، هنوز مشخص نیست. آنچه مشخص تر است این است که طبیعیت آشکار پول های امریکا به دولت ایران بهترین فرصت را داد تا پیام های نافذی را برای جهان درخصوص هزینه های بالقوه رابطه بفرستد. لی هامیلتون نماینده سابق کنگره هم اکنون ریاست موسسه وودرو ویلسون را به عهده دارد. جایی که اسفندیاری مشغول به کاربود. او هم چنین به همراه جیمزبیکرریاست گروه مطالعه عراق را به عهده داشت که به دولت بوش اصرار کرد که قدم های مصالحه آمیزتری به سمت ایران بردارد. او به من گفت: ” او درهیچ برنامه پولی دموکراسی درگیر نیست. دولت ایرانی عمیقا نگران پول های مرتبط با تقویت دموکراسی است وآن را درراستای سیاست تغییر رژیم می داند. آمریکا این حق را دارد که بخواهد به ترویج دموکراسی بپردازد، اما زمینه آن مختلف است. مشکل اینجاست اظهارات دولت بوش به هم ریخته است. فعالیت های مربوط به پول های دموکراسی باید به صورت باز باشد. چیزی که مهم است این است که سیاست خارجی امریکا باید دقیق باشد. اینکه آیا این تغییر رژیم ویا تغییر رفتاررژیم مورد نظر است. ما باید مانند کریستال شفاف باشیم. این یک اختلاف بزرگ است”.
دولت بوش حالا خود را در موقعیت حساسی دربرابر متحدان بالقوه وموجود خودش انداخته است که فکر می کنند به صورت آشکار واز کاخ سفید، وزارت خارجه وآمریکا به صورت کلی فاصله بگیرند. این تخریب حتی محدود به امریکا نیز نیست. ایران شک وبدبینی خود را به هلند نیز گسترش داده است. کشوری که به لحاظ ژئوپلیتیکی به فضولی معروف نیست. سوسن طهماسبی یکی ازاعضای کمپین یک میلیون امضا یک جنبش زنان در ایران است که برای تغییرات ملایم در قوانین حقوقی ایران تلاش می کنند. هدف انها این است که یک میلیون امضا برای حمایت از خواست هایی که درنهایت باعث بشود به مجلس برود وتصویب شود، جمع اوری کنند. طهماسبی از ایران به من گفت : ” ما با مجلس ومردم ایران به صورت اشکارا و درعرصه عمومی صحبت می کنیم.”
هنوز بدبینی نسبت به نفوذ خارجی ها ادامه دارد. وقتی که سی وچهار فعال زن در ماه مارس دستگیر وبازجویی شدند، آنها به صورت خیلی نزدیکی نسبت به رابطه هایشان با خارجی ها مورد پرس وجو قرارگرفتند. یکی از تاکیدات روی موسسه هلندی هیووس هلند بود. هلندی ها برخلاف آمریکایی ها یک برنامه غیرمخفی برای حمایت ازجامعه مدنی ایران در سال 2004 تصویب کردند. موضوعی که اتهامات مربوط به بی ثبات کردن کشور را افزایش داده است. فریبا داوودی مهاجر یکی از اعضای کمپین و روزنامه نگار اخیرا به من گفت: ” آنها به ما می گویند که جنبش ما درخدمت آمریکایی هاست. اما حتی قبل از آنکه آنها اعلام کنند درخصوص این پول، آنها ما را به شروع انقلاب مخملی متهم می کردند.” مهاجر با حکم زندان چهارساله مواجه است وهم اکنون در واشنگتن زندگی می کند. درحالی که دنهی مشکلات دستگاه بوش را درپروژه دموکراسی مورد تصریح قرارمی دهد و رسمیت می بخشد، او همچنان چنین برنامه ای را برای آینده دموکراسی ایران حساس می داند: ” آیا الان زمان آن است که حمایت خود را از جامعه مدنی ایران دوباره ارزیابی کنیم ؟ نه… جامعه مدنی ایران درحال حاضر زیرفشار است وما نمی خواهیم در زمانی که زیرفشارهستند کمک خود را قطع کنیم. الان زمانی است که آنها بیش از هرزمان دیگری به کمک ما احتیاج دارند.”.■
مترجم : امیر حبیبی
نگار عظیمی, نيويورک تايمز, 24/06/2007.
http://www.irandarjahan.net/spip.php?article185
سلام آقای باقی
لطفا” در هفته قوه قضائیه به استمداد حقوقی یک شهروند توجه فرمائید