روزنامه هم میهن، ش 107 پنج شنبه 3 آذر1401 ص5
عبارت های داخل کروشه [] در روزنامه حذف شده اند
سمیه متقی: تحلیلتان از خشونت ایجاد شده در اعتراضات چیست؟
بر اثر انباشت نارضایتی ها و بی اعتنایی حاکمیت به این موضوع و همچنین سرخوردگی جوانان و نداشتن آینده ای روشن، زمینه طبیعی ان وجود داشت و انتخابات اخر مجلس و ریاست جمهوری [پس از چند نوبت تو دهنی زدن به انتخاب مردم]، مرحله گسست جامعه از روش اصلاحی بود ولی درباره خشونت های کنونی به گمان من پوزیسیون و اپوزیسیون به آن نیاز دارند. در جامعه شناسی انقلابات گفته می شود میان میزان و شدت ریسک با مشارکت، رابطه معکوس وجود دارد یعنی به هر اندازه ریسک بالا برود مشارکت پایین می آید. همین تئوری ساده و مشهور جامعه شناختی اقتضا می کند که ریسک نباید پایین بیاید و برای جلوگیری از پیوستن قشر خاکستری به اعتراضات باید هزینه را بالا برد. اپوزیسیون هم برای سوخت حرکت خود به خون نیاز دارد. هرچه خشونت بالا برود و مشروعیت پایین بیاید برای انها بهتر است. برای تبلیغات و انگیزه بخشی و تداوم اعتراضات هم به شدت به آن نیاز است.
به عنوان مثال یکشنبه29 آبان از آقای رامین صفرنیا وکیل حقوقبشری شنیدم مهران توانا که در اعتراضات شهرستان صومعه سرا با گلوله زخمی شده بود دیروز در بیمارستان از دنیا رفت. تصاویر حمیدرضا روحی که 27 آبان در جنت آباد تهران تیر خورد را هم دیدم. به عنوان یک انسان دلم هر روز ریش می شود وقتی پرکشیدن پی در پی این جوان های رعنا را می بینم. اشک های مان خشک می شود. نمی شود پدر باشی و این صحنه ها زخمی ات نکند. برای فردی که ضد خشونت است تکرار این صحنه ها می تواند در جایی به ظرفیت او پایان ببخشد و در مقیاس عمومی، ظرفیت جامعه را به پایان می برد.
تکرار این خشونت ها و تبلیغ روی آن از منظری شناختی و نظری هم اهمیت بزرگی دارد. تئوری قورباغه آب پز را شنیده اید؟ این تئوری می گوید: اگر قورباغهای را در آب جوش بیاندازید، قورباغه بلافاصله برای نجات جان خودش تلاش میکند و با یک پرش ناگهانی از ظرف آب جوش بیرون میپرد اما اگر قورباغه را در آب سردی بگذارید که بر روی اجاق قرار دارد و در حال گرم شدن است، قورباغه احساس میکند در شرایط مناسبی قرار دارد و تلاشی برای خروج از این شرایط نمیکند. به مرور که آب گرم و گرمتر میشود، با توجه به اینکه این گرم شدن به کندی انجام میشود، قورباغه متوجه تغییرات دما نمیشود. به تدریج عضلات قورباغه در اثر گرما سست میشود و زمانی که قورباغه متوجه میشود شرایط مناسب نیست و باید از آب بیرون بپرد، دیگر توانی برای بیرون پریدن ندارد. در نهایت قورباغه داستان ما در همان آب میپزد و جانش را از دست میدهد.
روزهای قبل هم خبر خشونت ها علیه معترضین و همچنین خشونت ها علیه ماموران و حادثه زاهدان و بوکان و مهاباد و جوانرود و دیگر شهرها و تکرار انها «سندرم قورباغه پخته» را ایجاد می کند یعنی کم کم نوعی بی حسی و کرختی نسبت به خشونت ایجاد می کند. اگر الان به شما بگویند فردا جنگ داخلی و خشونت و خون ریزی است قطعا استقبال نمی کنید و در برابر آن می ایستید مانند قورباغه ای که در آب جوش می اندازند اما تئوری قورباغه آب پز می گوید آن را در دمای سرد که دوست دارد و مطابق میل اوست بیندازید بعد حرارت را اندک اندک زیاد کنید. او آنقدر آرام آرام با تغییر دما خود را وفق می دهد و به وضعی که در حال روی دادن است عادت میکند، بدون اینکه متوجه شود چه بلایی دارد سرش میآید. اگر هم با مقایسه وضع کنونی و گذشته یعنی وضع جنگ و قبل از جنگ متوجه شود چه رخ داده دیگر فایده ای ندارد و اگر هم بخواهد تغییری ایجاد کند یا نمی تواند یا بغایت دشوار است و در هر صورت خودش دیگر تمام شده است.
برخی تحلیلگران به نقش برخی رسانه ها و شبکه های ماهــوارهای و مجازی در تشــدید خشــونت در جریان اعتراضات اخیر، اشاره میکنند. تاچه حد این مسئله را جدی میدانید؟
رســانه ها هر دو نقــش مثبت و منفی را دارنــد. همین دیروز خیلی علنی در یکی از این تلویزیون های فارسی زبان از حمله نظامی به ایران هم دفاع کردند. حرفی که چند هفته پیش گفتنش به این آسانی نبود. وقتی هم که در همین رسانه چند بار به صراحت از اینکه چه اشکالی دارد ایران تجزیه شود حرف زده اند یا با رهبران گروه های مسلح که سال هاست برای جدایی تلاش می کنند مصاحبه ترتیب می دهند نمی گذارد باور کنیم هدف خیرخواهانه دارند. به عبارتی این رسانه ها دو کارکرد همزمان دارند. یکی آگاهی بخشی است. واقعا اخبار و وقایعی که در یکطرف سانسور می شود در طرف دیگر در دسترس قرار می گیرد. دوم کارکرد درازمدت سندرم قورباغه پخته. در عصر رسانه های مدرن به همین شیوه در حال تغییر سبک زندگی و ذائقه آدمیان و عقاید و افکارشان هستند و موفقیت های بزرگی هم به دست آورده اند. فیلم های هالیوودی از سینما به عنوان یکی از رسانه های جدید انتقال پیام دارند استفاده می کنند و همه چیز را از تاریخ و طبیعت تا جامعه و خانواده دستکاری می کنند. البته الان بحث من بیشتر درباره رسانه های نوشتاری و دیداری-شنیداری است. ما قبلا عمری را در رسانه کار کرده ایم و این پدیده را می شناسیم. می دانیم تیتر زدن، انتشار مقاله و سرمقاله و دروازه بانی خبر و مدیریت خبر یعنی چه؟ می دانیم تبدیل یک رسانه به اینکه یکسره مثل توپخانه در تنور انقلاب بدمند یعنی دارند تئوری قورباغه پخته را اجرا می کنند. حتی ممکن است افرادی که نقش کارمند را دارند متوجه کلان قضیه نباشند که کارگردان شان بر اساس دکترین های روانشناسی و جامعه شناسی خشونت، که بیان می کند جامعه چگونه اماده وضعیتی مثل افغانستان و لیبی و سوریه می شود به صورت تمام وقت اخبار خشونت و انقلاب و درگیری را پمپاژ می کنند و کسانی غافل از اینکه اینها برخاسته از تئوری های خشونت است، بازی می خورند نه فقط جوان ها که دائم متهم به سادگی و فریب خوردگی می شوند بلکه خود حکومت و نهادهای امنیتی هم در این تله می افتند چون دقیقا همان کاری را می کنند که آنها نیاز دارند و اتفاقا مسئولیت حکومت و مدیران حکومت به مراتب بیش از جوان هایی است که اعتراض و مطالبه دارند [و به جای درک خواسته ها و نیازهای به حق شان متهم به فریب خوردگی می شوند.]
برای جلوگیری از سندرم قورباغه آب پز در روند خشونت چه باید کرد؟
باید ضمن استفاده از همه رسانه ها خود را از زیر بختک رسانه های جهت دار- چه حکومتی چه ضد حکومتی- رها کرد، استقلال فکری و شخصیتی را در توفان حوادث باید حفاظت کرد، منابع خبری را باید تنوع داد، هیچ خبری را بدون موشکافی و سند و مدرک نباید پذیرفت. باید بطور کلی یاد بگیریم و به فرزندان مان یاد بدهیم که هر داده ای را از فیلتر «چرا؟» و « به چه دلیل؟» در مغز خود عبور بدهند.
این درباره مردم اما درباره مسئولان حکومت چه؟ آنها باید چه کنند؟
فرقی نمی کند. مسئولان حکومتی هم باید از بختک بولتن ها و خبرهای کانالیزه شده داخلی رها شوند. باید به مردم جواب منطقی بدهند. باید سیاست مشت آهنین را متوقف کنند. باید عوامل خشونت در مجموعه خودشان را هم مجازات کنند. منابع ما رسانه های مغرض و وابسته نیستند همین منابع داخلی و حکومتی اند. خبرگزاری فارس «هزاران نفر از مردم مهابادی روز جمعه در آیین تشییع و خاکسپاری کمال احمدپور شرکت کردند. حضوری که با مقابله نیروهای امنیتی مواجه شد و نهایتا باز هم آمارهای کشتهشدگان افزایش یافت.» محمودزاده نماینده مردم مهاباد در مجلس یازدهم میگوید: «پس از کشته شدن اسماعیل مولودی، مردم مهاباد در مراسم خاکسپاری او حضور جدی پیدا میکنند و خواستار برخورد با قاتلان او در هر لباس و منصبی میشوند. اما به دلیل سوءتدبیرها در مراسم تشییع جنازه اسماعیل مولودی، 5نفر دیگر از جوانان با تیر جنگی کشته میشوند.». همین نماینده کنونی مجلس می گوید نیروهای امنیتی در مناطق مختلف شهر مستقر شده و برخی از آنها به پنجرههای خانههای مردم، مغازهها و ساختمانهای مردم شلیک کردهاند و «در اینکه این افراد متعلق به نیروهای امنیتی و حکومتی بودند، تردیدی نیست، اما اینکه از نیروهای سپاهی بودند، یا نیروی انتظامی بودند یا لباسشخصیها بودند، هنوز مشخص نشده است. مردم مهاباد معترضند که چرا باید به خانه مردم، ساختمانها و مغازههای مردم شلیک کنند و خسارت ایجاد کنند؟»
چرا به چه مجوزی از سلاح جنگی در برابر مردمی که دست خالی هستند استفاده می شود؟ این اتفاقات را گاهی به گردن پلیس نماها می اندازند ولی اگر عوامل همین اتفاقات سریع شناسایی و مجازات می شدند مردم باور می کردند و حوادث دردناک زاهدان در کردستان تکرار نمی شد. [مشکل بزرگ این است که حتی مسئولیت بخشی از این خشونت ها را بعهده نمی گیرند و یکسره دیگران را مقصر می کنند و درباره خودشان با هزار احتمال و اما و اگر و اینکه اگر خطایی از ما سر زده باشد ولی درباره دیگران به سرعت اقدام و مجازات می کنند.]
به نظرتان چه راهکاری برای کاهش خشونت و خسارت ها می توان در پی گرفت؟
راه های کوتاه مدت و میان مدت وجود دارند. راه اصولی و نهایی تمرکز زدایی از قدرت و تعبیه سازوکارهای دموکراتیک است اما اگر حتی در چارچوب گفتمان سنتی هم نظر کنیم که رابطه راعی و رعیت را رابطه پدر و فرزند می داند کسی که قرار است پدر باشد اگر یک طرف نزاع شد خانواده را رودرروی هم قرار می دهد و کانون گرم خانواده را می پاشد. بزرگترین فاجعه این است که بدترین اتهامات را هم نثارشان کند.
جنبش های خردگرایانه در دوره مدرن که پشتوانه صلحگرایی وحقوق بشر بوده اند بزرگترین رسالت شان این بوده که بیاموزند ونگذارند که عاطفه و خشم بر عقلانیت غلبه کند. از آنجا که حکومت ها یکی از منابع تولید خشم و بهم زدن موازنه عقلانیت بوده اند این جنبش اول حکومت ها را هدف قرار داد تا با دموکراسی وحکمرانی خوب آن را اصلاح کند. نهادهای مدنی مهم ترین سازوکار حفظ حاکمیت خردورزی بر طغیان و خشم هستند و حذف آنها موازنه را بهم می زند و به سود غلبه کنش های غیر عقلانی است. هر حرکتی که در جهت کمک به غلبه خشم بر عقلانیت باشد حرکتی قهقرایی و علیه جنبش خردورزی، صلح گرایی و حقوق بشر است چه ازطرف حکومت باشد چه ضدحکومت.
اینها راه حل های زمان بر هستند اما راه حل فوری این بود که حکومت سریع اعلام کند قانون انتخابات را اصلاح و نظارت استصوابی را حذف و انتخابات آزاد با نظارت های اطمینان بخش برگزار می کند، برای تغییر و اصلاح قانون اساسی رفراندم برگزار می کند. آیت الله خامنه ای در مذاکرات خبرگان قانون اساسی که در جلد اول صفحه 544 آمده است می گوید: «برادران گفتند که ما تا سی سال آینده نگرانی نداریم. خوب مگر ۳۰ سال مدت کمی است؟ کدام قانون اساسی است که بیش از سی سال عمر کند؟». پس این قانون اساسی با بیش از سی سال عمر باید عوض شود و نظرات نسل جدید را تامین کند وگرنه نسل جدید احساس تعلقی به آن نخواهد داشت. اما اینکه همین راه حل فوری که حتما یکماه پیش مهار کننده بود آیا الان مهار کننده هست یا نه؟ قابل بحث و نیازمند یک مطالعه پیمایشی سریع است که محققان آزاد، نمی توانند انجام بدهند.
چشم اندازی از آینده این اعتراضات در سایه رعایت حقوق بشر دارید؟
در جمهوری اسلامی از لحاظ نظری حقوق بشر را قبول ندارند و یا آنقدر تبصره و قید به آن می زنند که چیزی باقی نمی ماند. فصل سوم قانون اساسی هم که حاوی اصول حقوق بشری است به جای اینکه چراغ راهنما و چارچوب قوانین عادی باشد برعکس از طریق قوانین عادی بلااثر شده است که نمونه اش حق وکیل است که در قانون اساسی اطلاق دارد اما در قانون عادی اولا محدود کرده اند به پس از تحقیقات در حالی که حضور وکیل در مرحله تحثقیقات ضروری است و بعد از ان هم موکول کرده اند به لیست وکلای مورد تایید حکومت. در کل هم هیچ وقت حقوق بشر جزو اولویت های حکومت نبوده است بنابراین تصور اینکه در سایه رعایت حقوق بشر وضعیت بهتر شود منتفی است. به این اضافه کنید وضعیت غیرعادی را که حتی در جوامع دموکراتیک هم وقتی شرایط شورش و بحران پیش می آید قانون به راحتی نقض می شود. یکی از اولین آثار شرایط بحرانی این است که دستاوردهای قبلی حقوق بشر را هم بر باد می دهد. مثلا وقتی با تلاش گسترده ای به دستاوردهای ناچیزی در زمینه حقوق بشر و گفتگو و… می رسی ناگهان یک بحران بزرگ مثل ماجرای مار و پله شما را به خانه اول برمی گرداند. بنابراین تا مدتی پس از این اعتراضات با هر نتیجه ای که داشته باشد ما شاهد بهم ریختگی و بی اعتنایی به حقوق بشر خواهیم بود.
[و حرف آخر؟در این دوماه و چند روز گذشته چند بار مسئولان و رسانه های دولتی از پایان یافتن اعتراضات گفته اند. بلحاظ جامعه شناختی این نوع پیشگویی ها، غیر علمی و دارای عواقب پرخطر و غافلگیر کننده است چنانکه نادرست هم از آب درآمدند ولی مسئله مهم فردا این پیش بینی های احتمالی است. فرض کنید این پیش بینی شان محقق شد، آیا بعد از چنین حوادث بی نظیر و گسترده ای دیگر نمی شود به شیوه گذشته به حکومت کردن ادامه داد؟ قطعا خیر و باید تحولات ساختاری صورت بگیرد. لذا چند نکته را در آخر لازم می دانم عرض کنم البته اگر عزمی برای جلوگیری از نابودی ایرانو مهار بحران های پرخطر وجود داشته باشد:
یکی، مسئله ضرورت ریشه یابی و فهم حوادث هفته های اخیر است، ولی من همین الان هم قادر نیستم ریشه یابی واقعی ام را بگویم چون نمی توانید چاپ کنید.
دوم اینکه حکومت هیچوقت مسئولیت نمی پذیرد. کشته ها یا تصادف کرده اند، یا خودکشی کرده اند یا بیماری داشته اند یا کشته سازی بوده یا به دست تروریست ها کشته شده اند. من نمی خواهم بطور مطلق نفی کنم که مواردی هم دروغ بوده ولی مگر می شود مردم در صدها ویدئو صحنه رویارویی مامورین با معترضان را ببینند و استفاده از سلاح کمری و ساچمه ای و جنگی را ببینند و از اینکه حتی مسئولیت بخشی از این کشته ها را نپذیرند عصبانی نشوند؟ حکومت در ماجرای قتل های زنجیره ای در دوره محمد خاتمی وقتی مسئولیت پذیرفت بهتر بود یا اگر نمی پذیرفت؟ چرا دولت فعلی نمی تواند مثل دولت خاتمی در قضیه قتل های زنجیره ای عمل کند؟
آخر اینکه بیش از اینکه لازم باشد کارشناسان برای جامعه حرف بزنند باید خطاب به حکومت حرف بزنند و هزینه اش را هم بپردازند چون این حکومت است که یک جامعه را به انقلاب یا اصلاح، به خشونت یا مدارا سوق می دهد. هر حکومتی که قادر به تشخیص اولویت ها نباشد خودش و جامعه را دچار بحران و خسران می کند. برای مثال اولویتش به جای معیشت، برنامه هسته ای باشد که اتفاقا خیلی ارزان تر از تولید در داخل می شود خرید و یا مثل بقیه کشورها فناوری انرژی هسته ای داشت بدون اینهمه هزینه بیست ساله. مشکل دیگر اینکه فرق اولویت های شخصی و ملی را تشخیص ندهند و ایده های خود را به یک ملت تعمیم بدهند و تحمیل کنند. اساس تصمیماتی که به زندگی و معیشت و سرنوشت مردم مربوط می شود باید با نظرخواهی مستقیم از خود مردم و صندوق رأی باشد و وقتی که صندوق رای آزاد غیر استصوابی وجود نداشته باشد چه بخواهیم چه نخواهیم تمایل به نافرمانی و خیابان و درگیری اجتناب ناپذیر می شود.]
کانال گفتارهای باقی
https://t.me/emadbaghi
وبسایت
emadbaghi.com
اینستاگرام
https://instagram.com/emadeddinbaghi
فیس بوک
https://facebook.com/Emadbaqi