منتشر شده در: روزنامه سازندگی،ش۸۶۳ شنبه ص۱بهمن۹۹ص۲
در دو سال اخیر آمار اقدامات مسلحانه که به ندرت اخبار آن انتشار عمومی پیدا می کند بسیار بالا گرفته است. برای نمونه در سال ۹۸ ترور مسلحانه وکیل حمیدحاجیان و همسرش، ترور امام جمعه نسیم شهر و امام جماعت همدانی و یک استاددانشگاه،و درسال ۹۹ تازه ترین نمونه اش دوخبر در یک روز(چهارشنبه ۲۴ دی ۹۹) بود: “دختر تاجر خودرو شوهرش را در خیابان دولت به گلوله بست” و دیگری خبر ترور رئیس سابق محیط زیست دماوند با اسلحه کلاشینکف.
مجموعه این حوادث و اخبار درگیری ها و تعقیب و گریزهای مسلحانه در تهران، قتل های خانوادگی و طایفه ای در سیستان و بلوچستان و دیگر نقاط کشور با اسلحه و…، وقتی مانند نقطه هایی بهم وصل می شوند خطی از افزایش کاربرد اسلحه را ترسیم می کنند که همراه با رونق بازار خرید و فروش انواع اسلحه با قیمت های پایین به ویژه در شهرهای مرزی و افزایش شکل گیری باندها و گروه های بزهکار نشان می دهد جرایم اجتماعی وارد مرحله خشن تر و پیچیده تری شده اند.
نه تنها اصل پیشگیری از جرائم هیچگاه به صورت علمی پیگیری نشده و همواره از پیشگیری، تلقی کاربرد روشهای سخت و فیزیکی مانند گرداندن مجرمین در شهر را داشته اند بلکه در شرایطی که از مرحله پیشگیری هم عبور کرده و به مرحله طغیان جرایم رسیده ایم باز هم تصور می شود که با مقابله های سخت و خشن باید جلوگیری کرد.
این در حالی است که این شیوه ها هیچ نتیجه ای جز هم افزایی جرم و خشونت ندارد. نزول سرمایه اجتماعی و بی اعتمادی به حکومت نیز فرصتی برای پرخطرشدن پدیده افزایش کاربرد سلاح گرم است. در همین حال انفعال و احساس ناامنی در جامعه، گزارشهایی از ناکارآمدی نهادهای متولی امنیت و یا از کنترل خارج شدن بزهکاری ها، نگرانی را بیشتر می کند.
در جامعه، حوزههای اقتصاد، سیاست داخلی، سیاست خارجی، امنیت و فرهنگ، جزایر جدا از هم نیستند بلکه حوضچه های کاملاً به هم پیوسته ای هستند که در تعامل و تاثیر متقابل و تعیین کننده اند.
نمیتوان میان ناهنجاری های جدید با مشکلات اقتصادی، سیاست خارجی، ممانعت از اف ای تی اف و یا پیشرفت برجام و یا مداخله نهادهای امنیتی در نهادهای علمی و پژوهشی و عدم به کارگیری نخبگان و نهادهای کارشناسی و… دیوار کشید و انتظار حل مشکل را داشت. حاکمیت تا نپذیرد که روشهای مدیریتی و حاکمیتی در دهه های اخیر شکست خورده و نیازمند بازنگری و تجدید نظر اصولی است ما پیوسته شاهد گسترش مشکلاتی هستیم که وقتی همه این نقاط با خطی بهم وصل می شوند چشم اندازهای پرخطری را ترسیم می کنند که از نقطه ای برگشت ناپذیر شده و جامعه را وارد باتلاق مکنده و گریزناپذیر می کند.