روزنامه ابتکار، شماره 3816 چهارشنبه 5 مهر 1396 ص8
فاطمه امینالرعایا: برای پژوهش در تاریخ راه و روشهای گوناگونی وجود دارد اما یکی از مهمترین روشهای پژوهشگران تاریخی، برای شناختن و بررسی دورههای تاریخی مختلف بررسی تاریخ شفاهی آن دوره است. خاطرهنویسی افراد صاحب نام هر دوره خصوصا کسانی که دستی در سیاست داشته و از پشت پرده اتفاقات تاریخی کشور مطلعاند، هم یکی از مهمترین و جذابترین منابع تاریخ شفاهی است. دوره معاصر کشور ما پر از اتفافات و فرازو نشیبهای مختلف است که همه آنها در کتابهای تاریخی به دلایل مختلف نوشته نشدهاند، در چنین شرایطی اهمیت وجود تاریخ شفاهی و خاطرهنویسی سیاسیون مشخص میشود. در مورد وقایع تاریخی تا قبل از سال 1357، چندین نمونه خاطرهنویسی وجود دارد اما شخصیتهای بعد از انقلاب کمتر اقدام به ثبت اتفاقات بعد از سال 57 کردهاند. … این سوال پیش میآید که به چه دلایلی شخصیتهای سیاسی ما خاطرات خودشان را نمینویسند؟ یا اگر هم نمونهای در این میان وجود دارد، یا یادداشت محور هستند یا خط روایی جذابی ندارند که مخاطب عام هم برای خواندن آنها اشتیاق داشته باشد.
عمادالدین باقی، در گفتوگو با «ابتکار»، در پاسخ به این سوال که چرا خاطرهنویسی سیاسیون درباره اتفاقات بعد از انقلاب نسبت به قبل از انقلاب کمتر است، میگوید: خاطرهنویسی یا خاطره ننویسی از نشانههای بالینی سیاست و فرهنگ در یک جامعه به شمار میرود، چون میتواند آسیبها و ضعفها را نشان دهد. بنابراین نمیتوان گفت در سنت خاطرهنویسی وضع در دوره گذشته بهتر بوده و امروز بدتر است. برخلاف تصور مطرح شده در پرسش، پیش از انقلاب هم خاطرهنویسی رایج نبود و این کار توسط برخی خواص انجام میشد.
باقی درباره دلایل خاطره ننوشتن این افراد میگوید: این ننوشتن فقط در خاطره نیست بلکه جامعهای که در تولید نوشتاری ضعیف است، خاطرهنویسی هم نمیتواند در آن رواج داشته باشد. «ننوشتن» هم دلایل گوناگون دارد. یکی این است که حالِ نوشتن نیست. تجربه دوران مسئولیتهای مطبوعاتی ما و گزارش روزنامهنگارانمان را امروز هم شما تصدیق خواهید کرد که اغلب افراد مورد مراجعه خبرنگاران تمایل به مصاحبه دارند و وقتی پیشنهاد نوشتن یادداشت میدهید آنها برای مصاحبه ابراز تمایل میکنند. یک دلیلش البته این توهم است که گمان میکنند لابد کسی که با او مصاحبه میشود، آدم مهمتری است اما یک دلیلش هم ناتوانی در نوشتن و بیبهره بودن از هنر نوشتن و یا بیحالی است و مصاحبه میتواند این ضعف را پنهان کند. از این فاجعهآمیزتر این است که حال مطالعه کردن هم ندارند.
اهمیت خاطرهنویسی درک نشده
وی با بیان اینکه خاطرهننویسان، اهمیت مسئله را درک نمیکنند، ادامه میدهد: سنت خاطرهنویسی باید از کودکی آموخته شود، چنانکه در جوامع توسعهیافته حتی نوجوانان مدرسهای دفتر یادداشت روزانه دارند. لزوما نباید خاطرات شخصیتهای مهم یا خاطرات سیاسی نوشته شود. ثبت زندگی روزمره هم منبع ارزشمندی برای شناخت و بازنگری در زیست فردی و جمعی و مطالعات حقوقی و فرهنگی است. البته چندسالی است که مد شده در برخی مراکز و موسسات اسنادی و تاریخی از افراد، خاطرهگیری کرده و آن را ضبط میکنند. گرچه این کار ارزشمند است اما از نظر تاریخی ارزش یادداشت روزانه قابل مقایسه با خاطراتی نیست که در آینده گرفته و ثبت میشود.
ترس از نوشتن خاطره و سند به دست خصم دادن
به عقیده باقی، پایبندی به خاطرهنویسی نیازمند نظم و مدیریت زمان است، چیزی که در زندگی اغلب ما غایب است. او در ادامه از نقش مهم احساس ناامنی در بیانگیزگی خاطرهنویسی یاد میکند و ادامه میدهد: اسدالله علم با وجود جایگاه بالایی که درحکومت شاه داشت خاطراتش را پنهانی مینوشت و به خارج از کشور میفرستاد. وقتی بیقانونی وجود داشته باشد و دستگاه امنیتی در پی متهمسازی و تراشیدن جرم باشند و وقتی علم مشاهده میکند تیمور بختیار که خودش نخستین رئیس ساواک بود توسط ماموران ساواک به قتل میرسد، حساب کار خود را میکند.
او میافزاید: در جامعهای که افراد مجبور میشوند با زبان کنایه سخن بگویند احساس امنیت وجود ندارد و افراد نگرانند که با نوشتن خاطره سند به دست خصم دهند. افراد بیم دارند «خاطرهنوشتههایشان» به دست ماموران بیفتد و سبب گرفتاری خودشان و دیگران شود. اینکه افراد تلاش کنند دائم برای خاطرات خود مخفیگاه پیدا کنند و از این نقطه به آن نقطه امنتر ببرند، رنج بزرگی را تحمیل میکند و در نتیجه این افراد عطای خاطرهنویسی را به لقایش میبخشند. هرچند با ظهور اینترنت و فراهم شدن امکان نگهداری مطالب در محیط امنی در فضای مجازی، تاحد زیادی این مشکل را حل کرده ولی باز هم رافع همه نگرانیها نیست. در عین حال اما در جامعه ما امروز نسبت به گذشته سنت خاطرهنویسی بهتر است ولی هنوز تا رسیدن به نقطه مطلوب بسیار فاصله دارد.
بلای جان خاطرهنویسی
این فعال حقوق بشر، درباره مشکل دیگر خاطرهنویسی میگوید: پس از مشکلات مطرح شده، مشکل بزرگ این است که وقتی افراد خاطره مینویسند و سالها بعد آن خاطرات منتشر میشود، کسانی که نامی و اشارتی به آنها در خبرها و حوادث رفته است، چون با گذر زمان و روشن شدن ابعاد موضوع و تغییر انسانها آن اشارات و خبرها را به سود خود نمیبینند، آنها را تکذیب میکنند. زیرا معیار افراد در تایید و رد خبرها، میزان مطابقت با واقعیت نیست بل این است که چقدر به سود یا زیان آنهاست. البته گاهی هم ممکن است گرد و غبار نسیان بر حافظه انسان نشسته باشد.
باقی، در آخر درباره اهمیت خاطرهنویسی افراد سیاسی در بخش تاریخنگاری افزود: کوتاه سخن اینکه خاطرات یکی از منابع ارزشمند تاریخی است ولی اعتبار آن بستگی به شخصیت افراد دارد و اینکه در آزمون روزگار چگونه برآمدهاند. صداقت و اعتماد به روایت آنها با مجموع کارنامه زندگیشان و نیز سنجش با سایر اسناد و اطلاعات تاریخی به دست میآید. خاطرات مانند اسناد نیست و دربست پذیرفته نمیشود و باید با اصول نقد، روایتهای تاریخی نقادی شود. خاطرات، زوایای تاریک برخی رویدادها را روشن میکنند.
کانال گفتارهای باقی
https://t.me/emadbaghi