(آیا جلوگیری از دفن ریچارد فرای مغایر قانون و شرع است؟)
ماهنامه مهرنامه، سال پنجم، شماره 35، پایان اردیبهشت1393 ص 34و35
عمادالدین باقی
صورت مسئله این است که شخصی به نام ریچارد نلسون فِرای، ایران شناس برجسته آمریکایی، روز پنجشنبه7فروردین1393 در سن ۹۴ سالگی در شهر بوستون چشم از جهان فروبسته و با وجود اینکه مسلمان و ایرانی نبوده، به سبب علاقه وافری که به ایران داشته وصیت کرده است که او را مانند استادش آرتور پوپ در ایران دفن کنند.علیرغم وجوب تدفین و لزوم تعجیل در تدفین و وجوب عمل به وصیت(هرچند این وجوب را اختصاص به مسلمان داده اند اما دلایل فراوانی بر عدم خصوصیت وجود دارد) اکنون حدود دوماه است پیکر او در سردخانه نگهداری شده و هنوز دفن نگردیده است زیرا عده ای به مخالفت برخاسته و ممانعت می کنند. دلیل کارشان عمدتاً جنبه سیاسی دارد که زیان های آن برای منافع ملی در گفتارهای دیگری توضیح داده شده است(ازجمله در روزنامه اعتماد چهارشنبه26فروردین93) و مخالفان هیچ دلیل اقناعی برای این ممانعت ارائه نکرده و فقط به طرح اتهاماتی چون جاسوس سیا بودن و نیز دلال عتیقه بودن پرداخته اند. این سخنان، اتهاماتی است که تاکنون در هیچ محکمه ای ثابت نشده و برعکس، دلایل فراوانی در ردّ آنها وجود دارد که نشان می دهد طرح این اتهامات، غیر اخلاقی و برخلاف حقوق انسانی است حال آنکه برفرض ثبوت اتهامات یاد شده نیز نمی توان از اجرای وصیت شخصی که وصیت بر حرام نکرده جلوگیری نمود و امور حقوقی و شرعی را فدای ستیزه های سیاسی کرد. یکی از پیامدهای سیاسی کردن همه چیز، از بین رفتن حریم های حقوقی و حتی شرعی است. هنگامی که امام جمعه محترمی که قاعدتاً انتظار می رود از حداقل دانش فقهی برخوردار باشد می گوید: «ریچارد فرای زباله غربی بود و نباید در ایران دفن شود» و دیگری می گوید: او جاسوس و دلال عتیقه بود پس نباید در ایران دفن شود، از نظر یک فعال حقوق بشر و یک حقوقدان (و حتی یک فقیه) نخستین پرسش این است که پس تکلیف قوانین و حقوق افراد چه می شود؟
مسئله مخالفت با دفن ریچارد فرای عمدتا خاستگاه سیاسی داشته و این مخالفت ها از منظر منافع ملی مورد نقد قرار گرفته اما چه او در ایران دفن شود چه دفن نشود، از منظر حقوقی و حقوق بشری، پرسش های تازه ای را به وجود می آورد. با توجه به اینکه حقوق انسان منحصر به دوره حیات نیست از نظر حقوق بشری آیا می توان وصیت میت را نادیده گرفت؟ گرچه درگذشته دفن غیرایرانیان مسلمان و غیر مسلمان در ایران به کرات اتفاق افتاده و هیچ مخالفتی بر نینگیخته اما جنجال سیاسی درباره دفن فرای همین موضوع عادی را به مسئله حقوقی و فقهی تازه ای مبدل کرده که تاکنون چندان مطرح نبوده است. دیگر اینکه از نظر حقوقی آیا وصیت غیر مسلمان نافذ و تکلیف آور است؟ از آنجا که همواره تشبث به مذهب و فتوا در این بزنگاه ها به یاری این جماعت می آید برای اینکه نتوانند سخن نادرست خویش را با ضرب و زور فتوا و فقه به کرسی بنشانند بایسته است درنگی هم از این باب داشته باشیم.
1- وصیت ماهیتا جزو امور حقوقی است و در تمام نظام های حقوقی دنیا وجود دارد. وصیت مانند ارث و ازدواج و طلاق تابع مقررات کشوری است که شخص، تبعه آن است و در مورد پیروان سایر ادیان، ارث و وصیت و ازدواج و طلاق طبق اصول مذهبی خودشان انجام می شود. مبحث وصیت جزو حقوق مدنی است و از دورزمانی مورد بحث و فحص بوده است. در فقه اسلامی البته عمده بحث درباب “ماتَرَک” و نفوذ یا تنفیذ وصایای زاید بر ثلث است اما در جریان دفن فرای مسائل تازه ای مطرح شده که باید بدان پاسخ داد. موضوع وصیت هم جنبه عقلی دارد هم عبادی. در فقه، وصیت در زمره عبادات به شمار رفته و نیز از پیامبر اسلام روایت شده:”آنکه وصیّت خود را هنگام مرگ نیکو نگرداند، نقصی در مروّت و عقل دارد”.
2- وصیت کردن جزو مستحبات موکد است و آیات و روایات چندی در این زمینه بیان شده است و پیشینه آن در جوامع و ادیان و مذاهب کهن نشان می دهد موضوع وصیت فراتر از یک حکم دینی و جزیی از نظام زیست اجتماعی و برای تنظیم روابط آدمیان و جلوگیری از جدال ها بوده است. درآیات 180 تا 182 سوره بقره نیز درباره این موضوع به عنوان یکی از قواعد حقوقی آمده است: كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ …. بر شما مقرر شده است كه چون يكى از شما را مرگ فرا رسد اگر مالى بر جاى گذارد براى پدر و مادر و خويشاوندان [خود] به طور پسنديده وصيت كند [اين كار] حقى است بر پرهيزگاران (۱۸۰).پس هر كس آن [وصيت] را بعد از شنيدنش تغيير دهد گناهش تنها بر [گردن] كسانى است كه آن را تغيير مىدهند آرى خدا شنواى داناست (۱۸۱)ولى كسى كه از انحراف [و تمايل بيجاى] وصيتكنندهاى [نسبت به ورثهاش] يا از گناه او [در وصيت به كار خلاف] بيم داشته باشد و ميانشان را سازش دهد بر او گناهى نيست كه خدا آمرزنده مهربان است (۱۸۲). جمله “کتب علیکم” در ابتدای آیه 180 سوره بقره، منصرف است به “يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ” در آیات قبل و آیات قبل دلالت دارند که “علیکم” شامل پیروان سایر ادیان هم می شود به ویژه این آیه که می گوید انسان خوب بودن این نیست که فقط نماز بخوانید بلکه این است که دیگرخواه باشید و به دیگران یاری رسانید: نيكوكارى آن نيست كه روى خود را به سوى مشرق و [يا] مغرب بگردانيد بلكه نيكى آن است كه كسى به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب [آسمانى] و پيامبران ايمان آورد و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راهماندگان و نیازمندان و در [راه آزاد كردن] بندگان بدهد و نماز را برپاى دارد و زكات را بدهد و آنان كه چون عهد بندند به عهد خود وفادارانند و در سختى و زيان و به هنگام جنگ شكيبايانند (بقره،۱۷۷). همچنین آیات ۱۱ و12 سوره نساء درباره وصیت به سهم الارث است و آیات ۱۰۶ و 107 سوره مائده درباره لزوم اصل وصیت و نیز درباره اعتبار شاهد گرفتن در امر وصیت است. یکی از نکات درخور توجه آیه 106 این است که شهادت غیر مسلمان هم در وصیت معتبر است: اى كسانى كه ايمان آوردهايد هنگامى كه يكى از شما را [نشانههاى] مرگ دررسيد بايد از ميان خود دو عادل را در موقع وصيت به شهادت ميان خود فرا خوانيد يا اگر در سفر بوديد و مصيبت مرگ شما را فرا رسيد [و شاهد مسلمان نبود] دو تن از غير [همكيشان] خود را [به شهادت بطلبيد] و اگر [در صداقت آنان] شك كرديد پس از نماز آن دو را نگاه مىداريد پس به خدا سوگند ياد مىكنند كه ما اين [حق] را به هيچ قيمتى نمىفروشيم هر چند [پاى] خويشاوند [در كار] باشد و شهادت الهى را كتمان نمىكنيم كه [اگر كتمان حق كنيم] در اين صورت از گناهكاران خواهيم بود (مائده، ۱۰۶)
البته در پاره ای از مباحث فقهى مانند وقف, وصیت, نذر و صدقه، فقها کمک مالى به غیرمسلمانان براى برآوردن نیازهاى زندگى آنها را از نظر شرعى, بلا اشکال دانسته اند و این حکم مستند به آیه 60 سوره توبه است که یکی از مصارف هشتگانه زکات را “مؤلفه قلوبهم” قلمداد می کند یعنی دادن پول به کافران برای تحبیب و جلب قلوب آنها و حتی در ادامه مطلب در آیه بعدی می گوید:” وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ” برخی از آنها پیامبر را آزار می دهند. این حکم صریح قرآن البته می تواند ملاک برای احکام و قوانین دیگر باشد از جمله دلالت بر حُسن رابطه و معاشرت با کفارغیرحربی دارد و اینکه مسلمانان باید به گونه ای رفتار کنند که موجب انزجار آنها نشده و جاذبه داشته باشند نه دافعه؛ چنانکه صاحب جواهر, پس از شرح دیدگاه محقق صاحب شرائع, مبنى بر جایز بودن وصیت در حق کافر ذمى, چه فامیل باشد و چه بیگانه و ممنوع بودن وصیت در حق حربى, چه فامیل باشد و چه بیگانه، پس از بیان دلایل هر دو دیدگاه مى نویسد: دیدگاه جایز بودن وصیت در حق کافران به طورمطلق قوى است, خواه کافر حربى باشد, یا ذمّى, فامیل باشد, یا بیگانه. آیت الله خوئى نیز در کتاب منهاج الصالحین, وصیت براى کافر را چه ذمى باشد, چه حربى, یا فامیل یا بیگانه، به طور مطلق صحیح مى داند.در عین حال و با وجود این مباحث، در باره وصیت غیرمسلمان بحث وسیع و مستوفایی وجود ندارد و می توان بر اساس آنچه درباب حسن معاشرت با آنان آمده است و با تنقیح مناط در سایر احکام، تعیین تکلیف کرد.
3- وصیت موصی نافذ است و برخلاف آن عمل کردن نظم اجتماعی را مختل کرده و توجیه لازم برای بی اعتبار کردن اصل وصیت را فراهم می سازد به همین دلیل وصیت، مسلِم و غیرمسلِم ندارد. وصیت نافذ است اما اگر وصیت به امر خلاف و حرام یا فوق استطاعت یا نفی حقی از دیگری باشد نافذ نیست چنانکه در ماده 837 قانون مدنى نیز آمده است اگر كسى به موجب وصيت يك يا چند نفر از ورثه خود را از ارث محروم كند، وصيت مزبور نافذ نيست و در چنین موردی برخی هم قایل به بطلان وصیت هستند. زیر پاگذاشتن وصیتی که در آن ضرر و اضرار نباشد گناه کبیره است ولو وصیت غیر مسلمان باشد و اصولا در این قبیل امور و حقوق انسانی، مذهب و عقیده مدخلیت ندارد کما اینکه از امام على(ع) نقل است که فرمود: الحيف في الوصيه من الكبائر” و این حدیث به صورت دیگری هم نقل شده است: ان الضرار في الوصيه من الكبائر(حرعاملي، ج 13،ص 358). و “حیف در وصیت” مفهومی عام است و نمی توان بدون دلیل، هر مطلقی را مقید کرد به خصوص که اِماره های مخالف تقیید هم وجود داشته باشد.
4- در مورد موضوع وصیت غیر مسلمان و غیر تبعه( از قبیل وصیت پوپ و فرای)، قاعده لاضرر حکومت می کند. اصل بر این است که دفن او موجب اضرار به دیگری و تضییع حقوق سایرین نشود. عموم آیه 12 سوره نساء : “من بعد وصیّه یوصی بها أو دین غیر مضار وصیّه من الله و الله علیم حلیم”به طور عام از هر نوع وصیّتی که مشتمل بر اضرار به دیگری باشد منع کرده و آیه 182سوره بقره: “فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بینهم فلا أثم علیه”. وصیّتی را که مستلزم “جنف” باشد غیر نافذ خوانده شده است و جنف به معنای ظلم و ستم است(محقق داماد،85).
5- فراهم بودن شرایط تحقق وصیت: در همایش ایرانیان مقیم خارج ، در شهریور 1389 در تهران، ریچارد فرای طی سخنانی اظهار داشت: سال هاست که خود را یک ایرانی می پندارم و آرزوی من این است که مرگ مرا در کنار زاینده رود اصفهان، نصف جهان قرار دهد. رئیس دولت وقت هم در پاسخ وی عنوان کرد: ما به جای آن یک باب منزل مسکونی در اصفهان به شما میدهیم که تا هر وقت بخواهید در آنجا زندگی کنید. در هفدهم مردادماه 1389 طی مراسمی با حضور خود ریچارد فرای یک باب واحد مسکونی به این ایران شناس اهدا شد و او از آرامگاه خود دیدن کرد و البته بعداً معلوم شد به هر دلیل، چنین خانه ای به او اهدا نشده است اما در هر صورت دو دولت مختلف العقیده( دولت های دهم و یازدهم) موافق این درخواست بی ضرر و برعکس سودمند به حال کشور، بوده اند. وصی او فردی است مسلمان و اهل این دیار و از نظر شرعی و حقوقی، وصى مكلف است، به وصيت عمل كند. همسر موصی، ایرانی است و این هم خود حقی را برای موصی ایجاد می کند. اگر هم دفن مسلمان در گورستان غیر مسلمانان وبالعکس از نظر دینی اشکال دارد فرای قرار نیست در گورستان مسلمانان دفن شود.
6- حق شناسی: حق شناسی از جمله موضوعات دو وجهی است یعنی هم جنبه اخلاقی و هم جنبه حقوقی دارد. در مانحن فیه سخن از کسی است که دارای کتابهای ارزشمندی درباره تمدن ایران و ایرانیان است: ترجمه تاریخ بخارا – میراث باستانی ایران- عصر زرین فرهنگ ایران – تاریخ باستانی ایران- ویرایش چهار جلد از کتاب تاریخ ایران کمبریج (از یورش اعراب تا زمان سلجوقیان). فرای تحصیلات دانشگاهی خود را با رشته فلسفه آغاز کرد اما علاقه اش به تاریخ او را به ایران شناسی و شرق شناسی کشاند. تاسیس کرسی مطالعات ایرانی در دانشگاههای کلمبیا و هاروارد و مرکز مطالعات خاور میانه در تهران، از جمله دستاورد های او بود. کتاب ها و مقالات متعددی نیز در زمینه تاریخ ایران داشت. ریچارد فرای به زبانهای فارسی دری، عربی، ارمنی و چند زبان اروپایی تسلط داشت و چند بار و در زمان های مختلف گفته بود که دوست دارد همچون آرتور پوپ پس از مرگش در کنار زاینده رود در اصفهان دفن شود. از باب احترام به خدمات چنین شخصی هم که شده سنگ اندازی در راه اجرای وصیت او نارواست. امام علی فرمود: من علمنی حرفا فقد صیرنی عبداً. این کلام، یک اصل اخلاقی گرانسنگ را برای انسان ها به ارمغان آورد چنانکه سید مرتضی که نزد مردی مسیحی نجوم آموخته بود پس از خاک سپاری اش هرگاه از حوالی آن گورستان عبور می کرد از مرکب فرود می آمد. و احترام می کرد. آیا کتاب های ریچارد فرای ارزشی کمتر از درس های نجوم آن استاد مسیحی دارد؟
7- سنت التزام به وصیت غیر مسلمان: در کتاب” عیون أخبار الرضا ” آمده است از نیشابور نامه ای به مأمون رسیده و درباره این مسئله کسب تکلیف کرده که یک زرتشتی هنگام مرگ وصیت کرده که پس از او اموال فراوانش را صرف فقرا کنند(بدون اینکه اشاره به دین فقیران کرده باشد) و قاضی نیشابور اموال را میان فقیران مسلمان تقسیم کرده است. مأمون که از جواب درمانده بود، پاسخ را از امام رضا(ع) جویا شد و امام فرمود: زرتشتیان به فقرای مسلمان صدقه نمی دهند.( یعنی منظور آن زرتشتی، فقیران زرتشتی بوده) در نامه ای بنویس که به مقدار مال میت از زکات مسلمانان بردارند و میان فقیران زرتشتی تقسیم کنند.
در دوره های متاخر نیز داستان موقوفه اود هندوستان و هویت واقف آن و وصیت او برای صرف درآمد موقوفه که در دوره قاجار به یکی از منابع مالی حوزه های ایران و عراق و روحانیون تبدیل شد و بعد با کشف سوء استفاده هایی که انگلیسی ها از این موقوفه می کردند عده ای از علما از جمله شیخ مرتضی انصاری به مخالفت با آن پرداختند نیز قابل ذکر است.
8- از همه مهم تر اینکه ریچارد فرای یک انسان است. در پارادایم سنتی، عقیده افراد منشاء حقوق آنها است و حقوق اشخاص تابع نوع عقیده است و این اندیشه تا زمان ممات هم ادامه می یابد و بحث هایی درباره حق کفن و دفن وطلب مغفرت برای غیر مسلمان و حتی اینکه آیا غیر مسلمان به بهشت می رود یا نه به وجود می آورد اما طبق اجتهاد تحول آفرین و مهم حضرت آیت الله منتظری درباره ابتنای حقوق انسان بر کرامت انسانی، لاجرم در این زمینه ها نیز باید بازنگری و اجتهاد صورت گیرد. حاصل اینکه ممانعت از خاکسپاری چنین شخصی نمی تواند مبنای حقوقی، حقوق بشری و شرعی استواری داشته باشد مگر آنکه دلایل دیگری فراتر و قاطع تر از حقوق انسانی فردی و شرعی اشخاص و یا مبتنی بر منافع ملی ارائه شود.