عمادالدین باقی
https://t.me/emadbaghi
در شرایطی که رسانه های غول پیکر حکومتی که با پول شهروندان اداره می شوند و تک تک آنها در صدا و سیما حق دارند و عدم رضایت شهروندان سبب حرام بودن صرف وجوه است و امثال ما علیرغم ذیحق بودن بایکوت هستیم اما دلخوش به محافلی انجمنی، دوشنبه 8مهر در نشستی از فعالان سیاسی و مدنی یکی ازشهرهای نزدیک شرکت کردم. قرار بود پیرامون موضوع عاشورا صحبت کنم. پرسش و پاسخ ها نیز در زمینه حقوق بشر بود. آنچه توجهم را جلب کرد این بود که از جمعیتی که عصاره فعالان حزبی و مدنی شهر بودند یک چهارمش جوان و بقیه میان سال به بالا بود. درست است که جمعیت ایران در حال پیر شدن است اما این تفاوت محسوس یک دلیل مهم تر هم دارد و آن عدم زایندگی نیروی های سیاسی نسل پیش است. آنچه این موضوع را در ذهنم برجسته تر می کرد این بود که همزمان با این نشست، خبرهایی در فضای مجازی درباره رکورد شکنی کامنت های تتلو در اینستاگرام پیچیده بود.
امیر مقصود تتلو چندی پیش از هوادارانش درخواست کرد برای انتشار قطعه جدیدش او را با 10 میلیون کامنت تشویق کنند و حالا این تعداد از مرز 18 میلیون هم گذشته است. حساب قبلی او در اینستاگرام 4میلیون و100هزار فالور داشت که بخاطر ادبیات او و خشونت علیه زنان، اینستاگرام حسابش را بست و حساب جدید او نزدیک به 2 میلیون فالور گرفته است. نمی دانم چقدر امکان دارد که بخشی از کامنت ها فیک باشند اما بدون شک آمار واقعی بالا خواهد بود و این پدیده به گمانم یک زلزله اجتماعی است. اکنون در مقام تفسیر معنای آن نیستم. اینکه چرا این اتفاق می افتد و این جمعیت فالور و کامنت گذار چه انگیزه ای دارند و آیا لزوما معنای سیاست گریزی یا دین گریزی دارد یا ندارد؟ اینها پرسش های درخور پژوهش اند اما رفتار آنها به یک رفراندوم شبیه است شاید هم رفراندوم ناخواسته. آنها عمدتا جوان هستند که فردای کشور متعلق به آنهاست، دارند اعلام موجودیت می کنند، دارند اعلام تفاوت می کنند، دارند به متولیانی که یکسره از جوانان مؤمن انقلابی می گویند با صدای بلند اعلام می کنند که اینقدر آنها را انکار نکنید. از تتلو تشکر می کنم بخاطر اینکه سبب شد آنچه زیر پوست و در دل جامعه می گذرد و پیوسته انکار می شود فرصتی بیابد که خودنمایی کند شاید متولیانی که همچنان اسیر نوستالژی های سیاسی و عقیدتی خویش اند یا باورهای رسوبی شده شان که به آن خو گرفته اند موجب شده واقعیت را آنچنانکه دوست دارند ببینند نه آنچنانکه هست بیدار شوند. آنها دوست دارند واقعیت را آنچنان بنگرند که آرامش شان را بهم نمی زند و با پنداشته هایشان همنواست و حس خوشتری از این همنوایی القا می کند.
بازهم شگفت انگیزتر اینکه وقتی تتلو در کنسرت تازه اش از ادبیاتی استفاده می کند که ما از بیان کردنش عرق شرم بر جبین مان می نشیند اما مخاطبانش از آن کلمات رکیک نه تنها رنجیده نمی شوند که لذت می برند.
در چنین شرایط و شکافی عده ای چنان پیله ای گرد خویش تنیده اند که مسئله شان منع کنسرت و منع نشان دادن ساز در تلویزیون و منع حضور زنان در ورزشگاه و فتوای حرام بودن ساخت فیلم درباره مولوی، عارف بزرگ و جهانی است. منع موسیقی خیابانی و موسیقی اصیل و شادی های مشروع خلایی را ایجاد می کند که هرکسی ممکن است آن را پر کند.
در جامعه شناسی، همه اینها بیانگر مقدمات و اجزای شکل گیری تحولات آینده اند، نشانه های انقراض یک نسل و یک تفکری است که منجمد شده و از انعطاف می گریزد و خود را تصحیح نمی کند. اینها برای چندمین بار نشان می دهند نظریه مهندسی اجتماعی نظریه ای شکست خورده است. نشان می دهد همانطور که راست روی افراطی حکومت شاه به چپ روی افراطی دامن زد، چگونه چهاردهه چپ روی افراطی حکومت کنونی منجر به پیدایش راست افراطی در جامعه می شود. چهل سال است از در و دیوار و کتاب درسی و رادیو و تلویزیون و منابر و تریبون ها و… ارزش های رسمی می بارند اما جامعه قانونمندی مستقلی دارد و جدای از این مهندسی راه خودش را می رود. دهشتناک تر از همه اینکه متولیان هنوز به همان شیوه ادامه می دهند و بلکه دستگاه های رسمی رسانه ای همچنان بسته تر، فرقه ای تر و واقع گریزتر عمل می کنند. ولی معلوم نیست در گام بعدی مانور قدرت مجازی در حد اتمام اعلام موجودیت و اتمام حجت بماند.
( این یادداشت در تاریخ9 مهر در اختیار روزنامه سازندگی قرار گرفت و در شماره490 یکشنبه14مهر1398ص2 منتشر شد).
کانال گفتارهای باقی
https://t.me/emadbaghi
اینستاگرام emadeddinbaghi
وبسایت www.emadbaghi.com
فیس بوک Emadbaqi@