سرمقاله روزنامه اعتماد ملی شنبه3مرداد1388
درآمد: این روزها تحول خواهان سرشناس و ناشناخته فراوانی در بند هستند که شاید در پاره ای زمینه ها یکسان نمی اندیشیدیم اما انکار نمی توان کرد که غالبا دانشوران یا کارگزارانی با کارنامه درخشان بوده اند وبسیاری از آنان مانند حجاریان و میردامادی و زید آبادی و سحرخیز و رمضان زاده و مومنی و تاج زاده ودیگران وبرخی چهره های فعال حقوق بشرمانند شادی صدر و دادخواه و سلطانی و دیگران ازهمکاران یا دوستان دیرینه ام هستند و قوچانی عضو خانواده من است . اگر مقاله ای را به یکی اهدا کنم دیگری را چه کنم و اگر به فهرست بلندی از همه آنان اشاره کنم که دور از عرف مقاله نویسی به نظر می آید. پس این مقاله را به همه آنان که در بندند چه آنانکه دوست و آشنایند و چه آنانکه نمی شناسم و چه جوانانی که چون فرزندان ما هستند، تقدیم کرده و رهایی شان را آرزو می کنم و امید دارم گردانندگان امور بیش از این به اندوه خانواده های آنان رضایت ندهند.
واما غرض گفتار: این روزها با خیل پرسش ها و پرس و جوهای دیگران درباره زندانیان و از جمله آقای قوچانی عضو عزیز خانواده مان مواجه می گردم و می بینم وقتی گفته می شود زندانی، زنگ کوتاهی به خانه زده است مخاطب خرسند می شود و خدا را شکر می گوید. اگر ملاقاتی هم با زندانی پس ا زمدتی بیخبری و حبس صورت گرفته باشد این خرسندی افزون می شود وبرای بعضی ها گویی دیگر مشکلی نیست چون زندانی با خانواده تماس داشته است. یاد روزهایی می افتم که چند سال پیش برخی نمایندگان برای بازدید از زندان آمده بودند. برخی از آنها در زندان بسته ما وقتی که وجود امکانات اولیه زندگی را مشاهده کردند اظهار خوشحالی کرده و گفتند یخچال هم که دارید! لحظاتی بعد ، پس از مشاهده تلویزیون هم واکنش رضایتمندانه ای نشان دادند و افزودند تلویزیون هم که دارید!خیلی خوب است. گویی آنها انتظار داشتند که زندانی هر روز همراه با جیره غذایی،جیره فلک وآویختن هم داشته باشد و هر روز یک وعده شلاق بخورد تا زندانی تلقی شود. این نشان می داد آنها درکی از زندان ندارند و نمی دانند زندان حتی با داشتن تمام امکانات اولیه زندگی در تمام جهان جزو سنگین ترین مجازات هاست و مرحله بعد ازاین مجازات، مرگ است و اساسا در بعضی کشورها زندان را( با همه امکانات به مراتب بهتر ا ززندان ها ی ایران و زندان هایی که بسیار مجهز و زیبا و دلپذیر ساخته شده است) جایگزین مجازات مرگ ساخته اند یعنی زندان می تواند با این نوع مجازات برابری کند گرچه آنهایی که با عقیده و آرمان این راه را می روند ابراهیم وار زندان را تحمل می کنند. تجربه چند ساله ام از زندان خود و دیگران همواره نکته های تآمل برانگیزی داشته است. این نکات انحصار به این روزها ندارد. پاره ای از این نکته های درخور درنگ درباره کسانی است که جرمی نداشته اند جز آنکه مشی و مرام و گفتار و کردارشان با جناح مسلطی در تعارض بوده است چه جناح مسلط امروز باشد چه جناح مسلط دیروز که از قضا امروز خود گرفتار روش هایی هستند که دیروز پایه اش را نهادند. گویی اخلاق جماعت و حاکمیتی این است که همه ملت همواره و در هر شرایطی باید بدهکار آنان باشند. روش بدهکار کردن دیگران و ترحم در خصوص زندانیان این است که آزادی فرد که حق طبیعی اوست با روش های غیرقانونی سلب می شود سپس این حقوق به صورت ذره ای و قطره ای به او بازگردانده می شود و زندانی و خانواده و دوستان او سپاسگزار این لطف و ترحم می گردند. در واقع ابتدا حق ما سلب می شود سپس این حق را به صورت امتیاز و قطره چکانی به ما بازپس می دهند و مانیز مدیون می شویم. اما پرسش اصلی باید پرسش دیگری باشد. بدون شک زندان، حتی در پیشرفته ترین جوامع کنونی نیز به عنوان یکی از راههای کنترل جرائم خطرناک شناخته می شود اما با انقلاب اسلامی قرار بود که در این کشور دیگر زندانی سیاسی و عقیدتی نداشته باشیم و به همین دلیل خبرگان و واضعان قانون اساسی ایران، اصولی مانند اصل8(امر به معروف و نهی ازمنکر نسبت به دولت)،اصل9(ناممکن بودن سلب آزادی ها حتی به بهانه استقلال – چه رسد به بهانه انقلاب جعلی مخملی-)،اصل23(ممنوعیت تعرض به افراد به صرف عقیده متفاوت)اصل24(آزادی بیان)،اصل26(آزادی تشکیل احزاب و انجمن ها) ،اصل27(آزادی برگزاری اجتماعات و راه پیمایی ها) و سایر اصول فصل سوم را وضع کردند و در نهایت دراصل 168نیز مقرر داشتد اگر جرم سیاسی هم واقع شد باید با حضور هیات منصفه و علنی رسیدگی شود. البته اصول مشابهی نیز در قانون اساسی رژیم شاه وجود داشت ولی رعایت نمی شد چون شاه می گفت اگر این اصول رعایت شوند و آزادی داده شود سنگ روی سنگ بند نمی شود. چون پدیده زندانی سیاسی در رژیم شاه معیار ومیزانی بود برای وجود مشروعیت و آزادی و… وسرنوشت ناگواری را برای آن رقم زد وخاطره تلخ آن در ذائقه ها وجود داشت قرار بود در جمهوری اسلامی دیگر زندانی سیاسی نداشته باشیم وبه همین دلیل همواره مقامات جمهوری اسلامی همواره ودر هر صورتی وجود زندانی سیاسی را انکا ر کرده اند لذا پرسش اصلی درباره زندانیان سیاسی روزهای اخیراین است که1- اساسا چرا این فرد بازداشت شده که اکنون حقی که تماما متعلق به اوست با منت و قطره ای آنهم پس از اضطراب فراوان خانواده ها و پیگیری ها ومراجعات مکرر به دستگاهها و تضییع وقت ها ی فراوان، بازگردانده شود؟.2- اگر هم برفرض ، قانون در باره او رعایت شده و مستحق بازداشت بوده است مگر آیین نامه های بازداشتگاههای امنیتی به صراحت ملاقات روزانه و بدون محدودیت با وکیل و خانواده متهم و تماس تلفنی حتی با تلفن شخصی را در ساعت دلخواه متهم ، حق او نمی داند؟ اما همین حقوق از متهم دریغ و ذره ای به او داده می شود؟
در حقیقت چرا حقوق افراد را تبدیل به امتیاز می کنند؟ اگر این سنت که به درازا کشیده است نهادینه شود آسیاب به نوبت است و شترآن در خانه همه می نشیند .
دو نکته آغاز این که برتری یک اصل از قانون اساسی سایر اصول را کمرنگ می کند و در قانون ایران هم برتری ولی فقیه بر سایرین قانونی باقی نمی گذارد که آقای باقی عزیز از قانون سخن می گویند
دوم آن که به فرض که تمام اتهامات درست باشد آیا مودتا علیه حکومتی که حق را رفتار خود کرده و تمام مخالفان فکری و عقیدتی و اجتماعی خود را سرکوب می کند کار غلطیست . آیا شعار دادن علیه حکومتی که توان اشتغال زایی و اعتیاد زدایی برکردن ریشه فقر تعامل با دنیا را ندارد بی راه رفتن است . اصلا یک سره می گوییم اگر حرف شما راست هم باشد ما به براندازی حکومت ظلم در تمام طول تاریخ افتخار می کنیم.