(مهم ترین ویژگی سحابی عبد صالح بودن او بود)
هفته نامه صدا، ش77 شنبه 28 فروردین1395 ص 30
مفتخرم که در خدمت بزرگوارانی هستم که در بزرگداشت دکتر یدالله سحابی حضور دارند. دوساعت پیش اطلاع دادند که در این مجلس باید دقایقی مصدع اوقات شما بشوم در حالی که مایلم برای هر سخنی، متنی مهیا کنم اما چون برای این مجلس مجالی نبود در این فرصت اندک با خود اندیشیدم که مرحوم دکتر سحابی را با چه عبارتی توصیف کنم. در این اندیشه بودم که یاد خاطره ای از مهندس عزت الله سحابی افتادم. در سال 1379 دو هفته ای با ایشان وآقای لطیف صفری و شمس الواعظین در زندان هم اتاقی بودیم. یکبار در هواخوری قدم می زدیم. مهندس سحابی گفت به شهادت مادرم و مشاهدات خودم می توانم شهادت بدهم که پدرم شصت سال است نماز شب اش ترک نشده، حتی در دوره جوانی که بدون خانواده اش برای تحصیل در اروپا بسر می برد.
با مجموعه آگاهی های دیگری که درباره دکتر سحابی داشتم گمان کردم اگر بخواهیم او را در یک کلام توصیف کنیم بهترین وصف، تعبیری است که در قرآن آمده: «عبدصالح». اِن الارضَ یرثها عبادی الصالحون.
«عبد صالح» بودن واجد دو ویژگی ممتاز کننده است یکی «عبد» و دیگری «صالح» بودن. عبدخدا بودن یعنی کسی که عبودیت خدا را پذیرفت دیگر زیر بار هیچ زور و قدرتی نمی رود و به استبداد تمکین نمی کند. عبد خدا بودن لوازمی دارد. نمی شود کسی عبد خدا باشد، به او باور داشته باشد اما ستم کند، حقوق مردم را تضییع کند و قیم مآبانه بخواهد بر مردم مسلط شود. یکی از شاگردان مرحوم نجابت از علمای شیراز می گفت وی در یکی از درس هایش برای طلاب به هم صنفی ها می گفت بسیاری از ما به خدا و معاد باور نداریم چون اگر باور داشته باشیم به گونه دیگری زندگی می کنیم. او به کوهی که در شیراز که از همه جای شهر دیده می شود اشاره می کند و می گوید اگر به کسی بگویند پشت این کوه گنج عظیمی نهفته است و او ایمان داشته باشد که این خبر صحیح است برای رسیدن به آن سینه خیز می رود وگرنه با این خبرها از جایش تکان نمی خورد. اگر ما هم باور داشته باشیم خدایی هست و معاد و حساب و کتابی هست برای آن سینه خیز می رویم.
بنابراین اگر دیدید کسی که مدعی اعتقاد به خدا و معاد است ظلم می کند، حقوق مردم را ضایع می کند، کبر می ورزد ودروغ می گوید، بدانید ادعای ایمانش دروغ است و رخنه ای در باور او به خدا و معاد وجود دارد چون نمی شود کسی موحد راستین باشد و دروغ بگوید، موحد راستین باشد و کسی را به ناحق زندان کند. موحد راستین دلی را نمی رنجاند و نمی لرزاند و اگر جز این بود باید در موحد بودن یا باورش به آخرت شک کرد. دکتر سحابی یک موحد راستین بود و به خدا و معاد باور داشت.
صالح بودن نیز با عمل صالح انجام دادن ملازمه دارد. در کارنامه دکتر سحابی برگه های زیادی از عمل صالح را می توان برشمرد. از همکاری در تأسیس اولین انجمن اسلامی دانشجویان در اوایل دهه 30 که پایه گذار سنت فعالیت های مدنی و جمعی در دانشگاه و خصوصا در میان دانشجویان مسلمان بود تا مشارکت در تأسیس نهضت آزادی ایران در سال 1340. هفت سال مقاومت و زندان در رژیم شاه، نوشتن کتاب هایش، شیوه ورود و خروجش در شورای انقلاب و دولت موقت در سال 1357 و 1358 و یا نامه معروف او در شهریور 1378 نمونه های دیگری از برگ های کارنامه عمل صالح او است. اینکه می گویم شیوه ورود و خروج در شورای انقلاب و دولت موقت برای این است که او هر جا که مشاهده کرد ممکن است دین او ملعبه سیاست و قدرت شود به سادگی کنار می کشید. نامه او در سال 1378 که به توقیف روزنامه نشاط منجر شد نیز نامه ای بود سرشار از خیرخواهی که هنوز هم تازه است و هنوز توصیه ها و نصایحش زنده است و امروز که خوانده شود گویی همین دیروز نوشته شده است. هر چند وقتی او در گذشت از شخصیت اش تجلیل شد و من یاد این ضرب المثل آمریکایی افتادم که سرخپوست خوب، سرخپوست مرده است. اکنون که سحابی از دنیا رفته و دیگری خبری و خطری از ناحیه او نیست، تجلیل او زیانی ندارد بلکه نشانه احترام به مخالف و منتقد تلقی می شود. بنده صالح بودن، ویژگی هایی و پیامدهایی دارد و در اینجا می خواهم سه ویژگی فراتر از کارنامه عمل صالحی که گفتم را ذکر کنم.
1- دغدغه دین و آزادی داشتن: دکتر سحابی دغدغه دینداری و آزادی داشت. دینداری اخلاقی و آزادی مسئولانه و هماغوشی آنها، عمل صالح او بود. تلفیق این دو یعنی اینکه انسان از حق آزادی اش برای تخریب دیگران و وهن دیگران و محدود کردن آزادی دیگران استفاده نکند. چنین کسانی دین لقلقه زبان شان نیست. باور دارند که دین در پرتو آزادی رشد می کند و در سایه خشونت وخفقان تنفر می زاید. چنین کسی باور دارد که دین را به پای آزادی و آزادی را به پای دین نباید ذبح کرد.
2- وفاداری: یکی از اصول عقلاییه، وفاداری است که در علم حقوق و اخلاق، در معاهدات بین المللی تا مناسبات خانوادگی و مراودات دوستی و همه شئون زندگی جریان دارد و زندگی بدون این اصل دچار اختلال و بی سامانی است اما اینجا می خواهم بگویم که دامنه این اصل تا باور و عقیده مندی هم کشیده می شود. وفاداری به باور و عقیده خود داشتن، نیز یک ارزش است. این وفاداری از جنس بنیادگرایی نیست بلکه مراد این است که انسان نباید مذبذب باشد و باید به اصول خود وفادار باشد. فرقی نمی کند که این انسان دارای چه عقیده و مرامی باشد. هرآیینی، اصول خود را دارد. حتی مارکسیستی که بکوشد نشان دهد میان مارکسیسم و سرمایه داری سازگاری وجود دارد، بی وفا به اصول خویش است. اگر مارکسیست یا بودایی یا مسلمان یا پیرو هر آیینی هستی، صراحت و صداقت داشته باش و دکتر یدالله سحابی از کسانی بود که به باور و عقیده اش وفادار بود. این اصل، انسان را از افتادن به ورطه تذبذب و نفاق و فرصت طلبی می رهاند.
3- جمع گرایی و جامع گرایی: جمع گرایی فقط یک مکتب اجتماعی نیست. پیمودن سنت آشتی علم و دین که دکتر سحابی و مهندس بازرگان از چهره های جدی و علمی آن در دهه 30 و 40 بودند از جلوه های این جمع گرایی است. درباب نسبت علم و دین مباحث پیچیده ای در فلسفه علم و در فلسفه دین وجود دارد ولی در اینجا فقط می خواهم به یک وجه Functional و کاربردی و کارکردی آن اشاره کنم. زمانی که علم به ابزاری برای مقابله با دین بدل شد و موج سیانتیسم، نهاد ایمان را در نسل جوان هدف گرفته بود و بی دلیل تضاد های خسارت آفرین میان دین و علم را تبلیغ می کرد، دکتر سحابی و بازرگان با زبان علم از دین سخن گفتند و در مقام نشان دادن سازگاری دین و علم برآمدند.کتاب ارزشمند«خلقت انسان» به قلم دکتر سحابی، میوه این جمع گرایی است. کسانی که بعدها این رویکرد را به عنوان «علم زدگی» تخطئه کرده و مورد انتقاد قرار می دادند به این دلیل بود که درک درستی از جغرافیای این بحث در آن زمان نداشتند. یدالله سحابی از جمله کسانی بود که نشان می داد اصل جاذبه در نهایت، دافعه در حد ضرورت، ( عبارتی از دکتر بهشتی، که برگرفته از بعضی روایات است) یک اصل سودمند و کاربردی در سلوک سیاسی و اجتماعی است اما در سلوک علمی هم سودمند است. توسل به این این اصل در سلوک علمی این است که تا جایی که امکان جامع نگری و امکان جمع کردن و آشتی میان ایده ها و نظریه ها وجود دارد بکوشیم هیچ دستاورد بشری را دور نریزیم. این اصل چه در رابطه با نظرات منتقد و مخالف و چه با خود منتقدان و مخالفان باید به کار رود.
اینها بخشی از مشخصه های عمل صالح سحابی در زندگی و زمانه خودش بود. اگر زمامداران امروز اندکی از خوی و مرام سحابی را داشته باشند حال و روز آنها و ما دیگرگون و بهتر خواهد بود. اینها متعلق به نسلی بودند که یکی پس از دیگری از میانه ما رفته و می روند و متاسفم بگویم که تاکنون نتوانسته ایم خلاء وجودی شان را پر کنیم و معلوم نیست به این زودی ها مادر دهر چون اینان را بزاید. روح شان شاد باد.
———————-
خبر مراسم بزرگداشت دکتر یدالله سحابی
http://news.gooya.com/politics/archives/2016/04/210801.php
http://www.emadbaghi.com/archives/001339.php#more