یکشنبه 27 مهر 1399

سند امنیت قضایی و گامی در تابو شکنی

عبارت داخل این پرانتز در روزنامه حذف شده است:
این ‏ماده در اصل 20 قانون اساسی نیز آمده بود ولی در عمل محقق نشده است. نه تنها بلحاظ عملی بلکه بلحاظ ‏نظری هم مصادیقی از آن تابو شده اند(به نحوی که اگر شما درباره شمول همین اصل نسبت به مارکسیست ها و ‏فرق مذهبی سخن بگویید حساسیتی برنمی انگیزد اما به محض اینکه از بهاییان به عنوان شهروندانی که چون ‏مارکسیست ها و پیروان هر عقیده دیگری مشمول این قاعده می شوند سخن بگویید با واکنش و حساسیت روبرو ‏می شوید). بنابراین اگر این سند محقق شود شاهد تحولی در نظام قضایی خواهیم بود.‏

روزنامه اعتماد، شماره 4769 يکشنبه ۲۷ مهر۱۳۹۹صفحه 1و3‏
فضای بی اعتمادی بی رحم است‎ ‎باید از آن گریخت و اعتماد را زنده کرد . این روزها اقدامات انجام شده در ‏دستگاه قضایی را برخی نمایشی می خوانند برخی با هدف انتخاباتی. برخی می گویند برای کاهش فشارهای بین ‏المللی است و برخی هم اصلاحات قضایی می دانند. آنچه مسلم است اینکه گرچه محتمل است اقدامات ‏اصلاحی موجب کاهش فشارهای حقوق بشری بشوند اما تدوین سند امنیت قضایی در واقع یک تکلیف قانونی ‏بوده و همانطور که در مقدمه اش هم اشاره شده است در اجرای بند «ب» ماده ۱۲۰ قانون برنامه ششم توسعه ‏اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی و بند چهاردهم از اصل سوم قانون اساسی، که ایجاد امنیت ‏قضایی عادلانه برای همگان را الزامی می داند و نیز سند چشم‌انداز جمهوری اسلامی ایران در افق ۱۴۰۴ هجری ‏شمسی، بهره‌مندی از امنیت قضایی را از ویژگی‌های جامعه‌ی ایرانی در افق این چشم‌انداز، برشمرده است این ‏سند باید تنظیم می شد ولی بدون شک اگر اراده ای در انجام ان وجود نداشت همچنان تعلل می شد. بنابراین ‏کسانی که در دورن قوه قضاییه و دیگر نهادها با ان.مخالف بوده و هستند در واقع خودشان مخالف قانون اند و ‏نان نا امنی قضایی را می خورند.‏
اهمیت موضوع هنگامی است که اراده حل مشکلات و اصلاحات در دستگاه قضا جدی باشد. به نظر می رسد ‏صدور سندهای متعدد برای نشان دادن چنین اراده ای است ولی بدون شک اقدامات عملی مانند دستور برخورد با ‏بازپرس و مامورانی که گرداندن اوباش را سبب شدند می تواند این تلاش ها را باورپذیر نماید.‏
این سند فی نفسه حرکت مثبتی است و باید حمایت شود. برخی از مواد و مفاد سند همان است که در منشور ‏حقوق شهروندی آقای روحانی در دوره اول ریاست جمهوری اش منتشر شده است و بعد به حال خود رها شد و ‏به هیچ نتیجه ای نرسید و صرفاً در حد یک حرکت تبلیغاتی باقی ماند اما همان زمان نیز در نقد و بررسی منشور ‏حقوق شهروندی پیشنهادی گفتیم که بسیاری از اصول و مواد منشور حقوق شهروندی خارج از حیطه قوه مجریه ‏بوده و عمده آنها به دستگاه قضایی و ضابطین برمی‌گردد بنابراین دولت نمی‌تواند عملیاتی شدن منشور را تضمین ‏کند زیرا چنان منشوری باید از سوی قوه قضاییه منتشر می‌شد که احتمال اجرایی بودنش بیشتر است‎. ‎سند امنیت ‏قضایی از این جهت گامی مثبت و به پیش است که درباره وظایف و اختیارات خود قوه است نه قوه دیگر‎.‎
‎ ‎گرچه «زنجیره بخشنامه های قضایی خوب اما اجرا نشده»(روزنامه سازندگی،ش430 پنجشنبه3مرداد1398ص2‏) ‏همواره این نوع اقدامات با این پرسش بزرگ روبرو می نماید که آیا عملیاتی خواهد شد؟ یا روی کاغذ خواهد ‏ماند؟ و تا عملیاتی نشود حتی اگر کتاب خدا هم باشد سودی نخواهد داشت به همین دلیل خداوند در قرآن ‏می‌گوید: "لم تقولون مالا تفعلون" اما حتی همین کتابت و نوشته هم ارزشمند است و باید حمایت شود‎.‎‏ از ‏یکسو شکاف دولت –ملت اجازه نمی دهد جامعه مدنی فعالانه حمایت کند و از سوی دیگر تجارب پیشین نشان ‏می دهد که قضات قدرت بر امتناع دارند. هنگامی که در دوره ریاست ایت الله شاهرودی بخشنامه منع اعدام ‏زیر18 سال صادر شد قضات می گفتند بخشنامه، قانون نیست و برای انها اعتباری ندارد. هرچند برای برخی از ‏قضات خود قانون هم اعتباری نداشت.‏
‎ ‎یکی دیگر از بخشنامه های صادره در زمان آیت الله شاهرودی، بخشنامه حقوق شهروندی بود. نمایندگان ‏اصلاح طلب مجلس ششم که به تازگی قانون جرم سیاسی را به مجلس آورده بودند و شورای نگهبان در برابر ‏آن مقاومت کرده بود، فرصت را غنیمت شمرده وهمان بخشنامه را تبدیل به قانون کردند و چون از ناحیه اصلاح ‏طلبان بلکه از سوی قوه ای بود که رییس آن چندی پیش عضو همین شورای نگهبان بود لذا با تغییراتی به ‏تصویب رسید. با وجود اینکه بخشنامه تبدیل به قانون شد اما بازهم عملی نشد. اگر عملی شده بود بسیاری از ‏مشکلاتی که در این سال‌ها با آن دست به گریبان بودیم که مسلما نقض حقوق بشر بود، رخ نداده بودند. آن ‏بخشنامه ها و قانون هم به آرشیو اسناد فاخر و زینت قفسه ها پیوست و در عمل گرهی نگشود و در همچنان بر ‏همان پاشنه می چرخید. در نتیجه جامعه امروز دیگر باورپذیری اش را از دست داده است. جامعه دیگر هیچ چیز ‏را باور نمی کند‎.‎
‎ ‎انقلاب اسلامی و آن شعارهایش دود شد و به هوا رفت. قانون اساسی و فصل سوم تحت عنوان حقوق ملت ‏تدوین شد اما فصل سوم هیچگاه محترم شمرده نشد و فقط دو اصل از قانون اساسی حاکم شدند در حالی که ‏همه اصول هم وزن هستند‎.‎‏ در دهه شصت ‏‎ ‎بعد بیانیه هشت ماده ای امام منتشر گردید ولی در عمل مانع اتفاقاتی ‏که این منشور برای مقابله با آن به وجود آمده بود، نشد. آیت الله منتظری در جایگاه قائم مقام رهبری برخورد ‏های اصلاحی انجام داد و سرانجام کارش به ماجرای سال1368 و کناره گیری رسید‎ ‎اما این جریان ادامه داشت و ‏هر بار وعده های اصلاحی داده شد و خبری نشد. همه آن شعارها و قوانین و منشورها در حکم پیمان هایی بودند ‏که نقض می شدند. این مسئله یادآور کلام خداوند است که درباره نقض پیمان می گوید:‏
فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ ‏عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمَْ(سوره مائده آیه13). پس چون پیمان شکستند، آنان را از رحمت خویش دور ‏کردیم کردیم و دلهایشان سخت گردانیدیم (که موعظه در آن اثر نکرد)، کلمات خدا را از جای خود تغییر ‏می‌دهند و از آن کلمات که به آن‌ها پند داده شد نصیب بزرگی را از دست دادند. آیه 27 سوره بقره نیز همین ‏مضمون را بیان می کند.‏
قرآن می‌گوید اگر به پیمان وفا نکنید خدا شما را لعنت می کند. قوانینی که تصویب شده اند در حکم عهدو ‏پیمان بودند اما وقتی به آن عمل نشد یعنی حکومت نقض پیمان کرده است. نقض پیمان حکومت گناهش بسیار ‏سنگین تر از نقض حقوق شهروندان عادی است‎.‎‏ اینکه خداوند لعنت می کند نوعا این لعنت را تفسیر متافیزیکی ‏کرده و می اندیشند مکافاتی است که در آخرت می بینند و اگر هم کسی ایمان به آخرت نداشته باشند یا ایمان ‏ضعیفی داشته باشد می گوید آخرت نسیه و دنیا نقد است بنابراین می‌گویند آخرت را کسی ندیده است و این ‏لعنت ها اهمیتی ندارند در حالی که منظور از این لعنت، نفرت است، نفرت خلایق. وقتی کسی لعنت می شود ‏یعنی منفور مردم می‌شود یعنی مردم اعتمادشان را به او از دست می‌دهند و مردم به هیچ پیمانی از ناحیه او امید و ‏اعتماد ندارند بنابراین امروز مسئله بسیار پیچیده تر است به عبارت دیگر سند امنیت قضایی یک سند مهم است اما ‏مشکلی که دارد این است که باید بتواند آن اعتماد های بربادرفته را بازگرداند. در ماده یک سند امنیت قضایی ‏تحت عنوان«هدف امنیت قضایی» به درستی می گوید‎: ‎‏«هدف امنیت قضایی، رسیدن به عدالت قضایی است که ‏اثر آن ایجاد اعتماد شهروندان به قانون و نظام قضایی است».‏
‏ لازمه این کار این است که این سند با جدیت و سختی دنبال شود و چنان قدرتی در اجرای آن به خرج داده ‏شود که جامعه بپذیرد. برای مثال اگر بخواهند به این سند عمل شود اولین گام لغو تبصره ماده ۴۸ آیین دادرسی ‏است. ‏
در مقدمه در تعریف امنیت قضایی می گوید:امنیت قضایی حالتی است که در آن، حیثیت جان، مال و کلیه امور ‏مادی و معنوی اشخاص در حمایت قانون و مصون از تعرض باشد
بنابراین عمده بازرسی ها که اخبار جزییاتش گاهی تکان دهنده است سالب امنیت قضایی است اما ایا می توانند ‏جلویش را بگیرند؟
نگارنده بر آن است که اگر به این سند عمل شود خودش یک انقلاب قضایی است. اگر قبلاً به مفادی که در ‏قانون اساسی و قوانین عادی بود عمل می‌شد شرایط امروز بسیار متفاوت بود و احساس نیازی به انقلاب نبود و ‏عدم عمل به همان قوانین و شرایط سبب شده که امروز نیاز به یک انقلاب باشد و این سند می‌تواند با وجود ‏اینکه متضمن همان مواد و قوانین است، مقدمه یک انقلاب قضایی باشد و از این جهت بسیار اهمیت دارد ولی ‏آیا امکان پذیر است؟
آنچه درباب استقلال قضایی، حق دفاع، منع بازداشت های خودسرانه، ممنوعیت بازداشت انفرادی و هر نوع ‏شکنجه، رعایت حقوق متهم و زندانی و برابری حقوقی شهروندان دراین سند آمده است و در چهل سال گذشته ‏در قانون اساسی و قوانین عادی هم آمده بود ولی در موارد فراوانی نقض می شد، اکنون در سند امنیت قضایی ‏مجددا بر ان تاکید مجدد می شود ولی ایا عملیاتی خواهد شد؟ اراده ریاست قوه قضاییه می تواند موانع را بردارد ‏و بدون شک مخالفت ها و مقاومت های زیادی هم پیش روی وی خواهد بود. برای مثال ماده ۸ سند زیر ‏عنوان:« اصل برابری در مقابل قانون» می گوید:«همه اشخاص در مقابل قانون و مراجع دادگستری مساوی هستند. ‏در راستای تضمین قانونی اصل برابری، رفتار برابر و یکسان با همه اشخاص در مراجع قضایی، شبه قضایی و ‏اداری، شرط ضروری دادرسی عادلانه است. به این منظور، همه افراد بدون تبعیض از هر حیث از قبیل جنسیت، ‏نژاد، رنگ، زبان، دین، عقاید سیاسی و دیگر ویژگی‌ها از حق دادخواهی و دادرسی عادلانه برخوردارند». این ‏ماده در اصل 20 قانون اساسی نیز آمده بود ولی در عمل محقق نشده است. نه تنها بلحاظ عملی بلکه بلحاظ ‏نظری هم مصادیقی از آن تابو شده اند(به نحوی که اگر شما درباره شمول همین اصل نسبت به مارکسیست ها و ‏فرق مذهبی سخن بگویید حساسیتی برنمی انگیزد اما به محض اینکه از بهاییان به عنوان شهروندانی که چون ‏مارکسیست ها و پیروان هر عقیده دیگری مشمول این قاعده می شوند سخن بگویید با واکنش و حساسیت روبرو ‏می شوید). بنابراین اگر این سند محقق شود شاهد تحولی در نظام قضایی خواهیم بود.‏

کانال گفتار های باقی
https://t.me/emadbaghi
اینستاگرام
https://instagram.com/emadeddinbaghi
وبسایت
www.emadbaghi.com
فیس بوک
https://facebook.com/Emadbaqi/