شنبه 25 خرداد 1398

عوامل گسترش خشونت و راه‌های مهار آن- بخش چهارم


ایرناپلاس عوامل گسترش خشونت و راه‌های مهار آن را بررسی می‌کند-با حضور شیرین ولی‌پوری، احمد بخارایی و عمادالدین باقی
بخش چهارم و نهایی
۲۵ خرداد ۱۳۹۸
باقی: من یک تبصره بزنم در مورد نکته ای که خانم ولی‌پوری گفتند. ایشان می گویند ما به‌جای قانون مجازات عنوان قانون را حمایت بگذاریم، من فکر می‌کنم که دغدغه اصلی ما بیش آنکه تغییر این عنوان باشد باید تغییر محتوای مجازات‌ها باشد. به این دلیل که الان یکی از دلایلی که وقتی می‌گوئید قانون مجازات اسلامی، احساس بدی به شما دست می‌دهد، حتی نفرت از این کلمه مجازات، به دلیل این کلمه نیست، بلکه به دلیل محتوای آن است. ۱۵۰ سال پیش که می‌گفتید "مجازات" چه چیزی به ذهن متبادر می‌شد؟ چون در دوره فتحعلی‌شاه و محمدشاه و… یکی از روش‌های مجازت این بود که کله طرف را در دیوار فرو می‌کردند، گِل می‌گرفتند و بعد پاهایش را به گاو می‌بستند و گاو او را می‌کشید. کتابی به نام سخت‌کُشی منتشر شده است که شیوه‌های مجازات را در ایران با تصویر و نقاشی نشان داده است. در همان دوره قاجار یکی از مجازات‌ها شقه کردن بود. طرف را مانند این قصابی‌ها که گوسفند را با ساطور از وسط نصف می‌کردند، با دو پا در ملأ عام آویزان می‌کردند. الان وقتی ما می‌گوئیم مجازات، دیگر اینها به ذهن متبادر نمی‌شود، شلاق زدن و اعدام به ذهن می‌آید که نسبت به آن بهتر است اما اگر شما محتوای مجازات‌ها را تغییر بدهید، در دوره بعد چیز دیگری متبادر می‌شود. به قول امیل دورکیم، یکی ویژگی‌های جامعه سنتی این است که مجازات‌هایش جنبه تنبیهی دارند ازقبیل نقص عضو، اعمال درد، رنج و… اما در جامعه مدرن مجازات‌ها جنبه ترمیمی دارند.

جرم‌انگاری در قوانین ما در دنیا بی‌سابقه است

در اصول فقه بحثی داریم درباره همین لفظ و معنا که به آن «اصل تبادر» می‌گویند. یعنی اینکه اگر ما محتوای مجازات را عوض کنیم، مفهوم مجازات از نظر جامعه همان اقدامات ترمیمی می‌شود. بنابراین بیشتر باید به این سمت برویم که محتوا تغییر کند. اینکه گفتیم در ایران قوانین خودشان جرم‌زا هستند، بخشی از آن به این دلیل است که میزان جرم‌انگاری در قوانین ما در دنیا بی‌سابقه است. زمان آقای شاهرودی یک تحقیقی انجام شد، که تحت تأثیر مراجعات مرحوم دکتر عثمانی، رئیس سازمان بین‌المللی اصلاحات جزایی بود که دو بار به ایران آمد و با آقای شاهرودی هم ملاقات داشت. این تلاش‌ها تا حدی مسئولان دستگاه قضا را مجاب کرد که در دنیا به‌اندازه کشور ما جرم‌انگاری نشده است. در قوانین، حدود ۳۴۰۰ عنوان جزایی داشتیم. یک تحقیقی انجام گرفت که بر اساس آن قرار شد عناوین جزایی کاهش پیدا کند. هر چیزی را به‌عنوان جرم قابل مجازات تلقی نکنیم. بعد شیوه مجازات را ترمیمی کنیم و از  خشونتش بکاهیم، طبعاً بر اساس آن اصل تبادر، ذهن ما و نگاه ما نسبت به مجازات تغییر می‌کند.
در روایت‌های مرتبط با مباحث کیفری یک تعبیر زیبایی است که می‌گوید" آخرالدواء اَلکِی" قرار نیست شما کسی را مجازات کنید. مجازات قدم آخر است. یعنی اگر شما همه راه‌ها را رفتید و فایده نداشت آن وقت مجازات کنید. منتها در مملکت ما اول‌ُ الدواء است، نه آخر.
ایرناپلاس: در اتفاقی که در همدان برای آن طلبه افتاد، خیلی‌ها معتقد بودند شبکه‌های اجتماعی نقش اصلی را بازی کردند. تا جایی که می‌توان گفت آینه و بازتاب دهنده این خشونت شدند. حتی همین شبکه‌های اجتماعی داستان را به خانم مهناز افشار نسبت دادند که مثلاً او در توییتی که منتشر کرده عامل تحریک این افراد شده است. به نظر شما نقش شبکه اجتماعی در ترویج یا تشدید خشونت چگونه است؟
باقی: یکی از دوستان حقوقی، بحثی در این زمینه داشت و همین نکته را هم مطرح کرد. به من گفت که چنین اتفاقی افتاده است و شبکه‌های اجتماعی متهم شدند. گفتم که این در ادامه همان سنت دیرینه چشم بستن بر واقعیات است. کسانی که این حرف‌ها را می‌زنند، گویی که تا قبل از اینکه این شبکه‌های اجتماعی به وجود بیاید، ما در یک بهشت برین و یک مدینه فاضله و همه هم اولیاءالله بودند و جرمی هم اتفاق نمی‌افتاد. حالا از وقتی که این شبکه‌ها آمدند، این‌طوری شد. مگر چند سال از شبکه‌های اجتماعی می‌گذرد؟ روزنامه‌ها را ورق بزنید و ببینید اصلاً قبل از اینکه نت به‌وجود بیاید، ما چقدر با این پدیده جرم و روند صعودی آن دست به گریبان بودیم؟
فرق امروز با گذشته این است که الان شبکه‌های اجتماعی باعث شده این اتفاقات بیشتر دیده شود. این اتفاقاً حسن است و عیب نیست. یعنی وقتی شبکه‌های اجتماعی باعث بیشتر دیده شدن می‌شود، افکار عمومی را به تفکر وامی‌دارد، خیلی وقت‌ها همین شبکه‌های اجتماعی باعث شده‌اند مواردی که مسئولان لاپوشانی می‌کردند، دیگر نتوانند لاپوشانی کنند. علاوه بر آن شما در شبکه‌های اجتماعی اگر یک پالس منفی یا خشونت‌زا ببینید، چندین برابر پالس‌های مثبت می‌بینید. چرا این وجه را نمی‌بینیم؟ یک عده که به دلایل سیاسی دنبال این هستند که شبکه‌های اجتماعی را حذف کنند، هر چیزی را مستمسک قرار می‌دهند تا بر سر شبکه‌های اجتماعی بزنند، از جمله همین ماجرای طلبه در همدان. به نظرم این با همه واقعیاتی که تا قبل از به‌وجود آمدن شبکه‌های اجتماعی داشتیم، همخوانی ندارد.

احساس ناتوانی تغییر و خشونت‌زا کردن کنش‌های فردی:
نمی‌خواهم انکار کنم که شبکه‌های اجتماعی آثار منفی هم دارند، منتها فکر می‌کنم اگر متهم باشند، متهم ردیف اول نیستند. متهم ردیف یک همان کسانی هستند که شبکه‌های اجتماعی را متهم می‌کنند، بعد متهم ردیف دوم می‌شود شبکه‌های اجتماعی.
این احساس ناتوانی در تغییر سرنوشت یکی از عوامل خشونت در جامعه است. شما به این اضافه کنید احساس سرخوردگی را، احساس توهین و تحقیر را که دائم از طرف سیستم رسمی در سطح جامعه اعمال می‌شود. مردم می‌آیند رأی می‌دهند اما دیگران چیز دیگری را به آنها تحمیل می‌کنند. به این اضافه کنید احساس فریب را. مردم فکر می‌کنند گول خوردند، بازی‌شان دادند. این احساس ناتوانی خودش برای خشونت‌زا کردن کنش‌های فردی کافی است. هر کدام هم به آن اضافه شود یک عامل مضاعف می‌شود. حالا شما به همه اینها به‌عنوان بستر اصلی و اولیه که عاملش کسان دیگری هستند اضافه کنید صفحات فیک مجاهد و سلطنت‌طلب را که با اخبار خشمگین‌کننده راست و دروغشان جامعه را به سمت خشونت سوق می‌دهند.نمونه‌اش همین ماجرای همدان که قبل از وقوع یک اظهارنظری پخش شد که کاملاً جعلی بود، یعنی یک صفحه فیک در توئیتر درست کردند، عکس یک روحانی را برایش درست کردند که او برای جهاد نکاح خواهران شیعه ایرانی با برادران حشدالشعبی، فراخوان داده است. اساس این خبر دروغ بود. می‌خواهم بگویم که اگر این صفحه فیک بازتاب پیدا می‌کند و اثر می‌گذارد، ریشه در یک بی‌اعتمادی نهادینه شده‌ای دارد که آن متهم ردیف اول ایجادش کرده است. این عوامل به اعتبار زمینه‌های داخلی و علل دیگری هستند که در خشونت مؤثر واقع می‌شوند.

کانال گفتارهای باقی
 https://t.me/emadbaghi
اینستاگرام   emadeddinbaghi
وبسایت www.emadbaghi.com
فیس بوک         Emadbaqi@

برای دیدن متن کامل بخش چهارم و نهایی میزگرد و دیدگاه های دیگر صاحبنظران لینک زیر را باز کنید:

https://bit.ly/2ZmWEtS