در فقه حقوق بشر کافر هم کرامت ذاتی دارد
عمادالدین باقی
پاسخ به پرسش های روزنامه سازندگی
* رویکرد آیت الله منتظری به حقوق انسان چگونه است و رویکرد ایشان با دیگر فقها چه تفاوت هایی دارد؟
در رویکرد آیت الله منتظری یک تفاوت ظاهرا کوچک اما با پیامدهای بسیار بزرگ در مقایسه با رویکرد اغلب فقهای دیگر وجود دارد و آنهم جابجایی میان جایگاه «انسان» و «مؤمن» و تقدم و تأخر آنهاست. در دیدگاه فقهای سلف مؤمن تقدم دارد و اصل بر حرمت و کرامت مؤمن است. ایمان، حرمت می آورد لذا غیرمؤمن اعم از کافر و فاسق حرمت ندارند. در نتیجه، حقوق افراد تابع عقیده انهاست. کسی که مؤمن نیست یا حقوق او ساقط است یا حداقلی و اعطایی است نه ذاتی و حداکثری. این بحث در ابواب ارث، دیه، قصاص و غیره خودش را نشان می داد و الزاماتی داشت که تا سب هم کشیده شد و می گفتند کافر چون حرمت ندارد سب او و دشنام دادن و تهمت بستن و دروغ بستن به او جایز است اما همین عمل نسبت به مؤمن حرام است. وقتی که انسان معیار نباشد ومؤمن بودن ملاک باشد در مرحله بعد هم به سادگی مؤمنان از گردونه خارج می شوند و مثلا ملاصدرا که قائل به معاد جسمانی نبود تکفیر می شود و به همین ترتیب هرکس حتی با وجود اینکه عالم بزرگی بود به دلیل یک نظر متفاوت تکفیر می شد.
به دلیل چیرگی همین تفکر در فقه سنتی، در صدر مشروطه در نخستین مجلس شورا اختلافات از اینجا آغاز شد که وقتی گفتند همه مردم در برابر قانون مساوی هستند شیخ فضل الله نوری گفت این اصل یعنی مساوی بودن مسلمان و کافر، و جدل ها آغاز شد و به جنگ های خونین 14 ماهه مشروطه خواهان و مشروعه طلبان انجامید. هنوز هم این کشمکش وجود دارد هرچند ان تفکر مشروعه خواهان مشروطه بی رمق شده اما ابزارهای موثری در دست دارد. از طرف دیگر فقهایی هم که این نظریه حرمت نداشتن غیرمسلم را بر نمی تابیدند دچار مشکل شهرت و تواتر بودند و دست به اجتهاد اصولی و بنیادین نمی زدند و با رفوکاری و منطق مصلحت و وهن اسلام و این قبیل امور، مسئله را حل می کردند نه اینکه اصل حکم و مبانی آن را به چالش بکشند. در برابر این جریان، آیت الله منتظری وقتی به بحث «سَبّ» در کتاب درسی «مکاسب» رسیدند در موضوع جواز سب کافر توقف کردند و در ادله موجود مناقشه کردند و گامی فراتر نهاده و گفتند ریشه بحث سب در فقه این است که در فقه ما اصل بر حق مؤمن است نه انسان، در حالی که این رویکرد مبنای استواری ندارد. ایشان با نقد ادله و مستندات آن فتوای رایج در فریقین، سستی اش را برملا کردند و با ذکر ادله و مستندات گفتند اصل در قرآن و سنت بر حرمت و کرامت انسان است و به همان دلیلی که سب مؤمن جایز نیست سب کافر هم جایز نیست. ایشان مسئله فضیلت و حق را تفکیک کردندو گفتند اینکه مؤمن افضل است و ایمان فضیلت دارد غیر از این است که مؤمن واجد حق است و کافرواجد حق نیست.
*این رویکرد برگرفته از چه موارد فکری و اصولی است؟
به عقیده من یکی از آبشحورهای اندیشه متفکران، در شخصیت و تربیت و خلق و خوی آنان است. یعنی من و شما اگر پیرو کیش دیگری هم بودیم چه بسا همین گونه بودیم که هستیم اما تبدیل آن به یک منظومه فکری و عبور از تناقضات میان اندیشه و شخصیت افراد، نیازمند مبانی معرفتی است. بنابراین از شخصیت و تربیت آیت الله منتظری که بگذریم این تفکر انسانگرایانه ایشان ریشه های قبلی داشت. در دوره ای از اندیشه ورزی ایشان تناقضاتی دیده می شود و در دستگاه فکری شان همزمان عناصر فقه سنتی و عناصر انسانگرایانه دیده می شود اما به مرور این اندیشه ها هارمونی پیدا کرد. در دهه 60 ایشان با مبانی اخلاقی به نفی دیدگاه های خشک و جزمی می رفتند و همانطور که در کتاب «فلسفه سیاسی اجتماعی آیت الله منتظری» هم توضیح داده ام مثلا به استناد روایتی از امام صادق از نسبی بودن ایمان افرادو اینکه انسان ها در درجات گوناگونی از ایمان هستند و انکه در درجه بالاتری است نباید کسی را که در درجات پایین تر است تخطئه کند، می گفتند اما در آینده این نگاه جنبه حقوقی به خود گرفت.
*مفاهیم مدرنی چون حقوق بشر چه تاثیری در رویکرد ایشان داشته است و ایشان چقدر به این موارد توجه داشته اند؟
بحث خارج فقه ایشان ازاین جهت که نشان می دهند در حدیث «باهتوه» این کلمه معنی بهتان زدن نمی دهد بلکه معنایش این است که طرف مقابل را مبهوت کنید یعنی با بدعت گزار و کافر چنان بحث کنید که مبهوت شود و این کار نیازمند قوت فهم و منطق و استدلال است و دعوت به ارتقای اندیشه می کند و یا اینکه ایشان نشان می دهند «اکثرو من سبهم» را فقط یک نفر روایت کرده، مهم است و بیان می کنند که چند روایت دیگر با مضمونی مشابه اما بدون اکثرو من سبهم وجود دارد. در اینصورت چرا باید آن یک روایت ملاک قرار گیرد؟ همچنین رد ادله پیشینیان و بیان ادله جدید بر مبنای قران و نهح البلاغه و روایات نیز مهم هستند اما به نظر من این کتاب از جنبه «متدلوژیک» خیلی مهم تر است چون ایشان با منطق درون دینی و همان اسلوب اجتهادی سنتی به یک نتیجه اخلاقی و انسانی و حقوق بشری رسیده است. معنی اش این است که چنین نیست که منحصرا با مبانی مدرنیته مصطلحِ امروزِ بتوان به حقوق بشر رسید.
این روزها برخی روشنفکران می گویند حقوق بشر محصول مدرنیته است و فقط در کانتکست مدرنیته باید فهم شود و یا می گویند این کلمات در ادبیات مدرنیته معنای دیگری غیر از انچه در متون قدما بود دارد. این سخن البته درباره بعضی واژگان درست است ولی حتی حقوق بشر هم سیر تطور داشته و در همین دوره مدرنیته، حقوق بشر دویست سال پیش با حقوق بشرصد سال پیش و حتی امروز بسیار فرق می کند اما نکته مهم این است که روشنفکرانی که آن حرف ها را می زنند گویی دست کم پنجاه- شصت سال از زمان خود عقب هستند چون شادوران بازرگان در کتاب «راه طی شده» می گفت انسانی که از پایگاه عقل و علم حرکت می کند و او که از پایگاه وحی حرکت می نماید سرانجام هر دو به یکجا می رسندِ یعنی می توان با دو مبنا و پایگاه عزیمت، به یک مقصد رسید لذا این ادعای گزافی است که برخی می گویند فقط با مبانی مورد نظر ما، حقوق بشر را بپذیرید. کتاب تازه آیت الله منتظری از این جهت اهمیت دارد که مصداقی برای نظریه قدیمیِ امکانِ تعددِ پایگاهِ عزیمت برای رسیدن به نقطه واحد است.در عین حال رابطه این دو دیدگاه و پایگاه، گسیخته و همچون دو خط موازی نیست بلکه دادوستد دارند و در طول تاریخ همدیگر را برکشیده اند و گاه به سبب جدال های شخصی ومنفعتی و یا خو گیری افراد به شرایط ورسوم اجتماعی، این دو دیدگاه در تضاد افتاده اند.
*این کتاب همان طور که از نامش مشخص است بیشتر بر موضوع حقوق انسان و سب و بهتان استوار است، در مورد اهمیت این بحث به ویژه اینکه این مباحث در آخرین درس های خارج فقه ایشان ارائه شده است، توضیح بفرمایید.
این درسها نقطه عطف سیر تفکر ایشان است. قبلا هم گفته ام که در سال 82 وقتی این درس ها را خلاصه کردم تا منتشر کنم ابتدا به رؤیت ایشان رسید و بعد خدمت شان رسیدم و گفتم این نظریه لوازم و پیامدهایی دارد و چون با بسیاری از آرای فقهی در تعارض می افتد مستلزم بازنگری در آنها است که ایشان هم ان را منطقی دانستند. این بحث نه فقط از لحاظ مباحث فقهی مدرسه ای بلکه بلحاظ کاربردی اهیت فوق العاده ای دارد. در جریانات سیاسی، اینکه کسانی به خود اجازه دهند حریف را مورد اتهام و تهمت قرار دهند و به اودروغ ببندند و برایش پرونده سازی کنند با یک توجیه شرعی انجام می شود. زمانی دوستی از من پرسید چگونه انسانی می تواند انسان دیگر را شکنجه کند یا مثلا داعش افراد را می سوزاند؟ گفتم به دلیل اینکه انها ابتدا با یک توجیه این افراد را از دایره انسانیت خارج می کنند و خودشان را اشرف و برتر می بینند ولی وقتی قائل به کرامت ذاتی باشیم همه افراد، حتی مجرم و کافر هم انسانند و حرمت دارند و مجرم فقط به اندازه جرم خود آنهم طی یک تشریفات عادلانه و قانونی مجازات می شود بدون اینکه سایر حقوق او ساقط شوند. مباحث آیت الله منتظری در کتاب«حقوق انسان و سب و بهتان» در تبعیضات حقوقی بین مسلم و غیرمسلم و ارث و دیه و...هم بسیار تعیین کننده است و خلاصه اینکه موجب تحولی در فقه است. به همین دلیل چندین سال است اصطلاح فقه حقوق بشر را به کار می برم که معنایش تحول در فقه با رویکرد حقوق بشر اما از پایگاه درون دینی است.
*در انتها اگر نکته ای را در ارتباط با انتشار این کتاب مفید می دانید، بفرمایید.
این کتاب گرچه درس خارج فقه است اما آیت الله منتظری به اینکه درس های شان ضمن پربار و تخصصی بودن، بسیار روان بود شهرت دارند. این ویژگی را در درس شرح نهج البلاغه ایشان هم می بنیم که در 15 جلد تحت عنوان «درس هایی از نهج البلاغه» منتشر شده اند. به دلیل همین سادگی وروان بودن، این کتاب برای عموم هم مفید است و نکته های اخلاقی ارزشمندی دارد. در عین حال خواننده را با سبک اجتهادی و روش تدریس حوزوی آشنا می کند و از طرفی نشان می دهد روشنفکران دینی و غیر دینی و سیاسیونی که این مباحث را اعم از سب و قصاص و سنگسارو حجاب و غیره به صورت سطحی و شعاری و بیانیه ای و سیاسی مورد نظر قرار می دهند در اشتباه هستند و این مقولات باید به نحو بنیادی، معرفتی، علمی و اجتهادی حل شوند که تغییری ماندگار و اصولی باشند.
روزنامه سازندگی، ش356 چهارشنبه11 اردیبهشت1398 ص11و12(در روزنامه سازندگی با حذف پرسش ها به صورت مقاله و با عنوان فقه بشرمنتشر شده است).