چهارشنبه 22 اسفند 1397

دمی با سقراط در تهران

عمادالدین باقی
روزنامه سازندگی، ش328 چهارشنبه22اسفند97 ص آخر
من هنوز با زبان تئاتر الفتی پیدا نکرده ام و متن نمایشنامه شان برایم جذاب تر از خود نمایش است شاید بخاطر اینست که مشکل سخت شنوایی ام اجازه نمی دهد مانند فیلم، امکان تنظیم صدا و ارتباط آسان تر با محاوره بازیگران را داشته باشم و حظ کامل تری از نمایش ببرم؛ شاید بخاطر اینکه تئاتر مانند فیلم امکان جولان داستان و بازیگر و نمایش وجود ندارد مانند فیلم سینمایی سقراط به کارگردانی روبرتو روسلینی در سال 1971.
تئاتر مادر هنرهای نمایشی است و بی شک تئاتری حرف اول را می زند که با ارائه متنی پخته ودلنشین ودوم هنر بازیگرش، درآمیختگی جانفزایی را به نمایش می گذارد. به هر روی تئاتر نیز یک رسانه کهنسال است و یک زبانی که همچنان هواداران پروپاقرصی دارد. در این میانه برخی نمایش ها نوبرند. "سقراط" که آقای حمیدرضا نعیمی نویسنده و کارگردان آن است یکی از آنهاست.
یکسال پیش نمایشنامه اش را خوانده بودم. اعضای خانواده هم به تماشایش رفته و وصف ان را بازگو کردند تا اینکه در نیمه اسفند97 به همراه همسرم رفتیم برای تماشای ان در تالار وحدت.
اقای نعیمی را دیدم. گفتم همین که در این میدان پرسنگلاخ حاضرید و هستید و با همه سختی ها و مشقت ها سخن می گویید، یک دنیا ارزش دارد. تک تک بازیگران نیز که دلم می خواست نام می بردم افزون بر هنرمندی شان از این حیث نیز شایسته احترام اند.
اگر بخواهیم بسان صحنه اول سقراط که مردگان برخاسته و هم سخن شده بودند به گذشته بازگردیم یا مردگان را برخیزانیم و به کسی مدال شجاعت در آزادی بیان بدهیم حتما سقراط یکی از آنهاست به همین روی سقراط پس از 2500 سال هنوز مرد زمانه ماست ولو اینکه پاره ای از نگره های او به سبب تغییرات گسترده فنی و اجتماعی و تحول شکل و محتوای زیست بشر به موزه تاریخ شمرده شده باشند.
در زمانه ای که از حاکمیت نظریه گسست سنت و مدرنیته در حوزه روشنفکری آسیب های جبران ناپذیر دیده ایم و هر مراجعه ای به آموزه ها و ارزش های ریشه دار را به نام تعلق به دوره پیشامدرن و گفتمان ماقبل مدرنیته تخطئه و طرد می کنند، نمایشنامه سقراط پلی است میان گذشته دور و امروز و نشان می دهد که می توان مصائب سیاسی و اجتماعی و اندیشگی امروز را به زبان دیروز هم بیان کرد و سقراط را به روز ساخت. بگذریم که اگر امروز از انسانیت سخن می گوییم و می پنداریم که صرفا دستاورد مدرنیته غربی است اما سقراط در آن زمانه به اصالت انسان رسید و تکفیر شد.
تاریخ پر است از سقراط ها و زمانه ما نیز کم ندارد.
زبان ایهام در نمایشنامه سقراط را بیش از زبان صریح می پسندم؛ از نقدهای صریحی که نوعی القای آزادی بیان کاذب و مدیریت شده است ولی آزادی بیان به مفهوم واقعی و استاندارد حقوق بشری نیست.
بخش دیگری از نمایشنامه سقراط حکایت" تنهایی" اوست. او در میان جامعه و حاکمان و خانواده اش تنها است. هرکس از موضعی با او مشکل دارد. حکومت بخاطر زبان سرخ او و جامعه بخاطر بهم ریختن آرامش گورستانی ذهن خرافی اش و خانواده بخاطر اینکه سقراط نمی تواند پول بیاورد. اینجاست که ارزش انگلس های تاریخ شناخته می شود. کسانی که با حمایت از سقراط ها، انها را از این تنهایی در می آورند و این مقدمه ای است که در جامعه مدنی و سیاسی هم از تنهایی به در آیند.
از فرازهای جالب نمایش که از لحاظ تاریخی واقعیت دارد این است که جرم سقراط «فاسد کردن جوانان» و «بی‌اعتقادی به خدایان» بود اتهامی که هنوز در هزاره سوم کسانی بخاطرش محاکمه می شوند با اینحال تئاتر سقراط نشان می دهد که حتی در 2500 سال پیش محاکمه او با حضور هیات منصفه انجام می شود که باید امروز تکامل یافته تر و منصفانه تر شده باشد نه اینکه به کلی و از بنیاد غایب شده باشد.تفاوت قضاوت انسان و خدا را هم در این دیالوگ نشان می دهد: "مگر نه اینکه این آدم ها در جهان اکثراً مطرودان جامعه و منفوران حکومت ها و تبعیدیان و فراریان و کافرند؟ پس چطوره که همشون نزد خدا احترام دارند و عزیزند؟"
گرچه سخن درباره نمایش سقراط بسیار است اما به این کوتاه بسنده می‌کنم. در زمانه ای که ابتذال در فرهنگ و سیاست و هنر و دنیای واقعی و مجازی از همه جا می بارد تئاتر سقراط یک رخداد فاخر فرهنگی است و شایسته دمی با سقراط بودن.
کانال گفتارهای باقی
 https://t.me/emadbaghi
اینستاگرام   emadeddinbaghi
وبسایت www.emadbaghi.com
فیس بوک         Emadbaqi@