قضاوت مردم آزاد، قضاوت خداست (یادداشتی برای محمد بسته نگار)
عمادالدین باقی
اهمیت بسته نگارها را وقتی می توان درست درک کرد که ابتدا ترسیمی از جغرافیای فکری و سیاسی ایران و گزینه های ممکن و یا نازا در روند توسعه اجتماعی داشته و جایگاه او را در این جغرافیا مشخص کنیم.
یک رویکرد در جغرافیای فکری و سیاسی ایران رویکرد ایدئولوژیک است که شامل دو گروه می شود. گروه لاییک های ایدئولوژیک که معتقدند تنها با عبور از سنت های دینی می توان به یک جامعه آزاد و توسعه یافته دست یافت. این دیدگاه،مقاومت بخش عظیمی از جامعه مذهبی و سنتی را برمی انگیزید و برای رسیدن به آرمان خود باید راهی دراز و دشوار را بپیماید و البته به دلایل جامعه شناختی، کامیاب نخواهد بود.
گروه دیگر از ایدئولوژی دینی، دموکراسی دینی، دموکراسی ارشاد شده، انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی سخن می گویند. از آنجا که هیچ حکومتی بدون عیب نیست و تضییع حقوق مردم واشتباه و غیر اشتباه، امری کثیرالوقوع است و حکومت ها فقط با شدت و وسعت این اعمال است که مشروعیت شان سنجیده می شود لذا تمام عوارض حکومت به نام ایدئولوژی تمام می شود و این راه نیز مطلوب نمی نماید.
رویکرد دیگر رویکرد غیر ایدئولوژیک است. دین ورزان متعلق به این رویکرد به آزادی، دین، و حقوق بشر توامان باور دارند و از حکومتی که به این سه توامان پایبند باشد دفاع می کنند.
از دید یک جامعه شناس این راه بیشترین بخت موفقیت را دارد زیرا با کمترین مقاومت در حوزه عمومی همراه است و جامعه از ناحیه آن احساس خطر و تهدید نسبت به عقاید خود را ندارد ولی مقاومت اصلی درون نهادهای قدرت و کسانی است که به خطا خود را در آزادی و حقوق بشر ذینفع نمی دانند. می گویم "به خطا" به این دلیل که آزادی و حقوق بشر به سود همگان حتی به سود دشمنان آن است. لاییک ها و متدینان غیر ایدئولوژیک هم ان را بدون ترس و دغدغه برمی تابند.
بسته نگار به این نحله تعلق داشت. او همچون بازرگان، ابوالفضل زنجانی، طالقانی، منتظری، سحابی ها و دکتر یزدی، هم دیندار بود، هم آزادیخواه و هم میهن دوست. کتاب "حقوق بشر از منظر اندیشمندان مسلمان" یکی از آثار اوست که گردآودی هوشمندانه ای بود از آرای اندیشمندان مسلمان متاخر، و گامی بود برای تولید ادبیات و منبع مطالعه در همین زمینه تا این برنامه را به پیش ببرد.
او سال ها از دست اندرکاران شرکت سهامی انتشار، یکی از قدیمی ترین بنگاه های فرهنگی نشر در ایران در بخش خصوصی بود. در این نهاد نیز جهت گیری اصلی شان نشر چنین آثاری بود.
تبسم جزیی از صورت بسته نگار بود. فروتنی اش کم نظیر بود. یادگیری را عار نمی دانست. اهل پرسش کردن و گفتگو بود. هیچ زمانی را برای آموختن از دست نمی داد. بیش از یکسال پیش که همراه با اقای سرابی به عیادتش رفتیم انبوهی کتاب کنار تخت او را فراگرفته بود. گویی زمینگیر شدن را به فرصتی برای مطالعه بیشتر بدل کرده بود. دوره خاطرات و شرح نهج البلاغه آیت الله منتظری را درخواست کرده بود که برایش بردم. به او گفتم پدرم خاطره ای از اخرین دیدارش با شما و مرحوم طالقانی در حدود 45_50 سال پیش دارد و بارها درخواست کرده که ترتیب دیدارتان و یادآوری آن روزگار داده شود و او هم در بستر است و در اولین فرصت که بهبود یافت این دیدار را سامان می دهیم اما اجل به پدر مهلت نداد و اکنون در سرای باقی همدیگر را ملاقات خواهند کرد.
واپسین دیدارم با مرحوم بسته نگار پس ازسخنرانی در یکی از شب های قدر در انجمن اسلامی مهندسین بود. روی ویلچر نشسته بود. پیشانی اش را بوسیدم و احساس می کردم این آخرین دیدار است. خود به چشم خوبشتن می بینیم که سرمایه های گران آزادی، اخلاق و میهن دوستی در حال غروب کردن اند اما آیا قدرشان شناخته می شود؟ می دانم که خانواده و به ویژه همسرش بزرگوارش سرکار خانم طاهره طالقانی قدر او را می شناختند. او را همسر خود و یار پدر طالقانی می شناختند. چندسال بود هفته ای سه روز راه درازی را چون سفر مکرر از خانه به بیمارستان برای دیالیز او می رفتند و هیچ ناشکیبایی نشان ندادند. بیرون از دایره خانواده نیز قدر مرحوم بسته نگار را می شناختند و او همواره حرمت داشت. سال پیش برایش مراسم بزرگداشتی در دایره المعارف گرفتند. اما در دایره قدرت، قدر او و امثال او شناخته نشد. او بیش از اغلب متولیان امور در جریان مبارزات ضد استبدادی گذشته نقش داشت و برپایی نظام جدید مرهون همین تلاش ها بود. در رژیم گذشته چهار بار دستگیر و زندانی شد اما میراث خواران این تلاش ها چشم بر همه آن رنج های پیشکسوتان بستند. بسته نگار به همان آرمان های ضداستبدادی وفادار ماند و به حاشیه رانده شد. او با وجود کهولت سن دوبار بازداشت شد. ولی آنچه مهم است نام نیکی است که از او در حافظه تاریخ می ماند. در اخرین دیدارمان گفته بودم قضاوت خدا قضاوت تاریخ و قضاوت انسان هاست. برخلاف انانکه می گویند مهم نیست مردم و تاریخ درباره ما چه بگویند و ما باید رضایت خداوند را حاصل کنیم و مهم این است که خداوند چه می گوید، امام در نامه به مالک اشتر که به فرمانروایی مصر اعزام شده بود نوشت:
« اي مالک بدان! من تو را به سوي شهرهايي فرستادم که پيش از تو دولتهاي عادل يا ستمگري بر آن حکم راندند، و مردم در کارهاي تو چنان مينگرند که تو در کارهاي حاکمان پيش از خود مي نگري، و درباره تو آن مي گويند که تو نسبت به زمامداران گذشته مي گويي، و همانا نيکوکاران را به نام نيکي توان شناخت که خدا از آنان بر زبان بندگانش جاري ساخت. پس نيکوترين اندوخته تو بايد اعمال صالح و درست باشد».
امام می گوید قضاوت خدا قضاوت مردم است. نمی شود کسی را مردم به بدنامی بشناسند و او نزد خدا محبوب باشد. اینکه صالحین، انسان های آزاده و کسانی که ستمی روا نداشته و در وجدان عمومی طرد نشده اند درباره انسانی چه بگویند، جایگاه او را در رستاخیز هم نشان می دهد. بسته نگار رفت و به مصداقِ"انَّمَا يُسْتَدَلُّ عَلَي الصَّالِحِينَ بِمَا يُجْرِي اللهُ لَهُمْ عَلَي أَلْسُنِ عِبَادِهِ" جایگاهی شایسته خواهد داشت.
(این یادداشت با حذف برخی کلمات در اختیار روزنامه وزین سازندگی قرار گرفت و با عنوان" از تبار طالقانی ها" در شماره111 چهارشنبه20تیر1397ص3 منتشر شد. اینجا متن کامل می آید)