بازگشت به زندگی (نگاهی به مسئله مجازات اعدام در سینما و تلویزیون ایران)
عمادالدین باقی
روزنامه سازندگی، ش68 دوشنبه31 اردیبهشت1397
در زمانه ای که انتقادها متوجه آمار بالای مجازات اعدام در ایران شده است، در ورای برخی اعتراض ها و انتقادهای ساده، کم زحمت و البته ضرور، برخی تلاش های پرزحمت و سودمند در ایران صورت می گیرد که چون فاقد جنبه اپوزیسیونی است دیده نمی شوند و قدرشناسی نمی گردد. یکی از این کارها سریال «یادآوری» است. اولین سریال تولیدی شبکه آی فیلم که در 1392 تولید و در 1394 از تلویزیون ایران نمایش داده شد، در اردیبهشت97 و هم اکنون در روزهای ماه مبارک رمضان نیز در حال بازپخش شدن است.
موضوع قصاص موضوع بسیار پیچیده ای است. جنبه های عاطفی، مذهبی و انسانی نیرومندی دارد و با شعار و فرمان نمی تواند به حل مشکل پرداخت. روش قرآن در حل مسئله در زمانه خود روشی بی نظیر بوده و هنوز کارآمد است. در قران، قصاص مربوط به زمانی است که کسی از روی سو نیت و با قصد قبلی مرتکب قتل می شود و اگر جز این باشد مصداق قتل خطایی است(نساء/92) و مجازات آن با دیه مشخص شده و اگر قاتل، مجرم عمدی باشد(نساء/93) سه گزینه فرا روی بزه دیده و وابستگانش نهاده شده است: قصاص، دیه و عفو(مائده/45 و بقره/178). شگفت انگیز این است که در آن زمانه دور قرآن حتی نسبت به چنین مجرمی ضمن اینکه قاتل را برادر می خواند تاکید و توصیه به عفو داشته و می فرماید:« فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ..»(بقره:178). مشکل اینجاست که قوانین ایران دو گزینه مرجوح را قانونی کرده و قوانین جزیی برای اجرایی کردنش نوشته اند اما برای گزینه راجح، سازوکارهایی جهت برتری بخشیدنش نیندیشیده و قوانین جزیی مقرر نکرده اند.
در بعد فرهنگی اما تحقق این توصیه موکد قرآنی نیازمند آمورش و بستر سازی است. تلویزیون ایران تاکنون با سریال های «زیر تیغ» که تماما درباره همین موضوع است و یا سریال «یادآوری»( که برخی قسمت هایش درباره مجازات اعدام است)، گام های ارزشمندی در این راستا برداشته است. گام.هایی که از نظر تاثیر اجتماعی و فرهنگی و کارآمدی، صدها برابر موثرتر از جنجال و بیانیه دادن است. این نوع فرهنگ سازی کاری بود که در انجمن «پاسداران حق حیات» نیز قرار بود پیگیری شود و گام های نخستین برداشته شد اما پس از سال88 که همه سازمان های مردم نهاد در ورطه حساسیت های حکومتی افتادند این تلاش ها ناکام ماند.
در حوزه سینما نیز بجز فیلم قصاص به کارگردانی نظام فاطمی در سال ۱۳۵0، پس از انقلاب اسلامی، فیلم های «می خواهم زنده بمانم» از ایرج قادری، «دهلیز» از بهروز شعیبی و «خشم و هیاهو» از هومن سیدی و... در حوزه تئاتر «احساس آبی مرگ» به کارگردانی آقای امین میری همین کار را انجام داده اند و همگی ستودنی اند و باید فیلمنامه نویسان، کارگردانان و تهیه کنندگان را بیشتر به این دست موضوعات ترغیب و تشویق کرد.
درباره سریال «زیر تیع»، فیلم «دهلیز» و تئاتر »آسمان آبی مرگ»، پیشتر نوشته ام اما چون همین روزها(25 اردیبهشت97) در حال تماشای سریال «یادآوری» از شبکه آی فیلم بودم نتوانستم از کنار آن بگذرم. سریال یادآوری با متنی از «رؤیا غفاری»، تهیهکنندگی «احمد زالی» و کارگردانی «حجت قاسم زاده اصل» در ۴۱ قسمت ۴۰ دقیقهای تولید شدهاست. «یادآوری داستان آدمهایی است که فرصت دو بار زندگی کردن به آنها داده شده است». چهار داستان را بطور موازی پیش می برد تا در جایی بهم برسند. «این سریال داستان مرگ و زندگی است». در این گفتار نسبت به یک برش از سریال یعنی قسمت چهارم سخن می گویم که صحنه های اعدام و شرایط خانواده ها را بازآفرینی می کند و بخشهای دیگرش، سخن های دیگری می طلبند.
هنر این سریال تلویزیونی ایرانی در این است که می تواند بینندگان را در موقعیتی قرار دهد که قربانیان قرار گرفته اند و دشوارترین تصمیم های زندگی را باید اتخاذ کنند، تصمیم هایی که معلوم.نیست هریک ما در شرایط واقعی چگونه از آن بیرون می آییم. سریال با بردن بینندگان در دل حادثه و موقعیت می گوید حالا اگر شما بودید چه می کردید و البته بدون القای هیچ پیام مستقیمی، کمک می کند که بیننده اگر زمینه های رفتار پسندیده(فاتباع بالمعروف/بقره178) را داشته باشد بتواند عفو را برگزیند و با این روش تأثیرات عمیقی را برجای می نهد. تاثیراتی که حتی اگر قوانین هم.عوض شوند بدون آنها نمی توان امیدی به بهبود وضعیت اعدام داشت. این فرهنگ سازی گام ضروری برای پیشرفت های حقوق بشری در این زمینه است.
سریال در قسمت چهارم واکنش های همه طرف های درگیر را مجسم می کند. به جای اینکه به سراغ خانواده قربانی و شاکی برود که یکسره حق را به آنها بدهد، دوربین را به خانه هر دو سوی ماجرا برده است. روزگاری که در خانواده محکوم به اعدام می گذرد، انتطار، خوف و رجا، درد و رنج، اندوه و ثانیه های سخت، طولانی، جانکاه و پر تنش آنان و همزمان، سوگ و اندوه خانواده ای که عزیز از دست داده اند و مادر مقتول و اشک هایش و ثانیه های فرا رسیدن انتقام را. دو موقعیت دردناکی که هیچکدام انتخابی نبوده اند.
دیدارهای خانواده محکوم با او در زندان، واکنش ها، دلداری ها، و اینکه هرجا که لازم است آشکار کردن عواطف و گاهی پنهان کردن عواطف در رعایت حال زندانی روی می دهند، حرکات و لرزش گونه و صورت آنان و متقابلا رفتار زندانی در برابر خانواده اش بسیار واقعی ترسیم شده اند.
موضوع گره خوردن سرنوشت دو خانواده به رضایت و عدم رضایت. هر دو خانواده نیز شبیه هم هستند. نُرم های ظاهری، رفتاری و عقیدتی شان. هر دو مذهبی و زنان شان چادری اند. این مشخصه، پرسشی را فرا روی بیننده می گذارد که چرا افراد مذهبی که باید بیش از دیگران پایبند به توصیه ها و ترجیح خداوند باشند بیشتر به انتقام می اندیشند و بی اعتنا به دستورات مذهبی اند؟
لحظه های رفتن خانواده های قربانی و محکوم به سوی زندان در زمان اجرای حکم، بیننده را با خود می برد. آنها بسوی چه سرنوشتی می روند؟ سرنوشتی که با یک رضایت زیر و رو می شود.
لحظه های سخت و سیاه را در تاریکی سحرگاهی اجرای حکم به تصویر می کشد. حالت های دو خانواده در این لحظات پر هیجان چنان قوی ترسیم شده است که به راحتی می توان جای خانواده محکوم، حس کرد و این شعر را زمزمه کرد که: «من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود». برای داغدیده نیز لحظه آرامش ناشی از انتقام را می توان درک کرد که بی گمان و بنا به تجربه، آرامشی موقتی است. استغاثه و عجز و لابه بستگان محکومی که طناب برگردن، روی چارپابه مرگ ایستاده است و چهره خشم آلود و اشگبار مادری عزادار را بازسازی کرده است.
فیلم می تواند بیننده را در موقعیت فهم و داوری منصفانه تر و همه جانبه تری قرار دهد. داوری ای که بسیار سخت است مگر آنکه انسان از پیش اصولی را پذیرفته و باور کرده باشد که فراتر از حادثه اند.
بیننده هر آن منتظر نَرم شدن دل مادر در برابر خانواده ای است که همچون خود او، مادر و خواهر و پدر و عاشق زندگی فرزندشان هستند. منتظر عفو در واپسین.ثانیه ها حتی در زمانی که مادر با طمانینه و استوار به سوی چارپایه گام برمی دارد و در برابر چشمان همگان گویی هیچ ناله ای را نمی شنود و هیچ چیز جز مرگ قاتل را نمی بیند. او ناباورانه با لگد به چارپایه می زند، محکوم آویزان می شود و ثانیه هایی بعد همه چیز به ظاهر تمام می شود. این صحنه ها انگار بازسازی شده اعدام بهنود شجاعی بود.
نویسنده و کارگردان هیچ چیزی را بر زبان نمی آورند به گونه ای که برخی به شاکی حق می دهند و برخی احساس ترحم به محکوم پیدا می کنند اما با تصویر کردن دقیق شرایط، به بیننده القا می کنند که اگر یک نفر در یک حادثه به ناحق کشته شده است اما اینجا یک قتل آگاهانه، عامدانه و برنامه ریزی شده رخ می دهد و همین جاست که بیننده اهمیت و ژرفای مفهوم بخشش و حکمت »فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اَللّهِ(شوری/40) را درک می کند.
ارجاعات:
- سينماگران، خوش آمديد (میزگردی درباره فیلم دهلیز)، هفته نامه آسمان شماره65، شنبه 25آبان1392 ص 98-93 ميزگردي درباره «دهليز» با حضور بهروز شعيبي، عمادالدين باقي، احمد طالبينژاد و مريم باقي
- آسمان آبی زندگی، هفته نامه آسمان شماره65، شنبه 25آبان1392 ص 92
کانال گفتارهای باقی
https://t.me/emadbaghi
اینستاگرام. emadeddinbaghi
فیس بوک. Emadbaqi@