شنبه 12 اسفند 1396

نقد و خاطره نویسی به سبک«آبزرور مونیخ»ی ها

پاسخی به بد اندیشان

به تازگی شخصی که به یاد ندارم وی را هیچگاه دیده باشم، در فضای مجازی، نقد و خاطره ای درباره کتاب تاریخ دبیرستان که در سال 1375و76 با مشارکت نگارنده تدوین شده بود نوشته است که سرشار از حِقد و نسبت های خودساخته است. ابتدا این نوشته را با هم می خوانیم سپس ملاحظات مرا می بینید:
«عمادالدین باقی، تحریفگر تاریخ/ به قلم حمید داوود آبادی: اواسط سال 1377 بود که یک آقایی، یک پاکت بهم داد و گفت: "آقای مهندس بوربور معاون وزیر آموزش و پرورش این متن رو داد و گفت اگر ممکنه کارشناسی کنی و نظرت رو بدی." بسته را باز که کردم، متوجه شدم متن کتاب درسی تاریخ ایران – دوم دبیرستان است. باوجودی که این کار یک ریال هم برایم نداشت، ولی همین که گفت "هر ایرادی که بگیری کاملا اعمال می شود" برایم خیلی مهم و با ارزش بود. یکی دو روز بیشتر وقتم را نگرفت تا بخوانم. نه یک بار، که دو بار. دقیق و کامل.
خیلی ترسیدم. باورم نمی شد این کتاب قرار است به عنوان کتاب درسی آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران در اختیار دانش آموزان قرار بگیرد! 42 مورد خطا، خطای سهوی که نه، کاملا عمدی از متن کتاب گرفتم.
نویسنده تا توانسته بود نقش روحانیت و بخصوص بزرگانی چون شهید نواب صفوی را در مبارزات کمرنگ کرده و طوری نوشته بود که انگاری رهبر و هدایتگر انقلاب، لیبرالها بوده اند!
همه موارد را که بررسی کردم، به یک نتیجه تلخ رسیدم. همه 42 مورد خطا را نوشتم و در انتها بدون ذکر نام خود، نظر نهایی را به این شرح پایین کاغذ نوشتم: "به نظر بنده، نویسنده این کتاب یا یکی از اعضای نهضت آزادی است، یا دلبستگی و وابستگی شدید به لیبرالها دارد و با روحانیت و مبارزین مذهبی انقلاب شدیدا مشکل دارد."
چند روز بعد، کسی از جایی تماس گرفت و پرسید که آیا چنین کتابی را دیده و خوانده ام؟ وقتی گفتم بله. خندید وگفت:
"ایشون ایرادات را خوانده و کاملا تایید کرده اند و دستور تعویض کتاب را داده اند. فقط پرسیدند که چه کسی این بررسی را انجام داده است. من هم از روی دستخط تشخیص دادم که احتمال زیاد باید کار تو باشد."
به لطف خدا یکی دیگر از توطئه های فرهنگی لیبرالها خنثی شد. از دوستان که پرسیدم چه کسی این کتاب را نوشته است، نگفتند! چند سال بعد، برحسب اتفاق در سایت "عمادالدین باقی" دیدم نگارش کتاب تاریخ دوم دبیرستان را جزو افتخارات خود ذکر کرده است! و از این ناراحت است که جلوی چاپ آن را گرفته اند.
عماد باقی از نیروهای امنیتی و بولتن نویس دهه 60 بود که خدا می داند با آن خشگه مقدسی که داشت چه ها که نکرد و زیر آب چه کسانی را نزد!
باقی که در جوانی عضو انجمن حجتیه بوده، بعد از آشنایی با نهضت امام خمینی از انجمن جدا شد و به انتقام عقده هایی که از انجمن داشت، اولین کتاب علیه آن را با اسم "در شناخت حزب قاعدین زمان" منتشر کرد تا زیراب آن را بزند.
باقی که فردی شدیدا متزلزل الفکر است، اواخر دی 1376 هنگامی که "شیخ محمود ذاکرزاده تولائی" معروف به حلبی رهبر انجمن حجتیه فوت کرد، در روزنامه جامعه یک صفحه مقاله در وصف او نوشت تا مثلا جبران کاری را که در کتاب حزب قاعدین علیه او انجام داده بود، کرده باشد.
باقی از این دست تزلزلها کم ندارد. زمانی کتابی منتشر کرد به اسم "کاوشی درباره روحانیت" که ظاهرا به دستور امام خمینی آن را جمع کردند. طولی نکشید که از امام برید و مرید سرسخت آیت الله منتظری شد. سال 77 در جلسه خصوصی با آیت الله منتظری در قم، باقی و همکارانش در "موسسه نشر آثار امام خمینی" را دیدم که برای ثبت و ضبط خاطرات منتظری آمده بودند، وقتی درباره چاپ جدید کتاب کاوش پرسیدم گفت که اگر بخواهد آن کتاب را چاپ جدید بزند باید کلی چیزهایش را با تفکرات امروزش نمی خواند، حذف یا عوض کند!
باقی در کتاب کاوشی درباره روحانیت همه آنها را که به غرب می روند و یا مورد توجه غربیها قرار می گیرند به نوعی جاسوس و خودفروخته دانسته است. خود او تا امروز بخاطر فعالیت علیه جمهوری اسلامی چند جایزه سیاسی از غربیها گرفته است!
باقی پدرزن "محمد قوچانی"، که از تئوریسین های اصلاح طلب است، معلوم نیست یکی دو روز دیگر از کی ببرد و به کی بپیوندد!

چند نکته درباره یادداشت تحریفگر:
بلافاصله پس از انتشار یادداشت تحریفگر، ورژن ایرانی روزنامه «ناظر» یا همان «آبزرور مونیخ» یعنی جریده نفرت پراکن، جاعل و دروغگوی کیهان هم در شماره شنبه12 اسفند1396ص2 ستون اخبار ویژه اش، متن آن را با عنوان«نان به نرخ روزخوری که فعلاً به رنگ اصلاح‌طلبی در آمده!» منتشر کرده است. ناظر دقیقا همان نقشی را برای نازی ها ایفا می کرد که امروز کیهان برای یک جناح ایفا می کند: پاپوش درست کردن، پرونده سازی، تخریب، تندکردن فضا، سرکوبگری و تئوریزه کردن حذف و قتل و زندان برای دگر اندیشان.
اینک برای اصلاح چند اشتباه در آن نوشته در آغاز توجه تان را به نکات زیر جلب می کنم:
1- درباره کتاب درسی تاریخ و اینکه حسن های کتاب را خطاهای آن معرفی کرده است و اینکه چرا و چگونه پذیرفتم در نگارش آن مشارکت کنم، انتقادات به کتاب چه بود؟ و.... در فصلی از کتاب"جدل های تاریخی" روشنگری شده و خواننده کنجکاو می تواند بدان مراجعه کند.
2- ظاهرا خود اصولگرایان و حتی روزنامه ای که روزی مدیرش لقب«بازجو» را از افتخارات خود اعلام می کرد، به این باور رسیده اند که نیروی امنیتی بودن آنقدر بدنام کننده است که هرکس را می خواهند بدنام کنند یک برچسب امنیتی نثار او می کنند و در این دشنام نامه نوشته اند«عماد باقی از نیروهای امنیتی و بولتن نویس دهه 60 بود».
اینجانب که در سن نوزده سالگی وارد بخش فرهنگی سپاه شده بودم پس از حدود دوسال و اندی عضویت در دفترسیاسی و مرکز تحقیقات عقیدتی سیاسی و آموزش سپاه در اوایل انقلاب (که با سپاه بعدی به ویژه امروز بسیار متفاوت بود) در فاصله شهریور1359 تا 1362 که کاری جز تحقیق و تدریس در سپاه نداشتم، مجبور به استعفایی شدم که روزنامه کیهان بارها به عنوان اخراج از سپاه از آن یاد کرده است و اگر جزییات آن را هم بدون جعل و دروغ بافی بیان می کردند مایه بدنامی عوامل آن و نیکنامی من بود. آن مقطع را هم جزو خدمت سربازی من به شمار آوردند و پس از آن 35سال است در هیچ بخشی از حکومت حضور نداشته و آقای خود بوده و نان خویش را خورده ام نه مانند کسانی که سال هاست دست شان در جیب ملت و بیت المال است و دیگرانی را که جز محرومیت، حبس، تهدید و رنج از سوی اینان دریافت نکرده اند، نان به نرخ روز خور می نامند. خدای را سپاس که سال هاست از عنفوان جوانی که بیراهه را دیدم راه خویش را جدا کرده ام.
3- جالب اینکه چون این اشخاص خود همواره تحت قیمومت قدرت یا حامی پروری بوده اند و همه را به کیش خود می پندارند و چون از شخصیت مستقل افراد واهمه دارند، در یک نوشته کوتاه، مرا همزمان: نیروی امنیتی، لیبرال، خشگه مقدس، عضو نهضت آزادی، حامی مهدیِ هاشمیِ ضد لیبرال، اصلاح طلب، همکار موسسه نشر آثار امام خمینی، انجمن حجتیه ای، مرید سرسخت منتظری و جایزه بگیر غربی ها (نه جایزه حقوق بشر و شجاعت مدنی) خوانده اند و قدرت درک و تحلیل خط واحد نویسنده در اصلاح گرایی و در دفاع از حقوق همه افراد و گروه ها را ندارند و تشخیص نمی دهند که حتی نقد کتاب «حزب قاعدین زمان» توسط خود نویسنده اش نیز بخاطر رسیدن به باور تفکیک حقوق و عقاید انجمن حجتیه بود اما یادداشت تحریفگر که اصل نوشتن کتاب حزب قاعدین را عقده گشایی علیه انجمن حجتیه دانسته بالاخره مدافع این انجمن است یا مخالف آن؟
4_ کتاب تاریخ دبیرستان 2ترم بدون نام نویسندگان، در آموزش و پرورش تدریس شد و یک ترم با ذکر نام مؤلفان بود که ناگهان جنجالی در مطبوعات اصولگرا و راست افراطی برانگیختند و ادعای مقاله تحریفگر مبنی بر اینکه چندسال بعد بطور تصادفی در سایت باقی از آن مطلع شده بی پایه است.
5- حدود بیست سال از ماجرای توقیف کتاب درسی تاریخ دبیرستان می گذرد. در همان زمان کاملا در جریان بودیم که چه افراد و نهادهایی پشت جنجال آفرینی بودند و در کتاب جدل های تاریخی برخی را تصریحا و برخی را تلویحا ذکر کرده ام و هیچگاه نامی از این شخص نبوده است و اصولا هیچ ارتباط منطقی ای با موضوع نداشته که نظر کارشناسی از وی اخذ کنند و مراجع اعلام نظر کارشناسی مشخص بوده اند.
6- من به اینکه تغییر کرده و درجا نزده ام مباهات می کنم و باور دارم اصلاح طلبی راستین از نقد خویشتن می گذرد از اینرو از هر سخنی و قدمی که به سود بیداد بوده توبه می کنم. نویسنده تحریفگر، بدون اینکه توضیح دهد چرا در سال 1365 «کتاب کاوشی درباره روحانیت را به دستور امام خمینی جمع کردند» به نقل قول نادرست و ناروایی از کتاب پرداخته است ولی بر فرض که باقی سی و سه سال پیش در خامی جوانی در کتاب کاوشی درباره روحانیت(اسفند1364) چنان گفته باشد، در حالی که فردی بدون منصب و در کنج خانه اش بوده و قدرتی بر اجرای برخی از نظرات ناصوابش هم نداشته ولی سی سال است از آن نظرات ناصواب هم عدول کرده(و خود این شخص نمونه ای مربوط به سال77 را ادعا کرده است) اما کیهان و نویسنده اش همین امروز هم در سنین پختگی و هم داشتن قدرت عمل، چه بسیار نیکان و پاکانی را به تهمت جاسوسی نابود می کنند.
خوشبختانه چون پیشه ام نویسندگی بوده مانند بعضی ها نیستم که ادعا می کنند از گذشته همانند امروز می اندیشیده اند و سیر این تغییرات از میانه دهه شصت به اینسو آرام آرام در گفته و نوشته هایم ثبت شده و آشکار بوده اند. این شهامت را هم داشته ام که انتقاد از خود را از همان زمان آغاز و نوشته های آن دوران را بی رحمانه نقد و منتشر کنم و چون کاری جز سخن و قلم زدن و فعالیت مدنی و حقوق بشری نداشته ام، اکنون نیز هرکس عیوب و خطاهای گذشته و امروزم را برملا کند دستبوسش هستم. در سی و پنج سال گذشته نیز در صدها مقاله و گفتگو و 28 کتاب منتشر شده، مواضعم آنقدر روشن بوده که برای رسوایی تیتر سازی های امثال کیهان کافی است و خدا را سپاس که دشمنی ظلمه با ما، براتِ برائت ماست.
عمادالدین باقی- شنبه12اسفند1396

کانال گفتارهای باقی
https://t.me/emadbaghi
اینستاگرام   emadeddinbaghi