گفتگویی اندر حجاب اجباری و ضروری دین بودن آن
در پی انتشار گفتگوی اینجانب با پایگاه خبری انصاف نیوز در تاریخ تاریخ 14بهمن96 برابر با 3 فوریه 2018 پیرامون مسئله موسوم به دختران خیابان انقلاب و بر چوب آویختن روسری ها در اعتراض به حجاب اجباری ( https://goo.gl/WNEf8c ) یکی از روحانیون محترم جناب آقای محمدرضا نایینی که هموند یک گروه مجازی مشترک با نگارنده هستند ایراداتی را مطرح فرموده و درخواست پاسخ داشتند که توضیحات کوتاهی تقدیم شده است. ابتدا نوشته ایشان سپس توضیحات در پی می آید:
جناب آقای عماد الدین باقی
سلام علیکم؛
پیرو بیاناتی که پیرامون "ضروری" نبودن حکم حجاب بیان داشته اید ذیلا نکاتی را به عرض مبارک می رسانم:
1- واژگان "ضروری دین" تا جائی که من اطلاع دارم در عبارات قدماء؛ اصلا مطرح نبوده تا حجاب را ضروری دین بشمارند؛ اما صرف نظر از این واژگان، در کتب قدماء و متأخران اصحاب، برخى از امور به عنوان اموری که روا دانستن آن ها مخالفت با دین اسلام است بیان گردیده که بسیار ساده تر از "حجاب" هستند؛ به عنوان نمونه می توانیم به کتاب های مقنعه: ص ۸۰۱ و نهایه ی شیخ طوسی ره :۷۱۳ مراجعه کنیم؛ ابو الصلاح حلبی ره بدون آوردن کلمه ی "ضروری"، معیار ارتداد را "اظهار شعار کفر پس از مسلمانی، به گونه ای که به انکار نبوت یا امری که از امور واضح دین است باز گردد" دانسته و انکار حکم نماز و زکات و شرب خمر را از مو جبات ارتداد دانسته است. (کافی: ص ۳۱۱).
ابو المجد حلبی ره نیز بدون نام بردن از عنوان "ضروری"، مخالفت عالمانه با حرام و حلال شرع را مصداق انکار ضروری می داند. (اشارة السبق: 144).
قاضى ابن براج مخالفت با حکم روزه را موجب خروج از دین برشمرده است.(المهذب: ج ۲ ص ۵۵۱ و ۵۵۲).
از این دست عبارات فراوانند و خلاصه ی برداشت من از این ها چنین است:
"ضروری" عبارت از : "حکمی است که انکار آن سر از انکار اسلام در آورد".
2- با تورقی ساده در کتب فقهاء اماميه در می یابیم که اصل مسأله ى وجوب حجاب در ميان آنان از مسلمات دینی بوده و آن را از احکام روشن اسلامی می دانسته اند و لذا تنها از برخی از خصوصیات آن بحث فرموده اند؛ در این مورد می توانیم به عبارات آنان در مسأله ى لباس نمازگزار و یا باب تخلی و غیر آن مراجعه کنیم که اگر مایل بودید مواردی را تقدیم خواهم نمود.
3- بنده با توجه به مطالب فوق تردیدی ندارم که وجوب حجاب از احکام ضروری اسلام است؛
برادر گرامی؛
کاش چند مورد از مواردی که فقهاء بزرگ شیعه تصریح فرموده باشند: "وجوب حجاب از احکام ضروری دین نیست" را ذکر می فرمودید؛
4- الزام قانونی به حجاب مسأله اى دیگر است که هرگز نباید با اصل ضروری بودن آن خلط شود؛
کما این که بی حجابی نیز با انکار حجاب متفاوت است.
5- بنده استفاده از کلماتی که موجب نفرت و خشم در مخالفان فکری می شوند را صحیح نمی دانم و لذا به برخی واژه هائی که به کار برده اید انتقاد جدی دارم؛
این که نظرات دیگران را "شانتاژهای عبوسان"بدانیم و یا آنان را "آدمیانی عقب مانده تر از مردمان ۱۴۰۰ سال پیش" و یا "متحجر" خطاب کنیم ابدا با روح آزاد اندیشی تناسبی ندارد.
معلوم است که: "آن چه را بر خود نمی پسندیم نباید بر دیگران روا داریم".
با احترام. محمد رضا نائینی
سلامم بر آن پیر خلقت که او
چنین بر تنت جامه ناز دوخت (کمالی)
فاضل مستطاب آقای نایینی گرامی باسلام و دعای خیر. لابد استحضار دارید که این پست ها و گروه های گپ و گعده مجازی جای بحث های جدی علمی و دامنه دار نیست و معمول و مرسوم، کامنت گذاری و ایراد جملات و نکات کوتاه است. مطلوب آن است که این نوع بحث ها به صورت مقاله استدلالی و استنادی تفصیلی نوشته و فایل آن عرضه شود و هرکس مایل بود مطالعه کند و یا کامنت بگذارد یا مقاله ای تفصیلی بنویسد ولی مقتضای این نوع موضوعات و مسایل (به ویژه وقتی به تفاوت دیدگاه هایی از نوع مورد بحث ما می رسد) ارایه کار پژوهشی است. در فضای مجازی نه تنها جای آن نیست که در نوع جمعی آن مانند گروه ما یک نوع تحمیل به دیگرانی است که شاید نخواهند درگیر یک بحث گسترده علمی شوند. به همین دلیل من هم به آن نوشته ارجاع دادم. در عین حال چند نکته را معروض می دارم و گرچه بنا داشتم صرفا به احترام درخواست حضرتعالی توضیحات را در گروه بگذارم اما چون مطلع شدم در صفحه شخصی تان انتشار عام داده اید نشر عام پاسخ هم بلامانع است.
1_بحث حجاب شرعی و قرانی و سنت پیامبر یک قضیه است و اینکه فقها چه گفته اند موضوعی دیگر است، خصوصا که در همین نوشته کوتاه بنده و شما معلوم است چقدر میان فقها تفاوت نظر وجود دارد.
2_ بحث پوشش عورت و وجوب آن بر مرد و زن یک چیز است و بحث ستر شعر و پوشش سر و گردن چیز دیگر.
3_ در احکام پوشش سر و گردن هیچ اجماعی نیست و شیخ صدوق و برخی معاصرانش بر زنان برده مسلمان حرام می دانستند و صاحب جواهر سترشعر را مطابق احتیاط می داند. ابن جنید هم قایل به عدم وجوب پوشش سر و گردن زن حر و غیر حر است. در بحث ستر هم میان ستر صلاتی و ستر غیر صلاتی میان فقها اختلاف وجود دارد. در میان غالب فقها که قایل به وجوب پوشش سر هستند(و وجوب غیر از ضروری دین بودن است) درباب شمول حکم موهای بلند (ما طال من الشعر عن الراس) اختلاف است(جواهر ج8 ص169) و محمدباقرسبزواری در کفایه الاحکام و سیدمحمدعاملی در مدارک الاحکام و نیز محمدباقر مجلسی و ملا احمد نراقی در مستند الشیعه(با عبارت: و منه یظهرالحال فی الشعر، و انه لایجب ستره کما صرح به بعضهم) و ازفقهای متاخر، مرحوم محقق داماد، در وجوب پوشش مو تردید کرده اند که مجتهد ارجمند مرحوم احمد قابل عین عبارات شان را در کتاب احکام بانوان نقل کرده اند.
4_ ادعای ضرورت به معنای مصطلح فقهی امروز ابداع برخی فقیهان متاخر است ولی آنچه قول فصل است آیات قران کریم است. در قران آیه ای به معنای آیه حجاب نداریم و حجاب در آیه 53سوره احزاب موسوم به ایه حجاب، به معنای پرده جدا کننده حجله خواب از حضور غیر است و آیات دیگر هم دلالتی صریح بر وجوب عام حجاب به معنی پوشاندن موی سر ندارند. در آیه 31 نور(ولیضربن بخمرهن....) گرچه اکثر فقها در بعضی موارد مانند ـانفقوا مما رزقناکم» صیغه امر را دال بر استحباب گرفته اند اما برفرض که آیه31نور دال بر وجوب باشد برای زنان مؤمنه(قل للمومنات) است نه مطلق زنان و بلکه در مواردی(آیه 60 سوره نور) دلالت صریح بر عدم وجوب حجاب سر و شعر و حتی ثیاب در برخی از زنان مسلمان حر دارد(و یضعن ثیابهن).
5_ فرموده اید: واژگان "ضروری دین" تا جائی که من اطلاع دارم در عبارات قدماء؛ اصلا مطرح نبوده تا حجاب را ضروری دین بشمارند.. اما برخى از امور به عنوان اموری که روا دانستن آن ها مخالفت با دین اسلام است بیان گردیده که بسیار ساده تر از "حجاب" هستند. ضمن تصدیق فراز نخست، چنانکه در نامه به جناب مکارم هم متذکر شده ام مرحوم محمدباقر مجلسی در کتاب قطور حق الیقین که به تفصیل درباب ضروریات دین سخن گفته و ضروریات اسلام، ضروریات شیعه و حتی در مواردی هم ضروریات ادیان را برشمرده است و چندان گشاده دستی کرده که دهها ضروری را برشمرده و حتی وجود پل صراط را از ضروریات اسلام و انکار متعه را انکار ضروری شیعه دانسته اما یکبار هم از حجاب به عنوان ضروری دین نام نبرده است. اتفاقا موارد ساده ای را ذکر کرده اند الا حجاب.
6_ منظور از ضرورت هم طیفی از وجوب تا مقوم دین و از مهم تا رکن بودن را شامل می شود که انکار مقوم دین و رکن، کفر است و چون حضرتعالی معنای دوم را اختیار فرموده اید که منکر ضروری مرتد است پس منکر حجاب اجباری کافر و مرتد است در حالی ایت الله خمینی نیز مانند کثیری از فقها منکر نماز را که اجماعا ضروری دین است کافر نمی داند مگر اینکه منجر به انکار اصول گردد ( الطهاره جلد 3 ص 328 - 327)
7_ فرموده اید: «الزام قانونی به حجاب مسأله اى دیگر است که هرگز نباید با اصل ضروری بودن آن خلط شود». الزام قانونی همان اجبار است که از تصریح بدان ابا فرموده اید و اتفاقا به استناد ضروری دین بودن آن را اجباری می کنند گرچه ضروری دین بودن هم جواز اجبار و الزام قانونی را نمی دهد اما در گفتگوی من با انصاف نیوز، محل نزاع، بحث اجبار بود و مسئله ضرورت، حاشیه ای ترین بحث بود. نکته مهم این است که حتی بر فرض احراز ضرورت(که مستندات ناصواب بودنش را در نامه معهود آورده ام) حتی ضرورت هم اجبار را توجیه نمی کند. در آن گفتگو نیز اشاره کرده ام نماز جزو ضروریات دین است اما اجباری نیست و نمی توان کسی را به موجب تارک الصلوه بودن مجازات کرد یا مانع تصدی اش در عمده امور شد چه رسد به حجاب که هیچ دلیل قرانی بر ضروری دین بودن آن نیست(نه دلایل روایی ظنی و اجتهاد بعض فقها).
8_ در پایان، به عرض عالی می رسانم که به پندار راقم، امروز حکم عقل و اهمیت حقوق و حقوق بشر و سیره مسلمانان در جهان برای تشخیص وظیفه نافذتر است. چنانکه مرحوم مطهری هم پذیرفته اند حقوق بشر حقوق فطری است و آنچه فطری و موافق فطرت است دینی هم هست و حجاب اجباری از امور فطری نیست بل مخالف آن است و هر اجباری علیه حقوق فردی و جمعی پایمال کننده کرامت انسانی است. عده ای با ادعای بدون مبنای ضرورت برای حجاب به توجیه اجباری کردن آن و در نتیجه به قطبی سازی و تعارض آلود کردن یک امر استحبابی یا وجوبی فردی، پرداخته اند که آثارش نه فقط واکنش منفی به حجاب اجباری است که به اصل دین تسری یافته است. تصادفا همین امروز(یکشنبه29بهمن) در مطبوعات دیدم که آیت الله مصباح برای چندمین بار از حجاب اجباری دفاع کرده اند. اگر پیامبر اسلام می خواست دین را اینگونه محافظت کند امروز به دست ما نمی رسید و امروزه هم با ادامه این روش ها نه از تاک نشان ماند و نه تاک نشان. بنیاد دین بر عدالت است و هرچه عادلانه نباشد دینی هم نیست و اجبار در حجاب مخالف عدالت و یک فورمالیسم فقهی است نه فقه.
از مطول و ملال آورشدن کلام پوزش می طلبم و اگر سخنی بود بهتر است در قالب مقاله عرضه شود که واقعا حجم وسیع اشتغالات فعلا مجال آن را نمی دهد و الحديث ذو شجون و به قول مولانا: اندر همه ده اگر کسی هست- والله که اشارتی تمامست.
تو کامران و پیاپی مدبران قضا – بروی تو در هر اختیار بگشایند (عبید زاکانی)
بامهر- عمادالدین باقی
یکشنبه29بهمن1396
کانال گفتارهای باقی https://t.me/emadbaghi
اینستاگرام emadeddinbaghi