آزادی تفکر
Download file
فایل پیوست شده در بالا متن یک سخنراني در«سمينار علمي تحقيقاتي علوم انساني» به تاريخ سوم مرداد 1369 است که پس از 28سال منتشر شد. این همایش به مدت سه روز توسط دفتر مركزي جهاد دانشگاهي و با حضور دانشگاه های مختلف از سراسر کشور در دانشگاه تربيت معلم برگزار گردید. مهندس میر حسین موسوی که به تازگی از مسئولیت نخست وزیری کنار رفته بود، دکتر عبدالکریم سروش، دکتر رضا داوری و دکتر رفیع پور از دیگر سخنرانان بودند. دکتر سروش در اعتراض به حضور دکتر داوری از حضور یافتن خودداری ورزید.
به دليل آنكه موضوع بحث همچنان اهميت و تازگي دارد و سخنان اخیر رئیس جمهور در مراسم نهمین جشنواره بین المللی لوح فارابی(25دی96)، ویژه تحقیقات علوم انسانی،نشان داد پس از سی سال هنوز همان دغدغه های پیشین وجود دارند،.. البته اینها دیدگاه 28 سال پیش نگارنده است. پاره ای از اطلاعات آن نیز قدیمی هستند اما سایر مطالب بازتابنده وضعیت برخی از نگرش های زمانه است که ممکن است امروز با آن همنوا نباشم. برخی فرازهای آن را می بینید:
* 85% از نقدينگي جامعه را 15% از افراد در اختيار دارند که بعضا دانشی هم ندارند و 15% نقدينگي هم متعلق به 85% جامعه است. گروهي بر عرش و جمعيتي زير خط فقر زندگي ميكنند و بسيارند آنان كه در همين جامعه كار فكري ميكنند، مي نويسند و اختراع ميكنند و در تنگناهاي معيشتي غوطهورند. اين نشان ميدهد ارزش مادي بيسوادي صدها برابر ارزش مادي تحقيق است. مشاهده چنين وضعيت و تبعيضي در هر جامعهاي اثر ضد انگيزهاي در امر مطالعه و تحقيق دارد.
* نتيجه تحقيقات علوم انساني تا هنگامي كه با نظريات رايج و حاكم همسو باشد، آزاد است و چه بسا مورد تشويق و تحسين قرار گيرد اما اگر نتيجه تحقيقات مغاير با نظريات و سياستهاي حاكم درآمد، مغضوب واقع ميشود، گويي كه رسالت اين علوم، وصف و اثبات وضع موجود است در حالي كه رسالت علوم انساني، سنجش و ارزيابي درستي يا نادرستي وضع موجود است تا راه را براي مديران جامعه به منظور تدبير و اصلاح بگشايد.
* يكي ديگر از اموري كه منزلت علم را در جامعه ميكاهد اين است كه علم به دست عوام بيفتد و تقدسش بشكند كه در نتيجه، علم بي قدر شده و به تبع آن علماي جامعه هم بيقدر ميشوند. وقتي علم به دست عوام بيفتد، هر كسي صلاحيت اظهارنظر در همه علوم را پيدا خواهد كرد. بدتر از آن اين است كه علم به دست رَجّالههاي سياست بيفتد كه با هر مقوله دانشي برخورد سياسي و قهرآميز كنند
* علوم انساني در حقيقت علم مديريت جامعه هستند و مديريت هر جامعهاي قائم به علوم انساني است. هر قدر اين علوم رشد بيشتري داشته باشند، مديريت جامعه قويمتر و صحيحتر خواهد بود. برخلاف ساير علوم مانند علوم پايه كه دخلي در مديريت جامعه ندارند بلكه آنها در سايه يك مديريت صحيح است كه بالنده ميشوند، .... بين علوم انساني علوم و طبيعي و پايه و محض تفاوت مهمي وجود دارد و آن اين است كه موضع علوم محض مانند رياضيات يا موضع علومي مانند فيزيك و شيمي يا زمينشناسي و امثالهم، نسبت به عملكرد مديران جامعه، سياستهاي داخلي، سياستهاي فرهنگي، سياستهاي خارجي و ... موضع خنثي و بيتفاوت است ولي موضع علوم انساني موضع بيتفاوتي نيست، موضع «رد» و «اثبات» است. نتيجه كاوشهاي علوم انساني يا با عملكردها و سياستهاي حاكم بر جامعه موافق درميآيند يا مخالف؛ اگر موافق باشند كه اثبات كننده و مؤيد وضع موجود هستند ولي اگر مخالف باشند اينجا اصطكاك پديد ميآيد و بدنبال آن برخورد . لذا براي پرهيز از برخورد و مشكلات و گرفتاريهاي ناشي از آن، محقق ناگزير ميشود كه جهت موافق و مدارا پيش بگيرد، موضع پيشداورانه داشته باشد يا موضع اثبات كننده اتخاذ كند يا از جرگه تحقيق جدي و كاربردي خارج شود.
* تئوري سازی براي حل مسائل جامعه موقوف است به ارائه يك تصوير منسجم و درست از اوضاع و شرايط اجتماعي و اقتصادي ايران و بدون شك در اين تحليل، تحليلگر جامعه ما به منطقه ممنوعههايي برميخورد و اين اصليترين مشكل در راه تحقيقات علوم اجتماعي در جامعه ماست، هر گاه تحليل و تئوري او به منطقه ممنوعهاي برخورد كرد بايكوت ميشود و ممكن است مشكلات سياسي براي زندگي او ايجاد كند. در اين نقطه بسياري از افراد كنار ميكشند و جامعه را بدون راه حل ميگذراند(مثال هایی برای این منطقه ممنوعه ها ذکر شده است) متن کامل در پست قبلی و نیز در سایت نگارنده در دسترس است.
کانال گفتارهای باقی https://t.me/emadbaghi
اینستاگرام emadeddinbaghi