در ادامه ضرورت نقد اجتماعی رفتار مردم (بخش دوم و سوم)
بخش دوم و سوم
عمادالدین باقی
مجله صدا شماره 113 شنبه16 اردیبهشت 1396 ص 23-22 و شماره 114(پیاپی651)، شنبه23 اردیبهشت1396 ص14-13
2- میل تابعیت
بخش نخست این یادداشت در شماره پیش مجله صدا، در مقدمه اش، مرور سریعی به پیشینه نقد اجتماعی داشت و نخستین موضوعی که مورد بحث قرار گرفت مسئله«توهم فراگیر» بود. چنانکه در بخش نخست گفته شد نویسندگان متعددی و هر کدام تحت تاثیر دلایل و شرایط ویژه ای در نقد فرهنگ و جامعه ایرانی سخن گفته اند و نمونه هایی ذکر شد. یکی دیگر از آنان علی دشتی است. او می نویسد:« اگر در سایر کشورها آنجاهایی که آزادی و عدالت ـ آزادی و سر بلندی ـ صراحت لهجه و راستگوی سرزمین آنها را روشن می کند مردم همه چیز خود را برای حفظ آزادی از دست می دهند و در راه آزادی فکر و عقیده و استقلال فردی همه چیز را فدا می کنند در کشور ما بر عکس، آزادی را روح و تن را فدای سایر مشتهیات می کنند همه مردم هول می زنند که زودتر از دیگری تن به عبودیت داده و زودتر از اقران خود در سلک بندگان مرد مقتدری قرار گیرند. اگر این مرد مقتدر در اعمال قدرت و نفوذ و استعباد دیگران تأمل و ملاحظه و تردیدی داشته باشد ما با ضعف و خضوع خود با تذلل و خاکساری خود و با شرارت جبلی که در نهاد ما نسبت به رقباء خودمان موجود است او را جری کرده و آرزوی سلطه و استیلاء مطلق را که در اشخاص جاه طلب و استیلا جو طبیعی است در او بیدار میکنیم و اگر بیدار باشد آنرا تقویت کرده برای تعدی و تجاوز به حقوق خود و دیگران بکار می اندازیم.» (علی دشتی، ایام محبس. ،227)
« همه در جستجوی آقا و ولی نعمتی هستند اینها نمی توانند آقای خود باشند، آزادی آنها را خسته می کند؛ باید مرد مقتدری پیداشود و بر همه چیز استیلا یابد نهایت سهمی، هر قدر هم حقیر باشد از متصرفات خود به آنها بدهد. آنها را از شر استقلال فکر و اراده و اتکا به خود آسوده کند. حال هر صاحب و ولی نعمتی بیشتر بدهد آنها در اطراف او جمع می شوند دیگر حتی اهمیتی هم به این نمی دهند که این صاحب و آقا نسبتاً عاقل و با انصاف باشد.»(همان،229).
علی دشتی البته خود از مدافعان رضاخان پهلوی در بود و این داوری ها را در دوران زندان که تنها و بی باور بوده و معمولا زندانی در این شرایط روحیه ضد اجتماعی پیدا می کند بیان کرده است اما تا اندازه ای بهره از حقیقت دارد.
3- تن آسایی و کار و تلاش
گرچه ایرانیان به دلیل زندگی در طبیعتی که با آنان بر سر مهر نیست در سختی زیسته و سخت کوش بوده اند اما رشد شهرنشینی به ویژه درآمد بادآورده نفتی در تغییر خلقیات ایرانی تاثیر داشته و میل به تن آسایی رشد کرده است. در میان ایرانیان فراوان شنیده ایم که ای کاش پولی از آسمان می آمد و کار نمی کردیم و از زندگی لذت می بردیم. نه تنها این روحیه در زندگی اقتصادی مشاهده می شود و میل به تجارت و بازده سریع که بسترساز نزول و بهره و رباست از آن بیرون می آید که در ضرب المثل ها وشوخی ها هم راه می یابد. مثلا هر سال در آستانه پایان تعطیلات تقریبا بیست روزه نوروزی سیل طنزهایی که حاکی از ملال آور بودن شروع کار است روانه می شود. از زمانی که پیامک اختراع شده است این طنزها تجمیع شده و بسیار چشمگیرتر شده ند. برای نمونه: «...و تو چه میدانی ١٤فرودين چیست؟* زمانی که 7 صبح ساعت ها به صدا درمی آیند* و آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از وحشت در هم می پیچند* و گروه گروه به سمت ادارات رانده می شوید!...»
خصوصیت بی میلی به کار و تلاش و علاقمندی به تعطیلی، با امید به زندگی و وضعیت اجتماعی در جامعه همبستگی دارد. این خصیصه ربطی به مذهب نیز ندارد زیرا در روایات فراوانی بر فضیلت کار تاکید شده و می گوید:«بهترین تفریح کار است» و یا کار کردن را در حد جهاد به شمار آورده است. گویی این روایات متناسب با روحیه ژاپنی هاست تا ایرانی ها یا عرب ها. تکدی گری هم از دل فرهنگ تن آسایی وبیکاری در می آید. در ژاپن و در کشورهای توسعه یافته که زندگی بر پایه کار کردن سامان گرفته است گدا وجود ندارد.
اگر در ایران کم کاری سبب رکود است در ژاپن پرکاری سبب رکود است و درست برعکس روحیه ایرانی، «مرگ ناشی از کار مفرط در ژاپن چنان مشکل ریشهداری است که حتی کلمه مخصوص به خود را دارد: "کاروشی". اکنون دولت و گروههای تجاری در تلاش هستند تا برای کارمندان فرصتی فراهم کنند. آنها سعی دارند کارمندان ماهی یکبار زودتر محل کارشان را ترک کنند و به اين ترتیب، گام کوچکی برای اعاده زندگیشان بردارند. در این طرح که به "جمعه پاداش" معروف است، به شرکتها پیشنهاد شده است تا کارکنان خود را مجبور کنند در آخرین جمعه هر ماه سر ساعت سه بعد از ظهر به خانه بروند.
خودکشی زنی که در دنتسو، بزرگترین شرکت تبلیغاتی ژاپن، بیش از ۱۰۰ ساعت در ماه اضافهکاری میکرد، باعث شد این طرح بیش از پیش مورد توجه قرار بگیرد. مرگ این زن که اکنون مشخص شده است "کاروشی" (ناشی از کار مفرط) بوده است، در نهایت باعث شد مدیر اجرایی شرکت استعفا دهد. اما با سالانه حدود ۲۰۰۰ مرگ مرتبط با کار مفرط، تنها تعداد اندکی بر این باورند که این طرح داوطلبانه چیزی بیش از یک گام کوچک به سوی تغییر رویه باشد.
دولت در گذشته سعی کرده است که کارمندان را مجبور کند بیشتر از مرخصیهایشان استفاده کنند. اما موفقیت چندانی نداشته است؛ وزارت کار ژاپن میگوید که آنها فقط نیمی از این روزها را مرخصی میگیرند. تعداد روزهای تعطیلات رسمی در ژاپن با هدف مجبور کردن مردم به استراحت، امسال به ۱۶ روز افزایش یافته است.
در ادامه این تلاشها، به کارمندان دولت ساعات کاری قابل تغییر داده شده است، از جمله آنها میتوانند در تابستان کار خود را زودتر شروع و تمام کنند. حتی در برخی ادارات به محض پایان ساعت کاری، چراغها خاموش میشود. کارمندان به شکل فزایندهای از این طرح استقبال کردهاند و بعضی روزها سر ساعت به خانه میروند. آنها حتی این موضوع را در رسانههای اجتماعی اعلام میکنند تا دیگران به انجام عمل مشابه تشویق شوند. رویههایی که در پیش گرفته شدهاند، به تغییر این تفکر که اضافهکاری بیش از حد، لزوما چیز خوبی نیست، کمک کرده است، اما در خود ساعات کاری هيچ تغییری به وجود نیاورده است.
طبق آماری که در سال ۲۰۱۴ میلادی، موسسه سیاست و آموزش کار ژاپن منتشر کرد، حدود ۲۲ درصد جمعیت ژاپن بیش از ۴۹ ساعت در هفته کار میکنند. البته این رقم در کره جنوبی ۳۵ درصد و در آمریکا ۱۶ درصد است.
بیش از دو دهه است که اقتصاد ژاپن با رکود مواجه است. این وضعیت با مصرف پایین و نرخ زادوولد بسیار پایین بدتر شده است. عادت کارمندان دولت به سپری کردن بیشتر ساعات بیداری خود در سر کار، یکی از عوامل موثر در کم بودن میزان مصرف و پایین بودن نرخ زادوولد است. در هر جمعه پاداش اگر ۱۰۰ درصد آنهایی که واجد شرایط هستند، ساعت ۳ بعدازظهر به خانه بروند، مصرف شخصی در آن روزها میتواند به میزان ۱۲۴ میلیارد ین (تقریبا معادل یک میلیاد دلار) افزایش پیدا کند.»(سيميون پاترسون، بی بی سی، 12 فروردین 1396)
نه آن افراط ژاپنی در کار که کرامت را زایل و سلامت را به مخاطره می افکند و انسان را در کار مسخ می کند و نه این کاهلی و بیعاری.
4- دروغگویی
در میان سفرنامه نویسان و منتقدان ونویسندگان ایرانی خلقیات ایرانی از رواج دروغ هم سخن گفته اند. اینکه چرا با وجود نهی و مذمت فراوان دروغ در آموزه های باستانی و مذهبی، دروغ رواج داشته، خود نیازمند مطالعه ای جامعه شناختی است و بی شک ساختار سیاسی و اجتماعی ایران در آن نقش برجسته ای دارد اما توسل به دروغ برای پیشبرد امور زندگی در میان توده مردم و عادی سازی آن بستری است که دروغ گفتن را برای همگان آسان می کند چنانکه در مناظره انتخاباتی جمعه8 اردیبهشت96 ، شهردار تهران یکبار دروغ 25 میلیاردی درباره میزان قاچاق گفت که بخاطر تکرار آن، نهادهای مسئول تکذیب و شکایت کردند(شرق، 13 اردیبهشت96ص4) و نیز در همین مناظره شهردار تهرن، رئیس جمهور را در مقابل دوربین و جلوی چشم میلونها نفر متهم به بی صداقتی و وعده دروغ مبنی بر ایجاد 4 میلیون شغل کرد. بی درنگ رئیس جمهور اعلام کرد این خبر جعلی و خودش یک دروغ است. معاون اول رئیس جمهور(جهانگیری) نیز که به عنوان نامزد دیگری در مناظره شرکت داشت پاسخ داد رئیس جمهور گفته بود:« اگر تنها 10 میلیون گردشگر وارد کشور شود بیش از 13.3 میلیارد دلار درآمد ارزی و 4 میلیون اشتغال درست میشود» جهانگیری افزود چه کسانی گردشگران را فراری دادند. چه کسانی با حمله به سفارت عربستان باعث شدند ٧٠٠ هزار شیعه که میآمدند و زندگی مردم مشهد میچرخید به هم خورد و عامل حمله به سفارت عربستان اکنون در ستاد کدام کاندیدا فعال است(کنایه به حضور این شخص در ستاد قالیباف). با اینحال شهردار به جای پوزش خواهی به وقت تنفس میان مناظره رای داد تا به جای توبیخ مشاوران خود که اطلاعات مغرضانه داده اند راهی برای به کرسی نشاندن ادعای خویش پیدا کند. به محض آغاز دور دوم مناظره، پرینت صفحه ای را جلوی دوربین گرفت و گفت این هم سند وعده دورغ آقای روحانی و از دوستانم خواسته ام فایل صوتی سخنان ایشان را هم انتشار دهند. او شاید فکر می کرد کسی حوصله نمی کند این صفحه را جستجو کند. بازهم رئیس جمور توضیح داد این صفحه همان خبر «اگر 10 میلیون گردشگر بیایند» بوده است اما ورای همه این جنبه های سیاسی، و مهم تر از آن این است که چگونه دروغ آشکار در چنین وسعتی امکانپذیر است؟ اگر در جامعه ای حساسیت نسبت به دروغ انقدر باشد که شخصی با یک دروغ عمدی (نه دروغی ناشی از اشتباه یا فراموشی) کارنامه اش بسته شود دیگر این اتفاقات تکرار نمی شود. فراموش نمی کنیم که ماجرای کلینتون و مونیکا که به یک خبر جهانی تبدیل شد و رئیس جمهور آمریکا را به محاکمه کشانید فقط بخاطر یک دروغ بود. در رسانه های ایران فقط جنبه اروتیک رویداد و ارتباط جنسی کلینتون با یکی از کارآموزان کاخ سفید برحسته می شد و اصل مسئله هیچگاه مورد توجه قرار نگرفت در حالی که در خود آمریکا تنها چیزی که اهمیتی نداشت رابطه نامتعارف جنسی بود و فقط دروغ کلینتون بود که اهمیت داشت. در اروپای قرون وسطی برای دروغ مجازات های خشن قرار داده بودند تا دروغ در جامعه عادی نشود و امروز عادی شدن دروغ در جامعه است که دست سیاست بازان را هم برای دروغ گفتن باز می کند.
5- شادی به قیمت آزار دیگران
یکی دیگراز رفتارهایی که به ویژه در کلان شهرها بسیار مشاهده می شود و کمتر کسی است که آن را تجربه نکرده باشد راه بندان توسط بدرقه کنندگان ماشین عروس است. در وقت عروسی چنان نشئه شادی خویش می شوند که حقوق مردم را فراموش و پایمال می کنند. حتی در ساعات خلوت شب ناگهان با راه بندانی بزرگ و ملال آور روبرو می شویم چون کاروان بدرقه عروس و داماد راه را بندآورده و با بوق های ممتد، آلودگی صوتی ایجاد می کنند. بگذریم که گاهی وسط خیابان به رقص می پردازند و خیل عابران را به هیچ می گیرند و یا گاهی لایی می کشند و حادثه می آفرینند. چنین رفتاری که دیگر ربطی به حکومت ندارد.
6- سرویس های بهداشتی عمومی
سرویس های بهداشتی عمومی مایه سرافکندگی است. اگر یک گردشگر خارجی چشمش به آن بیفتد، مایه تهوع و شرمساری برای میزبان است. کثافت و آلودگی حتی رغبت نزدیک شدن را به این سرویس ها از بین می برد. این موضوع هم برای شهروندان و هم برای مدیریت شهری شرم آور است. حتی در منطقه آزاد کاسپین که با هزاران توریست داخلی مواجه است اغلب سرویس های عمومی غیر قابل استفاده می شوند.
7- فرهنگ اتومبیل سواری
بدون شک بخشی از ناهنجاری ها به مدیریت ارتباط دارد برای مثال به جای آموزش دادن به مردم، سرعت گیر می گذارند. در کوچه و خیابان و حتی جاده و بزرگراه بارها این سرعت گیرها را دیده ایم که بعضا برای آموزش پرش موتورسواران می تواند مورد استفاده قرار گیرد و بعضی از این مانع ها، چه فجایعی نیافریده اند. اما بخش دیگری از ناهنجاری ها تمام و کمال به خود ما بازمی گردد. مروری بر آمار تخلفات رانندگی، عدم رعایت فاصله، گردش و سبقت های غیر مجاز و نظایر آن به خوبی بیانگر رفتار ناهنجار ما در رانندگی و خطرآفرینی و آسیب رساندن و نقض حقوق دیگران است. افزون بر آن، ما برای رفتن به فروشگاه حاضر نمی شویم صد قدم دورتر پارک کنیم و به قیمت پارک دوبل و ثریبل و بستن راه مردم و بی اعتنا به حقوق دیگران اصرار داریم در نزدیک ترین نقطه و حتی درست روبروی مغازه توقف کنیم. در نتیجه خود ما نیز قربانی تکرار همین رفتار از سوی دیگران می شویم. یا برای پرسیدن آدرس به جای توقف و پارک کردن کنار خیابان و پرسش کردن، راه را مسدود کرده و دیگران را به حضور خود فرا می خوانیم تا مشکل ما را حل کنند. این رفتار در همه جا دیده می شود و ربطی به طبقه و درآمد هم ندارد. در این سال ها هزاران مورد در شمال شهر تهران مشاهده کرده ام کسانی را که با اتومبیل های گرانقیمت همین رفتارها را دارند، ویراژ می روند، و دوبله پارک می کنند.
8- مصرف بی دلیل نایلون
تا همین چند سال پیش فروشگاه ها فقط محصولات خریداری شده را داخل پاکت های کاغذی به مشتریان تحویل می دادند اما از دو- سه دهه پیش کیسه های پلاستکی، پاکت های کاغذی را به خاطره تبدیل کرده اند به گونه ای که نسل جدید هیچ تصوری از آن ندارد. مردم عادت کرده اند حتی اگر یک قطعه کوچک خریداری می کنند حتما داخل نایلون باشد. بارها کیسه پلاستیکی را به کسبه بازگردنده و انتقاد کرده ام که باتوجه به ضرورت حفاظت از محیط زیست چه لزومی دارد که دادن برای یک عدد مسواک یا خمیر دندان یا اشیای دیگر به مشتریان، کیسه مصرف کنید که ویرانگر محیط زیست است؟ پاسخ این بوده است که تصادفا بسیار ی از مشتریان در صورت عدم ارائه کسیه نایلونی که هیچ استفاده ای جز پرتاب در زباله دانی ندارد معترض شده اند. این رفتار که روزانه چند میلیون کیسه نایلونی را روانه طبیعت می کند دیگر ربطی به حکومت ندارد.
9- پیشتاز بودن ایرانیان در تولید زباله
مسئله زباله دو بخش دارد. تولید و توزیع. بخش توزیع و ناهنجاری هایش به مدیریت باز می گردد که در مناظزه های اخیر نامزدهای ریاست جمهوری هم به آن پرداخته شد. معاون اول رئیس جمهور خطاب به شهردار تهران که نامزد شده گفت شما هنوز بعد از 12 سال مدیریت شهری نتوانسته اید مسئله تفکیک زباله از مبدأ را حل کنید. شهردار هم موضوع را عوض کرده و گفتند چون شما در بین مردم نیستید اطلاع ندارید که ما زباله را به کود کمپوست تبدیل کرده و از آن برق تولید می کنیم و البته نگفتند که فقط 5 درصد آن صحیح است. سایت روزنامه ایران از قول رئیس سازمان محیط زیست نوشت فقط ۵ درصد زباله تهران به کمپوست تبدیل می شود.تندگویان، یکی از اعضای شورای شهر تهران هم گفت: « 4سال است درخواست می کنند اسناد مربوط به تولید برق از زباله و کود کمپوست و میزان درآمد حاصل ازآن را به شورای شهر اعلام شود اما امتناع می کنند(ایران، 10 اردیبهشت96)
اما بخش تولید زباله که موضوع گفتار ماست دیگر ربطی به مدیریت ندارد. اینکه ایرانیها سالانه ٢٠میلیون تن زباله تولید میکنند به رفتار خود مردم مربوط است و هم فاجعه زیست محیطی است، هم اقتصادی و نشانه الگوی مصرف نامطلوب شهروندان است. این حجم تولید زباله در حالی است که « کل تولید گندم در ایران، سالانه کمتر از ١٥میلیون تن و کل تولید برنج در کشور سالانه در حدود دومیلیونو٣٠٠هزار تن است. سرانه تولید روزانه زباله برای هر نفر ٧٠٠ گرم است. از میزان کل زبالههای تولیدشده در کشور ٢٠درصد زبالههای تولیدشده توسط روستاییان است و ٨٠درصد دیگر را ساکنان شهرهای کشور تولید میکنند(نوذرپور، معاون امور شهرداریها و دهداریهای سازمان دهیاریها و شهرداریهای کشور،1393)
نایب رئیس اتحادیه صنایع بازیافت ایران با بیان اینکه روزانه در ایران 50 میلیون کیلوگرم زباله تولید می شود که تنها 5 درصد آن بازیافت شده و به چرخه بازمی گردد گفت: به دلیل نظارت نکردن و بی توجهی سازمان محیط زیست 70 درصد صنایع بازیافت کشور تعطیل شده اند. ایران قابلیت سالیانه 10 هزار میلیارد تومان درآمد از بازیافت دارد»تاکید می شود که این امار سال 1390 است و سال 1395 به حدود ۱۱ هزار تن زباله در تهران رسیده است(روزنامه ایران،13 اردیبهشت1396 ص4)
در این میان سهم تهران که یک پنجم جمعیت کشور را در خود جای داده است تولید روزانه هشت هزار تن زباله است.سرانه تولید زباله برای هر فرد تقریبا 820 گرم است(رییس ستاد محیط زیست و توسعه پایدار شهرداری تهران. 1390) و «اطلاعات موجود نشان می دهد هر فرد تهرانی به طور متوسط سالانه شش برابر وزن خود زباله تولید می کند. متوسط سرانه زباله تولید شده در شهر تهران 320 کیلوگرم و ارزش روزانه آن 1800 میلیون ريال است. اما سرانه تولید روزانه زباله در جهان 250 تا 300 گرم است که در ایران 600 گرم و در شمال تهران 1200 گرم است (سایت اطلس کلانشهر تهران، تاریخ مراجعه:12 اردیبهشت96). این حجم از سرانه تولید زباله در تهران نزدیک دوبرابر جهان است. سرانه تولید زباله در تهران ، برای هر نفر بیش از 800 گرم است در صورتی که در جهان این رقم برای هر نفر حدود 450 تا 500 گرم است(رئیس کمیسیون برنامه و بودجه شورای شهر تهران، آبان92). از نظر وزنی هم تهرانی ها هر سال 5 برابر وزن خود زباله تولید می کنند. هرسال، 16 میلیون تن زباله در ایران و روزی 50 هزار تن زباله در پایتخت ایران تولید می شود که برخی آگاهان می گویند 5درصد و برخی می گویند تنها 8 درصد آن در گردونه بازیافت قرار می گیرد. زباله هایی که گفته می شود با دفن کردن آن ها هر روز یک میلیارد تومان ثروت تهرانی ها هم زیر خاک می رود. علیرضا جهانبگلو، معاون امور مناطق سازمان پسماند شهرداری تهران می گوید: «در هر شبانه روز به طور متوسط 2هزار و 500 تن زباله خشک در تهران جمع آوری می شود که قابل بازیافت است و این میزان پسماند به شدت ارزشمند تلقی می شود، زیرا هر تن آن در حال حاضر به مبلغ 400 هزار تومان توسط پیمانکاران بازیافت پسماند فروخته می شود.»
شهرداری تهران روزانه یک میلیارد و ۲۵۰میلیون تومان برای جمع آوری و دفن زباله و پسماند هزینه می کند. به عبارتی این میزان در کنار یک میلیارد تومان ثروتی که در دفن زباله زیر خاک می رود، می شود تقریبا روزی بیش از 2 میلیارد تومان در سیستم زباله سازی پایتخت نشین ها(سایت اقتصاد ایرانی تاریخ انتشار : يکشنبه 21 ارديبهشت 1393)
آیا کسی به ژرفای این فاجعه پی می برد که «تولید روزانه هفت هزار و 500 تن زباله در تهران پایتخت و مشکلات ناشی از آن از جمله گسترش آلودگی هوا و تهدید محیط زیست، زنگ خطری برای سلامت شهروندان و بهداشت محیط زیست این کلانشهر».(ایرنا، بهمن1393) چه معنایی دارد؟
10- انتشار زباله
وقتی به کوه و دشت و جنگل و رودخانه و دریا می رویم با تلی از زباله روبرو می شویم که نشان می دهد آدم هایی پس از تفریح شان به خود زحمت نداده اند زباله شان را در کیسه ای ریخته و به محل مخصوص منتقل کنند. این رفتار ناهنجار و زیان آور هیچ ربطی به حکومت ندارد و مستقیما برخاسته از اخلاق خود مردم است. ممکن است با بیان اینکه حکومت باید جامعه را آموزش دهد یا در مدارس به کودکان ما بیاموزند، مسئولیت این ناهنجاری باز به عهده حکومت واگذار شود اما درستی این مسئله به هیچ رافع مسئولیت شهروندان نیست. کیست که حتی بدون آموزش حکومت نفهمد انتشار زباله ناپسند است زیرا همین افراد در درون خانه خود زباله را منتشر نمی کنند و در ظرفی ویژه می ریزند اما چون محیط بیرون از خانه را مانند خانه خویش نمی بینند و مسئولیتی نسبت به شهر و شهروندان که خود نیز یکی از آنها هستند احساس نمی کنند مرتکب این عمل ناپسند می شوند و حتی فراوان دیده ایم کساتی را که از پنجره اتومبیل زباله پرتاب می کنند.
11- نابودی ثروت و منابع ملی
بعضی تخریب ها نیز رفتار مشترک مردم و مدیران است. معدوم کردن زمین های حاصلخیز بخاطر منافع شخصی بارزترین نمونه آن است. سه چهارم کره زمین را دریاها و اقیانوس ها تشکیل می دهند و از یک چهارم باقیمانده که خشکی است «فقط 35 درصد زمین کشاورزی را تشکیل می دهد»(اطلاعات ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۶). در ایران نیز بخش عظیمی را کویر تشکیل می دهد و تقریباً یک سوم زمینهای ایران قابلیت کشاورزی را دارند که به دلیل خاک نامرغوب و نامناسب بودن توزیع آب در بیشتر نواحی، در اکثریت زمینهای قابل کشت در ایران کشت و زرعی انجام نمیشود. فقط ۱۲٪ از وسعت ایران و بنا به گزارش کتاب حقایق جهان 14 و 46 درصد(ویکی پدیا، آمار استفاده کشورها از زمین) تحت عملیات کشاورزی شامل باغات، تاکستانها و زمینهای قابل کشتکاری است. برخی هم آمار بسیار پایین تر را گفته اند.(فیروز نیا، 1396). زمین های حاصلخیز، زرخیز بوده و هر میلیمتر آن ثروتی بیکران است که با هیچ چیز جایگزین نمی شود و حاصل میلیون ها سال تغییرات اقلیمی، طبیعی و گردش ماه و خورشید و فلک است و «۵۰۰ سال طول می کشد تا 2ونیم سانت خاک مناسب با شرایط کشاورزی عادی ایجاد شود» اما گشت و گذاری در شمال ایران اندوه دردناکی را بر سینه انسان می نشاند زیرا با تبانی و طمع صاحبان این زمین ها و بورس بازان و پولداران، زمین های حاصلخیزی که هم منبع درآمد و تولید کشاورزی است، هم تعادل بخش اکوسیستم و هم عامل جذابیت های توریستی به ویلا و جنگل ساختمان بدل می شود در حالی که باید بهره مندی از موقعیت های ویژه ساحلی و جنگلی بدون آسیب رساندن به اقلیم و محیط زیست و با برنامه ریزی علمی برای همگام امکان پذیر باشد. در یکی از سفرهای شمالی، تصرف بخش وسیعی از اراضی ساحلی توسط یک نهاد قدرتمند را دیدم که برخلاف مقررات و بدون رعایت حریم ممنوعه، ساخت شهرک ساحلی را آغاز کرده اند و هیچ کس یارای مقابله با آنها را ندارد. این ها در حالی است که بخاطر رشد سریع جمعیت و بحران جهانی غذا و محیط زیست، بیابان زدایی یک دستورکار جهانی شده است و برخی از کشورها، شهرک های توریستی، گلخانه های هیدرولیکی و کارخانه ها را در زمین های کویری و بی بازده بنا می کنند تا آباد شود و برخی کشورهای فقیر در زمین و خاک مانند ژاپن و سرزمین های رملی امارات، حتی تشنه کویرهای ایرانند و ژاپنی ها طرح های متعددی برای بهره برداری از این زمین های رها شده ارائه کرده اند که هم برای ایران و هم برای آنها تولید ثروت کند اما عده ای از شهروندان ما بخاطر منافع شخصی بیشتر، این ثروت ملی و زمین هایی را که جواهرند بدل به زباله و آجر و آهن می کنند.گفته می شود:« ۲۰۰ هزار هکتار از اراضی حاصلخیز ایران به مناطق مسکونی تبدیل شدند».
نه فقط در شمال و غرب ایران که در همین شمیران، فاجعه رخ داده است. امروز دیگر از کوچه باغ های شمیران و چه چه صبگاهی بلبلان و هوای دلپذیر 20سال پیش خبری نیست و در همین ده دوازده سال اخیر موج بلندمرتبه سازی های ناشی از تبانی مدیریت شهری و سودجویی شهروندان، این طبیعت ویران گردیده و به خاطره تبدیل شده است.