والاتر از فقه
(به بهانه یادبود بانو بتول شفیعی همسر آیت الله صانعی)
منتشر شده در هفته نامه آسمان شماره پیاپی102 مورخ شنبه15یهمن1390ص19
با عنوان "از اخلاق شروع کنیم"
هنگامی که خبر درگذشت همسر آیت الله صانعی را شنیدم بی درنگ به یاد خاطره ای افتادم که بر زندگی ام تاثیر وافر داشت و دریغم آمد به بهانه درگذشت بانویی که از ارکان این خاطره است، تقریر نکنم و دیگران را در خیر آن شریک نسازم چه اگر مشابه چنین تاثیری را در زندگی هر کس بگذارد گوشه ای از ثوابش به روح او خواهد رسید. با وجود مراوداتی که در سالیان گذشته با آیت الله صانعی داشته ام اما اکنون بدین نکته از اولین ها بسنده می کنم.
قرن هاست در فقه آموخته ایم که عدالت یکی از شروط امامت است چه امامت جامعه چه امامت جماعت.اما اگر در قریه ای وارد شدیم و امام جماعت مسجد را نمی شناختیم لزومی ندارد برای اقتدای به او عدالت را احراز کنیم و اصل برائت را جاری می کنیم اما برای احراز عدالت کافی است دو مومن به عدالت انسانی گواهی دهند. این قاعده ای عقلایی در نظام اجماعی وحقوقی هم هست. اما در اوائل دهه 1360 بود. من و دوست دوران کودکی تا امروزم دانشور محترم آقای حسینی امین در قم رحل اقامت افکنده بودیم. او به دیدن آیت الله صانعی رفته بود و سوغاتی که از این مجلس آورده بود این بود که گفت آیت الله اصانعی در این دیدار گفته اند: مهم ترین ضابطه احراز عدالت هر کسی این است که زن او به او اقتدا کند چون هیچکس به اندازه او مرد را از پس پرده ها نمی شناسد.
افراد بسیاری هستند که چه بسا عده ای از روی شناخت ظاهری به عدالت شان گواهی دهند اما حقیقت چیز دیگری باشد. از آن پس این معیار به یکی از اصول عملی زندگی ام تبدیل شد که طبق آن عدالت حقیقی این است که همسر انسان بر درستی اش در نهان گواهی دهد. فروتنی, گذشت, خوش زبانی, انصاف و راستی و بسیاری از فضائل پیش از هرجا باید در درون خانواده و نسبت به همسفر زندگی ظهور داشته باشد.البته فقه و حقوق برای تنظیم روابط اجتماعی است و اخلاق امری فردی و شخصی است اما حکم اخلاقی دقیق تر از حکم فقهی است. حکم فقهی به ظاهر است و اخلاق به حوزه درونی تر و خصوصی تری وارد می شود. اگر معیاری که گفته شد در احراز عدالت منظور شود از حوزه فقه به اخلاق منتقل شده ایم. نمی توان آن را به یک قاعده عمومی تبدیل کرد اما در ارزیابی های خصوصی تر معیار مهمی است. اگر کسی به گواهی شریک زندگی اش اطمینان نداشته باشد از تسری دادن این حکم اخلاقی به امری اجتماعی برآشفته می شود. گرچه پیشنهاد نگارنده نیزچنان تعمیمی نیست اما برای شناخت لایه های درونی تر انسان ها معیار مهمی است. ممکن است این سخن را زیاده روی تلقی نمایند و با تاکید بر اینکه ممکن است همسری واجد شرایط لازم برای این شهادت نباشد اما بازهم از قوت سخن نمی کاهد زیرا در آموزه های اخلاقی به وفور دیده ایم که بزرگانی با همسرانی پرخاشگر زیسته اند اما چنان حلم ورزیده اند که عطار نیشابوری درباره ابوالحسن خرقانی از عارفان بزرگ می گوید نقل است بوعلی سینا به آوازه شیخ عزم خرقان کرد. چون به وثاق شیخ آمد, شیخ به هیزم رفته بود. از زن او پرسید شیخ کجاست. گفت آن زندیق کذاب را چه می کنی؟ وهمچنین بسیار جفا گفت. بوعلی با خود می گفت شیخ را که زنش منکر او بودی حالش چه بودی. بوعلی عزم صحرا کرد تا شیخ را ببیند. شیخ را دید که می آمد و خرواری درمنه بر گُرده شیری نهاده بود. بوعلی گفت شیخا این چه حالت است؟ او جواب داد تا ما بار چنان زنی نکشیم شیری چنین بار ما را نکشد.(حکایت با اندکی تصرف).
در اینکه عدالت نفس الامری هر مردی با گواهی دادن همسرش به درستی و عدالت او احراز می شود اگر هر مناقشه ای واردکنند اما هیچکس نمی تواند انکار کند مردی که همسرش بر اخلاق و عدالت او صحه نهد امتیازی بر غیر او دارد.
از هنگامی که آن دوست دیرینم آن سخن را از دیدارش با آیت الله صانعی سوغات آورد چنان بر دلم نشست و در معرض تاملات فراوان قرار گرفت که به معیاری در زندگی شخصی ام تبدیل شد و این نه بدان معناست که لزوما در برآوردنش کامیاب بوده ام. در عین حال از همان زمان نسبت به زندگی خصوصی راوی سخن، قضاوتی یافتم که در گذر زمان با دیدن و شنیدن سخانی دیگرع بیش از پیش تصدیق می شد. از همان سخن به میزان مودت و انس آیت الله صانعی با همسرش و ارزش خانواده و زن در زندگی او واقف شدم. این پیوند عمیق بدون شک در دیدگاه های پسین آیت الله در ابواب فقهی مربوط به حقوق زنان تاثیر گذار بود. آن آموزه اخلاقی نیز بی بهره از شخصیت همسر آیت الله نبود.
چون زن و شوهر آیینه شخصیت یکدیگرند و تنزل شخصیت هر یک بر منزلت دیگری هم اثرگذار خواهد بود به گفته قران "نسائکم هن لباس لكم وانتم لباس لهن"(بقره187) زنان شما پوشش و محافظ شما و شما پوشش و محافظ آنان هستید، لذا آن سوغات اخلاقی نکته دیگری را هم نشان می داد و آن هم شخصیت اخلاقی و نافذ و متین همسر مرحوم شده آیت الله صانعی بود. رفتار مرحومه در خصوص همسایه گرامی اش و همدلی هایی که با آنان داشت از همین شخصیت متین نشات می گرفت. گرچه او زنی سنتی و مذهبی از خانواده ای سنتی بود اما نشان از اقتدار زن و نفوذ او در خانواده های سنتی و استحکام خانواده گی می داد که نه مرهون حقوق وسیاست و فمینیسم که مرهون اخلاق است. فمینیسم گرچه با شروطی می تواند مصلحت عام را تدارک کند اما اقتدار برخاسته از روابط انسانی و اخلاقی در خانواده ای سنتی که خبری از این غوغا ها نیز نداشته اند نشان می دهد بیش از فمینیسم نیازمند تقویت و ارتقای اخلاق هستیم. فقه و حقوق متعلق به سپهر عمومی اند و اخلاق متعلق به سپهر خصوصی اما بدون اخلاق و تدارک آن در سپهر خصوصی و فردی، فقه و حقوق در سپهر عمومی برندگی و گره گشایی درخوری نخواهند داشت. آنها بعد از اخلاق و اخلاق مقدم بر آنها است.برای نیل به جامعه مطلوب باید از اخلاق آغازید نه از فقه و حقوق و ما اکنون بیش از هر چیز نیازمند انقلابی اخلاقی در سپهر خصوصی و عمومی هستیم. آهنگر نفس خویش شویم و در کوره ریاضت اش اندازیم.