یکشنبه 8 دی 1387

عبدالله نوري و آيت‌الله منتظري-به قلم احمد زیدآبادی


عبدالله نوري و آيت‌الله منتظري
احمد زيدآبادي - چهارشنبه 4 دی 1387 [2008.12.24]
در زندگي آيت‌الله منتظري پس از انقلاب دو حادثه بسيار مهم پيش آمده است كه كه به باور من يكي خسراني ‏سياسي براي جامعه ايراني بوده است و ديگري فاجعه‌اي انساني.‏
آنچه را مي توان خسران سياسي ناميد، بركناري و يا به عبارتي كناره گيري آيت‌الله منتظري از موقعيت قائم ‏مقامي رهبري و حوادث مربوط به آن بود.‏
با توجه به بافتي كه نظام جمهوري اسلامي در اواخر عمر مرحوم آيت‌الله خميني پيدا كرده بود، من نمي‌دانم كه ‏آيا ادامه قائم مقامي آيت‌الله منتظري صرف نظر از تاثير عملي آن، اصولا امكانپذير بود يا خير؟ اما هر چه ‏بود، گمان نمي‌كنم آيت‌الله منتظري از اين كناره گيري متاسف و يا حتي دلخور باشد.‏
حادثه دوم اما حادثه هولناك پس از 13 رجب سال 1377 است كه منجر به هجوم عده‌اي به بيت و دفتر ايشان ‏در قم و پديد آمدن آن فاجعه انساني شد.‏
با گذشت بيش از ده سال از آن فاجعه، وقتي ماجرا را به خاطر مي‌آورم قلب و روحم سرشار از اندوه و حزن ‏مي‌شود، چرا كه در بيخ گوش ما اتفاقي افتاد كه در تاريخ مرجعيت شيعه نظير آن اتفاق نيافتاده بود و اغلب ‏نيز به نوعي از كنار آن عبور كردند. از خداوند مي خواهم كه به آيت‌الله منتظري و خانواده شريف ايشان به ‏خاطر صبر جميل در برابر اين مصيبت تاريخي، بهترين نعمت‌هاي خود را عطا كند.‏
اما مساله ديگر.‏
در روزهاي اخير برخي از دوستاني كه مخالف حضور عبدالله نوري در انتخابات رياست جمهوري‌اند، در ‏واكنش به طرح برخي بي‌التفاتي‌هاي اصلاح طلبان به آيت‌الله منتظري در زمان هجوم به بيت و حصر پنج ‏ساله ايشان، از نقش آقاي نوري در بركناري آيت‌الله و تخريب ديوار خانه وي در قم سخن به ميان مي‌آورند تا ‏نقطه ضعفي از وزير كشور سابق را مطرح كرده باشند.‏
مسلما آقاي نوري در جريان بركناري آيت الله منتظري از قائم مقامي رهبري فعاليت داشته است، اما دوستان ‏منتقد گويا علاقمندند تا تاريخ را سر و ته و وارونه بخوانند چرا كه در زمان حمله به بيت آيت‌الله، آقاي نوري ‏و روزنامه تحت مديريتش (خرداد) رساترين صداي حمايت از مرجع محصور در قم بودند.‏
چند باري كه برخي از دوستان بخصوص آقاي باقي و در مواردي خود من، موفق به اشاره و كنايه‌اي در ‏اعتراض به شرايط ناگوار پديد آمده براي آيت‌الله منتظري شديم، از طريق روزنامه خرداد امكانپذير شد، ‏مساله‌اي كه نهايتا براي آقاي نوري، محاكمه و زندان را در پي داشت.‏
با اين همه، نقش آقاي نوري در بركناري آيت‌الله منتظري نياز به شفاف سازي دارد. قاعدتا اگر در اين مورد، ‏حركتي در نقض حقوق فردي آيت‌الله صورت گرفته باشد، به صرف اينكه موضوعي تاريخي است، قابل ناديده ‏گرفتن نيست. ‏
اما نقل دقيقتر اين داستان از زبان آقاي نوري بدن ترتيب است كه پس از اعلام استعفاي آيت‌الله منتظري، ‏مرحوم آيت‌الله خميني به وي دستور داده است كه شئون مربوط به قائم مقامي ‏رهبري از آيت‌الله منتظري گرفته شود. يكي از اين باصطلاح شئون، ديواري اطراف دفتر و محل سكونت ‏آيت‌الله بوده كه كوچه مقابل دفتر را هم شامل مي‌شده است. اين محدوده محصور را گويا "قلعه" مي‌ناميده‌اند و ‏آقاي نوري به عنوان نماینده رهبر در سپاه پاسداران دستور برچيدن اين ديوار را داده است.‏
برچيدن آن قلعه با توجه به اينكه تغيير ترتيبات حفاظتي مربوط به بيت آيت‌الله منتظري، پس از كناره گيري ‏ايشان از قائم مقامي رهبري، طبيعي بوده است، اقدامي در نقض حقوق فردي آيت‌الله به نظر نمي‌رسد، اما اگر ‏حتي امروز نيز آيت الله منتظري نسبت به آن مساله، اعتراض داشته باشد، آقاي نوري قاعدتا بايد در مقام ‏پاسخگويي باشد، هر چند كه گويا هيچ كس به اندازه شخص آيت‌الله منتظري از برچيدن آن قلعه راضي و ‏خشنود نبوده است.‏
به هر حال، هدف از اين مطلب، توجيه هيچ نكته اي كه قابل ملامت باشد، نيست. مسلما آقاي نوري مانند هر ‏فرد انساني، در زندگي سياسي خود دچار خطا و اشتباه شده است، اما تفاوت وي با بسياري از دوستان اين ‏است كه خطاهاي گذشته را كتمان و يا توجيه نمي‌كند بلكه از آنان درس مي‌گيرد و اين مهمترين نشانه بلوغ و ‏رشد يافتگي شخصيت يك فرد است.‏
با اين توضيح اميدوارم كه برخي دوستان، ضمن آنكه از نقش آقاي نوري در برچيدن قلعه سخن مي‌گويند از به ‏ياد آوردن واكنش شخصيت‌هاي مورد علاقه خودشان به فاجعه هجوم به بيت‌ آيت‌الله منتظري و حصر پنج ساله ‏ايشان نيز غافل نشوند و به خاطر آورند كه ديگران در برابر اين حادثه تلخ چه كاري كردند و عبدالله نوري ‏چه كرد؟
‏ ‏
خلاصه آنكه تاريخ را سر و ته خواندن فضيلتي ندارد!‏
http://www.roozonline.com/archives/2008/12/post_10726.php