صلح يعني زندگي، جنگ يعني مرگ و ويراني
"بيانيه تحليلي جمعيت زيتون (كانون صلحجويان ايران) به مناسبت روز جهاني صلح"
مروري بر ادبيات سياسی و پیمايشي در رسانههاي جهان نشان ميدهد كه واژهها و جملات جنگ فراواني بيشتري نسبت به صلح دارند به نحوي كه مفهوم صلح غريب ميافتد ازاين رو گويي استعداد زباني و رواني جنگ افزونتر از صلح است. اين در حالي است كه در واپسين دهههاي قرن بيستم بسياري از جامعهشناسان پيشبيني ميكردند با ورود به عصر انفورماتيك و پيشرفتهاي شگفتانگيز كامپيوتر و روابط ديجيتالي كه رویاي دهكده جهاني را تحقق ميبخشد، جهان به سوي آميزش فرهنگي و شكلگيري فرهنگ واحد ميرود و در نتيجه كانونهاي كشمكش و جنگ از ميان رفته و همگرايي و همزيستي و صلح برميآيد. دانشمندان مسحور اثباتگرايي نيز ميگفتند با پيشرفت اثباتگرايي و منطق علمي و رياضي عرصه بر تعصبات و عقايد ماوراءالطبيعي به دور از منطق رياضي تنگ ميشود بنابراين پيشبينيها، قرار بود با آغاز هزاره سوم ستيزههاي قومي – مذهبي رخت ميبندد.
اما اينك در آغاز هزاره سوم، جهان ما روندي ديگرگون را پيموده است. ما اينك بيش از هر زماني شاهد اوجگيري جنگها يا روشهاي جنگطلبانه و نيز ستيزههاي خونين قومي و مذهبي به ويژه در خاورميانه هستيم. جنايت 11 سپتامبر ورود به اين وضعيت را در آغاز هزاره سوم رقم زد.قتل عام های اخیر در سودان که احساسات عمومی را عمیقا جریحه دار کرده است نمونه تازه آن است. امروز در عراق شاهد فجايع تكاندهندهاي از جنگهاي قومي و مذهبي هستيم. گروههاي افراطي مذهبي به آساني همديگر را با خشنترين روشها به قتل ميرسانند و تلفات انساني ناشي از درگيريهاي داخلي و درگيري با نيروهاي خارجي بطور متوسط به ماهي هزار تن ميرسد. از سوي ديگر به ياد ميآوريم كه سال گذشته رئيسجمهور بزرگترين قدرت جهان، جورج بوش در سخناني از ورود جهان به دوره جنگهاي صليبي سخن گفت. هر چند به خاطر پيامدهاي آن كه ميتوانست به صورت شتابان وضعيت بينالمللي را به سوي جنگهاي صليبي سوق دهد سخن خويش را تصحيح كرد اما نشان داد در محافل سياسي نظامي اين كشور چنين پنداري مطرح بوده و ناخواسته بر زبان رئيسجمهورشان جهيده است. ماجراي كاريكاتورهاي اهانتآميز درباره پيامبر اسلام در نشريات اروپايي و سخنان پاپ در انتقاد از پيامبر اسلام كه هر كدام بلوايي را برانگيخت، جلوههاي ديگري از بروز ستيزههاي مذهبي است. ما از اين روند عميقاً احساس خطر ميكنيم و گمان ميكنيم اگر هرچه سريعتر تدبيري براي آن نينديشيم به روندي بيبازگشت تبديل ميشود و اين بار با تكرار جنگ جهاني ديگر نه از تاك نشان ماند و نه از تاك نشان. رسانههاي جهان به جولانگاه اين ستيزهها تبديل شده و با انعكاس آنها به روند فوق دامن ميزنند حال آنكه با پرداختن بيشتر به صلح ميتوانند آن را تعديل نمايند.
2- از سوي ديگر عميقاً نگران آغاز جنگ ديگري در خاورميانه هستيم كه ميتواند وضعيت بينالمللي را به مراتب وخيمتر از آنچه هست بسازد. جنگي كه بنابر تمام علائم و شواهد جنگ تحميلي به بهانه برنامه هستهاي ايران خواهد بود. در ماههاي اخير رسانههاي صوتي و تصويري و مطبوعات جهان به ويژه آمريكا و غرب مشحون از بحث درباره حمله نظامي به ايران هستند. و امروز بحث آنان نه درباره امكان يا عدم امكان حمله موشكي به پايگاههاي نظامي و مراكز حياتي اقتصادي كه درباره تعداد پايگاهها و مراكزي است كه احتمالاً مورد حمله قرار خواهند گرفت. گرچه به دليل محدوديتهاي رسانهاي در ايران متأسفانه اكثر ايرانيان نميدانند كه قدرتهاي جهاني تا چه به آمادهسازي افكار عمومي دنيا پرداخته و چه بحثهايي در اين زمينه در جهان ميگذرد و معادلسازيهاي سياستمداران ايران ممكن است مردم ايران را در برابر وقايع غافلگيركننده و شوكآوري قرار دهد كه براي شرايط دفاعي و امنيتي كشور ناگوار باشد اما واقعيت اين است كه قدرتهاي جهاني و در رأس آن دولت آمريكا عزم خويش را براي اهداف شوم خود در منطقه جزم كردهاند به گونهاي كه تا ديروز به بهانه عدم همكاري جمهوري اسلامي ايران با آژانس بينالمللي انرژي اتمي زمينه حمله سياسي، تبليغاتي، رواني و شايد نظامي را به اين كشور فراهم ميساختند اما اكنون كه آژانس اعلام ميكند ايران در هفتههاي اخير همكاريهاي خوبي با آژانس داشته و به رفع ابهامات از پرونده هستهاي و شفافسازي كمكهاي فراواني كرده است اما دولتها و رسانههاي آمريكايي و اروپايي به البرادعي و آژانس ميتازند و همچنان بر ادامه روش پيش خويش عليه ايران اصرار دارند. اين موضوع حاكي از يك تصميم پيشساخته است كه برنامه هستهاي ايران را صرفاً مستمسكي براي آن قرار داده و هدف نهايي آن تغيير موقعيت ژئوپلتيك منطقه و ايجاد نظم نوين خاورميانه است كه به طمع انرژي و معادن نفت منطقه صورت ميگيرد.
3- گرچه جنگ حاصلي جز مرگ و ناامني و ويراني ندارد اما جنگ براي برخي نيروها يك ضرورت و عامل بقا است. كمپانيهاي مصنوعات نظامي كه رونق اقتصادشان در گرو وجود ناامني و جنگ است با ترفندهاي مختلف و پيچيدهاي كانونهاي بحراني ايجاد كرده يا كانونهاي بحران را به سوي جنگ هدايت ميكنند و اين رهبران كشورهاي قرباني هستند كه نبايد در دام اين اهداف نفعطلبانه و ضدبشري بيفتند و با خطاهاي خويش به تحقق آن كمك كنند.
4- اكنون قدرتهاي بزرگ و كمپانيهاي نظامي، ايران را نه بر سر دوراهي جنگ يا صلح بلكه بر سر دوراهي جنگ يا صلح مسلح قرار دادهاند كه نتيجه هر دو مشابه خواهد بود. مديران و سياستمداران ايراني بايد از تجربه كشورهاي ديگر پند بگيرند. آمريكا با تحميل صلح مسلح به اتحاد جماهير شوروي توانست بزرگترين قدرت و رقيب خويش را از پاي در آورد. آنها با ايجاد كمربند امنيتي دور اتحاد شوروي و نگه داشتن سايه تهديد مداوم عليه اين كشور سبب شدند اتحاد شوروي بخش عظيمي از سرمايههاي خويش را در چاه بيپايان توليدات نظامي بريزد. منابع اقتصادي اصولاً محدود هستند و با مستهلك شدن اين منابع در توليد سلاح، فرصتهاي جبران و سازندگي از ميان ميرود و فقر و بيكاري و جرم و خشونت و ناامني و نارضايتي اجتماعي گسترش مييابد. از اينرو تئوري فروپاشي از درون برخلاف آنچه گمان ميكنند از طريق نهادهاي مدني و اصلاحگران رخ خواهد داد، در واقع از طريق انداختن دولت و كشور به دام صلح مسلح خواهد بود و طرح خطر جامعه مدني صرفاً آدرس انحرافي دادن است. تجربه ژاپن و سوئيس نشان ميدهد كه قدرت صلح بيشتر از قدرت سلاح است. كشوري كه پرچمدارصلح باشد در وجدان بشريت از چنان جايگاهي برخوردار خواهد شد كه خناسان نظامي قادر به تعرض به آن نخواهند بود.
5- اينك كه كشور ما در برابر تهديدات جنگطلبان قرار گرفته است بايد بيش از هر زمان ديگري بر ضرورت وحدت و تفاهم تأكيد كرد. تقويت اتحاد ملي ميتواند تهديدات جنگطلبان را خنثي كند. نميتوان با فشار داخلي و حذف نخبگان و احزاب و تنگنظري و بگيروببندها و توقيف مطبوعات به مصاف جنگطلبان در اردوگاه آمريكاييان رفت و همزمان با چالشهاي پرخطر بينالمللي، چالشها و بحرانهاي داخلي پديد آورد و يا گمان برد با استفاده از چالشهاي بينالمللي و تهديدات نظامي برونمرزي ميتوان بحرانهاي داخلي را پشت سر گذاشت و آن را مهار كرد. فقط با رحماء بينهم و تسامح و تحمل و مدارا و به رسميت شناختن حقوق همه شهروندان با هر عقيده و ديدگاهي ميتوان اعتماد حول منافع ملي را سامان داد و در چنين صورتي، حكومت ميتواند به عنوان نماينده واقعي ملت در برابر تهديدات جنگطلبان بايستد. موارد متعدد نقض حقوق بشر نياز مبرم كساني است كه ميخواهند افكار عمومي جهان را متقاعد كنند كه با رژيمي خطرناك روبرو هستند كه ميخواهند تهديدات آن را دفع كنند. آنها به دروغ ميگويند، كساني كه به شهروندان خود رحم نميكنند به مردمان ديگر جهان رحم نخواهند كرد. آنها در پي بهانه براي تحتالشعاع قرار دادن جناياتي هستند كه در عراق و افغانستان و ساير نقاط جهان انجام ميشود. پس با همدلي دولت و ملت در ايران و تسامح و تقويت جامعه مدني ميتوان در برابر جنگ و جنگطلبان ايستاد. سياستمداران كه در درون كشور نداي جنگطلبي سرميدهند آب به آسياب كساني ميريزند كه ميخواهند با جنگ، سرمايههاي انباشته شده ملت ايران را طي چند دهه به بهانههاي واهي مورد حمله قرار داده و نابود سازند و منابع انرژي خاورميانه را در خدمت خويش بگيرند. بزرگترين ابزار دفاعي ما نداي صلح است. صلح براي ايرانيان زندگي و رفاه و امنيت و پيشرفت و برای جنگطلبان نفتخوار يك كابوس است. با فرياد صلح به مصاف جنگطلبان ميرويم.
به اميد جهاني سرشار از صلح و آزادي و معنويت.
جمعيت زيتون
(كانون صلحجويان ايران)
29 شهريور 1386