تقاضا نامه اي خطاب به رهبران احزاب كشور مبني بر واكنش نشان دادن نسبت به موج اعدام ها در ايران
نامه زير در پي موج اعدام هاي اخير و سكوت وبي تفاوتي عمومي خطاب به احزاب وسازمان هاي مهم سياسي در ايران نوشته شده است. سيدمحمد خاتمي رئيس مجمع روحانيون مبارز،مهدي كروبي دبيركل حزب اعتماد ملي،.محسن ميردامادي دبيركل حزب مشاركت،محمد سلامتي دبير كل سازمان مجاهدين انقلابي اسلامي،غلامحسين كرباسچي دبير كل حزب كارگزاران سازندگي،ابراهيم يزدي دبيركل نهضت آزادي ايران،حبيب الله پيمان دبيركل جنبش مسلمانان مبارز،اعظم طالقاني دبيركل جامعه زنان انقلاب اسلامي،فاطمه كروبي دبيركل مجمع اسلامي بانوان.
اين نامه همچنين براي تني چند از مراجع برجسته مذهبي نيز ارسال شده است.پس از مشورت برخي از اشخاص تصميم بر اين نبود كه اين نامه سرگشاده شود اما به دليل اعدام 21نفر در روز چهارشنبه 14شهريور1386 دليل ديگري براي انتشار عمومي آن ظاهر شد.
به نام خداوند جان وخرد
با سلام
پس از آرزوی تندرستی و کامیابی های روز افزون برای شما و همکارانتان
پیشاپیش از جسارتی که در پی می آید پوزش می خواهم. در روزها و هفته های گذشته در حوزه حقوق بشری شاهد فجایع عظیمی بوده ایم که احزاب و فعالان اصلاح طلب در آن حوزه غایب بوده اند.فاجعه ياد شده، اعدام های پی در پی است که در ماه گذشته به 41نفر رسیده است كه علاوه برآنان چند تن نيز در لحظه اجراي حكم نجات يافته اند. آمار اعدام ها نسبت به مدت مشابه سال های1 قبل،یکصد درصد افزایش داشته اند. آماردست كم170اعدام در مدت7ماه(كه صرفا مبتني بر اخبار اعدام هايي است كه در جرايد منتشر شده اند) بسيار تكاندهنده است خصوصا اگر در نظر داشته باشيم كه 130 كشور از 198 كشور جهان بهطور كلي مجازات اعدام را كنار گذاشتهاند و 90 درصد اعدامهاي جهان در 4 كشور ايران، چين، عربستان و آمريكا انجام ميشود كه ايران در صدر آنها قرار دارد و در يك سال گذشته در همه آن كشورها 25 تا 30 درصد كاهش و در ايران يكصد درصد افزايش اعدام داشتهايم.
آيا اين يك فاجعه انساني نيست؟ آيا بازتاب جهاني آن سيماي ايران و اسلام را لكهدار نكرده است؟ در حالي كه افرادي را به صرف يك اظهارنظر ،متهم به تبليغ عليه نظام ساخته ومحكوم به حبس ميكنند آيا بازتاب اين اقدامات را نمي توان بزرگترين تبليغ عليه نظام به شمار آورد؟ودر حاليكه هر روزه جناياتي در عراق و افغانستان به وقوع مي پيوندد اعدام هاي پي در پي در ايران را به وسيله اي عليه اين كشور تبديل مي كنند؟130كشور جهان اعدام را برچيده ودر بقيه نيز به ندرت اعدامي صورت مي گيرد چنانكه در افغانستان با وجود پديده تروريسم وناامني در 5سال گذشته فقط 3حكم اعدام اجرا شده است،گرچه احكام بيشتري صادر گرديده ولي اجرا نشده اند در حالي كه ايران داعيه دار مكتبي است كه علماي آن مدعي اند حرمت در دماء و احتياط در نفوس بر كليه احكام وحتي واجبات دين ورود دارد.آمار فزاينده اعدام ها در شرايطي است كه قرآن كريم كه تنها در مورد قتل نفس عمدي با سوء نيت وسبق تصميم،مجازات قصاص را بصورت تخييري پذيرفته است حتي درباره مجازات مرگ براي چنين موارد خاصي به اولياي دم(وتبعا حكومت)دستور داده است در اين قتل(مجازات قصاص) اسراف نكنيد: ولاتقتلوا النفس التي حرم الله الا بالحق و من قُتل مظلوماً فقد جعلنا لوليه سلطاناً فلا يسرف فيالقتل انه كان منصورا ً(اسرأ /33)
اعدام هاي اخير كه بسياري از آنها مرتكب هيچ قتل نفسي نشده بودند و بنا به اقرار برخي متوليان ،صرفا به قصد ارعاب انجام شده است مصداق بارز اسراف در قتل است.احكام اين اعدام در حالي شتابان صادر واجرا مي شود كه در موارد مشابه،صدها تن ماهها وسالهاست مراحل فرجام خواهي شان براي رعايت احتياط به طول انجاميده است.
فاجعه بزرگتر از اعدام هاي پي در پي ،سكوت نخبگان و احزاب و نهادهاي مدني ايران از يكسو و بيتفاوتي يا تمكين افكار عمومي در برابر تبليغات و ادعاهاي يكسويه رسانههاي دولتي از سوي ديگراست كه اجازه نميدهند فرد ديگري در برابر مسوولان اين اقدامات،به مناظره علمي بنشيند. اين سكوت سبب ميشود كه عمق يك تراژدي انساني و قضايي پنهان بماند. بنا بر اطلاع دقيق از محتواي تعدادي از پروندهها و با ملاحظه و استناد آراي صادره،بسياري از اين افراد حتي طبق قوانين جاري نيز نبايد اعدام ميشدند. صرفنظر از ديدگاه شخصي خود درباره نفي اعدام و با فرض موافقت كامل با تمام قوانين و مقررات كنوني سالب حيات، بدون شك اعدام کسی که بدون رعایت کامل تشریفات دادرسی عادلانه کشته شود نه یک مجازات قانونی که یک نوع جنایت به شمار می آید اين در حالي است كه در هر محكمهاي با اسناد و مدارك و پروندهها و احكام صادره نشان ميدهم كه عده زيادي از اعدامشدگان يا فاقد وكيل بودهاند يا بدون فرصت فرجامخواهي اعدام شدهاند، يا بهرغم وجود شبهات بسيار در پرونده كه ازمصاديق مسلم قاعده درء بوده است اعدام گرديدهاند يا اساسا جرم اعلامشده مجازات اعدام نداشته يا در پروندههاي ديگر،افرادي با جرائم مشابه يا سنگينتر اعدام نشده و محكوميتهاي بسيار خفيفتر گرفتهاند. نمونه هاي چندي را مي توان مستندا نشان داد كه اعدام آنان حتي براساس مندرجات دادنامه صادره نيز فاقد وجاهت قانوني و شرعي بوده است. سلب آزادي بيان و جلوگيري از نقد حقوقي آرا و احكام صادره در مطبوعات سبب شده است كه جان انسانها به آساني در معرض تلف قرار گيرد.
بديهي است كه اعمال افراد شروركه امنيت شهروندان به سلب مي كنند با هر معيار حقوق بشري و اخلاقي،محكوم بوده ومستحق مجازات است اما نه لزوما مجازات اعدام.علاوه بر اينكه بايد ضمن مجازات افراد شرور به راه چاره هاي اساسي انديشيد ودر همه اين اعدامها يك اصل اساسي نبايد مغفول بماند كه حتي بسياري از مجرمان و شروران نيز در حقيقت، قرباني مديريت و سياستهاي غلط هستند.از اينرو چنين اعدام هايي به معناي آدرس انحرافي دادن يا صورت مسئله را پاك كردن است. در جامعهاي كه بخش مهمي از ثروت و درآمد ملي صرف مصارف نظامي،مراسم تشريفاتي وتبليغاتي بي حاصل وكمك به كشورهاي خاص وغيره ميشود و در نتيجه فقر و بيكاري وناتواني جوانان از ازدواج و بستهشدن همه راههاي ارضاي مشروع آنان و نيز سرخوردگي و بياعتمادي به نظم حاكم و... از عوامل و زمينههاي ارتكاب جرم ميشود چرا معلول را به جاي علت مجازات ميكنيم؟
بنا بر اطلاع، بسياري از قضات و مقامات قضايي نيز با روند گسترش اعدامها مخالفند(نه با اصل مجازات اعدام) اما ارادهاي فراقانوني و نگرشي امنيتي در پي آن است.
حزب يا سازمان شما به حق نسبت به بازداشت دانشجویان موضعگیری کرده است و به حق،وقت وسیعی را صرف بحث و گفتگو و فعالیت درباره انتخابات پیش رو می سازد اما باور کنید ارزش و اهمیت جان انسان ها و موضوع اعدام ها کمتر از بازداشت های سیاسی یا انتخابات نیست. از بعد عقیدتی و انسانی حرمت عرض و دماء در حدی است که بر تمام احکام شریعت و حتی واجبات ورود دارد و بخاطر آن حج و نماز هم تعطیل می شود. از بعد ملی و میهنی افزایش وحشتناک آمار اعدام ها،حیثیت کشورمان را در جهان به تاراج و نابودی سپرده است. آیا این موضوع حتی به اندازه یک ابراز تاسف یا موضعگیری ساده نباید جایی در برنامه های حزبی داشته باشد؟ احزاب جهان توسعه يافته امروز فقط در جامعه سياسي فعال نيستند ونسبت به موارد نقض حقوق بشر نيز بي تفاوت نمي مانند. زیبنده کشور ما نیست که در چنین مسئله ای دولت ها و کشورهای بیکانه در حساسیت ورزیدن و اعلام موضع کردن پیشقدم باشند و باز هم ما سکوت کامل را پیشه کنیم. از شما تقاضا دارم توجه به این مسئله حیاتی را در دستور کار خود قرار دهید.
از بذل عنایت تان بی نهایت سپاسگزارم
ارادتمند - عمادالدین باقی
8شهريور1386