دست نامرئي يا خيال
مجله شهروند شماره2نيمه اول ارديبهشت1386
هر دروني كه خيال انديش شد
چون دليل آري خيالش بيش شد
پارانوياي سياسي
از يكصد و پنجاه سال پيش، پدران ما همواره بر اين باور بوده اند كه انگليسها مانند جن به هر لباسي در آمده و در همه جا حضور دارند. در نسل ما نيز كمتر كسي است كه از اطرافيان خويش نشنيده باشد:« همه اتفاقات زير سر انگليس است» و يا اگر انگليسها نخواهند برگي از درخت نمي افتد.
اين سخن تقريبا به صورت يك باور همگاني و دستكم يك باور غالب در آمده است. گويي تمام صحنه سياست در كشورهايي چون ايران نمايشنامهاي است كه كارگرداني دارد و تمام افراد و عوامل بر اساس نقشي كه برايشان تعريف شده بازي مي كنند و گاه چنان نقش خويش را واقعي ايفا ميكنند و ميگويند و مي خندند كه تماشاگران را با وجود آنكه مي دانند درتئاتر يا سينما نشستهاند تحت تاثير قرار ميدهد. طرفه آنكه اين پندار نه در توده و عوام كه در ميان نخبگان و فعالان سياست رواج داشته و اگر در گذشته باور عامه بود در ساليان متاخر از ميان نخبگان در توده سرريز شده و در لابلاي كتاب ها نيز رد پاي اين عقيده را مي توان مشاهده كرد. براي مثال: دست پنهان سياست انگليس در ايران. خان ملك ساساني (بينا. 1331) ـ حقوق بگيران انگليس در ايران. اسماعيل رائين (بينا. 1345) ـ تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس. محمود محمود ـ اسرار قتل رزمآرا. محمد تركان ( ، 1370) توهم توطئه صادق زيبا كلام (جستجو. 1378 ). ترس از انگليس محمود طلوعي (1369)- فكر توطئهچيني در فرهنگ سياسي ايران. پروانه آبراهاميان (كنكاش. 1369)-جستارهايي درباره تئوري توطئه در ايران گردآوري محمد ابراهيم فتاحي (نشر ني 1382) و چندين كتاب ديگر. غلبه همين ديدگاه بر نويسنده كتاب روابط سياسي ايران و انگليس محمود ـ محمود ـ است كه سبب مي شود او فراماسون ها (شبكه جاسوسي و پنهان انگليس به زعم او) را صحنهگردان اصلي حوادث و انقلاب ها و سياستگذاري حكام از جمله در ايران بداند و در تقرير همه وقايع در جست و جوي دست پنهان انگليس است. اسماعيل رائين نيز نمونه ديگري از مورخين است كه مقهور و مروج همين ديدگاه بود.
پيشتر در فصل پنجم كتاب «تولد يك انقلاب» به موضوع نقش عوامل خارجي در رويدادها و مفاهيم سنتي و جديد آن و ريشههاي پيدايش ديدگاه توطئه به تفصيل پرداخته شده و گرچه آن را مكمل اين يادداشت مي دانم اما از تكرارش در ميگذرم و علاقمندان را بدان ارجاع مي دهم.
چرا و چگونه اين پندار شكل گرفته و دوام يافته است؟ بديهي است اين نگرش در روزگاري بر اثر وقايع و حوادثي به وجود آمده اما وقايع بعدي مي توانستند موجب رنجوري يا فربهي اين ذهنيت گردند. آيا هر آنچه در طول يكصد و پنجاه سال اخير رخ داده است را مي توان دليل ديگري بردرستي آن برشمرد؟در دورهاي از تاريخ مشرق زمين،انگليس قدرت فائقه استعماري بوده است. پرتغال و اسپانيا و فرانسه و روسيه نيز همواره لشكر و توپخانه و قلعه در سرزمين ما داشته و در رقابت هاي استعماري اين قدرتها جابجا شدهاند اما انگليس هموار حريف ها را از ميدان به در كرده است.آنها بر بزرگترين سرزمين شرق يعني هندوستان و جمعيت و ثروت عظيم آن سلطه و فرمانروايي داشتند. در دوره قاجار با حاكمان ايران آمرانه سخن مي گفتند.معروف است كه در مذاكره ميرزا شفيع صدر اعظم فتحعلي شاه با سرحار فورد جونس مامور دولت انگليس به دليل اينكه ميرزا در مقابل اصرار جونس بر يك ماده از معاهده مقاومت كرد و گفت كه نمي خواهدگول دولت انگليس را بخورد سفير انگليس با مشت به سينه صدر اعظم زد و او را به ديوارفشار داد ولگدي به چراغ زد و اتاق را ترك كرد.
مداخلات سفارتخانهها در امور داخلي ايران به حدي گسترده بود كه اصطلاح جناح انگلوفيل و جناح روسوفيل (جناح دوست يا طرفدار انگليسها و دوست يا طرفدار روسها) در مورد جناحهاي داخلي حكومت ايران به كار ميرفت. جنبش مشروطيت ايران گرچه جنبشي درونجوش ، مردمي و مستقل بود اما از هنگامي كه مشروطهخواهان در برابر فشار و سركوب حكومت به سفارت انگليس پناه بردند اين شايعه به وجود آمد كه مشروطه از ديگ پلو انگليس بيرون آمده است. در برابر استبداد خشن فئودالي هيچ پناهگاهي نبود، نه روزنامهاي بود كه صداي ستمديده را بازتاب دهد، نه نهادهاي مدني وجود داشتند كه از ستمديده در برابر حكومت حمايت كنند. حكومت مي توانست چون چوپاني هرگاه اراده كرد رعيت را چون بره گان به مسلخ برد، هر كه را خواست تا هر زماني كه ميل مبارك باشد در سياهچال افكند. در برابر چنين حكومتي راهي جز پناه بردن به سفارتخانه دولتهاي روس و انگليس براي حفظ جان نبود. مردم در طول چند هفتهاي كه در سفارت بست نشستند هر روز ديگ پلو بار ميگذاشتند تا جمعيت را طعام دهند .
در دوره آخرين شاه قاجار، انگليسها بودند كه رضاخان را رشد دادند و آيرون سايد انگليسي در ايران، او را به نحوي هدايت كرد كه با كودتاي رضاخان ـ سيد ضياء از فرماندهي يك عده قشون به سردار سپهي رسيد و پس از آن به نخست وزيري و سرانجام با انقراض قاجار،خود تاج سلطنت بر سر نهاد. اينها هم سخناني نيست كه آدمهاي متوهم بر زبان رانده باشند بلكه از چنان استنادات و پشتوانه محكمي برخوردار است كه هيچكس ترديدي در نقش انگليس براي برآمدن رضا خان روا نمي دارد. اشرف پهلوي خواهر دو قلوي محمد رضا پهلوي در كتاب چهرههايي در آينه كه در خارج از ايران نوشته شده ونخست بار در سال 1362 در پاريس و نيويورك به چاپ رسيد سپس در ايران انتشار يافت جزئيات چگونگي روي كار آمدن پدرش توسط انگليسها و نيز اشغال ايران در 1320 و بركناري رضاخان و رويكار آمدن محمد رضا پهلوي را شرح ميدهد. او همچنين گزارش جزئيات طرح مشترك انگليس و آمريكا در سرنگوني مصدق و بازگردان محمد رضا پهلوي به ايران در سال 1332 را در كتابش نوشته است. برخي از كارشناسان تاريخ حتي از اين فراتر رفته و نظريه رايج مبني بر اينكه رضاخان به دليل تمايل پيدا كردن به آلمانها و خرسندياش از پيروزيهاي پيدر پي هيتلر از سوي انگليسها بركنار شد را رد ميكنند و ميگويند رضاخان شخص بيطرف يا مستقلي نبود كه بتواند هرگاه خواست انگلوفيل يا آلمانوفيل شود. حتي تغيير موضع او به سود آلمانها نيز نقشي بود كه خود انگليسها برايش تعريف كردند و او به دستور انگليس متمايل به آلمانها شد و به همين بهانه هم او را از قدرت بركنار كردند (بهزاد نبوي. نگاه كنيد به تاريخ شفاهي انقلاب. ع . باقي. ص 504 ـ 471)
درنتيجه نقش انگليس در ايران اين نظريه به وجود آمد كه استعمار سه دوره«جاپا»،«نفوذ»و«سلطه»را در ايران پشت سر نهاده است.دوره جاپا زماني است كه قدرت هاي اروپايي و خصوصا انگليس در ايران وارد شده ودر امور داخلي دخالت مي كردند اما تصميم گيري ها در داخل و توسط دولتمردان ايراني اتخاذ مي شد.در دوره قاجاريه واز اواسط سلطنت فتحعلي شاه دوره نفوذ آغاز مي شود.برخي دولتمردان تابع سياست هاي انگليس شده ولي هنوز حاكميت در اختيار آنان نيست.در دوره سلطه كه با روي كار آمدن رضاخان آغاز مي شود تصميمات درباره ايران در خارج از حاكميت اتخاذ و توسط شبكه اي از مديران اجرا مي شود.در دوره سلطه ممكن است شعارهاي آزاديخواهانه،ضد استعماري و استقلال طلبانه نيز از سوي سكانداران سياست مطرح گردد و منافع اقتصادي امريكا بيشتر باشد اما «سلطه» كه تعيين كننده نهايي روند امور است متعلق به انگليس است. در اين ديدگاه اعضاي شبكه سلطه همديگر را نمي شناسند و هركدام مستقيما با مركز در ارتباط هستند(ن.ك.نگرشي كوتاه بر نهضت ملي نفت.سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي).
هنگامي كه انقلاب اسلامي ايران رخ داد عليرغم شكوه مردمي آن و حضور تمام گروهها و ايدئولوژيها در متن انقلاب به نحوي كه حتي كارگزاران بلندپايه رژيم،هوادار آن شده بودند و خود شاه نيز با اين انقلاب اعلام همصدايي كرد و فقط در رهبري آن اختلاف داشت و ميخواست خودش سوار موج انقلاب شود اما باز هم ذهن سنتي دسيسهانديش ايراني در جستجوي دست پنهان انگليس بود. دهها كتاب در خارج از ايران (و عمدتاً از سوي سلطنت خواهان) نوشته شد و دلايل و شواهدي را براي اين نظريه ارائه دادند.
برخي از آنها ريشه انقلاب ايران را به رقابتهاي استعماري امريكا و انگليس ربط داده و نشان مي دادند كه پس از كودتاي 28 مرداد نفوذ امريكاييها در ايران افزون شد، هر چند هنوز«سلطه» از آن انگليس بود. انگليسها مترصد فرصتي بودند كه از آمريكا انتقام بگيرند و او را از نفوذ گسترده اقتصادي و سياسياش در حكومت شاه عقب برانند.در هر حال آنچه در كتاب هاي ياد شده پيرامون انقلاب اسلامي آمده بود در حدي بود كه نيازمند نقد و بررسي باشد. پر واضح است كه به قول پيتروينچ: اعتبارات پيشيني و پيشفرضهاي انسان در قضاوت نسبت به رخدادها موثرند.براي مثال اگر ما فردي را بسيار با ذكاوت و عاقل بپنداريم، رفتارهاي غير عاقلانهاش را نيز حمل بر يك تدبير ميكنيم و ميگوييم حتماً اين كار ناشي از برنامه و تدبيري سنجيده است. اما اگر كسي را ديوانه يا كم خرد بپنداريم حتي به كردارهاي عاقلانهاش با ديده ترديد و بي اعتمادي مي نگريم و يا آنرا نابخردانه ميپنداريم.
نمونهاش اشغال سفارت آمريكا بود. همواره اين پرسش مطرح ميشد كه چرا سفارت آمريكا اشغال گرديد و كاركنان آن 444 روز در اسارت ماندند اما هيچ تعرضي به سفارت انگليس صورت نگرفت. مگر آمريكا و انگليس هر دو در كودتاي 28 مرداد نقش نداشتند؟مگر هر دو در غارت ثروت ايرانيان و منافع نفتي و حمايت از ساواك و حكومت شاه فعال نبودند؟سلطنت خواهان البته نقش بيبيسي و انگليس را در متزلزل كردن حكومت شاه دليل ميگرفتند و امنيت سفارتخانه انگليس را پاداش همان مي پنداشتند (در كتاب تولد يك انقلاب،به نقد نظريه دخالت بيبيسي در انقلاب ايران پرداخته شده است) اما پس از انقلاب مقايسه رفتاري كه با سفارت آمريكا و انگليس شد دليل ديگري بر همان نظريه سنتي توطئه گرديده بود.
اين ذهنيتها همواره برقرار بود و هر بار خبري در رسانهها منتشر مي شد كه فلان روحاني يا مقام سياسي براي معالجه به لندن رفته است گويي شاهدي ديگر از غيب رسيده و مي گفتند چرا به جاي ديگري براي معالجه نرفته و فقط به لندن سفر مي كنند.كسي در پي آن نبود كه تفحصي كرده و نشان دهد چه تعدادي از اين سفرهاي تفريحي يا استعلاجي به لندن و چه تعدادي به ديگر كشورها بوده است تا معلوم شود اساساً اين پندارچه ميزان اعتبار دارد زيرا حساسيتها نزد باورمندان به تئوري سنتي دست پنهان انگليس،ناظر و كاشف و حساس در مورد سفرها به لندن بوده است. در نتيجه اين ذهنيت،هر از گاهي يك بحران سياسي نيز پديد آمده است. مروري بر جنجال چند هفتهاي مربوط به مذاكرات پنهاني محمد جواد لاريجاني با نيك براون در لندن در بحبوحه انتخابات رياست جمهوري هفتم (در زمستان1375) نمونهاي از آن است. اين جنجال القاء ميكرد كه لاريجاني براي جلب حمايت انگليس از نامزد مورد نظر خودچنين سفر و مذاكرات پنهاني داشته است. فضا چنان سنگين بود كه برخي از افراد جناح سياسي متبوع لاريجاني از مذاكرات اوتبري جستند يا اظهار بياطلاعي كردند.كسي درباره چند و چون ماجرا تحقيق بيطرفانهاي انجام نمي داد. در واقع مي توان گفت كه همواره بيش از آنكه خود توطئه انگليس در حوادث نقش داشته باشد توهم وجود اين توطئه (حتي اگر واقعاً توطئهاي وجود نداشت) نقشآفريني ميكرد. البته اثبات يا انكار اين توهم توطئه همواره مي توانست منافعي براي جريانات سياسي داشته باشد و يا عامل بهرهبرداري سياسي از يك خبر ميتوانست به آن صورت ديگري ببخشد.
در جريان حمله نظامي آمريكا و انگليس به عراق، حفاظت از امنيت مناطق مختلف اين كشور ميان نيروهاي مهاجم تقسيم شد. به محض اينكه اعلام شد منطقه شيعهنشين جنوب عراق و بصره در اختيار انگليس قرارگرفته است گويي قرينه ديگري پيدا شده است. چرا بصره و شيعيان سهم انگليس شده است؟ اين پرسش ريشه در يك ذهنيت تاريخي داشت.قيام تنباكو چون صاعقهاي در آسمان آرام ايران و عراق بود و به خاطر استبداد خشن و قدرت استعمار در منطقه احساس ميكردند جزيره ثبات و گورستان آرامي است كه بيدغدغه مي توان بر مردمانش حكومت كرد و ثروتشان را به يغما برد و بازارشان را تسخير كرد. پس از آن(به ويژه پس از نهضت مشروطيت)انگليسها تصميم گرفتند در حوزه نجف نفوذ كنند و آن را در اختيار بگيرند. ماجراي موقوفه« اود» هندوستان و پولهايي كه انگليسها به بهانه درآمد اين موقوفات در نجف خرج كردهاند (در كتاب كاوشي درباره روحانيت بحث موقوفه اود و نقد گزارشات مربوطه به آن تفصيل مطرح شده) نمونهاي از آن است. در اظهارات آيتالله خميني و خاطرات برخي از همراهان ايشان كه در سال هاي اخير در ايران منتشر شده است انتقاداتي نسبت به نفوذ استعمار در حوزه نجف در دوره پيش از انقلاب اسلامي مطرح گرديده و همين سابقه است كه به واگذاري جنوب عراق به انگليسها معناي ديگري در ذهن و خيال باورمندان به تئوري دست پنهان انگليس ميبخشد.
ملوانان در پارانويا:هنگامي كه 15 ملوان انگليسي در آبهاي خليج فارس بازداشت شدند اين خبر گرچه براي همه جهان شوك آور بود اما براي ايرانيان شوك آورتر بود و بسياري از باورها و ذهنيت ها را در هم پيچيد و با آشفتگي و بحران مواجه ساخت. اگر اتفاق مشابهي براي ملوانان فرانسوي پيش آمد قطعاً چنين اهميت و تاثيري در افكار ايرانيان نداشت. كساني كه اسير آن پندار سنتي بودند ناگهان در برابر پرسشي عظيم قرار گرفتند. اگر انگليسها اينقدر نفوذ و قدرت نامرئي دارند كه هيچ حادثهاي بدون برنامهريزي از سوي آنها رخ نمي دهد، دستگيري ملوانان انگليسي كه قدرت و حيثيت دولت اين كشور را به چالش كشيده است چگونه توجيه مي شود؟ البته برخي از آنان باز هم ميگفتند حتماً كاسهاي زير نيم كاسهاست و دست خود انگليسها در كار بوده ولي اين توهم را از موضع ضعف بازگو ميكردند و جمود بر نظريه توطئه موجب اصرار بر ادعايي بيدليل مي شد. برخي از آنها هم مي گفتند «جوجه را آخر پاييز ميشمارند»يا«شاهنامه آخرش خوش است».
شيوه پايان ماجراي دستگيري ملوانان انگليسي براي تاريخ خيال انديش ما و خيال انديشي جامعه ايراني رخدادي بزرگتر از اصل ماجرا بلكه بسيار مهمتر و بزرگتر از جنبههاي سياسي حادثه بود.در ساليان اخير بحث و چالش گستردهاي ميان توهم توطئه انديشان و مخالفان آنها در ايران جريان داشته و كتابهاي عديدهاي در اين زمينه نوشته شده است. يك حادثه مي تواند تمام پندار يكصدو پنجاه ساله را در معرض پرسش و ابهام قرار دهد،مي تواند موجب برافتادن يا بركشيدن آن گردد.
جنگ واقعي يا جنگ زرگري:مردم،هزاران بار جمله«دستگيري متجاوزان انگليسي به آبهاي ايران» را در رسانههاي داخلي شنيدند و خواندند و مشاهده كردند كه سكانداران سياست كشور سخن از محاكمه آنها مي رانند، شوراي امنيت عليه ايران قطعنامه صادر مي كند، اروپا و آمريكا برمي آشوبند و ايران را تهديد ميكنند، دستگيري ملوانان انگليسي درست روز پيش از اجلاس شوراي امنيت درباره پرونده هستهاي رخ ميدهد كه بر تصميم آنها عليه ايران تاثير ميگذارد و فضا چنان تنشآلود ميشود كه حتي بيم دخالت نظامي قدرتها عليه ايران مي رود و دولتمردان ايران به كمتر از محاكمه ملوانان رضايت نمي دهند. ناگهان ورق برميگردد. آنهاكه متجاوز بودند مورد نوازش و مهر و محبت قرار ميگيرند، كت و شلوار و هداياي ديگر به آنان داده مي شود ، رييس جمهور به ملاقات آنها ميرود، با آنها دست ميدهد و بدرقهشان ميكند در حالي كه همان زمان معلماني كه در تجمع صنفي براي نظام هماهنگ پرداخت حقوق، بازداشت گرديده بودند آزاد شدند و هيچ مقامي به ملاقات آنها نرفت.باورمندان به توهم توطئه ناگهان از اين كه از مهلكهاي رهايي يافتهاند خرسند شدند و ميگفتند «ديديد از اول ميگفتيم اين يك جنگ زرگري است».
حادثه دستگيري ملوانان تمام شد اما به يك عارضه كهنه صدوپنجاه ساله در ايران دوام و حيات دوبارهاي بخشيد و تا آيندههاي دور موريانهوار بر ذهن و روان ايراني خواهد نشست و تحليلگران و مورخان و جامعهشناسان را گرفتارتر خواهد ساخت و بخشي از توان و انرژي محدود فكري و مغزي يك جامعه را در تارو پود خويش گرفتار خواهد كرد. دليل اينكه ميگويند سياستورزي و مديريت نيازمند دانش، پختگي، مهارت، تجربه،ذكاوت و مشورت و تكيه به خرد جمعي است همين است كه هر رفتار يا تصميمي ابعاد نامشخصي دارد كه مي تواند پيامدهاي مشخص و بسيار بزرگي داشته باشد، مي تواند مشروعيت سياست يا جرياني را بر باد دهد يا برافرازد.
در كشور ما مرسوم نيست كه كسي به كاوش برآيد و دريابد كه اصل و فرع و وجه و كنه يك ماجرا چه بوده است . از جمله ملوانان انگليسي چرا و چگونه بازداشت و آزاد شدند و واقعيت مستقل از مدعيات طرفين چه بوده است آنگاه به قضاوت بنشينند. سادهكردن مسايل و سادهترين و آسانترين راه،رايجترين آنهاست. استفاده از يك نظريه آماده و بستهبندي شده براي انكار يا اثبات يك قضيه. ملوانان رفتند اما حكايت آنها بختكوار بر ذهن خيال انديش ما ميماند.