در مشکلات اهواز دولت بايد تقصيرهای خود را قبول کند
راديو زمانه تاریخ انتشار: ۷ بهمن ۱۳۸۵
باقی: در مشکلات اهواز دولت بايد تقصيرهای خود را قبول کند
گفتوگو با عمادالدین باقی رییس انجمن دفاع از زندانیان
فايل صوتی را اينجا بشنويد
حسن زارع زاده: آقای باقی، شما از اول پروندهی متهمان بمبگذاری اهواز را پیگیری میکردید. میخواستم لطفا در مورد تعداد دستگیرشدگان و کسانی که کلا به اعدام محکوم شدهاند در این ارتباط توضیح بدهید.
اینها چند گروه بودند. یک گروه کسانی بودند که فقط بمب تهیه کرده بودند که بعضا بمبهای صوتی بود. این بمبها در هیچ جا مورد استفاده قرار نگرفته بود. یک عده هم کسانی بودند که موسوم شدند به گروه «کتائب» که ۱۹ نفر بودند و از این ۱۹ نفر، ۱۰ نفرشان محکوم به اعدام شدند و مجموعا از بین ۳۷ الی ۴۰ نفری که در پروندههای مختلف محاکمه شدند، ۲۰ نفر محکوم به اعدام شدند. از این ۲۰ نفر حکم ۹ نفر تا بحال اجرا شده. این ۴نفری که به تازگی اعدام شدند جزو همان گروه «کتائب»اند، یعنی ۱۰ نفر از آن ۱۹ نفر.
اینها بر چه اساسی محکوم شدند؟
اینها انفجارهایی انجام داده و سی.دیهایی هم از لحظهی انفجار تهیه کرده و آنها را در سطح شهر انتشار داده بودند. عنوان اتهامي اينها هم محاربه بود، ولی مسئلهی اصلی ما این است که این عنوان در مورد تعدادی از این افراد به هیچ وجه صدق نمیکند چون اساسا عدهای از اینها بخصوص کسانی که باقی ماندهاند و تا الان حکمشان اجرا نشده، اینها هیچ بمبی در هیچجا منفجر نکردهاند، خونی از دماغ کسی نیامده، هیچ لولهای منفجر نشده و مصداق محاربه هم محسوب نمیشود و مشمول قصاص هم نمیشود.به همین لحاظ است که به اعتقاد من از این بهبعد اگر هر حکمی اجرا بشود و خصوصا در مورد افرادی که عنوان قصاص و محاربه بر آن صدق نمیکند و بهصرف اینکه بمب داشتهاند که بعضا بمبهای صوتی هم بوده، اگربخواهند اینها اعدام بشوند، این مصداق بارز جنایت محسوب میشود.
با این توضیحات، شما روند محاکمه و برخورد با این متهمان را چطور ارزیابی میکنید؟
چند انتقاد جدی وارد است. یکی اینکه اساسا دادرسی اینها دادرسی عادلانه نبوده. این افراد ماهها در سلول انفرادی بودهاند و در طول این مدت وکیل در مراحل بازپرسی حضور نداشته و اعتمادی به شیوهی دادرسی وجود ندارد. ضمن اینکه آن ۱۰ نفری که مربوط و منسوب به گروه «کتائب» هستند و خودشان هم اقرار کردهاند و در واقع دلایلی هم وجود دارد که واقعا در انفجارها دخیل بودهاند، ولی در بین اینها بنابه اطلاعاتی که ما داریم، فقط ۴ نفر مباشر بودند و بقیه مباشر نبودهاند. و آن ۴نفری که مباشر بودهاند، از دو منظر من نسبت به حکم اعدامشان انتقاد دارم. یکی منظر شخصی خود من است که اساسا من با هر نوع اعدامی مخالفم. اما با توجه به اینکه به هرحال این ایده و این نگاه ما در شرایط فعلی جامعه ایران ممکن است خیلی مقبول نباشد، یک زاویه نگاه دیگری وجود دارد و آن هم اینکه اگر آن افراد به این موضع کشیده شدهاند، بایستی مطالعه و ریشهیابی کرد که چرا به این موضع کشیده شدهاند.بسیاری از اینها متعلق به خانوادههایی هستند که در طول جنگ ایران و عراق در برابر عراق ایستادند. چطور میشود که اینها دیروز از کشورشان دفاع میکردند و امروز تجزیهطلب میشوند و دست به این اقدامات میزنند.
درست است من هم میخواستم بپرسم چه دلایلی موجب میشود که این افراد رو میآورند به بمبگذاری و اقداماتی که نهایتا نتیجهاش همین اعدام است؟
واقعیت این است که سوءمدیریت و روشها و سیاستهای غلطی در آن منطقه وجود داشته، و همچنین محرومیتهایی که مردم آن منطقه داشتند و به لحاظ اقتصادی در تنگنا و فقر بسر میبرند. در حالیکه روی چاههای نفت نشستهاند، ولی از مسکن، از آب آشامیدنی و از معاششان محروماند. این از یکطرف. از طرف دیگر برخوردهای تحقیرآمیزی میشود و اینها غالبا از اینکه پستهای دولتی داشته باشند و از خیلی مشاغل محرومند و مشاغل پست به اینها داده میشود. خیلی از مسایل و مشکلاتی از این قبیل باعث شده که اینها به اینجا سوق داده بشوند. البته اینها در دورهی اصلاحات هم خیلیهاشان کسانی بودند که معتقد بودند به اصلاحات و فعالیت میکردند، اما روشهای غلطی كه پیش گرفته شده، اینها را مایوس کرده از اینکه باآن شیوههای اصلاحی حقوقشان استیفا بشود و به اینجا کشیده شدند. بنابراین زاویه دیگر نگاه من این است که حکومت بایستی قصور يا تقصیرات خودش را بشناسد و به سبب تقصیرات خودش هم که شده، یک مقدار با نگاه مدارا، رافت و مروت با مسئله برخورد کند که متاسفانه این نگاه مورد توجه قرار نگرفته و تا الان هم ۹ نفر اعدام شدهاند.
شما تلاشهای زیادی انجام داده بودید، از جمله نامهنگاریها و مذاکره و دیدار با مقامات. آیا این تلاشها به نتیجهای هم رسیده بود؟
یک روز قبل از اعدام این ۴ نفر یکی از مقامات بلندپایه امنیتی کشور با یک واسطه اطلاع داده بود که مسئولین امر تمایل دارند کمک کنند که این مسئله حل بشود و پیشنهاد کرده بودند، شما رضایت شاکیهای خصوصی پرونده را جلب کنید، ما هم مسئلهی محاربه را حل میکنیم تا جلوی اعدام بقیه گرفته بشود. این از چند جهت برای ما خیلی باعث خوشحالی بود. یکی از این لحاظ که امیدوار شدیم این روشها بهتر جواب میدهد، روش گفتوگو و روشهای منطقی و حقوقی و همچنین از این جهت که جلوی بقیه اعدامها گرفته میشود. بنابراین دیروز که آمدم به دفتر به عنوان یکی از بهترین روزها شروع به كارکردم، ولی تبدیل به تلخترین و دشوارترین روز ما شد. چون به محض اینکه من آمدم دفتر، تماس گرفتم با بعضی از افرادی که از منتفذین منطقه بودند در خوزستان و همچنین با بعضی از خانوادههای محکومین و این خبر خوشحالکننده را دادم و آنقدر اینها شاد شده بودند که مثل خود ما در پوست نمیگنجیدند که این تلاشها ثمر داده است. حتا فعالیتهایی بلافاصله شروع شد، بعضی از این افراد برنامهریزی کردند که با مثلا نمایندگان مجلس خبرگان، با نمایندگان مجلس، با مقامات محلی، با امام جمعه گفتوگو کنند و حتا اینها را هم ما واسطه کنیم برای جلب رضایت از خانوادهها و مطمئنا این نتیجه میداد و میتوانستیم این کار را انجام بدهیم. اما یکساعت نگذشته بود که یکی از خانوادهها تماس گرفت و یکدفعه یک آوار خبر بد بر سر ما خراب شد. به ما گفتند که دقایقي پیش به آنها اطلاع دادهاند بچههایشان اعدام شدهاند و بیایند جنازهی آنها را تحویل بگیرند.
http://www.radiozamaneh.org/analysis/2007/01/post_198.html