زندگي انجمني
خبرنامه داخلي انجمن دفاع از حقوق زندانيان شماره 16
هنگامي كه مقرر شد يادداشتي براي اين شماره خبرنامه بنويسم، ترجيح دادم فلسفه مهماني افطاري خانوادگي كليه اعضاي انجمن را در روز پنجشنبه 13 مهر ماه 1385 به رشته تحرير درآورم. در اين نوشته دو نوع فرديت (فردگرايي مثبت و منفي) را تفكيك ميكنم. رشد فرديت به معناي احترام گذاردن و به رسميت شناختن استقلال و هويت شخصي و آزادي فردي است اين همان مفهومي است كه اساس جهان مدرن و حقوق بشر را تشكيل ميدهد و فرديت منفي آن است كه از درونش خود رأيي و استبداد و اصالت به منافع فرد در مقابل جمع و ناديده گرفتن حقوق و منافع ديگران برون ميآيد. ما از مشكل فرديت منفي رنج ميبريم و تا اين مشكل حل نشود روي آزادي را نخواهيم ديد . در جامعهاي كه چنين باشد از كوزه برون همان تراود كه در اوست. مشكل اصلي ما همواره استبداد اجتماعي بوده است نه استبداد سياسي. استبداد سياسي محصول استبداد اجتماعي است. در جامعهاي كه مدير كل نسبت به كارمند، معلم نسبت به شاگرد، پدر نسبت به فرزند،رييس يك سازمان نسبت به ساير اعضا و.... با تحكم و زورگويانه سخن ميگويد و هر كس در هر حوزهاي كه كمترين اقتداررا دارد( از داشتن دسته قبض جريمه راهنمايي رانندگي تا كارمند نسبت به ارباب رجوع) طبيعي است كه اگر دهها بار نيز حاكمان تعويض شوند تضميني براي پايان استبداد نيست. ما بايد از خويشتن آغاز كنيم و روحيه كار جمعي را بياموزيم و فرديت مثبت را در خويشتن رشد دهيم. رشد اين نوع فرديت در غرب محصول فرهنگ امروز غرب نيست بلكه ريشه در سه هزار و پانصد سال كار جمعي و انجمني دارد. احزاب در غرب از دل چنين جامعهي برخاستند ولي ما بدون برساختن شالودههاي كار انجمني و تمرين در آن، ناگهان از حزب سياسي آغاز كرديم. البته كار حزبي نيز ميمون و مبارك و ارزنده ونوعي تمرين كار جمعي است در صورتي كه به موازات آن شالودههاي زندگي جمعي و فرديت مثبت در كار انجمني و گروهي را برسازيم. در اين فراز مناسب است قطعهاي از سخنان اميل دوركيم كه بيش از يك قرن پيش در كتاب تقسيم كار اجتماعي درباره پيشينه اصناف و انجمن هاي صنفي نگاشته است را مرور كنيم:
تاريخ تشكيل انجمنهاي صنفي در غرب از رم باستان به بعد:
« از عهد سيسه رون به بعد تعداد اصناف افزايش قابل ملاحظهاي پيدا كرد...سرانجام انواع دستههاي كارگري كه تعدادشان هم زياد بود در انجمنهاي اخوت متشكل شدند و كساني كه از بازرگاني ارتزاق ميكردند نيز به همان سان. سرانجام خصلت اين گروهبنديها تغيير يافت و به پيچ و مهرههاي دستگاه اداري تبديل شدند، وظايف رسمي داشتند و هر حرفهاي در حكم يك اراده عمومي بود كه صنف مربوط به آن در برابر دولت تعهد و مسئوليت داشت. اينجا ديگر تباهي كار اين نهاد بود زيرا وابستگياش به دولت به زودي به انحطاط انجاميد و به بردگي كشيده شد و امپراطورها با زور و اجبار ميتوانستند ادارهاش كنند...
پس از مدتي تزلزل و ركود، اصناف در تمامي كشورهاي اروپايي دوباره به جنب و جوش افتادند.... نهادي تا اين حد پايدار را نميتوان تابع ويژگيهاي تصادفي دانست اگر ميبينيم كه از خاستگاههاي مدينه يوناني تا دوره اوج امپراطوري رم، از سپيدهدم جوامع مسيحي تا اداوار جديد وجود اصناف هميشه ضروري بوده، اين بدان معناست كه اصناف حرفهاي در واقع پاسخگوي نيازهاي پايدار و عميقاند به ويژه اين حقيقت كه اصناف هميشه ضروري بوده اند. اين بدان معناست كه اصناف حرفهاي در واقع پاسخگوي نيازهاي پايدار و عميقاند به ويژه اين حقيقت كه اصناف پس از يك بار نابودي دوباره به خودي خود بازسازي شده و شكل تازهاي پيدا كردند. ما قبل از هر چيز در گروه حرفهاي نوعي قدرت اخلاقي ميبينيم كه ميتواند خودخواهيهاي فردي را مهار كند، احساس شديدتري از همبستگي مشترك در قلب كارگران پديد آرد و مانع از آن بشود كه قانون جنگلي حق با قويتر است به اين نحو خشونتباري كه ميبينيم بر مناسبات صنعتي و تجاري حكفرماست باشد... البته انجمن حرفهاي به اين گونه گروهها نيروي بيشتري براي حفظ منافع مشتركشان در مواقع لزوم ميداد. صنف قبل از هر چيز نوعي انجمن اخوت مذهبي بود. هر كدام از اين اصناف خداي خودش را داشت كه آيين پرستش آن هنگامي كه مقدمات كار فراهم بود در معبد بخصوصي انجام ميگرفت... انجمن پيشهوران به موازات اين گونه خصلتهاي مذهبي نوعي اخوت پس از مرگ هم به حساب ميآمد. اعضاي صنف كه مانند گروههاي خويشاوندي در طول حيات خويش آيين مشتركي با هم داشتند دلشان ميخواست كه پس از مرگ نيز در كنار هم بيارامند و در گورستان مشتركي به خاك سپرده شوند همه اصنافي كه از ثروت لازم برخودار بودند آرامگاهي جمعي با غرفههاي معين داشتند و اگر انجمني پيدا ميشد كه امكانات كافي براي خريد مقبرهاي در آن نداشت دستكم ميكوشيد تا مراسم باشكوهي به خرج همگان براي هر عضو خود كه از دنيا ميرفت برپا كند. كيش مشترك، بارعام مشترك، جشن و سرور مشترك، گورستان مشترك و مانند اينها بيانگر خصلتهاي ويژه و متمايزكننده سازمان خانوادگي در رم بود به همين دليل است كه گفتهاند صنف رومي نوعي «خانواده بزرگ» بود. اعضاي انجمن همديگر با چنان به چشم برادر مينگريستند كه گاه نامههاي برادرانه به هم ميدادند. اشتراك منافع جاي پيوندهاي خوني را ميگرفت... سنگ قبرها هم دليل ديگري است چون بر آنها مينوشتند! پاكباخته انجمن... حتي در اصناف كارگري عامل گرد هم آمدن قبل از هر چيز لذت با هم زيستن بود... آنچه تاكنون در باب واقعيت تاريخي اصناف حرفهاي نقل كرديم كافي است تا ثابت كند كه گروه حرفهاي به هيچوجه از اعمال تاثير اخلاقي ناتوان نيست».
فارغ از تفاوت هايي كه ميان انواع سازمان هاي غير دولتي وجود دارد در اينجا مقصود از مرور قطعهي مزبور صرفا توجه به نكاتي است كه دوركيم درباره آثار اخلاقي انجمنها و همبستگي و زيست انجمني بيان كرده است(نكاتي كه با حروف برجسته تر مشخص گرديده اند). همبستگي صنفي و نيز زندگي انجمني در روم باستان چنان بود كه بر سنگ قبر هر يك درگذشتگان« پاكباخته انجمن» را حك ميكردند.
يكي از عوارض شهرهاي بزرگ صنعتي در جامعه مدرن اين است كه روابط انسانها سطحي ميشود. اگر در جامعه سنتي، افراد يك مجموعه يا محل يا روستا و شهر شناخت عميقتري از همديگر داشتند اكنون در همسايگي ديوار به ديوار نيز بيگانهاند. افراد در ميان انبوه انسانها تنها هستند و احساس ايمني بسيار كاهش يافته است. يكي از كاركردهاي اساسي انجمنها و نهادهاي مدني و غيردولتي اين است كه در جامعه، افراد احساس ميكنند انسانهايي وجود دارند كه سوداگرانه نميانديشند و داوطلبانه پارهاي از وقت خويش را صرف كمك به همنوع خويش ميسازند. لذا اين نهادها با تقويت احساس حمايت متقابل و رشد دادن همبستگي اجتماعي و ارتقاي ارزشهاي اخلاقي و انساني، احساس ايمني را در جامعه افزايش ميدهند.همدلي،تفاهم و عقيده مشترك ميان اعضاي خانواده هر يك از افراد درباره عضويت در اين انجمنها به پايداري اين نهادها و كاركردهايشان ميانجامد،موجب توليد انگيزه براي فعاليت هاي مدني مي گردد، خانواده كوچك ما به خانوادهاي بزرگتر تبديل ميشود و احساس ايمني و استظهار به پشتيباني يكديگر را فربهتر ميسازد. در زندگي انجمني همچنين ميآموزيم كه غمها و شاديهايمان را تقسيم كنيم و همديگر را در نيكوكاري و تقوي تنها نگذاريم. تعاونوا عليالبر و التقوي.